نامه ای سرگشاده به آقای محمد اعظمی فعال سیاسی ایرانی در خارج از کشور  

 

دوست و هم میهن گرامی

بدنبال دعوت عمومی نشریهء "راه کارگر" به بحث در بارهء اسناد کنگرهء آلبرت سهرابیان ؛ بمثابه بخشی از ادبیات کمونیستی میهنمان ؛ شما یکی از معدود ایرانیانی هستید که بخاطر اهمیت بحث به این دعوت پاسخ مثبت داده اید . اولین  نوشتهء شما آشکار کنندهء افراط  در حساسیت ، دلسوزی ، نگرانی و ابهام  نسبت به آیندهء سازمان کارگران انقلابی ایران می باشد . سازمانی که  می رود تا  سه دهه مبارزهء روشن با دیکتاتوری و تبعیض ، بخاطر استقرار آزادی و عدالت اجتماعی در ایران را پشت سر گذارد . من بعنوان یک ایرانی که این "ادبیات" را بدقت دنبال می کند منتظر بودم تا شما بالاخره به این اسناد ؛ آنطور که "راه کارگر" درخواست کرده است ؛ بمثابه زمینه ای برای بحث عمومی در بارهء معضلات جنبش "چپ" ایران ، که خود را نیز خوشبختانه جزئی از آن قلمداد می کنید ؛ بپردازید . امری که تا کنون پس از انتشار سه نوشته از طرف شما کماکان صورت نگرفته است . از آنجا که شما سر قلم خود را بطور خاص متوجه این "سازمان" ، بجای این "اسناد"  نموده اید ، باعث شده اید که انرژی و توجه خوانندگان و فعالین سیاسی ؛ در درون و بیرون این سازمان ؛ از مضمون این اسناد  منحرف شده و به سوی نقدی "بنیادین" از خود این سازمان ، بجای نقدی عمومی از معضلات امروز جنبش کمونیستی ، معطوف گردد . من در آینده اگر عمری باقی باشد به این امر خطیر که نگرانی بسیاری از جمله خود شما و فعالین سیاسی  را برانگیخته است ، خواهم پرداخت ، اما قبل از ورود به بحث در حد "سواد" خود ، تنها به عنوان "مقدمه" ء بحث آیندهء خود در بارهء این اسناد ، توجه شما و خوانندگان این مرقوم را به چند نکتهء کوچک زیر جلب می نمایم . باشد تا در ادامهء بحث خود آنها را نیز مورد عنایت قرار دهید

 

جمع بندی من امروز از این سه نوشتهء شما اینست که شما از روابط درونی سازمان کارگران انقلابی ایران شناختی دارید که عموم و از جمله من از آن بی بهره ایم . شما به هر دلیلی صلاح نمی دانید که این اطلاعات را در دسترس عموم قرار دهید . شما بر این باورید که اگر در این سازمان "آزادی" وجود داشته باشد سرنوشت این سازمان بنوع دیگری رقم خواهد خورد . شما بر این باورید که در این سازمان اقلیتی در حال له شدن تشکیلاتی می باشند و شما در یک کلام به یاری این له شدگان آمده اید

 

  من به عنوان خواننده ای بی طرف بر این باورم که یکم : شما این دعوت را به فال نیک گرفته اید اما وقت و قلم خود را در یک انشعاب بر مبنای عدم وجود آزادی های  فردی در این سازمان ، بجای پیشبرد اصل بحث در بارهء مسائل جاری ، روزمره و خطیر جنبش کمونیستی میهنمان سازمان داده اید  . دوم بفرض اینکه چنین اقلیت لگد مال شده ای در این سازمان وجود داشته باشد شایسته است که شما حداقل امکانات سازمانی خودتان را در اختیارشان قرار دهید ( البته با وجود ارتباطات امروزی  بعید است که این رفقا از امکان تبلیغ نظرات خود تا کنون محروم مانده باشند ! ) تا جنبش نوین مردم ایران با خبر شود که چنین فراکسیون فرضی کتک خورده ای ؛ در صورت وجود ؛ از چه چیزی دفاع می کند که شما را اینچنین برافروخته در خارج از از این سازمان ، به دفاع نامشروط از ایشان واداشته است ؟

 

چه در صورت وجود و چه عدم وجود این  "اقلیت" ، دخالت در این بحث ، اخلاقا شما را ؛ بعنوان یک فعال سیاسی جدی و مبارز بر علیه دو نظام ؛ وادار می کند که در  صورت ادامهء بحث به سوالات بسیاری پاسخ گوئید . من به عنوان شهروندی که  تا سال های پایانی هشتاد میلادی افتخار همکاری با این سازمان را داشته ام و هنوز به جمع بندی های این سازمان از انقلاب و شکست انقلاب ، مبارزهء مسلحانهء جدا از توده ، مرزبندی قاطع با مردم گرائی غیر طبقاتی ، دفاع بی قید و شرط از آزادی فعالیت سیاسی ، اصلاح ناپذیری نظام ایدئولوژیک و مدافع بی چون و چرای سرمایه داری "اسلامی"  و لزوم سازماندهی پایدار و مستقل کارگران و زحمتکشان ایرانی به عنوان شرط مرکزی باز تولید دموکراسی در ایران باور دارم ، از شما خواهشمندم که در "حاشیه" ای که برای پاسخ به مسائل مربوط به سازمان خودتان در نظر گرفته اید ، سوالات این شهروند سالخوردهء  در آرزوی بازگشت شرافتمندانه به ایران را نیز پاسخ گوئید

 

آقای اعظمی عزیز تعریف شما امروز از یک سازمان سیاسی چیست؟ آیا تشکلی که اعضاي خود را در گوشه ای از این دهکدهء کوچک جهانی دور از چشم رژیم غیر قابل اصلاح و ضد نور "جمهوری اسلامی" گرد هم   می آورد و اراده ای یک پارچه  در دفاع از دموکراسی و خواست برقراری عدالت اجتماعی در ایران را ؛ برغم کاستی های آن که در حوصلهء این نامهء سرگشاده نمی باشد ؛ سازمان می دهد یک سازمان سیاسی است یا تجمعی که خود را تنها با روابط مبارزاتی سنتی جدا از توده در زمان شاه تعریف می کند و مجموعه ای ناهمگون از این مبارزین را بدور هم جمع می کند ، یک سازمان سیاسی است ؟

 

 آقای اعظمی عزیز ، تشکلی که یک سرش در اتحاد "جمهوریخواهان" در نرد قدرت از یکطرف با آقایان همایون ها و از طرف دیگر اصلاح طلبان نظام در نفی اراده ای واحد از جمهوریخواهان است ، بخش میانه اش در سازماندهی یک ائتلاف وسیع از "افراد" جمهوریخواه ، دموکرات و لائیک در نفی حقوق سازمان ها و احزاب می باشد و یک سر دیگرش نیز با بی عملی نظاره گر عملکرد دو گرایش دیگر می است  ؛ تا ببیند که خدا چه خواهد خواست ؛ آیا یک سازمان سیاسی است ( نا گفته نماند که بر مبنای جبر حاکم بر این  هستی در هر قاعده ای استثناء نیز تعریف می شود و بر عکس . بطور مثال الف . الف . در "سازمان" شما یک استثناء است که تنها  قاعدهء فوق را تبیین می نماید ) ؟

 

آقای اعظمی عزیز تشکلی که در آن بخشی اساسا خطر جهانی شدن زور و قدرت سرمایه برای استقرار دموکراسی در ایران را نمی فهمند  و در خصوص ، حتی در مورد تجاوز آشکار نظامی آمریکا به افغانستان و عراق اما و اگر می کنند  و بخش دیگری از همین تشکل هنوز خود را  ضد امپریالیست قلمداد می نماید ! آیا براستی یک سازمان سیاسی است ؟،

 

آقای اعظمی براستی تشکلی این چنین آیا خواهد توانست در موقعیت خطیر امروز میهنمان حداقل در درون خود به نظر ، مشی و اراده ای واحد دست یابد تا در حرکت عمومی اکثریت مردم سراسر ایران  به سوی آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی شرکت فعال داشته باشد ؟

 

و اما از آنجا که در نوشته های خود سعی کرده اید تا حساب مواضع خود را از "سازمان"ی که بدان وابسته اید جدا نمائید من سوالات "شخصی" خود را از شخص شما در پایان  می آورم

 

یکم : آقای محمد اعظمی در آیندهء کشوری با تنوع فرهنگی و مشکلات سیاسی و اجتماعی و عرض و طول جغرافیائی و شمال و جنوب طبقاتی ایران آیا خود شما به عمیقا به آزادی بی چون و چرای فعالیت سیاسی باور دارید ؟

 

دوم : آقای محمد اعظمی  برای رسیدن به آینده ای روشن و استقرارآزادی و دموکراسی در ایران آیا شما قوائی جز ارادهء واحد مردم سراسر ایران برای وحدتی داوطلبانه و تحقق سعادت و بهروزی ، می شناسید؟

 

سوم : آقای محمد اعظمی بنظر شما برای تحقق آینده ای دموکراتیک در ایران ، همکاری دموکرات ها با نیروهائی که قصد احیای رژیم هائی موروثی و یا مسلکی ، عمدتا بکمک نیروهای غیر ایرانی ، در ایران را دارند آیا مجاز می باشد ؟

 

چهارم : آقای اعظمی عزیز آیا شما در ماهیت این رژیم خشن و سیاه می بینید که متحول گردیده و "بدون خشونت" تن به یک همه پرسی در جهت نفی خویش و برقراری آزادی و دموکراسی در این کشور ثروتمند  و تشنهء عدالت اجتماعی بدهد ؟

 

 در پایان آرزوئی ندارم جز سلامتی جهت ادامهء بحث بر سر معضلات جنبش دموکراتیک میهنمان و تحقق  آزادی ، استقرار حاکمیت مردم و برقراری عدالت اجتماعی در ایران

          با احترام ، مسعود علوی بحرینی ، پاریس ، ششم آذرماه هزار و سه صد و هشتاد و چهار