الگوی سازمانی ما و آنچه طرفداران نه – تشکیلات خواهان آن هستند

 

روبن مارکاریان

 

یک مقدمه کوتاه! حزب بلشویک برمبنای الگوئی که لنین در ارتباط با  سازماندهی تشکل حزبی برای مبارزه در شرایط استبداد ارائه می دهد می تواند در طی هفده سال، طبقه کارگر را درروسیه تزاری به شکل موفقی تا پیروزی انقلاب اکتبر و نیز پیروزی در جنگ داخلی و تثبیت اولین دولت کارگری هدایت کند.  در طی این مدت حزب بلشویک که جناح اصلی  حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه است به لحاظ زندگی درون حزبی تشکلی است زنده، پرتحرک با مباحثات درونی که در اکثر موارد خصلت علنی دارد ونیز آزادی فراکسیون هائی که در این یا آن مورد بر سر این یا آن مسئله شکل می گیرند. سخن کوتاه ! از یک سو انضباط  و اراده واحد برای مبارزه در سخت ترین شرایط استبداد و از سوی دیگر دمکراسی درون حزبی فراگیر و گسترده  خصلت نمای این الگوی حزبی است.

 منع فراکسیون در جنبش کمونیستی!

 کنگره دهم حزب بلشویک با منع فراکسیون ها  نقظه پایانی می گذارد بر  دمکراسی درون حزبی. بدین ترتیب  شرایط را برای عروج استالنیسم و تبدیل حزب به حزبی تک صدائی و مومیائی فراهم می سازد.  انترناسیونال کمونیستی با عروج استالنیسم این الگو را به الگوی اکثریت قریب به اتفاق احزاب کمونیستی مبدل می کند. فراکسیون به مثابه انظباط شکنی، نقض اراده واحد حزبی به تابو مبد ل می شود. فراتر از آن، چون احزاب سوسیال دمکرات و نیز جریانات تروتسکیستی سنت آزادی فراکسیون را ادامه می دهند الگوی  استالنیسم" آزادی فراکسیون" را جزئی از نظام فکری سوسیال دمکراسی یا رفرمیسم سوسیال دمکراتیک و نیز تروتسکیسم  دانسته  و آن را انحرافی غیرقابل انکار و بیگانه با مارکسیسم قلمداد می کند . پیروزی هائی که احزاب کمونیست در مبارزه علیه فاشیسم( حزب کمونیست ایتالیا، فرانسه ....)  و استعمار ( احزاب کمونیست چین، و یتنام ...) بدست میاورند خود به تقویت الگوی استالینی و سنگوارگی تابوی فراکسیون مبدل می شود. اگر چه در همه این احزاب فراکسیون ها به صورت مخفی و پشت پرده شکل گرفته و گسست ها در رهبری به صورت کودتا های فراکسیون های مخفی در می آید، اما منع فرا کسیون یک گاو مقدس است!

 فراکسیون در سنت تروتسکیستی!

با شکل گیری تروتسکیسم در برابر استالنیسم، تروتسکی الگوی حزب بلشویک قبل از کنگره دهم را به عنوان الگوی حزبی بر می گزیند. در این  الگو فراکسیون ها خصلت موقت و مشخص دارند و نه خصلت ثابت و پایدار. از نظر الگوی حزبی تروتسکیسم، فراکسیون های پایدار در طول زمان تحزب را ناممکن ساخته و موضوعیت تشکل حزبی را از بین می برند. به این ترتیب در تشکل ها و احزاب تروتسکیستی تنها فراکسیونهای موقت، موردی و مشخص تحمل می شود.

فراکسیون و احزاب و تشکل های جدید سوسیالیستی!

در دهه نود قرن گذشته احزاب توده ای جدیدی در خارج از الگوهای سنتی قبلی پا به عرصه وجود می نهند. حزب کارگران برزیل، حزب تجدید بنای کمونیستی و ... . ازجمله شاخص ترین این ها عبارتند از:

 حزب کارگران برزیل :  بخشهائی از جنبش سندیکائی، جنبش های اجتماعی، تشکل های چپ رادیکال و تشکل های چپ سنتی که هر یک نقش معینی در پیکار علیه دیکتاتوری نظامی داشته اند این حزب را به وجود می آورند. این حزب از فراکسیون های پایداری به وجود می آید که هر یک دارای  ویژگی های معین ایدئولوژیک و سیاسی هستند و بنابراین خصلت فراکسیونی آنها نسبتا" پایدار است.

" حزب تجدید بنای کمونیستی" :  پس از فروپاشی حزب کمونیست ایتالیا با شرکت گرایش هائی از حزب کمونیست ایتالیا، بخشی از جنبش اتحادیه ای ایتالیا، جریانات رادیکالی نظیر " ایل مانیفستو" و چند گرایش تروتسکیستی شکل می گیرد و خود را به صورت شش فراکسیون رسمی سامان می دهد.

بدین ترتیب الگوی این نوع احزاب جدید، الگوئی  است که  از فراکسیون های ثابت - که هریک در گذشته یک هویت تشکیلاتی مستقلی داشته اند- تشکیل می شود اما علیرغم ساختار فرا کسیونی در صحنه سیاسی به مثابه حزبی با اراده واحد مبارزاتی ظاهر می شود. 

در سال 1370 هنگامی که در حال تدوین  اساسنامه سازمان بودیم کمیسیون ویژه ای برای تدوین فراکسیون انتخاب شد که من عضو و مسئول آن بودم. ما اساس کارمان را نقد الگوی استالینستی، بازگشت به سنت لنینی قبل از کنگره دهم ، جذب عناصر مثبت سنت تروتسکیستی و مهم تر از همه بررسی الگوی احزاب جدید قرار دا دیم. از نظر ما الگوی "احزاب جدید سوسیالیستی" می توانست الگوی مناسبی برای تجید آرایش حزبی جنبش کمونیستی پس ار فروپاشی سوسیالیسم موجود  باشد. بنابراین ما مبنای کارمان را برای  فراکسیون ها الهام از این الگو قرار داده  و در تدوین مقررات فراکسیون  بعضا" مقررات فراکسیونی آنها را عینا" وارد  مقررات مربوط به فراکسیون در اساسنامه سازمان کردیم. بدین ترتیب  اساسنامه ما به مثابه تنظیم کننده مناسبات درون حزبی، برشی است رادیکال با سنت استالینستی  همراه با پذیرش حداکثر دمکراسی درونی تا حد فراکسیون های ثابت و پایدار( با توجه به الگوی احزاب جدید سوسیالیستی)  که ظرفیت هم زیستی گرایشات گوناگون را در چهارچوبی کاملا" دمکراتیک تامین می کند.

پس از کنگره اول در سازمان ما  دو فراکسیون شکل گرفت که حقوق فراکسیونی آنها به گسترده ترین شکل ممکن- که در تجربه تحزب در ایران بی سابقه بوده است- رعایت گردیده است.

 

 آیا مضحک نیست که در سازمانی با چنین الگوی حزبی ، ساختار و تجربه ای ناگهان عده ای مطرح می کنند که فضای سانسور و خفقان بر سازمان حاکم شده است. و جالب است که اکثریت کمیته مرکزی یعنی مدیریت تشکیلات نیز در شمار همین مدعیان قرار دارند؟

الگوی حزبی ئی که طرفداران  نامه سرگشاده مطرح می کنند!

  الگوی سازمانی ارائه شده توسط نامه سرگشاده، الگوی "نه سازمان" و یا به بیان روشن تر انحلال سازمان است. درنامه سرگشاده  گفته می شود که مصوبات سازمان به نام خودسازمان و با امضاء ارگانهایش اعلام میشود. ستون دیدگاه حذف شده و نوشته ها با امضاء فردی انعکاس نقطه نظر افراد خواهند بود و" نه سازمان"! یعنی سازمان مبدل به یک گزارش سیاسی سالانه و احیانا" یک یا چند قطعنامه، چندین اعلامیه موردی مانند تبریک سال نو، اول ماه مه، هشت مارس، روز شهدای سازمان، کشتار 67، و چند اعلامیه در محکومیت دستگیریها و اعتراض به سرکوب ها و.....( مواضعی که نه تنها همه چپ ها در اکثر آنها مشترک هستند  و مثلا" جز چند حتی بخشی از دمکرات ها و لیبرال ها را هم در بر می گیرد.).... می شود.

بر مبنای این الگو،  در سایت و نشریه سازمان که تریبون های رسمی سازمان هستند  یکی از تشکل اتحادیه ای دفاع کرده آنرا در نوشته های خود تبلیغ و ترویج می کند، دیگری همین تشکل را بوروکراتیسم و مظهر تسلط انسان برانسان می داند( مانند تجربه پارلمان در قرن بیستم)،.... یکی می گوید که تشکل ها ی توده ای کارگری باید بر اساس درخواست های بی واسطه توده کار و زحمت شکل گیرد، دیگر کارگران سندیکای شرکت واحد را برای آن که چرا سندیکا را بر اساس لغو کارمزدوری شکل نداده اند به نقد می کشد و رفرمیسم آنها را افشاء می کند....یکی می گوید که "چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است" ، دیگر می گوید که تشکل هر نوع تشکل جز تشکل خطی بازسازی نظام سرمایه داری است...  یکی می گوید انتخابات تحریم است دیگری می گوید باید در انتخابات شرکت کرد ....چنین است ترجمان تز تشکیلاتی نامه سرگشاده  که مطرح می کند در سازمان ما باید" حرکت در جهت های گوناگون و حتی متضاد تاکتیکی" ممکن باشد!

 به بیان روشن تر، برای اجرای تشکیلاتی که در جهت های تاکتیکی متضاد حرکت می کند، تریبون ها و ارگان های رسمی سازما ن   باید منحل و به ستون آزاد مبدل شوند. و اولین اقدام در این راستا حذف "دیدگاه" یا " ستون آزاد" به مثابه نماد الگوی تشکیلاتی موجود است. الگوئی که در بیست سال گذشته ضمن جای دادن گسترده ترین تنوع نظری ممکن، این تنوع نظری را در چهارچوب سازمانی رزمنده که دارای سیما، هویت، استراتژی و تاکتیک های دوره ای شفا ف و روشنی است، آرایش داده است.

آری، ما به تاسی از الگوی تحزب سوسیالیستی  بر آن بوده ایم که تریبون های  متعلق به سازمان محل تبلیغ  وترویج نقطه نظرات سازمان است( اعم از بیانیه ها، اعلامیه ها، مصوبات و یا مقالاتی که با امضای فردی مواضع سازمان را تبلیغ و ترویج می کنند) و ستون آزاد و یا ستون دیدگاه محل انعکاس نقطه نظرات افراد( که به هر دلیلی هنوز به نقطه نظرات مورد پذیرش سازمان مبدل نشده اند و یا نیازی هم نیست که در آ ن موارد نقطه نظر سازمانی وجود داشته باشد).

برخی از رفقای مدافع این نظر می گویند باید خود مراجعه کننده شعور کافی برای تشخیص  داشته باشد! یعنی مراجعه کننده موظف است  که برای دست یافتن به نظرات سازمان یا تمامی مصوبات سازمان راه کارگر را حفظ باشد و یا به تمامی اسناد سازمان راه کارگر مراجعه کند( از کنگره اول تا  13 که بخش زیادی از آنها متاسفانه در دسترس نیست ) تا  بداند که فلان  نظر، نظر سازمان است ویا نظر فرد. سئوال این است که چنین افراد همه دانی چه نیازی به مراجعه  به ارگان های سازمان خواهند داشت؟ و این که آیا این شیوه بی ظیفه کردن یک سازمان و تجزیه آن به افراد و تبدیل ارگان های رسمی سازمان به جنگ نیست؟

 

اگر در شرایطی غیر از موقعیت انقلابی تبلیغ و ترویج یکی از مولفه های اصلی فعالیت  سازمان است و اگر در شرایط تبعید اهمیت آن به مراتب افزایش می یابد پس یک سازمان اساسا" در تبلیغ و ترویج  تاکتیک ها، استراتژی و برنامه اش موجودیت می یابد. تردیدی نیست که این تبلیغ و ترویج  توسط اعضای آن سازمان و در تریبون های متعلق به سازمان انجام شده و هر مراجعه کنند ه ای و یا هر مخاطبی خواهد دانست که آن سازمان در موارد مختلف کدام مواضع را مطرح می کند. "ستون دیدگاه"  و یا "ستون آزاد"  نیز نشان می دهدکه نقطه نظرمطرح نظر فردی بوده و هنوز بهر دلیل به نظر سازمان مبدل نشده است.

 این آن ساختار رسانه است  که ما تا کنون داشته ایم .اما همانطور که در بالا دیدیم نامه سرگشاده تیرخلاصی به شقیقه این ساختار شلیک میکند برای آن که  راه کارگر را به سازمانی مبدل کند که در آن به طور همزمان شنا در جهت ها ی تاکتیکی مختلف میسر باشد.

 سازمان پلورالیستی! پلورالیسم نام شبی است که توسط طرفداران " نه تشکیلات" گاه به عنوان تنوع نظر و گاه به عنوان تنوع برنامه ای مطرح می شود! رفقا مطرح می کنند که خواهان سازمانی پلورالیستی هستند؟!    در بالا توضیح دادم  که ما فراکسیون های پایدار را نیز در ساختار خود پذیرفته و در دوره هائی نیز در سازمان ما فراکسیون های ثابت با اختلاف برنامه ای چشم گیر با برنامه سازمان ما  وجود داشته است چه برسد تنوع نظری که لااقل در هجده سال گذشته در سازمان ما امری نهادینه شده است  ... پس مسئله چیست؟. رفقای مطرح کننده تشکیلات پلورالیستی خواب نما نشده اند و می خواهند چیز تازه ای را مطرح کنند. پس این نوآوری فراتر از تنوع نظری و حتی آزادی تشکل های فراکسیون های پایدار  است که در سازمان ما به کامل ترین شکل خود وجود داشته است.  چه که رفقا می خواهند با نام شب "پلورالیسم" بیان کنند نه فقط به طور همزمان شنا در جهت های تاکتیکی مخالف بلکه امکان حرکت در جهات های مختلف استراتژیک و برنامه ای  و به بیان دیگر جایگزین کردن تشکل جبهه ای به جای تشکل حزبی است.

خلاصه آن که  دیدگاه در این جا نه یک تمهید در سازمان دهی تنها رسانه سازمان بلکه اسم شبی است برا ی انحلال سازمان و تبدیل آن به "نه سازمان" البته با حفظ نام سازمان به عنوان یک سرمایه سیاسی مشترک. این  الگوئی است که مثلا" در سازمان اکثریت اکنون عمل می کند. جناح فرخ نگهدار  در لند ن با آخوند های طراز اول رژیم ملاقات می کند، جناح سلیمی با رضا پهلوی در برلین نرد می بازد و جناح کریمی با حزب دمکرات، حزب کومه له ایران، اتحاد فدائیان خلق و  .. ائتلاف تشکیل می دهد.این ها کنگره ها ئی دارند که دور هم می نشینند و تصمیماتی هم می گیرند اما مطلقا" هر کس آزاد است که هر حرفی که دارد به نام اکثریت بزند و در هر جهت تاکتیکی و برنامه ای که ترجیح می دهد شنا کند.... اکثریت تنها یک نام است یک سرمایه مشترک که هر کس در دادو ستدهای سیاسی خود از آن بهره می گیرد...

 

چرا فرهنگ و روش خشونت ا؟

 

ر. تقی روزبه  که از مدتها قبل( کنفراس کلن) مخالفت خود را با  اصول تشکیلات حزبی مطرح کرده بود می دانست که نظرش در سازمان ما خریدار ندارد( جز ر. پیران آزاد  و چند تن دیگر)! اما در طول این چند سال نظرگاه  او تعمیق پیدا کرد. او اکنون همه الگوهای حزبی موجود را بوروکراتیک و باز تولیدگر نظام سرمایه داری دانسته و معتقد است که تحزب باید به تشکل جنبشی یا فورومی باشد. در راستای این مسیر البته حذف دیدگاه و مبدل کردن تنها تریبون سازمان به فورم گام بلندی به پیش است. برخورد سال پیش وی به مدد فرهنگ خشونت، اتهام، ترور شخصیت - که در سازمان ما تا آن زمان حتی در شدیدترین بحرانهایش سابقه نداشته است-   یک درخواست مشخص را مطرح می کرد. حذف دیدگاه!شکی نیست که  تبدیل سایت و نشریه راه کارگر- به عنوان تنها رسانه های سازمان ما که به نام راه کارگر مواضع ما را مطرح می کنند- به فوروم  ویا یک جنگ ، گام بلندی در مسیر انحلال طلبی است.

این الگو که از جنبش های ضدسرمایه داری جهانی گرفته شده است سازمان را به یک فورومی مبدل می کند که افراد وابسته به آن بر اساس اصول بسیار کلی گرد هم آمده اند. هر کسی می تواند در مسیری که خواست به لحاظ تاکتیکی شنا کند و هر آن چه که خواست بنویسد و بگوید. اقدامات مشترک نتیجه توافقات مشترک از طریق اتفاق آراء می باشد.... 

اکنون اما ر. روزبه تنها نیست. ر. حسن حسام  از سازمان دهندگان نامه سرگشاده  با بکارگیری همان فرهنگ خشونت دقیقا" همان درخواست را مطرح می کند. این  در حالی است که پس از کنگره 13 مباحثات درونی از جمله بازبینی مجدد  "ضوابط حاکم بر رسانه ها" در جریان بود. ناگهان تدارک دمکراتیک کنگره( که زمان و مکان آن نیز تعیین شده بود) از طریق یک اقدام کودتا گونه، قطع می شود. کودتائی که چهار عضو کمیته مرکزی سازمان( یا اکثریت کمتیه مرکزی سازمان) در میان آنها قرار دارند،. امضاء کنند گان اعلام می کنند که یک گروه نا انسان،  غیر کمونیست و... نفس سازمان را بریده ، رهبری در سایه درست کرده اند..... و اعلام می کنند که از پس به منویات این رهبری در سایه  تمکین  نخواهد کرد... اعلام می کنند که نوعی از سازمان را می خواهد که بتوان به همزمان در جهت های تاکتیکی مختلف شنا کرد.... و خواهان اجرای بلادرنگ یک درخوست مشخص میشوند!. حذف بلا درنگ ستون دیدگاه که مزاحم فعالیت آنان است !

 روشهای مشابه برای دست یابی به اهداف مشابه! شاید رفقا بهتر می دانند که برای  تحمیل "نه سازمان" به راه کارگر ابتدا باید سرزمین سوخته مناسباتی به وجود آورد!اما آیا برای رفقا روشن نیست که  " نه سازمان" درالگوی سازمانی  ما نمی گنجد و راه کارگر را نمی توان با این شیوه ها منحل کرد؟

 

25 آوریل2009