مصاحبه با پانتهآ بهرامي و مهرداد بابالويي
با انتشار اسناد تصويري گردهمايي سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران، روش ديگري براي مستندسازي و گزارشدهي در اپوزيسيون پيشرو ايران به معرض آزمايش گذاشته شد. سرعت عمل و حجم بسيار زيادِ کارهاي آمادهسازي فيلمهاي گردهمايي از سويي و به کارگيري حداقل امکانات فني و مالي براي انجام چنين کاري از سوي ديگر، از جمله مشکلات پيشِ روي پانتهآ بهرامي و مهرداد بابالويي، کارگردان و مسئول فني اين کارها بودند. بديهي است که با امکانات وسيع فني و مالي که رسانههاي حاکم در اختيار دارند، انجام چنين پروژهاي با چنين مشکلاتي روبرو نبود و يا نخواهد بود. با اين همه، هنر در اين است که عليرغم کمبودهاي وسيع، هنرمندان چپ و پيشرو توانستند، کاري ماندني را به انجام برسانند. اعتماد به نفس، پشتکار و نهراسيدن از کاستيهايي که "لطمه به اعتبار هنري" هنرمند ميزند، مرا به ياد سنتشکني سينماي «موج نو»ي فرانسه و منتقدين «کايه دو سينما» مياندازد. اعتراض، آفرينشگري و نوآوري، اعتمادي نفسي دروني ميخواهد.
در حين کارهاي گردهمايي سراسري، چنين ويژگيهايي را در پانتهآ و مهرداد يافتم. دنبال بهانهاي بودم تا آنان را «به حرف بکشم!» و انتشار DVDهاي گردهمايي سراسري، بهانهاي براي اين کار شد.
ميدانم که پانتهآ، فارغالتحصيل رشته علوم ارتباطات اجتماعي در تهران است. او در 22 سالگي دستگير شد. سالهاي سياه 1360 تا 1364 را در زندانهاي جمهوري اسلامي تجربه کرد. پس از خروج از ايران، تز فوقليسانس خود را در سال 1994 در دانشگاه دورتموند در مورد "سيري در روزنامهنگاري زنان در ايران از ابتدا تاکنون" به رشته تحرير در آورد. تز دکترايش را در سال 2002 در مورد "نقش زن در سينماي ايران – مقايسهاي بين سينماي متفاوت در قبل و بعد از انقلاب" نوشت.
مهرداد نيز از دانشجوياني است که آفت ضدانقلاب فرهنگي در سال 1359 مانع از ادامه تحصيلش در داخل کشور شد. سال 1985 مجبور به ترک ايران شد در آلمان به تحصيل رشته مورد علاقهاش در حوزه سينما و تلويزيون پرداخت. زمينه تخصصي کارش دوربين و فيلمبرداري است. آن چه در پي ميآيد، پاسخ پانتهآ و مهرداد به پرسشهايي است که برايشان فرستادهام.
همايون ايواني
* از اين که دعوت به مصاحبه را پذيرفتيد، متشکرم. براي آغاز کمي درباره خودتان بگوئيد. در چه زمينههايي به ساختن فيلم پرداختهايد؟ کارهاي قبلياتان چگونه بود؟
- ما از سال 1991 شروع به توليد و پخش برنامه تلويزيوني در آلمان کرديم. اين برنامه که به نام "رسانه" معروف است در ابتدا هفتهاي يک بار 90 دقيقه و اکنون دو هفته يک بار 45 دقيقه پخش ميشود. "رسانه" اغلب به طور زنده پخش ميگردد. "رسانه" در طول حيات 14 ساله خود، يکي از وسايل ارتباط جمعي آلترناتيو در خارج از کشور محسوب ميشود و داراي برنامههاي متنوع مثل ميزگردهاي سياسي، برنامه کودک، اخبار، موسيقي، برنامه زنان و غيره بوده و هست. رسانه داراي آرشيو بسيار غني از چهرههاي ادبي، سياسي و موسيقي ايران است. از جمله در اين سالها از پريسا، شجريان، سيما بينا، گروه دستان، شهرام ناظري و... ضبط حرفهاي در کنسرتها نموده است.
به جز برنامه رسانه از سال 1998 شروع به ساختن فيلمهاي مستند به زبان آلماني و فارسي نمودهايم که يکي از آنان به نام از اين فرياد تا آن فرياد در جشنواره بين المللي زنان در ايتاليا در سال 2004 و "سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران" در 2005 به نمايش درآمد.
* فيلم و سينما، به عنوان يک رسانه قوي در مقابل رسانههاي نوشتاري مثل کتاب و نشريات را داراي چه ويژگيايي ميدانيد؟ آيا فيلم و سينما ميتواند جاي رسانههاي نوشتاري را بگيرد؟
- ميگويند يک عکس به جاي 200 هزار کلمه سخن ميگويد. هر رسانهاي داراي ويژگي خاصي است که نميتواند جايگزين ديگري شود. اما رسانههاي تصويري در کشورهاي جهان سوم و کشورهايي که درجه بيسوادي آن بالاست طبيعتا نفوذ بيشتري دارد.
* ميدانيد که گفتگوهاي زندان خودش را در حوزه کتاب و نيز اينترنت، به عنوان بخشي از شبکه رسانههاي آلترناتيو ميداند. آيا در حوزه رسانههاي تصويري فارسي زبان، که شما بيشتر در آن فعال هستيد، اميدي براي گسترش صداي متفاوت با رسانههاي حاکم وجود دارد؟ چه مشکلات و موانعي و يا چه نقاط قوتي در پيشبرد امر رسانههاي آلترناتيو در زمينه رسانههاي صوتي و تصويري ميبينيد؟
- همواره اين اميد وجود دارد. ما حدود چندسالي است که در اين مورد تحقيق و کار مي کنيم. حدود 9 ماه نيز براي يک برنامه تلويزيوني ماهوارهاي در آمريکا برنامه ميفرستاديم که بسيار در ايران و ترکيه مورد استقبال قرار گرفت که متاسفانه به خاطر تنگناهاي مالي، به بن بست خورد. اما در دوره کنوني، شرايط از نظر ذهني و عيني بسيار آماده است زيرا مردم تلويزيونهاي لس آنجلس را تجربه کردهاند و اکنون جاي يک تلويزيون آلترناتيو بسيار حس ميشود. از سوي ديگر تعداد نيروهاي مترقي از نظر کمي امروز در خارج کشور بيشتر شده و بخشا بين آنان شبکه ارتباطي وجود دارد. مشکل اصلي مساله مالي است که بر روي آن بايد تفکر و برنامهريزي کرد.
* خب، ميدانم که ماهها با بقيه همکاران، مشغول تدارک، برگزاري و نيز کارهاي آمادهسازي اسناد "سمينار سراسري درباره کشتار زندانيان سياسي در ايران" بوديد. سمينار از 15 تا 17 جولاي 2005 در شهر کلن آلمان برگزار شد ولي به فاصله يک ماه پس از اتمام سمينار، کميته برگزارکننده خبر داد که بخشي از اسناد نوشتاري در نشريه آرش و نيز اسناد تصويري جلسات و برنامههاي هنري به صورت 10 DVD براي ارائه به عموم آماده شده است. ميخواهم پرسشهايم را به سه قسمت تفکيک کنم: پيش از گردهمايي، روزهاي گردهمايي و پس از گردهمايي.
پيش از گردهمايي
* چه چيزي باعث شد که به کميته برگزارکننده پيوستيد؟ بيشتر احساس بود يا شناختي از ضرورتها؟
- واقعيت آن است که ضرورت پرداخت به مساله شکنجه، زندان هميشه حس ميشده اما اين که شرايط براي يک همکاري تنگاتنگ آماده شود، نياز به فاکتورهاي ديگري داشت. ما در دسامبر 2003 براي ساختن يک فيلم مستند در مورد زندان دست به بازسازي صحنههايي از آن زديم. در اين رابطه يکي از رفقاي گفتگوي زندان کمک فراواني به تيم ما کرد. و از آنجا که اين کمکها با موارد مالي قابل جبران نيست، فکر کرديم که موقعيت خوبي است که در اين مورد کمک متقابل شود که هم انرژيها بارور گردد و هم بتوانيم نشان دهيم در درون جنبش چپ پتانسيل بالايي از تواناييها وجود دارد که استفاده از آن امروز ضرورت است.
* بيشتر چه بخشي از روند تدارک براي برگزاري گردهمايي کلن را بر عهده داشتيد؟
- تيم ما، که تيم فني نام داشت، سه بخش صدا (تهيه ميکروفن و دستگاه ميکس صدا)؛ تدارک نور (نورپردازي کل سالن با نصب پرژکتورهاي مخصوص) و مستندسازي تصويري از کل سمينار را که شامل فيلمبرداري و مونتاژ بود را به عهده داشت .
* خودتان نقاط قوت و ضعف اين مرحله از کار را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ آيا براي گردهمايياي با اين تراکم برنامه و تنوع شرکتکننده آماده بوديد؟ امکانات مالي براي تهيه ملزومات فني، نظير دوربينها، صدابرداري و نورپردازي کافي بود؟
- واقعيت آن است که کار داراي ضعف و قوتهاي مختلف بود که پس از پايان کار از آن جمعبندي کردهايم.
در بخش صدا به خاطر تراکم سالن سعي کرديم که از ميکروفنهاي بدون سيم استفاده شود. اما براي کار هنري استفاده از ميکروفن با سيم بهتر است. تمام صداها به ويژه صداي هنرمندان قبل از اجرا چک ميشد. روشن بودن تلفنهاي همراه نيز باعث اختلال صدا ميشد ولي کل اين موارد در يک برنامه سه روزه بسيار نادر بود.
در مورد فيلمبرداري از آنجا که تجربه ضبط زنده و به ويژه تجربه ضبط برنامههاي زنده هنري را داشتيم، مشکل عمدهاي وجود نداشت. کمبود امکانات مالي، طبيعتا چند لطمه به کار ما زد. اول آن که ما مجبور شديم امکانات نورپردازي را به خاطر تنگناهاي مالي نصف کنيم. دوم آن که ما علاوه بر تيم فني (که شامل افراد حرفهاي و آماتور بودند) نياز به يک فيلمبردار حرفهاي داشتيم که به خاطر مشکلات مالي مجبور شديم از نيروهاي آماتور استفاده کنيم. علاوه برآن، اگر امکانات مالي کافي در اختيار داشتيم کار در هر سه زمينه ميتوانست حرفهايتر عرضه شود.
روزهاي گردهمايي
* در آن روزهاي گرم و پر از برنامه، گروه فني پيشبيني لازم را کرده بود؟ آيا پس از آن، به برخي موارد که براي موارد بعدي بايستي به آن توجه داشت، برخورديد؟
- فکر ميکنم به بخشي از اين پرسش در بالا پاسخ داده شد. ما در داخل سالن سه دوربين و نيز يک دوربين در بيرون از سالن کار گذاشته بوديم. علاوه برآن، سه مونيتور براي کنترل و يک دستگاه ميکس تصوير سرصحنه داشتيم. يک لپتاپ (کامپيوتر همراه) نيز براي مونتاژ هم زمان و تبديل آن به فرماتي که قابل نصب براي صفحه اينترنت باشد، نصب کرديم. از قبل پيشبيني شده بود که از هر سخنراني يا برنامه هنري 5 دقيقه در صفحه اينترنت در همان روزهاي سمينار نصب شود. اين کار حداقل در برنامههاي ايراني يک کار خلاق بود که براي اولين با صورت ميگرفت.
در جريان اين کار، که از حساسيت و سرعت بسيار برخوردار بود، دچار دو مشکل شديم.
اول آن که تدوينگر گروه فني، بعد از ظهر روز شنبه براي اجراي يک برنامه گفت و شنود به عنوان مجري به سالن B خوانده شد و در نتيجه توقفي در کار وي ايجاد شد.
دوم آن که روز سوم اشتفان هاشمي براي پخش فيلم خود DVD به همراه نداشت و يک کامپيوتر قديمي داشت که ما بايد يا پخش فيلم او را منتفي ميکرديم و يا لپتاپ مونتاژ را در اختيار او ميگذاشتيم که انجام کار دوم باعث شد يک بخش اعظم مونتاژ به موقع براي نصب در صفحه آماده نشود. به نظرم اگر به اشتفان جواب منفي ميداديم ميتوانستيم بخش بزرگي از برنامهها را مونتاژ و نصب کنيم، ولي از سويي اجراي سخنراني او نيز در برنامه کار گردهمايي قرار داشت.
* گروه کاري فني از چه ترکيبي برخوردار بود؟ حرفهاي، نيمهحرفهاي يا داوطلب؟
- گروه فني از افراد حرفهاي در زمينه فيلمبرداري و تدوين و صدا برخوردار بود، اما تعداد افراد حرفهاي براي چنين کار بزرگي کافي نبود. در تيم افراد نيمه حرفهاي و داوطلب نيز وجود داشت. در مجموع تيم فني از 10 نفر تشکيل ميشد.
* از جمله انتقادات به جنبههاي فني گردهمايي، گلايههاي يکي از خبرنگاران به "قطع مکرر صدا" بود. علاقه داشتم خودتان به اين موضوع پاسخ دهيد.
- شايد بهترين سند براي رد اين ادعا براي "قطع مکرر صدا" نوارهاي صدا و تصوير سمينار است که خود در اين مورد قضاوت ميکند. موارد نادر قطع صدا همانطور که توضيح داديم مربوط به روشن بودن تلفنهاي همراه بود که در پخش صدا گاهي اختلال ايجاد ميکرد و با تذکر به حاضرين در سالن، اين موضوع حل شد. حتي صدا در ايران از طريق پالتاک پخش ميشد و در اين مورد از کيفيت بسيار خوب صدا ياد شده است.
* نحوه انتخاب فيلمهاي کوتاه در اينترنت و معيار انتخاب آنها چه بود؟ بگذاريد، راحتتر بپرسم، برخي از دوستان اين شبهه را دارند که "افراد خاصي" ارجحيت داده شدهاند، و سايرين حذف شدهاند. ميدانم که برخلاف همه دوستاني که تجربياتي تلخ با سانسور و حذف افراد دارند، همه کميته برگزارکننده و نيز شما، تلاشتان اين بوده و هست که صداي طيف وسيعتر و رنگارنگتري را به گوش مخاطبين برسانيد. ولي، علاقه داشتم، در اين مورد نظر خودتان را نيز بدانم.
- به هيچ وجه، هيچ گونه انتخابي در کار نبود. تيم فني با مشورت با بقيه دست اندرکاران سمينار تصميم به انجام يک کار نو گرفته بود که حداقل در جنبش ما نظير آن وجود نداشته و آن تدوين و نصب 5 دقيقه از سخنرانيها و يا برنامههاي ديگر در صفحه اينترنت در همان سه روز سمينار بود. ما حتي تدارک دو کامپيوتر براي مونتاژ را کرده بوديم. متاسفانه يکي از آنها هنگام کار، همان روز اول از کار افتاد. مشکل دوم، مساله زماني بود که در پاسخ يکي از پرسشهاي بالا، به طور کامل به آن پرداختيم. حتي به دليل کمبود وقت، تدوينگر کميته فني تا ساعت 5 صبح روز دوشنبهٌ بعد از سمينار مشغول مونتاژ فيلمهاي 5 دقيقهاي بود ولي به دليل تراکم سخنرانان ارايه همه فيلمها در اين سه روز متاسفانه ميسر نشد و از آنجا که تدوين کل سخنرانيها و برنامهها براي توليد DVD در دستور کار بود. تدوين 5 دقيقه برنامهها به درستي متوقف شد. اما کل اين ابتکار تجربه بسيار ارزشمندي براي تيم بود.
* با توجه به فرهنگ حاکم بر رسانههاي قدرتمدار و نيز گروههاي سنتي که "حقوق ويژهاي" براي خود قائل هستند، آيا واقعا شما، در انتخاب فيلمهاي کوتاه اينترنتي نخبهگرايي نکرديد؟!
- به هيچوجه، ما علاقمند بوديم که از همه سخنرانيها 5 دقيقه در صفحه نصب شود و اگر مساله اشتفان و اجراي برنامه روز شنبه شب در سالن B پيش نميآمد، ما به طور حتم، موفق به نصب 90 درصد کل برنامهها ميشديم. شايد در جمعبندي ميتوان گفت که ما ميتوانستيم دو لپتاپ براي اين کار در نظر بگيريم که متاسفانه آن زمان به خاطر تنگناهاي مالي ميسر نبود. و ميتوانستيم دو تدوينگر براي اين حجم از برنامهها پيشبيني کنيم .
پس از گردهمايي
* خب، اين پرسشم بيشتر از کنجکاوي شخصي است! درست چند ساعت پس از پايان گردهمايي در روز يکشنبه 17 ژوئيه، در نيمههاي شب، فکر ميکنم 2 تا 3 نيمه شب بود، داشتم با رفقاي ديگر، کارهاي فوريِ پس از گردهمايي را با هم در يکي از خانهها انجام ميداديم. با توجه به اين که اغلب افراد کميته برگزارکننده، هفتهها بيخوابي داشتند و برخي در بيست و چهار ساعت، بين 2 تا 4 ساعت ميتوانستند بخوابند، داشتم به بقيه رفقا ميگفتم که «امشب، به جز ما الان همه راحت خوابيدهاند!»، که تلفن زنگ زد! آن طرف خط پانتهآ بود! خب دو تا پرسش هنوز هم برايم بيجواب است: اولا اين همه انرژي را از کجا ميآوريد؟! و دوم، از کجا حدس ميزديد که 2 يا 3 نصفه شب، ما کار را تعطيل نکردهايم و نخوابيدهايم؟!
- شايد يکي از بزرگترين تجربههاي زندان، استفاده از بيشترين انرژي با کمترين امکانات است و سمينارخود آيينه اين ادعاست. و اين عادت در من نيز باقي مانده است. در عين حال من (پانتهآ) در نظر داشتم تا آنجا که توان داريم فيلمهاي 5 دقيقهاي را براي نصب در اينترنت آماده کنيم، به همين دليل تا ساعت 5 صبح روز دوشنبه به اين کار ادامه دادم.
البته ما قبل از سمينار مدت طولاني نبود که همديگر را مي شناختيم ولي در همين مدت کمي با روحيات هم آشنا شده بوديم . از سوي ديگر حداقل از دو هفته قبل از گردهمايي، شبي نبود که ساعت يک و دو مزاحم هم نشده باشيم!!! و براي تدارکات کار صحبت نکرده باشيم. آن شب ساعت 3 صبح بود و ما واقعا با ترديد تماس گرفتيم. حالا شما اين همه انرژي را کجا ذخيره ميکنيد که به موقع به کار ميبنديد؟!
* يک ماه پس از سمينار شما موفق شديد تجربه جديدي را (حداقل تا آن جا که ميدانم در ميان سينماگران ايراني) تحقق دهيد. اسناد تصويري گردهمايي، براي ارائه عمومي به همت شما و رفقاي ديگر، آماده شده بود. خودتان اين کار را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ آيا تجربه مشابهي را در ميان سينماگران آلترناتيو و غيرحکومتي که بودجههاي کلان در اختيار ندارند را سراغ داريد؟
- واقعا اين ابتکار که حداقل در نوع خود براي جنبش ما بيسابقه بود، با اين حجم و کيفيتي که دارد تنها با عشق و شور يک تيم پرکار، کوشا و حرفهاي تحقق پيدا ميکرد. جا دارد در اينجا از همه رفقا و دوستان که با همکاريشان بدون چشم داشت مالي، اين جوانه را بارور کردند، سپاسگزاري کنيم. آنان که در کارهاي تلويزيوني هستند ميدانند که داشتن يک تيم ورزيده اولين شرط موفقيت است و اينگونه ابتکارات به طور فردي امکان پذير نيست. اما بايد اعتراف کنيم که محيط سه روزه سمينار آن قدر خالصانه، بيريا، پرعطوفت، زيبا و مبارز بود که خود به خود انرژي مثبت در ما توليد کرد.
* سرعت عمل، ريسک زيادي در افت کيفيت کار دارد، بسياري از هنرمندان، براي آن که آسيبي به چهره هنري و توانايي کاريشان نخورد، از ارائه کارهايي که با شتاب و به احتمال، برخي کاستيها، همراه خواهد بود، خودداري ميکنند. خودتان با اين مسئله و اسناد تصويري گردهمايي سراسري چگونه برخورد ميکنيد؟ سبک کار مشابهي را در عرصه مستندسازي سينمايي برخورد داشتهايد؟
- البته از همه هنرمندان قبلا براي انتشار آثارشان سوال شده بود. همواره انتخاب اين کار به عهده خود هنرمند است ولي حداقل آن است که هنرمندان ميتوانند، تماشاگر خود به طور زنده در روي صحنه باشند و به کنکاش نکات قوت و ضعف بپردازند. نوع ديگر کار ميتوانست آن باشد که فيلم خود را ببينند، بعد در مورد تکثير کار تصميم بگيرند. در مورد کار سمينار بخش مستندسازي تصويري آن، در درجه اول اهميت قرار داشت.
* آيا خطاهاي کوچک و بزرگي در اين مرحله از کار مستندسازي گردهمايي سراسري ميبينيد؟
- بدون آزمايش و خطا هيچگونه تکاملي ممکن نيست. انتقاد به کار را در لابلاي سوالات پاسخ داديم. اما نه تنها در مورد اين کارِ بخصوص بلکه در مورد همه آثاري که تا به حال منتشر و يا تکثير کردهايم و يا ساختهايم. هرگونه انتقادي را با آغوش باز استقبال ميکنيم چه آثار هنري، تنها در برخورد و کنکاش است که تکامل مييابد.
* به عنوان آخرين پرسش، از مجموع کار فني گردهمايي راضي هستيد؟ با اين همه خستگي، فشار (جسمي، روحي، مالي و...) باز هم اميدي به کارهايي بعدي در اين زمينه داشته باشيم؟!
- با تمام کاستيها از آنجا که يک کار تيمي بود و دست به تجربه نويني زده بود، راضي هستيم و در صدد رفع کمبودها هستيم. در مورد آينده زمان پاسخگو خواهد بود. شايد در وقتي ديگر، مکاني ديگر و تجربهاي ديگر...
دستتان را به گرمي ميفشاريم و براي اين همه پويايي و انرژي آرزوي باروري هرچه بيشتر داريم.
* از اين که به پرسشهايم پاسخ داديد، متشکرم.