نازنین ، نازنین

 

جواد قاسم آبادی

 

 

ای نازنین دخترِ سپیدهء صبحِ شبهای طولانی

ای نالهء گلوهای خشک در واپسین دقایق زمستانی

ای  فریاد زن ایرانی ، در این یلدا

ای برتر از پهلوانان باستانی

 

 

ای ناقوس دفاع از شرف انسانی

آی خشمت شرری زآتشِ جاوید ایرانی

ای که در محیط توفان زا ، دشنه را یکراست

در قلب سردِ متجاوزِ به خود می نشانی

 

ای شیر زن ،  ای گرد آفرید ، ای نوید روشنائی

 تو تنها نیستی !  تنها تو نیستی

 چون تو بسیارانند ، جوانان این میهن

 که در خروس خوانانِ  رستاخیز ؛

نه به دریوزهء بخشایش ؛

 که از جان دست خود شویند

از برای آزادی

 

در گرگ و میش صبح آزادی ، بیشماری از جوانانِ این میهن

 در قلب های سرد این قاتلان نور ؛ اصحاب تاریکی ؛

 دشنه را خواهند نشاند ، چون تو

 به بی باکی

 

 

ای نازنین ، ای نازنینِ تازه هیجده سالهء در بند

دور نیست صبح

دور نیست

 آزادی

 

 

در این واپسین روزهای حیات این نظام ضد ایرانی نفس ها به شمارش افتاده است . دهان ها خشک است  اما قلب های جوان هرگز از تپش باز نمی ایستند . آزادی ، استقلال ، مساوات  و عدالت اجتماعی نیز چون خواسته هائی  مشترک سراسر ایران را فراگرفته است . در این دوران کوشش در جهت لغو شکنجه ، لغو مجازات اعدام ، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی ، سازماندهی مستقل و پایدار مردم  و تشکیل دادگاه هائی برای رسیدگی به داد مردم ایران نیز از یکدیگر جدا نمی باشند . یکصدا و یکپارچه ، با قلم وقدم در دفاع از این کارزار مشترک کوشا باشیم

 

                درد دلی در دورانی که نازنین ها را بجرم دفاع از خود ، بنام اسلام از حق حیات محروم می کنند

 

 جواد قاسم آبادی