گزارههايي
درباره
اعتصاب
سنديكاي
كارگران شركت
واحد اتوبوسراني
تهران
احمد
زاهدي
لنگرودي
در
صبح پنجشنبهاي
كه فردايش
تعطيل بود و
در آنسوي
جهان نيز
تعطيلات سال
نو آغاز ميشد،
ماموران قوهي
قضائيهي
جمهوري
اسلامي به
خانهي
كارگران
سنديكاي شركت
واحد اتوبوسراني
تهران رفتند
تا به دستور
قاضي مرتضوي،
دبيران و مسئول
سنديكا را
دستگير كنند.
چندنفر به سر
كارهايشان،
زود تر
ماموران
قانون! رفته
بودند و در
خانه نبودنند.
هفت تن دستگير
ميشوند.
سنديكا اعلام
ميكند كه روز
يكشنبهي بعد
(4دي ماه 1384) دست
به اعتصاب خواهد
زد. و زدند.
تهران قفل شد.
اتوبوسها در
مناطق اعلام
شده دست از
كار كشيدند. و
قاضي وحشتزده
در همان ساعات
آغازين صبح،
تمامي دستگير
شدگان را كه
در يكي از
بازداشتگاههاي
وزارت
اطلاعات!
بودند، آزاد
كرد، جز منصور
اسانلو كه
هنوز هم در
اوين مخوف،
زندانيست و خبري
از وي نيست.
جان اسانلو ميتواند
در خطر باشد.
ابراهيم
مددي، نفر
جايگزين وي در
سنديكا ميگويد
كه تا آزادي
اسانلو دست از
كار نخواهند
كشيد، و علي
رغم اتمام
رسمي اعتصاب،
نكشيدهاند.
اما
اعتصاب چرا
تمام شد؟ به 25
مهر ماه سال 1384
نگاه كنيم بعد
از يك روز
اعتراض كه با
روشن نگاه
داشتن چراغهاي
اتوبوسها در
تهران رخ داد،
سنديكاي
كارگران شركت
واحد اعتصابي
نوين را در
پيش گرفت. آن
از رانندهها
خواست كه از
مردم بليت
نگيرند و در
توضيح عدم
دريافت بليت
دلايل اعتصاب
را كه همانا
مشكلات صنفي و
معيشتي آنان
بود بازگويند
به مردم؛
مدرسهها باز
شده بود و
دانشآموزان
زيادي از
اتوبوسها
استفاده ميكردند.
اعتصاب همسو
با منافع مردم
بود. مردم از
آن اعتصاب 25
مهرماه
سنديكاي شركت
واحد اتوبوسراني
تهران،
استقبال
فعالانهاي
داشتند.
دربارهي
اعتصاب اخير
كه با عدم
حركت اتوبوسها
در بيست و چهار
ساعت رخ داد،
باي د توجه
داشت كه بخش
اتوبوسراني
از بخشهاي
خدمات شهري
محسوب ميشود
كه مستقيماً
با تودههاي
مردم در ارتباط
است و اگر
اعتصاب بدون
هماهنگي با
اتحاديهها و
اصناف و در يك
كلام، مردم
انجام گيرد.
اين مردماند
كه همانا
نخستين ضربه
را ميپذيرند.
با توجه به
اينكه فرصت و
امكان آگاهي
رساني نيز
محدود بود، كارگران
شركت واحد
بهترين اقدام
را انجام دادند
كه اعتصاب را
پس از يك
شبانه روز
تمام كرده و
به سر كار خود
برگشتند. حال
زمان آگاهي
رساني رسيده
است.
مردم
تهران دانستند
كه اتوبوسرانها
اعتصاب كردهاد.
اما ندانستند
چرا. براي اينكه
رسانههاي
حكومتي كه
تمام ابزار
اطلاعرساني
را انحصاراً
در اختيار
دارند، مانع
از آگاهي
رساني به مردم
ميشدند.
اكنون زمان آن
فرا رسيدهاست
كه ساير
كارگران
ايران كه
منافع مشتركي
با كارگران
سنديكاي شركت
واحد نيز
دارند، در حمايت
از طبقهي خود
اقدام نمايند.
در خارج،
ايرانيان و در
آن فرصت كم،
خوب كار كرده
و خبر را
منتشر كردهاند.
اما انتشار
خبر، تنها
نخستين اقدام
است. بايد
طبقهي وسيع
كارگر ايران
را آگاه كرد
از منافع صنفي
و طبقاتي خود،
و آنگاه است
كه اين طبقه
فعال شده و در
طلب حقوق و
خواستهاي
صنفياش بر ميآيد.
كارگران
ايران تنها
نيستند. گردهمآييهاي
اخير در حمايت
از كارگران
سقز و سنديكاي
اتوبوسراني،
مبين اين نكته
است؛ كارگران
شعور و حدود
مبارزه را
داشته و ميشناسند.
مسلم آن كه نه
هدف براندازي
بوده و نه اين
اعتصاب توان
آن را داشته
است. اما وقتي
در 19 بهمن 1349
چريكهاي
فدايي خلق
ايران به
پاسگاه كوچك و
دورافتادهي
ژاندارمري
سياهكل حمله
ميكنند، مگر
هدف براندازي
بوده يا
مصادرهي يك
روزهي
پاسگاه ـ اين
حماسه ي
جاودان و
تاريخي ـ توان
آن را داشته
است؟ مسلماً
خير. بلكه
تنها آگاهي
دادن به تودهها
و برانگيختن
آنان مد نظر
است. و صد
البته مبارزهي
سنديكايي
بسيار متفاوتتر
است و اين
آورده، تنها
مثالي...
پيروزي: كارگران
سنديكاي شركت
واحد، شكست
نخوردند، آنان
اقدام عملي
مفيد خود را
كرده و نتيجه
گرفتند.
اعتصاب
كارگران نشان
داد كه حاكميت
توان مقابلهي
با آنان را
ندارد. اگر
منصور اسانلو
را هم هنوز در
بند كرده،
براي پرونده
سازي است و
آماده شدن
براي ضربهي
بعدي، اگر نه
در اقدام
نخست، با توجه
به تاثيرات
اعتصاب،
ترسيده ونهايتاً
در 7 ديماه،
همهي
بازداشتشدگان،
بهجز
اسانلو، آزاد
شدند؛ كه اين
نشان دهندهي
عقبنشيني
حاكميت بودهاست.
سنديكاهاي
كنوني در
دنيا اغلب مشي
اصلاحطلبانه
دارند. هرگونه
اتهام زني به
منصور اسانلو
و سنديكاي
شركت واحد،
غير قانوني
است. هيچ قصد
يا عمل سياسي
در كار نبوده
و حكومت خود
با دستگيري
مسئولان
سنديكا، آن را
سياسي كرده
است. سنديكاها
براي كار
سياسي
نيازمند جلب
نظر تمامي اعضاي
خود هستند، در
حالي كه چون
قصد سنديكاي
كارگران شركت
واحد اين
نبوده، چنين
نظري تا كنون در
آنجا مطرح
نشده بود. سنديكاي
كارگران شركت
واحد اتوبوسراني
تهران و حومه،
يكي از دهها
سنديكاي علني
يا غير علني
در ايران امروز
است. مبارزهي
سنديكاها در
ايران راهي را
ميرود كه
كارگران
اروپائي در
قرن 18 از آن گذشتهاند.
اين گريز و
گذارها گويي
در تاريخ
مبارزات طبقهي
كارگر براي
بار ديگر
تكرار ميشود.
طبقهي كارگر
ايران امروز به
حكم تاريخ،
گزينهاي جز مبارزه
تا پيروزي
ندارد.
دانشجويان
كه امروزه
مرجعيت جنبشهاي
اجتماعي را در
اختيار
دارند، به
عنوان
بيشترين
استفاده كنندگان
از ابزار و
تكنولوژي
روز،
توانستند
مهمترين امكان
را در حمايت
از اعتصاب
كارگران با
استفاده از
اينترنت مهيا
كنند. رسانه،
و كشف و شناخت
آن و تاثير
گزاريش،
مهمترين عامل پيروزي
جنبشهاي
امروز
اجتماعي است.
كارگران
سنديكاي شركت
واحد هم كما
بيش به اين
نكته پيبرده
و تنها مرجع
كارگري مستقل
در ايران هستند
كه سايت
اينترنتي و
فعاليت در بين
وبلاگها را
در دستور كار
خود داشته و
دارند.
مردم
اما در
ايران امروز،
نظارهگراني
درخود هستند.
توفاني عظيم
بگذشتهاست و
همه چيز را از
اميد به آينده
و فعاليت
اجتماعي و
امثالهم با
خود برده است.
اما... توفاني
عظيمتر در
راه است كه
كودكاني
ناهمگون ميزايد.
آنهايي كه
تاب نظم موجود
را ندارند و آن
را نميخواهند
كه در بالا
نشسته، با
تلاش خود كاري
ميكنند كه
بالائيها
نتوانند و آنهنگام
نخواستن
پائينيها را
به حكم آگاهي،
اثبات ميكنند.
اعتصاب
كارگران شركت
واحد نيازمند
پشتيباني
فعال و همراهي
تودههاي
مردم و طبقهي
عظيم كارگران
ايران است. از
معلمان،
پزشكان، پرستاران،
كشاورزان،
كارمندان،
دانشجوها و دانشآموزان
گرفته تا
اصناف و
اتحاديهها،
هنرمندان،
روشنفكرها، NGOها
و هر آن گروه و
سازماني كه
خود را همسو
با منافع
كارگران ميبيند؛
حتا كار
فرماهاي بخش
خصوصي « مثلاً » !!!
هنرمندان
موظفاند در
داستانها
بياورند و
فيلمها
بسازند براي
آگاهي مردم،
به جاي آنكه
در جشنوارههاي
هنري پيش رو
از دست صفار
هرندي يا
معاوناناش
جايزه
بگيرند؛ معلمها
و پزشكان و
كارمندان
آگاه ميتوانند
در همان حوزههاي
كوچكي كه در
اختيارشان
است اقدام به
آگاهي رساني
كرده و از
مخاطبانشان
هم بخواهند كه
همان كنند. و
در اين بين
هشياري بسيار
مهم است. آنچيزي
كه مانع از
دادن امتياز
به نابخردان
حاكم خواهد
شد. اداي لحن و
بيان موثر، در
شرايط كنوني،
فارق از قيل و
قال و شعار و
يا احياناً
مصادره كردن
جرياني،
بسيار مهم است.
مصادره:
نبايد حركات
مستقل
كارگران و يا
دانشجوها را به
نفع سازمان يا
حزبي مصادره
كرد، كاري كه
بخش كوتهفكر و
ابله
اپوزوسيون
ايران ميكند.
آنهايي كه يا
در ايران كلاً
نبودهاند و
نيستند و وقتي
هم بودند،
اتوبوسسوار
نبودند،
امروز خود را
حامي طبقهي
كارگر ميپندارند
و خزعبلاتي
پيرامون
انقلاب و
تغيير رژيم سر
ميدهند كه
بيشتر به جوك
شبيهتر است.
مبارزهي
كارگران و
دانشجوها در
ايران مبارزهاي
در گام نخست
صنفي و در
گامي ديگر
اجتماعي ـ سياسي
است و متعلق
به هيچ جرياني
از اپوزوسيون
نيست.
جالب
اينكه اينها
همان رويهاي
را در پيش
گرفتهاند كه
حاكميت نيز با
انگ زدن بر
فعالين دانشجويي
يا كارگري و
اتهام
وابستگي
تشكيلاتي ـ
حزبي
(اپوزوسيون)
بستن بر آنها
ميكند. اين
همسويي بخشي
از اپوزوسيون
كارگري نما!
با حاكميت
بسياري قابل
بررسي و كلاً
مشكوك است كه
از كنفرانس
برلين و در
گرماگرم
فعاليت سعيد
امامي آغازشده،
و تا بهامروز
ادامه دارد.
...
از
مبحث دور
نشويم، كه
آنان كه اشاره
شدند، خود
دورتريناند.
دلايل
موفقيت
كارگران در
سنديكاي شركت
واحد
نخست:
عدم وابستگي
حزبي يا سياسي
اين سنديكا و
كارگران آن به
باندهاي درون
حاكميت و يا
اپوزوسيون
خارجي، كه
نشاندهندهي
استقلال عمل
اينان بوده و
هست. استقلال
در عمل و
انديشه، چنان
كه آمد، از
مهمترين
نشانههاي
جنبشهاي
اجتماعي
معاصر ايران
است. همين عدم
وابستگي در
سنديكاي
كارگران شركت
واحد بود كه
مانع از بهزير
ضرب رفتن آنان
ميشد و به
حاكميت اجازه
نميداد و نميدهد
كه بتواند
قانوناً آنها
را دستگير يا
محاكمه كند.
دوم: هماهنگي
و ارتباط با
جنبش
دانشجويي؛
سنديكاي
كارگران شركت
واحد، از همان
آغاز فعاليتهاي
اخير خود
همواره با
جنبش دانشجويي
در ارتباط بود
و اعضاي آن در
دانشگاهها
سخنراني كرده
و در بين
دانشجوها
حضور داشتند؛
سوم:
ورود و حضور
در جلسات
سنديكاي واحد
براي همگان
آزاد بود. هيچ
بحث سري و
مخفي در كار
نبود و كارها
روندي كاملاً
دمكراتيك
داشتند. اينچنين
بود كه سنديكا
توانست كار
خود را ادامه
داده و رضايت
اعضا و حتا
منتقدان را
جلب نمايد، از
ديگر سو
مخالفان
سنديكا مانند
"خانهي
«مثلاً» كارگر
اسلامي" با
دستزدن به
روشهاي غير
مدني مانند
حمله به دفتر
سنديكا و ضرب
و جرح اعضا،
مخالفت خود را
با نفس تشكيل
اين تشكيلات
اعلام ميكردند.
هزينه
ـ فايده: با
تمام اين
احوال اكنون
سنديكاي
كارگران شركت
واحد اتوبوسراني
تهران و حومه،
هزينهاي را
ميدهد كه هر
كارگر و فعال
طبقهي
كارگري ميبايست
براي حذف سلطهي
سرمايهسالاران
در حاكميت
بپردازد.
اعتصاب
سنديكاي كارگران
شركت واحد
تهران قابل
ستايش و آغازگر
روندي جديد از
مبارزات مدني
و فعال طبقهي
كارگري است كه
سالها از
انفعال رنج ميبرد.
طبقهاي كه
تنها راه نجاتاش
از وضع موجود
با تغير اين
وضع و در
اتحاد يكبهيك
كارگران است.
نياز است كه
با آگاهي دادن
به ساير بخشهاي
بدنهي طبقهي
كارگر،
اتحادي
پايدار در بين
آنان ايجاد نمود.
اتحادي كه به
اعتصابات
گسترده تا دستيابي
با خواستهاي
آنان ادامه
يابد و هم
فراگيري آن
مانع از ضربه
بر تودههاي
مردم شود.
حاكميت ضعيف و
در حال عقبنشيني
است. استفاده
از روشهاي
نافرماني
مدني، مانند
اعتصابها،
يعني نشان
دادن نخواستن
تودهها به حاكميتي
كه فهميده است
نميتواند. و
اقداماتي
كثيف، همچون دستگيري
اعضاي
سنديكا،
آخرين دست و
پا زدنهاي
اوست.
احمد
زاهدي
لنگرودي