همبستگي و ابتكار

بعنوان تنها سرمايه

ترجمه : پرنیان          

 

پديده­ي "جهاني شدن " يا آنطور كه در رسانه­هاي گروهي غرب به عنوان "گلوباليزاسيون" از آن نام برده مي­شود در دهه 1980 ( اگر بتوان براي آن زماني در نظر گرفت) به منصه ظهور رسيد. اين پديده با سرعت زيادي شروع به رشد كرد و ابتداء كشورهاي آمريكاي لاتين را در بر گرفت. از خصوصيات اين پديده ميتوان خصوصي كردن­هاي پي در پي ودر معرض رقابت گذاشتن­هاي موسسات رفاهي, شركت­هاي صنعتي, خدماتي, كشاورزي, آموزشي ووو نام برد. دولت­ها مي­بايد هر چه كمتر در سازمان اقتصادي جامعه شركت داشته باشند و اين شركت­هاي بزرگ و جهاني هستند كه مي­بايد براي نيازهاي جامعه برنامه ريزي و توليد كنند. همه چيز بر اساس سود و نفع­دهي ارزيابي مي­گردد. از اولين عواقب اين شكل از سازمان­دهي اقتصادي بيكارسازي­هاي پي در پي و مدام است.

همانطور كه خوانندگان مطلع هستند اين پديده در مدت كوتاهي نتايج اسفباري براي تعدادي از كشورهاي آمريكاي لاتين در بر داشت. در اوخر سال 1999 بحران اقتصادي تعدادي از كشورهاي آمريكاي لاتين را به مرز ورشكستگي كشاند كه از آنجمله مي­توان از آرژانتين نام برد. شركت­هاي ورشكسته كارگران خود را اخراج كردند و قادر به پرداخت حقوق آنها نبودند. بانكها كلا" از پول تهي شدند و ارزش پزو(واحد پول آرژانتين) بطور وحشتناكي سقوط كرد. اين امر به شورشي تبديل گرديد كه باعث تعويض چند رئيس جمهور در مدت كوتاهي گرديد.

براي اطلاع بيشتر ميتوانيد به مقالات قبلي در همين مورد در سايت گفتگوهاي زندان مراجعه كنيد.

 

اين ورشكستگي اقتصادي در آرژانتين عليرغم فشاري كه به اقشار مختلف مردم وارد كرد, نتايج مثبتي را هم در بر داشت. اين امر به همستگي بيشتر كارگران براي بيشتر متشكل كردن و براي دفاع از منافع خود تبديل گرديد. كاركنانِ موسسات و شركت­هائي كه خود را ورشكسته اعلام كردند با مصادره اين شركت­ها به يك اقدام بي سابقه در آرژانتين دست زدند. اين تجربه­ي ارزند­ه­ئي بود كه كارگران آرژانتين بدست آوردند. اين تجارب مي­تواند براي كارگران كشورهاي ديگر راهنماي عمل ارزنده­ئي باشد. كارگران در عمل انقلابي خود به اين نتيجه ميرسند كه تنها راه خلاصي از مصايب جوامع سرمايه­داري, نه فقط در اختيار گرفتن شركت­ها و صنايع است, بلكه كل سيستم جامعه در كلييت خود بايد دگرگون گردد.

نوشته زير برگردان مقاله­ائي است كه در روزنامه لوموند ديپلماتيك در سپتامبر به چاپ رسيده است. پرنيان

 

همبستگي و ابتكار

بعنوان تنها سرمايه

 

20 مارس 2003: حدود 30 كارگر اخراجي بطرف يك پاركينگ هجوم ميآورند, دري را مي­شكنند و وارد محل كار قديمي خود, هتل بائوئن Bauen ميشوند. اين يك هتل 20 طبقه­ائي پنج ستاره ايي است كه در قلب بوئنوس آيرس قرار دارد. اين هتل در سال 1978 در ارتباط با جام جهاني آرژانتين افتتاح شد, اما به مدت 15 ماه بسته بود. اشغال هتل بدون شك حمله به حق مالكيت خصوصي است, اما اين عمل هم­چنين حمله به سمبولي براي سرمايه داري خشني است كه ديكتاتوري نظامي از خود به جا گذاشت.

 

مارچلو Marcelo كه 52 ساله است و 23 سال از عمر خود را در قسمت پذيرش هتل كار كرده است, در سراسر سال 2002 به دنبال يك كار جديد مي گشته است. خدمتكار سابق هتل, گلاديسGladys , با شبي حدود 4 يورو بعنوان راننده تاكسي بطور غيرقانوني رانندگي ميكرد. رودولفو Rodolfo كارگر تاسيسات تلاش كرد كه از طريق جمع كردن بطري نوشابه در سطلهاي زباله در بوئنوس آيرس, به مانند دهها هزار كارگر بيكار جديد ديگر, زندگي خود را بگذراند.

جراتي كه اين بيكاران در اشغال محل كار سابق خود نشان ميدهند, ديگر در اين كشور بي همتا نيست. كشوري كه در آن بيكاري 20 درصد ميباشد و 45 درصد از جمعيت آن در زير خط فقر زندگي ميكنند. اين ِاشغالها بر ايده تصاحب جمعي شركتهايي كه "دزدان" در بخش خصوصي آنرا ول كرده اند, استوار است. جنبش مردمي در آرژانتين در دسامبر2001 به اين پديده سرعت بيشتري بخشيد و اين فعاليتها را كه تا آنزمان جدا از هم بودند, به همديگر وصل كرد. در آن زمان تعداد شركتهايي كه "پس گرفته شده بودند" 44 بودند, ولي امروز تعداد 170 شركت كه از طريق كارگران هدايت ميشوند, وجود دارد كه براي بيش از 10000 نفر كار توليد كرده است.

اولين شركت­هاي ورشكسته كه توسط كارگران اخراجي در آرژانتين تصاحب گرديد, در دهه 90 بود. رئيس جمهور وقت آرژانتين, كارلوس منعم Carlos Menem, با اجراء سياست­هاي نوليبرالي خشن, هر ساله هزاران كارگر بيكار ايجاد مي­كرد. خصوصي كردن­هاي عظيم كارگران بخش دولتي را به خيابان­ ريخت. قوانين واردات و سوبسيدهاي صادرات از بين رفتند. اين عمل به ورود كالاهاي خارجي كه توليد­كننده­هاي داخلي از رقابت با آن ناتوان بودند انجاميد. تعداد اندكي از شركت­هايي كه توسط كارگران اداره مي­شوند, در بخش خدمات, مثل هتل بائوئن, قرار دارد. بيشتر آنها شركت­هاي كوچك و متوسط صنعتي هستند كه در بخش­هاي متالورژي, مكانيك, چاپ و توليدات مواد غذايي فعاليت دارند. چيزي كه همه اين شركت­ها در آن با هم مشترك هستند اين است كه همه آنها به خاطر مقروض بودند ورشكسته اعلام شدند, و مقامات مالياتي, بانك­ها و تحويل­دهندگان مواد اوليه بعنوان مهمترين طلبكارانِ خود به اضافه كاركناني كه ماه­ها حقوق و مزاياي خود را دريافت نكرده­اند, را به همراه خود دارند.

آن بخش از كاركنان كه مايل­اند كه اداره محل كار سابقِ خود را بدست بگيرند, ترجيح ميدهند كه تسويه­حساب­ها به شكل گرفتن ماشين­آلات و ابزار باشد تا پول. هر چند كه  قوانين ورشكستگي آرژانتين شامل اصلي دال بر ارجحيت دادن به كاركنان شركت در مقابلِ ديگر طلبكاران است, اما در مورد دوباره راه­انداختن توليد در يك شركت ورشكسته يا بستن آن هيچگونه آئين­نامه­ايي وجود ندارد. ماده قانوني­ائي وجود دارد دال بر اينكه شركت از طرفِ سرمايه­گذاران مي­تواند خريده شود بدون اينكه به كاركنان ارجحيت داده شود. اين ماده بر اثر فشارو تهديدي كه از طرفِ صندوق بين­المللي پول IMF وارد شد, دوباره برقرار گرديد. در موارد زيادي اين قانون راه را براي "خريداران سايه­ايي" باز كرده است. اين "خريدارانِ سايه­ايي" بطور مخفيانه از طرفِ صاحبان اين شركت­ها كه ميل دارند شركت خود را به قيمت ارزان دوباره بدست آروند, هدايت مي­گردد.

هر چند كه هتل باوئن يك شركت خدماتي است, ولي در عين حال مثالي روشنگر مي­باشد. اين هتل درست در اواسط دوران خونتاهاي نظامي در آرژانتين با وام دولتي كه هرگز باز پرداخت نگرديد, ساخته شد. اين هتل در سال 1997 به قيمت 12 ميليون دلار به يك تاجر شيلييائي فروخته شد. اين تاجر فقط 4 ميليون دلار از اين مبلغ را توانست باز پرداخت كند, قبل از اينكه هتل در سال 2001 بسته گردد.

كاركنان هتل باوئن قبل از اينكه هتل "خود" را اشغال كنند, خود را به عنوان يك شركت تعاوني ثبت كردند. آنها از جنبش براي در اختيار گرفتن شركت­ها, Movimiento Nacional de Empresas Recuperadas MNER , براي كارهاي فرماليته كمك گرفتند. اين اتحاديه در شش ماه اول سال 2002 رشد كرد و توسط ادواردو موروا Eduardo Murua و خوزه ابللي Jose Abelli , دو تا از طرفدارانِ سابق جنبش مونتونرو

( جنبش چريكي پرونيستي_ چپ در دهه 1970 در آرژانتين) رهبري ميگردد. آنها استراتژي سه جانبه جنبش را با كمك از شعار جنبش بي زمينان در برزيل اينطور جمعبندي  مي كنند: " اشغال كن, مقاومت كن, توليد كن".

 

اصلاح قانون ورشكسته­گي در آرژانتين در سال 2002 زمينه را براي واگذاردن شركت­هاي ورشكسته به تعاوني­ها فراهم آورد. قاضي­اي كه مي­خواهد به تعاونيي چراغ سبز نشان بدهد, بايد بهرحال با صاحب شركت بر سر يك قرارداد براي اجاره, مذاكره كند, يا منتظر يك تصويب­نامه از طرفِ مقامات دال بر سلب­مالكيت باشد.

 سوالي كه سخنگوي MNER ­ميپرسد:

" دولت براي راهسازي سلب مالكيت ميكند, چرا دولت اينكار را ( سلب مالكيت ) براي مقاصد خوب اجتماعي و حق داشتن كار, نمي­كند؟"

 

31 درصد از شركت­هايي كه از طرفِ كارگران اداره مي­گردند داراي قرارداد اجاره­ايي قانوني هستند, اما تعداد زيادي هستند كه فاقد اين اجازه از طرف دادگاه هستند. 29 درصد از اين شركتها توانستند شركت­ها را از تملك صاحبان خود در آورند. كارگران بطور معمول اجازه دارند كه از ماشين­آلات استفاده كرده و ساختمان كارخانه­ها را به مدت دو سال به اشغال خود درآورند. اگر دولت نتواند در عرض اين مدت غرامت به صاحب شركت و طلبكاران  بپردازد, اينها مي­توانند كه تقاضا بكنند كه محل كارخانه و ماشين­آلات به معرضِ فروش گذاشته شود.

 

در نوامبر 2004 شركت­هايي كه از طرفِ كارگران اداره مي­شود به يك پيروزي دست يافتند كه به آنها اميدواري بزرگي در آينده داد:

مقامات شهر در بوئنوس­آيرس سلب مالكيت دايمي 12 شركت را تصويب كردند. اتعاوني­هايي كه شامل اين سلب­مالكيت شدند, سه سال وقت براي كار گرفتند و بعداْ 20 سال وقت دارند كه ساختمانها و ماشين­آلات را به شكل قسطي بخرند. اما اين موضوع كافي نبود:

 كارگران خواستارِ يك قانون ملي دال بر سلب­مالكيت قطعي همه شركت­هايي كه توسط كارگران اداره مي­گردند, شدند.

مفسران رسانه­هاي بزرگ فشار از طرف صاحبان اقتصادي را به نمايش مي­گذارند و " اين حملات به حق مالكيت خصوصي " را, كه حمله بلشويكي به Rio de la plata (كاخ رياست جمهوري_ مترجم) مي­نامند, محكوم مي­كنند.

 

گابريل فاين Gabriel Fajn جامعه­شناس ميگويد: "قبلا" اين ايدئولوژي بود كه تصاحب كردن شركت­ها را تشويق ميكرد, نه دفاع از محل كار. آنهايي كه اين جنبش را امروز نمايندگي مي­كنند, گروه­ خيلي متنوعي هستند. بيشتر آنها تجربه­ائي از كارهاي اتحاديه­ائي ندارند."

در اختيار گرفتن شركت­ها "موضوعات جديد سياسي" مي­آفرينند, ايدئولوژي بعد از عمل خود را توسعه مي­دهد.

 

بيكاراني كه اين­چنين محل­هاي كار سابق خود را به اِشغال در­مي­آورند, ضرورتا" دوره­هاي پر از كشمكشي را با كارفرما, دادگاه و پليس مي­گذرانند. براي اينكه آنها از پس چنين شرايطي بر­بيايند, نياز به از خود­گذ­شتگي خانواده و همبستگي بين خود دارند. در اين "شورش همبستگي" فقط روابط دوستي و همكاري جديد تكامل پيدا نمي­كند, بلكه روند جديد تصميم­گيري دمكراتيك نيز تكامل پيدا مي­كند. همه در جلسات عمومي شركت مي­كنند و هر كس داراي يك راي است. مارچلو رهبر كئوپراتيو هتل باوئن ميگويد: احساسِ آزادي غير قابل وصف است. اما همه داراي يك موضع نيستند. بعضي­ها تصور مي­كنند كه آدم بايد آن چيزي را كه ميل دارد انجام بدهد, بعضي­هاي ديگر تصور مي­كنند كه بايد هر چه كمتر كار كنند. چيزي كه در يك شركت با رهبري كارگران از همه مشكل­تر است مبارزه عليه فرد گرائي و عدم ابتكار است. ما بايد بياموزيم كه به "نقش كارگر" فائق آئيم, بدون آنكه در نقش رئيس بغلتيم."

در اين رابطه بعضي از كاركنان خود را بيرون مي­كشند, خصوصا كساني كه نقش مسئولان مياني را داشتند. 80% از آنها از شركت­هاي دراختيار گرفته­شده, رفته­اند. بدون رئيس و بدون رهبر مجمع عمومي به اصل حقوق مساوي براي همه راي داده است. و اين بدليل عملي بود تا بدليل ايدئولوژي.

آنها مي­بايست وظايف را بر اساس دانش و تجربه تقسيم مي­كردند, همه جوانب مسئله را ببينند, هماهنگ­كننده­گاني انتخاب كنند كه ميتوانند از طريق انتخاب­شدگان عزل گردند, فرستادن افرادي كه قبلا" در بخش توليد كار مي­كردند به قسمت اداري و دادن آموزش به آنها, همچنين وارد كردن مكانيسم­هائي كه حسابداري روزانه را تاَمين كند.

 

ماريا, كارگر نظافتچي سابق تحصيلات بازاريابي را در عرضِ 4 ماه توسط يك معلم داوطلب انجام داده است و الان در قسمت فروش هتل باوئن كار ميكند. اوسوالدو Osvaldo كه قبلا" بعنوان محافظ كار مي­كرد بالاخره توانست به آرزوي ديرينه خود كه آشپزي بود برسد و كلاه آشپزي را به سر كند. وقتي كه غروب مي­شود, آدم مي­تواند در طبقه سوم هتل صدائي را كه به شكل كر جمله: "مي­توانم كمكي به شما بكنم, آقا؟" را به انگليسي تكرار مي­كند, بشنود. معلم زبان, در قبالِ قرض كردن مجاني محل براي تدريس معمولي خود, براي كارگران مجاني تدريس مي­كند.

كئوپراتيو هتل باوئن توانست بعد از دوسال­و نيم از اِشغال هتل, ساختمان و اطاق­هاي آنرا مرمت كند. با همبستگي و ابتكار بعنوان تنها سرمايه.

آنها توانستند به مرور مشتري­هائي براي خود پيدا كنند كه به قيمت پائين و شيوه پرداخت ساده علاقه­مند بودند. 60­تا از "شركاي" جديد از كاركنان هستند. تعداد كارگران الان جمعا" 110 نفر مي­باشد و حقوقِ آنها بالاتر از حقوقِ يك معلم دبستان است. بعد از اينكه همه پرداختي­ها انجام شد, 40 درصد از فروش بعنوان حقوق پرداخت مي­گردد و بقيه دوباره در شركت سرمايه­گذاري مي­گردد.

امروز 79 درصد از شركت­هاي دراختيار گرفته­شده فعال هستند. هرچند كه اين شركت­ها اين امتياز را دارند كه وضعيت اقتصادي آرژانتين را بهتر ساخته­اند و ارزش پزو تنزل يافته است, اما همه اين شركت­ها در مقابل پيچيد­ه­گي­هاي ادارات قضائي, كمبود سرمايه و ضمانت, مشتري­هاي نامطمئن و تحويل دهند­گان كالا كه اغلب به اين نوع  شركت­ها بدبين هستند, كاملا" فرسوده شده­اند. بيشتر اين كئوپراتيو­ها با فروش خودِ روند توليد به مشترياني كه مواد خام را خودشان تهيه مي­كنند و پرداختي موقعي انجام مي­گيرد كه محصول تحويل داده ­شده است, عمل مي­كنند. اين راه­حل اين نتيجه را در بر دارد كه درآمد كاهش پيدا مي­كند و يك رابطه وابستگي به "مشتري­هاي تحويل­دهنده" ايجاد مي­شود و فقط يك راه­حل موقتي است تا زماني كه كارگران توانسته باشند به اندازه كافي سرمايه براي خريد مواد خام جمع كرده­باشند. براي اينكه الان تقريبا" از نصفِ  ظرفيت توليد استفاده مي­گردد.

 

شركت­هاي دراختيار گرفته­شده اغلب به شكل مشتري همديگر بودن و يا به شكل تحويل­دهنده كالا و يا دادن ضمانت به همديگر كمك مي­كنند. توليدات آنها مورد استفاده ديگر كارخانجات قرار مي­گردد و به ندرت از طرف مصرف­كننده قرار مي­گيرد. فروش كالا بطور مستقيم در يك بازار همبستگي غير ممكن است.

آكادميسين آندرز روگگري Andres Ruggeri , كه مسئول انستيتويي در دانشكده فلسفي در دانشگاه بوئنوس آيرس است و از شركت­هائ با مديريت كارگري حمايت مي­كند, معتقد است كه اين امر نوعي مانع است:" شركت­هاي دراختيار گرفته­شده­ائي كه قطعات يدكي اتومبيل توليد­ مي­كنند, فقط مي­توانند اين قطعات را به كارخانجات توليد اتومبيل بفروشند. اما اين شركت­هاي چند مليتي از همكاري با اين كئوپراتيوها, خصوصا" با شركت­هاي دراختيار گرفته شده, امتناع مي­ورزند. تنها راه­حل اين است كه اين كئوپراتيو­ها محصولات خود را به شركت­هاي واسطه­ائي بفروشند و اين شركت­ها آنها را به شركت­هاي چند مليتي بفروشند. از معايب اين نوع معاملات اين است كه كارگران سودهاي زيادي را از دست ميدهند."

رابطه شركت­هاي با مديريت كارگري با بازار سرمايه­داري بحث زنده­ائي را در سال 2002 دامن زد. يك جنبش اقليتي تروتسكيستي در همين زمان معتقد بود كه اين شركت­ها بايد ملي گردند, اما كماكان با كنترل كارگري. اين جنبش در چهارتا از اين نوع شركت­ها, از جمله شركت توليد پوشاك بروك­مان ( Brukman ) در بوئنوس آيرس و شركتي كه كاشي توليد ميكرد به نام زانون Zanon در شهر Neuquem , قوي بود. كارگران در اين شركت­ها به اين نوع دراختيار گرفتن­ها به منزله قدمي اوليه در ساخت يك جامعه سوسياليستي كه در آن دولت مي­بايست نقش اساسي در برنامه­ريزي اقتصادي داشته باشد, نگاه ميكردند. هيچ­كس باور نداشت كه اين كئوپراتيوها مي­توانستند در يك بازار كاپيتاليستي جان سالم بدر برند.

از نتايج ديگر اين شركت­ها, بجز ايجاد يك بحث ايدئولوژي, درگيري دائمي خصوصا" در كارخانه بروك­مان بود. كارگران در نهايت از طريق پليس به بيرون رانده شدند. بعد از اين واقعه بروك­مان كئوپراتيوي شد كه توسط يك جريان خيلي رفرميستي " جنبش ملي براي كارگران كارخانجات با مديريت كارگري Movimento Nacional) de Fabricas Recuperadas por los Trabajadores, MNFRT) . MNFRT توسط لوئيز كارو  Luis Caro وكيل با ارتباط نزديك به صاحبان صنايع و كليساي كاتوليك و پرونيست­هاي راست, بنا نهاده شد.

آندرز روگگري با تاسف مي­گويد:

MNFRT با تقدس كردن راندمان اقتصادي كئوپراتيوها را از الترناتيوهاي آنها, تجارب فرهنگي_ سلب مي­كند و آنها را از MNER دور مي­كند.

كارگران شركت كاشي­سازي زانون خود را به عنوان يك شكل حقوقي براي كئوپراتيو سازماندهي كردند, همزمان كه كماكان خواستار ملي كردن شركت­ها بودند. هم­پيماني بين كارگران كارخانه زانون اين شركت با مديريت كارگري را به سمبلي براي مبارزه تبديل كرده­است. بخاطر ارتباط قوي اين شركت با جنبش­هاي اجتماعي, كارگران اين شركت توانستند در مقابل هفت تلاش براي اخراج, مقاومت كنند. كارگران ماهانه در حدود 300000 متر مربع كاشي بطور غير قانوني توليد مي­كنند. آنها توانسته­اند 210 كارگر جديد استخدام كنند و حقوق­ها را, حقوق مساوي در اين كارخانه هم اجرا مي­گردد, كه بالاتر از حقوق پليس است, بپردازند. همزمان كه آنها مرتب به محلات مختلف شهر كمك مالي مي­كنند.

ايجاد كار جديد در شركت­هاي ورشكسته نوعي تو دهني موثر به كارفرما است. اما همه شركت­هاي دراختيار گرفته­شده داراي آينده درخشاني نيستند. همه چيز بستگي به توانائي زنده­ماندن تك تك شركت­ها, روابط جهاني اقتصادي, و خصوصا" كمك­هاي اقتصادي, تكنيكي و قضائي كه دولت آرژانتين ميتواند به اين شركت­ها بدهد, دارد. خيلي­ها در داخل MNER باور دارند كه اگر شركت­هاي خودگردان به اندازه كافي حمايت بدست بياورند, مي­توانند كه براي 150000 نفر كار توليد كنند, و نمايندگان MNER خود را همكار احتمالي دولت براي مبارزه عليه بيكاري مي­دانند. آنها تا حالا نتوانسته­اند به وام بدون بهره و قوانيني كه اميدوار بوده­اند, دست پيدا كنند. سياست و ادارات قضائي انچنان در چنگ­هاي قوي صاحبان اقتصادي است كه براي نمايندگان مجلس و قضات آسانتر آن است كه به كارگران شورشي پشت كنند تا كمك, عليرغم اينكه شركت­هاي با مديريت كارگري حمايت وسيعي در مردم جامعه دارد.