زنان کارگر و رويدادهای اخير

 

مبارزات سنديکاليستی رانندگان شرکت واحد برای مطالباتی پيش پا افتاده همچون پرداخت کامل درآمدشان منتهی به حمله شبانه مأموران رژيم به خانه اين رانندگان و ضرب و شتم و دستگيری و بازجويی زنان و فرزندان اين رانندگان گرديد.

 

 

نيمه های شب، آنگاه که همه محل در خواب بودند، عده از "منکرات" به خانه يکی از رانندگان حمله برده و بدون داشتن حکمی از دادگاه، وارد خانه شده و بالای سر چند تن زن و عده کودک رفته و با خشونت روی آنها را پس زده و به تعيين هويت پرداختند. وقتی پدر خانه را نيافتند، زن او و زنان رانندگان دستگير شده ديگر را به همراه کودکان خردسالشان با ضرب و شتم و توهين به بيرون از خانه کشانده و با ماشين راهی "منکرات" کردند. در ابتدا حدود 20 نفر بودند، ولی در آخر تعدادشان به بيش از صد نفر رسيد. در پی سروصدا و شيون از روی ترس کودکان، اهالی محل بيدار شده و به بيرون ريختند تا شاهد آن همه خشونت و قصی القلبی اين افراد باشند که حتی به کودک چند ساله هم رحم نمی کردند.

 

در "منکرات" اين زنان و کودکان را تا صبح در اطاقی سرد، بدون آب و غذا و زيرانداز و حتی بدون حق استفاده از دستشويی گذاشتند. به طوری که کودکان قادر به نگهداشتن خود نبودند.

 

آن چه در بالا آمد، داستانی است که کمابيش همه شنيده اند. تا کنون عده ای از رهبران سنديکای رانندگان شرکت واحد دستگير شده و عده ای مجبور به زيرزمين رفتن گشته اند. رژيم برای دستگيری آنان که  پنهان شده بودند، زن و فرزندان خردسال اين رانندگان را با ضرب و شتم تمام و آسيب رسانی به آنها دستگير کرده و برای بازجويی می برند. اين در حالی است که مأموران رژيم حتی برای اين  کار خود، حکم دادگاه هم نداشتند و بالاخره اين در حالی است که اين زنان و کودکانشان را در طول حبس غيرقانونی بدون کوچکترين امکانات (خوراک، زيرانداز گرم، دستشويی) گذاشتند.

 

همه اينها برای پاره ای مطالبات پيش پا افتاده دموکراتيک و سنديکاليستی بوده است! مطالباتی نظير دريافت کامل حقوق. در حالی که اين کارگران موکداً خواهان برخی حقوق خود شده و مکرراً بيان کرده بودند که اين مبارزات سياسی نيست، باز هم رژيم به آنها حمله و عده ای را دستگير کرد، تا حدی که بقيه مجبور به پنهان کردن خود شدند! در حقيقت، اين رژيم است که با برخورد غيردموکراتيک خود، موضوع را سياسی کرده نه کارگران شرکت واحد.

 

بزرگترين تجربه عملی و مفيدی که تا کنون از رويدادهای اخير می توان کسب کرد، اين است که در کشور ما مبارزات دموکراتيک از هيچ نوعی (حتی سنديکاليستی آن) معنی ندارد. در کشوری که ديکتاتوری و اختناق حاکم است، کوچکترين مبارزه دموکراتيکی منجر به لرزاندن پايه های رژيم گشته و لذا رژيم آن را تحمل نمی کند و کوچکترين مطالبه دموکراتيک منجر به حمله رژيم شده و  خواه ناخواه به مبارزه ای سياسی تبديل می گردد. پس در کشور ما در حقيقت فرقی ميان مبارزات سنديکاليستی و سياسی وجود ندارد و ما نمی توانيم به شکل کلاسيک اين مبارزات در اروپا نگاه کنيم و از شرايط و زمان خاص هر کشور به طور کلی صرف نظر نماييم.

 

نکته قابل ملاحظه ديگر اينکه ما باز هم در عمل شاهد قرار گرفتن زنان و مردان کارگر در کنار هم برای مبارزه و مقابله با رژيم بوديم. به عبارت ديگر هرگاه رو در رويی با نظام و رژيم ستمگرش پيش می آيد، زنان کارگر در صف مردان کارگر قرار  می گيرند و مبارزات شکل طبقاتی می يابد. اين صف بندی در مقابل رژيم، حرکتی است طبيعی که از جايگاه طبقاتی می جوشد. يعنی در مقابل زنان و مردان زحمتکش و کارگر ما مهمترين و بزرگترين دشمن، رژيم است که نماينده طبقه حاکم و ستمگر می باشد. هيچ ستم ديگری ماقبل اين ستم (ستم طبقه حاکم) قرار نمی گيرد و قبل از اين که زنان و مردان طبقه کارگر برای حل مسائل بين خود و  تبعيض جنسی بخواهند صف آرايی کنند، در مقابل اين دشمن مشترک با هم متحد می گردند.

 

دقيقاً همين روند هم در مورد مبارزات اجتماعی زنان برعليه ستم جنسی صدق می کند و به اين دليل است که مردان طبقه کارگر را همچون زنان طبقه کارگر، بهترين متحدان زنان در مبارزات رهايی بخششان می سازد.

 

 

همسران رانندگان دستگير شده يا فراری در چند مورد ماهيت مترقی و آگاه خود را در عمل به اثبات رساندند: آنان در هنگام حمله مأمورين رژيم به خانه اشان و سپس در پی دستگيری و مورد بازجويی قرار گرفتنشان در "منکرات" و اوين با کمال شهامت و جسارت، بسيار خوب عمل نمودند. همسران اين رانندگان که خود سندکاليست نبوده و با وجود اين که برخی از آنها اصلاً شاغل نبوده و درآمدی ندارند، با اين وجود در طول بازجويی ها با رشادت تمام مقاومت کرده و در بيانات خود نه تنها از حرکت شوهرانشان به عنوان حرکتی مفيد برای کل کارگران سنديکا دفاع کردند، بلکه از بقيه هم خواسته اند که به آنها بپيوندند.

 

به عبارت ديگر اين زنان در عين حال که بر اثر اين رويدادها در نهايت تنگدستی قرار داشتند، تصميم گرفتند که با آگاهی و با برخوردی بسيار مترقی هم از پس بازجويی برآيند و هم اهداف سنديکای رانندگان را با پشتيبانی از شوهران خود، تبليغ و ترويج کنند، اما به هيچ وجه اشاره ای به وضعيت زندگی شخصی خود و مشکلاتشان بر اثر نبودن شوهر ننمايند.

 

در نتيجه بر اثر برخوردهايی که بين اين زنان با رژيم پيش آمد، همبستگی بين اين رانندگان و خانواده های آنها باز هم محکم تر شد. اين پديده ای است که ما در تاريخ بارها تجربه کرده ايم. از جمله در زمان ماگارت تاچر نخست وزير پيشين انگلستان، ما شاهد بوديم که وقتی معدنچيان آن کشور دست به اعتصاب زدند و سپس مورد حمله رژيم تاچر قرار گرفتند، همسران معدنچيان به خيابان ها ريخته و در مبارزه به شوهرانشان پيوستند.

 

در وضعيت کنونی ايران هم اين همبستگی همسران سنديکاليست های شرکت واحد با آنها و فراخوان دادنشان به ساير کارگران، باعث ايجاد همبستگی خاصی بين خانواده های کارگری با اين زنان خواهد شد و اين، به نوبه خودش جو همبستگی همه جانبه ای را در سطح جامعه ايجاد می کند. به اين دليل حضور فعال اين زنان در اين مرحله می تواند بسيار تعيين کننده باشد.

 

نقش اين زنان در صورت ادامه مبارزات هم می تواند در جهت گيری آن به رانندگان کمک بسيار کرده و حتی تعيين کننده باشد. به عبارت ديگر چنانچه مبارزات بوسيله خود سنديکاليست ها چه از داخل زندان و چه از بيرون ادامه يابد، فعاليت همسران آنها به همين نحو که تا کنون پيش رفته، می تواند به ايجاد همبستگی بين ساير اقشار کارگری با اين سنديکاليستی ها و از آن هم فرا تر در ايجاد همبستگی در سطح جامعه، بسيار موثر باشد. دليل آن نيز اين است که کلاً وقتی زنان به اين گونه مبارزه و مقاومت دست می زنند، در روحيه کل جامعه تأثيری خاص می گذارد و همبستگی عمومی بسيار سريع جلب می گردد.

 

لذا در اين مرحله سازماندهی اين زنان در کارهايی نظير جمع آوری کمک های مالی، رفتن به جلوی زندان اوين، هماهنگی کاری بين خودشان و بسيج ساير خانواده های کارگر از اهميت خاصی برخوردار است، چه زمانی که شوهرانشان هنوز در زندان هستند و چه زمانی که بيرون باشد.

 

در جمع بندی اين رويدادها ما به يک نکته سياسی بسيار قابل ملاحظه می رسيم و آن اينکه اين مبارزه در حد خودشم مبارزه ای بسيار مهم بوده است. در واقع يکی از مهم ترين و موثرترين مبارزات کارگری از دوران انقلاب تا کنون. زيرا که اين حرکت يک حرکت آگاهانه از جانب سنديکاليست های شرکت واحد، در دفاع از حقوق صنفی اشان بوده است.

 

در واقع مبارزه ای بوده است آگاهانه برای تحميل حقوق دموکراتيک خود به رژيم که در نتيجه پيروزی، باعث تحميل جوی از حقوق دموکراتيک کل جامعه بر رژيم می گردد.

 

اگر به ياد بياوريم، در گذشته اپوزيسيون ميانه رو و اصلاح طلبان خواستند اين جو را با دفاع از گنجی که در زندان بود، بوجود آورند، چون فکر می کردند که دفاع از او می تواند، راهی در باز کردن جوی دموکراتيک تر در جامعه گردد که اين طور نشد. البته برای اين که سوء تفاهم نشود، ما در اين جا يادآور می شويم که ما هميشه از کليه مبارزات دموکراتيک فردی يا گروهی در مقابل رژيم دفاع می کنيم و در آن زمان هم از گنجی حمايت کرديم. منتهی اين ربطی به نتيجه کار ندارد. ما در عمل ديديم که آن مبارزات به نتيجه نرسيد و دليل آن هم نداشتن سازماندهی بود.

 

آنچه که مبارزات سنديکای رانندگان شرکت واحد را از ساير مبارزات متمايز می کند، داشتن رهبری و سازماندهی است که خود گويای مبارزه ای آگاهانه می باشد. از اين رو وقتی رهبر اصلی آنها ـاسانلوـ دستگير شد، حرکت نه تنها نخوابيد که با شور بيشتری ادامه يافته و رهبران ديگری يافت و وقتی عده ای از اين رهبران دستگير شدند، باز هم حرکت ادامه يافته و کل سنديکا به پا خواست.

 

از اين رو است که پيروزی اين کارگران، پيروزی کل جامعه است و شکست آنها، شکست جامعه که به همراه خود، موجی از سرکوب و اختناق هر چه بيشتر را می آورد. لذا در حال حاضر، تمام اقشار جامعه ايران، در اين پيروزی ذينفع هستند. به اين دليل مبارزه سنديکای کارگران شرکت واحد از اهميت خاصی در کل جامعه برخوردار است و بايد مورد پشتيبانی هر چه تمامتر همه ما در ايران و خارج از کشور باشد.

 

اگر در اين مقطع هنوز هستند کسانی که فکر می کنند نبايد از اين مبارزات حمايت کرد، شرايط را درست درک نکرده اند. چون در حال حاضر مسئله توازون قوا بين رژيم و توده مردم مطرح است و مرحله بعد به اين امر بستگی پيدا می کند که کدام کفه سنگين تر باشد.

 

در حال حاضر، کفه توده مردم و کارگران نسبت به چند سال پيش سنگين تر شده است. اگر به خاطر بياوريم حدود چهار سال پيش که کارگران جامکو و شادانپور در جلوی مجلس اعتصاب کردند، مورد حمله مسلحانه رژيم قرار گرفته و به گلوله بسته شدند. اين بار اما با وجود اين که مناطقی که کارگران شرکت واحد اعتصاب گذاشته بودند، به وسيله مأمورين رژيم بسته شده بود، ولی وقتی کارگران جمع شدند، زد و خورد شد، اما تيراندازی نشد. يا اگر اين اعتصاب 4 سال پيش يا قبل آن رخ می داد، هر کسی که دستگير می شد، به اعدام محکوم می گشت. اما امروز رژيم اين اندازه عقب نََشينی کرده است. پس توازون قوا امروزه به نفع کارگران و کل جامعه است. در نتيجه اين فرصتی است که نبايد از دست برود و مهمترين راه دفاع از اين دستاورد، امروز يکی ادامه مبارزه آگاهانه به وسيله سنديکاليست ها است و ديگری دفاع اقشار مختلف مردم در جامعه در ابعادی هر چه وسيع تر از سنديکاليست های شرکت واحد می باشد.

 

 

12 فوريه ‏2006‏

سارا قاضی

 

پیشتاز