مظفر محمدي

30 آبان 84(21 نوامبر 2005)

mozafar.mohamadi@gmail.com

www.mozafarmohamadi.com

 

نگاهي اجمالي به اعتصابي بزرگ !

 

اعتصاب كارگران كارخانجات نساجي كردستان در تاريخ دوم مهر ماه با يك بيانيه شروع شد. متن بيانيه و خواستهاي كارگران را در پايان اين مطلب ميخوانيد. كارگران ابتدا به اخراج 37 نفر از همكارانشان اعتراض كردند كه در اين روز كارتشان ضبط شده بود. اين 37 كارگر عليرغم  قرارداد موقت  كار هر كدام سابقه 10 – 12 سال كار در ان كارخانه را دارند. اعتصاب كارگران به دليل بي تفاوتي كارفرما، ترك كارخانه و جواب سر بالا به خواستهاي كارگران 56 روز طول كشيد. اين اعتصاب يك زورازمايي طبقاتي بود. كارگران اعتصابي عليرغم تحمل فشار و تهديد و گرسنگي و خستگي، در يك  زورآزمايي طبقاتي و نابرابر با همه نهادهاي دولتي درشهر سنندج، از استانداري و اطلاعات و نيروي انتظامي و حراست اداره كار تا كارفرما و مديريت و مسولين كارخانه كه خود از بنياد جانبازان و بخشي از دولت اند، روبرو بودند.

پس از نزديك به 2 ماه اعتصاب، برگزاري مجامع عمومي در كارخانه، شركت نمايندگان كارگران در جلسات مذاكره مكرر با نمايندگان دولت و كارفرما در سنندج و تهران،‌ تهديدات و فشار بر كارگران و بخصوص نمايندگانشان ، سرانجام كارفرماي كارخانه نساجي و نمايندگان دولت گام بگام به عقب نشانده شده و كارگران در اين مبارزه طبقاتي سربلند بيرون آمدند. آخرين عقب نشيني دولتيها و كارفرما پذيرفتن خواستهاي كارگران و قبول پرداخت 1 ماه حقوق ايام اعتصاب، و صرفنظر كردن از اخراج 35 كارگري كه اعتصاب در اعتراض به آن شروع شد، ميباشد. با وجود اين  كارگران هنوز راضي نبوده و از نظر انها پيروزي كامل نيست. كارگران علاوه بر تامين و تضمين همه مطالبات فوق، تمام حقوق ايام اعتصابشان را ميخواهند. پرداخت بقيه حقوق ايام اعتصاب به شكايت كارگران وتصميم اداره كارموكول گشته است.

اعتصاب دو ماهه بيش از 400 كارگر كارخانجات نساجي كردستان مملو از تجارب جديد، وحدت طبقاتي و همبستگي كارگري است. اين مبارزه شرافتمندانه و انساني برگي درخشان درتاريخ مبارزه طبقاتي در يك كشور سرمايه داري است. يك كارخانه نسبتا كوچك نه با هزاران كارگر و يك رشته كاري نه چندان موثر كه اگر كار نكند جامعه را فلج نمايد اما مبارزه اي كه چنان سمپاتي و احساس انساني را بر ميانگيزد كه اين كمبود را كمرنگ و حاشيه اي ميكند.

اتحاد و يكدلي وهماهنگي و تصميمات عاقلانه و درايت رهبري و دهها فاكتور و عامل ديگر از يك اعتصاب كارگري يك رويداد اجتماعي خطير ساخته است.

اين تجربه در عين حال ريشه در يك كشمكش طبقاتي چند ساله دارد كه صدها كارگر كارخانه نساجي كردستان را در مركز توجه قرار داده و الگويي از مبارزه متحدانه را بوجود اورده ا ست.

اين اتفاق اگر چه در محاصره  سكوت سنگين و ناشرافتمندانه مدياي نوكر در ايران قرار داشت، اما  نداي بسيار انساني و تلاش بسيار انساني تر اين انسانهاي خلاق جامعه  ديوار سكوت دشمنانه را در نورديده است. تنها يك اراده قوي انساني و اميد به پيروزي توانست اين ماجراي ظاهرا تنها افتاده و محاصره شده را زنده نگه دارد.

كارگران چه در دوره هاي قبل و چه در اين اعتصاب  موجودي جيبهايشان را با هم تقسيم كردند. براي خانواده مريض همكارشان كمك جمع اوري  و توطئه هاي دشمنانشان را يكي پس از ديگري خنثي كردند. از نمايندگان و رهبرانشان يكپارچه و بي اما و اگر حمايت كرده و در مذاكرات محكم بر خواستهايشان پافشاري كرده و تهديدهاي پليسي را خنثي نمودند. فشار پليسي و تحمل گرسنگي آنها را از پا در نياورد. انها توانستند اميد  و اعتماد  را به همكاراني كه ميرفت فريب كارفرما و دولت را خورده و اعتصاب شكني كنند، برگرداند و انها را از خطر سقوط  نجات داده و در صف افتخار آميز اعتصاب خود نگه داشتند. اين يك الگوی با شكوه از انساندوستی و همبستگی کارگری طبقابي بود كه به طبقه كارگر و به جامعه نشان داده شد. 

انتخاب روشهاي مبارزاتي و تاكتيكهاي درست براي حل مشكلات و موانعي از قبيل برخورد به اعتصاب شكني و تفرقه و كمك به زندگي كارگران در دوران اعتصاب و در حالي كه كارفرما و دولت نان سفره كارگران را گرو گرفته است ، پاسخهاي سنجيده و محكمي ميطلبيد كه كارگران و نمايندگانشان با سربلندي از عهده آن بر آمدند و نتايج آن  كارگران را در مبارزه شان قدرتمند تر و پيروز كرد.

زماني كه سركوبگران رژيم با حكم دستگيري 10 نفر از كارگران  از جمله  6 نفر عضو شورا، آقايان ( احمد فاتحي، باقر رحيمي، شيث اماني، فرشيد بهشتي زاد، اقبال مرادي و هادي زارعي)، مي خواستند وارد كارخانه شوند با مقاومت و پاسخ دندان شكن كارگران شيف ان روز روبرو شدند. كارگران اعلام ميكنند كه آن 6 كارگر نماينده كه شما ميخواهيد ما هستيم. همه ما. ما با هميم و شما نميتوانيد ما را از هم جدا كنيد. در مقابل، كارگران اعتصابي خواهان استعفاي مديران و مسوولان كارخانه شدند.

همچنين كارگران اعتصابي  از خروج توليدات نخ و پارچه كارخانه به بيرون و  به بازار جلوگيري كردند و كنترل كارخانه را در دست گرفتند و كاميونهاي حمل و نقل كالا را خالي برگرداندند.

كارگران در شرايطي كه پليس اجازه پخش خبر اعتصاب را به خبرنگاران نميداد يك روز تصميم گرفتند كه به راديو تلويزيون بروند و صداي خود را به گوش مردم برسانند. ان اقدام با عكس العمل هيستريك اطلاعات و نيروي انتظامي رژيم روبرو شد و حد اقل به مدت دو شبانه روز كارخانه را محاصره كردند.

تجارب اعتصاب دوماهه كارگران را بايد در جزئيات جمع آوري كرد و به صورت كتابي دردسترس فعالين كارگري و همگان قرار داد.

اعتصاب دو ماهه كارگران كارخانجات نساجي كردستان  نقطه عطفی در تاریخ ایندوره جنبش طبقاتی کارگری ایران است. مقاومت و پایداری كارگران، موجب تحسین و دلگرمی در ميان طبق كارگر است. اين تجربه را و اين پايداري و مقامت يكپارچه و متحدانه، در کنار همه آن سختی و فشار و فقر و گرسنگی که كارگران اعتصابي  و همسران و فرزندانشان کشیدند،  فراموش نخواهد شد.

اين كارگران در سخت ترین تنگناهای کار و زندگی آخرین ریال جیبهایشان را روی هم ریختند و بین خانواده هایشان تقسیم کردند. همسران و فرزندانشان در کنار شان ایستادند و  الگویی از انساندوستی و همبستگی کارگری به جامعه نشان دادند. آنها  متحدانه و یکپارچه پشت نمایندگانشان را گرفته و آنها را از تهدید و تعرض ماموران مدافع سرمایه و سود محافظت کرده اند و نمايندگان  جسور کارگران اعتصابی هم، الگویی از کاردانی و لیاقت و رهبری را ارائه کرده اند.

در ادامه  ميخواهم به چند نكته اساسي در رابطه با اين اعتصاب بپردازم

1- همانطوريكه در بالا گفتم اعتصاب صدها كارگر نساجي حد اقل در يك ماه اول با بيتفاوتي كارفرما و بي اعتنايي دولت روبروشد. چرا؟ جواب اين سوال  در بي اهميت بودن اين اعتصاب نبود. اساسا فرار كارفرما از صحنه و سردرگمي و بلاتكليفي دولت و نيروهاي سركوبگرش اولا به دليل لاعلاجي بحران اقتصادي اي است كه رژيم در چنبره اش گرفتار امده و واگذاري بخش دولتي به خصوصي هم اين  درد را علاج نكرده و نميكند. از سال 1379 به بعد كه كارخانه هاي نساجي به بخش خصوصي واگذار شده است حدود 260 هزار كارگر بيكار شده اند. كه 2500 نفر از آنها را كارگران نساجيهاي كردستان تشكيل ميدهد.

از طرف ديگر اين وضعيت، ترس دولت  از عواقب وخامت بار سياسي روند اعتصابات و اعتراضات كارگري را نشان ميدهد. اين ان مساله جدي است كه بايد نه تنها توجه كارگران اعتصابي نساجي كردستان و شاهو را به خود جلب كند بلكه مورد توجه كل طبقه كارگر در ايران قرار گيرد.

همزمان با بحران اقتصادي لاعلاج و علي رغم يكدست و يك كاسه شدن دولت، موقعيت سياسي رژيم شكننده تر از سابق شده است . شكاف در بالا بر سر مساله قانون كار و بخصوص قانون قراردادهاي موقت كار وجود دارد. سياست عدالت اجتماعي و مستضعف پناهي دولت احمدي نژاد  يك بلوف و يك ادعاي بي پايه بوده و اين ادعا هم براي خودشان و هم براي كارگران و مردم زحمتكش پوچ شده است. اين شرايط و اين موقعيت را بايد در ميان كارگران بحث كرد و درك ان را پشتوانه اعتصابات كارگري قرار داد.

بايد طبقه كارگر به اهميت سياسي اعتصابات خود واقف باشد. و اين مبارزات و اعتراض و اعتصابات را در چهارچوب روابط كارخانه و مديريت و كارفرما و سرمايه دار و پادر مياني دولت نبيند و اين را  فقط يك مبارزه صنفي و بيريط  به جامعه و اوضاع سياسي و كشمكشهاي اجتماعي نداند.

گرايشاتي كه مبارزات اقتصادي و مبارزه  براي حق تشكل و اعتصاب را مبارزه اي صنفي- كارگري ميدانند از سياست و جامعه پرت  اند. اگر كارگر حق اعتصاب كه در واقع آزادي اعتراض و ازادي بيان است را داشته باشد، اگر طبقه كارگر صاحب  تشكل ازاد كارگري خود گردد،‌ آنوقت مبارزه توده اي و اجتماعي براي  آزاديهاي فردي و اجتماعي و ديگر ازاديهاي سياسي در جامعه،  نيروي عظيم اجتماعي طبقه كارگر را پيشاپيش خود خواهد داشت.

2-اعتصاب 2 ماه كارگران كارخانجات نساجي كردستان با  دخالت و عكس العمل جدي بخشهاي ديگر كارگري، نهادها و فعالين سياسي، فرهنگيان و كارمندان و  مردم شهر روبرو نشد. چرا؟

اولا و متاسفانه  تا كنون اعتصابات بسيار گسترده كارگران در سراسر ايران بهم بافته نشده و جدا از همديگر پيش ميرود و به همين دليل هم كمتر كارساز است و كمتر به خواستهايش ميرسد. از مبارزه و اعتصابات سراسري و هماهنگ و يكچارچه كارگري خبري نيست. اين در حالي است كه خواستهاي اكثر اعتصابات خواستهايي سراسري است. براي مثال خواست لغو قراردادهاي موقت و يا اجراي طرح طبقه بندي مشاغل خواستهاي سراسري كارگرانند.  اين معضل جدي و اساسي در واقع در پراكندگي صفوف فعالين و رهبران كارگري در مشاغل و اصناف گوناگون است. دست كارگر نساجي در دست كارگر ايران خودرو و شركت نفت و ماشين سازي و... نيست. اين در گرو اتحاد فعالين كارگري در وهله اول و متحد و متشكل كردن كارگران در تشكلهاي خود و از جمله در مجامع عمومي كارگري و انتخاب هياتهاي نمايندگي و يك شوراي مركزي سراسري براي اجتماع نمايندگان كارگران است...

مساله دوم  اين است كه نساجي كردستان در حاشيه جامعه و بي تاثير درزندگي مردم است. مثلا اگر كارگران شهرداري حتي يك روز  اعتصاب كنند هم مردم فورا ميفهمند و هم بر زندگيشان تاثير دارد مساله اب و برق و يا نظافت شهر مختل ميشود. در اين شرايط فشار مردم و عكس العمل مردم سريع و فشارشان بر كارفرما و دولت براي پاسخگويي به خواست كارگران بسيار موثر است. مراكز كليدي اقتصاد مانند نفت و ماشين سازيها و  غيره هم همينطورند.

و بالاخره عامل ديگر،  تحرك و دخالت خود كارگران براي تاثير گذاري بر جامعه و فشار بر كارفرما و دولت است. كارهاي زيادي ميشد كرد كه انجام نگريدد.

ميبايست  بيرون از كارخانه را به حركت در اورد. ميبايست صندوق كمك مالي را نه در مساجد بلكه در خيابانها و محلات گرداند و به اين وسيله سمپاتي مردم را سازمان داد. ميبايست  درب كارخانه ها و مراكز كارگري شهر را زد و چشمان كارگران و همسرنوشتان ديگر در سنديكاي خبازان و در شهرك صنعتي و ديگر بخشهاي كارگري را به اين واقعيت تلخ و همدردي و همسرنوشتي باز كرد. و به انها هشدار داد كه اين شتري است كه فردا دم در آنها هم خواهد خوابيد. ميبايست  همسران، مادران و اعضاي خانواده هاي كارگران نساجي از كنج خانه ها و محله شان بيرون مي امدند و به نام خود حرف ميزدند و به ديگر كارگران و به مردم رجوع ميكردند. همسران كارگران شريك زندگي كارگران و نزديكترين كسان به آنها هستند و از همه بيشتر از اين وضع فلاكتبار كه به كارگران نساجي تحميل كرده اند ضرر ميبينند و رنج ميبرند. انها ميبايست شريك   مبارزه اي كه كارگران درگيرند ميشدند. جاي آنها در اين صحنه خالي بود.

ميبايست جمع و هياتي مشترك از نمايندگان نساجي كردستان و شاهو با هم تشكيل گردد و مبارزات حق طلبانه كارگران اين دو كارخانه هماهنگ شود. 28 كارگر كارخانه شاهو در دومين روز اعتصاب طي نامه اي به دوستان خود در نساجي كردستان از اعتصاب انها حمايت كرده و خواستار لغو قراردادهاي موقت كار شدند.

ميبايست تومارهاي حمايت از كارگران اعتصابي در ميان كارگران و نهادهاي  مدني و فعالين سياسي ميچرخيد. ميبايست  اين نهادها و فعالين و خبرنگاران را وادار كرد كه اعتصاب كارگران را منعكس كنند و جامعه را در جريان انچه كه در كارخانه و در محلات كارگري و در ميان خانواده هاي اين كارگران ميگذرد قرار دهند. در شرايطي كه رژيم اعتصاب را بايكوت خبري كرده و مانع انعكاس اخبار توسط روزنامه ها ميشود اين كار به عهده روشنفكران و دانشجويان و فعالين زنان و كودكان و نهادها و شخصيتهاي جامعه و بخصوص نمايندگان كارگران است كه حرف بزنند و بنويسند و مصاحبه كنند و صداي كارگران و خانواده هايشان را به گوش مردم برسانند. اينكه در حالي كه كارگر نساجي و شاهو در اعتصاب است در خانواده انها چه ميگذرد، نيازهاي ابتدايي و حياتيشان چگونه تامين ميشود، چه بر سركودكان مريضشان آمده است و...

معلمان از فرزندان كارگران در مدارس حرف بزنند. ايا حواسي برايشان مانده در حاليكه پدر در كارخانه به اعتصاب نشسته و ظهر و شب سفره خالي است و قلم و دفتر و كتاب را نيمه كاره و يا دست دوم تهيه كرده است؟

ميبايست  همه دستها را به هم داد. و سرانجام كارگران نساجي كردستان و شاهو و نمايندگانشان ميبايست با بيانيه ها و مصاحبه هايشان، طبقه كارگر بين المللي را مرتب مورد خطاب قرار داده  و حمايتشان را خواستار گردند. كارهاي زيادي ميشد كرد...كارهاي زياد ديگري ميتوان كرد. اعتصاب بزرگ كارگران معدن انگليس،‌ ايجاد آشپزخانه مشترك و عمومي با همكاري مردم و شركت همسران كارگران را در برداشت. از اين قبيل تجارب كارگري كم نيست.

كارگران نساجي و شاهو و كل طبقه كارگر ايران بايد مدام اين را مدنظر داشته باشند كه مادامي كه رژيم احساس كند  مبارزات كارگري پراكنده و از ديوارهاي يك كارخانه و فابريك فراتر نميرود، تا زماني كه احساس كند اعتصاب كارگر هيچ معادله سياسي را عوض نميكند و در حاشيه اوضاع سياسي  قرار ميگيرد و ايزوله است ... برخورد كج دار و مريض و وقت كشي و نگه داشتن طبقه كارگر در فقر و فلاكت و سركوب اعتصاباتشان را ممكن ميداند. بايد اين مرز پراكندگي را شكست. خواست كارگران نساجي كه لغو قراردادهاي موقت است، خواست سراسري طبقه كارگر است. تنها يك جنبش بهم پيوسته و سراسري قادر به لغو اين قانون به شدت ضد كارگري و ضد انساني است.

و سرانجام بايد هميشه متوجه بود كه اعتصاب كارگري در شرايط كنوني بخصوص بار سياسي قوي دارد كه ميتواند در پيوند با جامعه و مطالبات مدني و انساني و ازاديخواهانه اش نقش بسيار تعيين كننده، هم براي تحقق حقوق كارگري و هم رهبري جنبش  آزاديخواهانه مردم داشته باشد.

3- و بالاخره مساله آخر اين است كه بايد متوجه بود كه اعتصاب هر چقدر طولاني بشود فشار و مخاطراتش براي كارگران و اتحادشان بييشتر ميشود. حتي الامكان بايد با طرح خواستهاي حد اقل و حد اكثر حدود و ثغور اعتصاب را نگه داشت تا كنترل از دست كارگران و نمايندگانشان در نرود. خواستهای اعتصاب را میشود کم و زیاد کرد و حد اقل و حد اکثری برایش گذاشت. تا هر کجا زورمان رسید پیش برویم و نشد به کمتر شاید راضی شویم و سر کار برگردیم. ما امروز به اعتصابی دست زدیم که خواستهای معين دارد. اما گیریم ما به همه خواستها نرسیدیم. گیریم قرارداد موقت را نتوانیم لغو کنیم. اما زماني كه  اخراج همكارانمان را متوقف كرديم، و كارفرما بخشي از خواستها را متعهد شد، كارگران ميتوانند حساب كنند كه كجا اعتصاب را تمام كنند. كجا لازم است  حتي سازش كنند تا نگذارند در ميان كارگران خسته و گرسنه، بي اعتمادي درست شود و يا تفرقه ايجاد گردد. ميتوان چانه زدن بر سر يعضي از خواستها را به بعد از اعتصاب موكول كرد. کارخانه دست ما است و راه اعتصاب همیشه پیش پای ما.
هم اكنون بين كارگران اين نگراني هست كه آيا ما كوتاه نيامديم؟ چرا به پرداخت نصف حقوق ايام اعتصاب تن داديم؟ بقيه اش را چه كسي ميدهد؟ آيا نمايندگان سازش كردند؟ آيا نميشد اعتصاب را ادامه داد؟ و تعداد ديگري به ادامه اعتصاب راضي نبوده و طولاني تر شدن آن را به ضرر كارگران ميدانند.

من هم فكر ميكنم كه هر مبارزه اي بالاخره اول و آخري دارد. اعتصاب نامحدود نداريم. جايي بايد نشست  و ديد و حساب كرد كه تا كجا و تا كي؟ كارگران اعتصابي نساجي در هفته هاي آخر در مقابل اين سوال قرار داشتند و جوابهاي مختلفي به  آن داده ميشد. اگر بموقع تكليف اعتصاب روشن نميشد ممكن بود اتجادشان بهم بخورد. ممكن بود تعدادي اعتصاب را تمام كنند و اين نه تنها ضرر بزرگي به اتحاد كارگران ميزد براي اعتصاب هم يك شكست قلمداد ميشد حتي اگز بخشي از خواستها تامين ميگرديد. تفرقه و اختلاف نه تنها براي اين اعتصاب بلكه براي فردا شكافي ميان كارگران درست ميكرد كه پر كردنش آسان نبود. حد اقل اين شكاف بي اعتمادي به نمايندگان كارگران است كه تا به آخر عليرغم تهديدات دشمن تا به آخر ايستادند و بر خواستهاي كارگران پاي فشردند.

 

كلام آخر،اعتصاب كارگران نساجي كه طولاني و به دو ماه نزديك شده بود ميبايست در جايي تمام شود. قبل از اينكه اتحاد كارگران از هم بپاشد ميبايست اعتصاب با تصميم مشترك همه كارگران به پايان ميرسيد و اين كار انجام شده است. بايد اين موفقيت و لو ناكامل و نسبي را بايد ارج نهاد. عليرغم اين كه پيروزي كامل نيست اما اتحاد و پايداري شكوهمند كارگران نساجي كردستان هم براي خودشان افخار آميز و هم براي كل طبقه كارگر تجربه گرانبهايي است. به اين دليل بايد دست همه كارگران اعتصابي كارخانجات نساجي كردستان را فشرد و پيروزيهاي بيشتري را برايشان خواستار گرديد. پيروزي كارگران كارخانجات نساجي كردستان توازن قواي جديدي بين طبقه ما از طرفي و كليت سرمايه داري و دولت و پليسش از طرف ديگر است. 

كارگران خوب ميدانند كه بايد كماكان  مراقب توطئه ها ي مجدد كارفرما و سرپيجي از انجام توافق و  خودداري از پرداخت نصف بقيه حقوق ايام اعتصاب خود باشند.

كارگران بايد هشيار باشند كه دشمن از اتحاد طبقاتي شان زخم خورده است و هنوز ممكن است توطئه هاي ديگري در آستين داشته باشد. خنثي كردن هر گونه سرپيچي كارفرما از انجام خواستها و يا هر تعرض احتمالي ديگر تنها با حفظ اتحاد كنوني و اتكا به مجامع عمومي و نمايندگان دلسوز كارگران ممكن است. و اين تا كنون تامين بوده است و بايد با چنگ و دندان از آن دفاع كرد و حفظش كرد. هم اكنون تعدادي از فعالين كارگري تحت تعقيب و احكام غير انساني زندان قرار دارند. اما عليرغم اين تهديد و فشار فعالين كارگري در صحنه سياسي ايران و در مباره براي آزادي و برابري جايگاه ارزشمند و برجسته اي پيدا كرده اند. اين مبارزات در جهت تحقق آزادي و سوسياليسم است. كارگران سوسياليست بايد با افتخار و سربلندي در پيشاپيش اين جدال طبقاتي قرار گيرند. اين فعاليتي شرافتمندانه است. اين كار كميته هاي مخفي و بي نام و نشان و يا توطئه نيست. اين اقدامي علني،‌ رودررو و با افتخار و سربلندي است. جامعه انساني و آزاديخواه به شدت محتاج عروج فعالين كارگري سوسياليست در صحنه مبارزه براي آزادي است.  

 

دوستان كارگر در نساجي كردستان!

مبارزات انساني و شرافتمندانه شما براي هميشه  به ياد ماندني است وهمسرنوشتانتان از  پايداري و اتحادتان خواهند آموخت. مبارزه خستگي ناپذير شما به شدت قابل تقدير و تحسين است. خسته نباشيد. شما به يك دنياي متمدن و انساني تعلق داريد كه اسير ديو سرمايه و نگهبانان سرمايه به نام دولت و پليس و مجلس و زندان است. شما در مقابل اين نظام نابرابر و وارونه براي  ابتدايي ترين حقوق انسانيتان جنگيده و ميجنگيد. كل طبقه ما  بايد بر اين سيستم  غير انساني پيروز شود. انسانيت و حقخواهي و خواست آزادي و برابري و جامعه سوسياليستي كه همه اختيار و اراده به انسان برگردانده ميشود  در مقابل ددمنشاني كه خون طيفه ما را در شيشه كرده اند بايد پيروز شود.

 

***

 

بيانيه كارگران اعتصابي نساجي كردستان- سنندج

ما كارگران نساجي نسبت به تعرضات و تظلمات آشكاري كه 15 سال كار سخت و زيان آور و طاقت فرساي توليد به ما تحميل نموده اند و مديران بي توجه به خواست ما كارگران و مكاتبات و توصيه هاي بازرسان كار و بهداشت فقط در فكر انبوه سرمايه و توليد خود بوده اند و در نتيجه براي ما كارگران مريضي و فقر و فلاكت، 300 نفر همكار بيمار ناشي از كار، چندين متوفي و صدها اخراج بوده است.

و امسال باز هم براي كردن خون ما در شيشه دست به تعرضات جديتري ميزنند. قرار دادهاي خود تنظيمي مغاير قوانين كار به ما امضا ميكنند. و اگر عده اي از همكاران ما معترض ميشوند بلافاصله از كارخانه اخراج ميگردند و به ما و همكاران ميگويند كه ما كار و توليد شما را نميخواهيم. گناه ما كارگران چيست كه در دست مديران مستبد،‌ فاقد تخصص و تحصيل گرفتار شده ايم؟ از روي عمد كارخانه را به سراشيبي سقوط سوق ميدهند.

ما عزل مديران شركت و جايگزيني مديران توانا و كارآمد را از متوليان نساجيهاي كشور خواستاريم. در غير اينصورت اجراي ماده 143 قانون كار از مديران كل اداره كار و امور اجتماعي تقاضامنديم و خواستار مطالبات محق خود هستيم:

1-      برچيده نمودن انواع قرارداد خود تنظيمي و غير قانوني كارفرماها و انعقاد قرارداد دائم.

2-      اجراي طرح طبقه بندي مشاغل  و پرداخت مابه التفاوت طرح به تمامي كارگران.

3-      پرداخت حق افزايش توليد سالها و ماههاي معوقه به كارگران.

4-      برگرداندن 18 ميليون تومان سرمايه كارگران در تعاوني اعتبار كه مدير اداري مالي مدت يكسال آن را برداشت نموده است.

5-      انجام معاينات دوره اي براي تمام كارگران و مداواي كارگران بيمار.

6-      رعايت بهداشت محيط كار، ايجاد حفاظ و ايمني براي دستگاهها و ماشينها، كاهش آلودگي گرد و غبار و سرو صدا در سالن توليد و امكانات بهداشتي.

 

كارگران اعتصابي كارخانجات نساجي كردستان

 

      مورخ: 2-7-84