کارل مارکس ـ سیمای آینده

دولت سرمایه

Linksruck Nr. 210, 9. November 2005

برگردان ناهید جعفرپور

اسکار لافونتن  دبیر اول فراکسیون چپ آلمان در جلسه ی بحثی در شهر برلین با تم " سوسیالیسم بعنوان وظیفه روزمره" گفت" سرمایه داری نشان داده است که ماهیتا خواهان عدالت اجتماعی نیست . بنابراین ما احتیاج  به دولتی قوی داریم که بتواند ضعیفان را در مقابل قدرتمندان و زورمندان محافظت کند. برای این منظور باید به لحاظ سیاسی از اکثریت آراء برخوردار شویم".

کارل مارکس این نقد لافونتن به سرمایه داری را تائید کرده است اما اینکه در دوران سرمایه داری چپ ها می توانند دولت را در دست بگیرند تا به انسانها خدمت کنند ، مورد تائید مارکس نیست.

مارکس در مانیفست حزب کمونیست می نویسد" دولت مدرن اساسا ماشین سرمایه داریست. دولت سرمایه داران و ایده آل مجموعه سیستم سرمایه داریست". بنابراین مارکس اعتقاد دارد که دولت سازماندهی ای بیطرف نیست که تنها از سوی پارلمان کنترل شود.

قدرتمندان دولت،  نمایندگان منتخب مردم نیستند. بلکه نمایندگان  ارتش ، افسران پلیس  ، قضات و کارمندان عالی رتبه می باشند. آنها به همان طبقه اجتماعی تعلق دارند که روئسای کنسرن ها تعلق دارند. باید توجه نمود که در حالیکه دولت ها مرتبا عوض می شوند اما ماشین دولتی سرمایه داری همچنان پا برجاست.  

مردان و زنانی که دولت را کنترل می نمایند، قسم خورده اند که از نظم نوین و قدرت کنسرن ها دفاع نمایند. در قانون اساسی آلمان حق بر سرمایه خصوصی محفوظ است و قید شده است.

دولت همواره کسانی را که زیر قانون هارتس چهار قرار گرفته اند را از خانه هایشان رانده است و   خانه آنهائی هم که ملک شخصی دارند و قادر به پرداخت هزینه آن نیستند به حراج اجباری گذاشته است. بطور کلی دولت از آن چیزی که مارکس مالکیت خصوصی بر ابزار تولید می نامد محافظت می کند مانند کارخانه ها، اداره جات، دستگاه ها و سرچشمه قدرت اقتصادی ی سرمایه داران.  

این قدرت بسیار گسترده و عظیم است. در حدود 200 کنسرن بزرگ بر اقتصاد جهان حکومت می نمایند. این کنسرن ها از سوی 1500 نفر رهبری میشودند. در واقع گروهی کوچک از مدیران غیر انتخابی بر هزاران میلیارد یورو در جهان حکومت می کنند.

این مدیران در باره چگونگی سرمایه گذاری و سازماندهی کاری و محل های کار تصمیم می گیرند. دولت این آزادی را به هیچ وجه محدود نمی کند بلکه از آن با وضع قوانین محافظت می نماید.

در تاریخ سرمایه داری همچنین، اصلاحات و قوانین بیشماری وجود داشته است که زندگی انسانها را کمی بهبود بخشیده است. از این رو این تصور برای برخی به وجود آمده است که گویا دولت  ها  می توانند قدرت کنسرن ها را محدود ساخته و خطا های سرمایه داری را تصحیح نمایند.

اولا : این اصلاحات اغلب زمانی ممکن بود که اقتصاد سرمایه داری بطور بسیار قوی ای رشد می نمود که در اثر آن  شرکت ها آنقدر در می آوردند که می توانستند بخش بسیار جزئی از استفاده خود را با دیگران تقسیم کنند. دوما: برای اصلاحات احتیاج به یک جنبش قوی اجتماعی است که دولت را مجبور به اصلاحات نماید.

امروز سرمایه داری دیگر این چنین رشدی ندارد. به این لحاظ سرمایه گذاران تلاش می کنند منفعت خود را با حمله به کارگران و منافع عمومی اجتماعی، بالا ببرند و دولت هم در این راه به آنان یاری می رساند.

در اعتصاب سال 2003 اتحادیه فلزکاران آلمان که در شرق آلمان انجام گرفت، پلیس با هلیکوپتر اعتصاب شکنان را به خارخانه جات می رساند. همچنین در اعتصابی که دوهفته پیش در مونیخ صورت پذیرفت، پلیس با حضور خود راه را برای اعتصاب شکنان بسوی محل های کارشان هموار نمود.

کاراکتر دولت سرمایه داری ای که مارکس در باره آن می نویسد، امروز روشن تر از حتی 20 سال پیش شده است. این امر را هم حتی لافونتن باید بداند. زمانی که او در سال 1999 بعنوان وزیر دارائی از سوی حزب سوسیال دمکرات ها کار می نمود ، از سوی کنسرن ها مجبور به کناری گیری از این مقام شد زیرا که او می خواست از شرکت ها کمی مالیات بگیرد. در این ماجرا هیچ کسی در وزارت دارائی حتی به اندازه سر سوزنی از او پشتیبانی نکرد.