کاریکاتور محمد، ابزار  باج خوری جمهوری اسلامی

 

وريا بامداد، 17 فوريه 2006

 

 

کاریکاتور محمد و پخش آن در روزنامه های اروپائی را جدا از پی آمدهای آن بايد يک تودهنی دانست به مسلمانانی که ادعای صدور فرهنگ اسلامی دارند و مسلمانانی که از موضعی ملايم تر درخواست گفت و گوی فرهنگ ها، فرهنگی که به باور آنان همان باورهای دينی است و گفتمان دينی و هم آهنگی دین باوران در برابر بی دینان،  کشف اسرار الهی و مشترکات اديان برای مقابله به بی دینی و روی گردانی نسل جوان از دین و دین باوری، و کاريکاتوريست جسور دانمارکی در برابر توحش بنیادگرایان اسلامی  خواسته است نشان بدهد که اسلام و اسلام گرايان ديالوگی ندارند، و با الهام از پیامبرشان در يک دست قرآن دارند  و در دست ديگر بمب و نارجک و به راستی جز با توجیه دینی،  به چه حقی جوان مسلمان به خود اجازه می دهند که فيلم ساز هلندی را اين چنين وحشيانه با ضربات چاقو از پای درآورند، و مگر نه اين است که به آتش کشيدن هتل ها و به گلوله بستن توريست ها در مصر و بالی عنوان جهاد دارد و توجيه اسلامی و مبتنی بر سنت رسول اکرم، همان رسول اکرمی که به بهانه ی مبارزه با کفار مکه حمله به کاروان های بی دفاع را  توجيه می نمود و با اموال دزدی بنای فرمان روائی خود در مدينه را پای دار ساخت  و يا با نیرنگ همه ی مردان و نرینه  یک قبیله یهودی را کشت تا  اموال شان را به غارت برد و  زنان شان را تصاحب نمايد!

تظاهرات مسلمانان بنيادگرا به بهانه ی اعتراض به پخش کاريکاتور محمد در چند کشور خاورميانه و آسیائی را باید بازتابی دانست از سیاست خارجی جمهوری اسلامی، و تلاشی ناکامانه و اعترافی داير بر شکست دیالوگ دینی و مبارزه ی فرهنگی به جای گفت و گوی فرهنگی!

بی گمان "کاریکا توریست" دانمارکی و سردبیر روزنامه ای که برای نخستین بار کاری کاتور محمد را درج نمود اگر می دانستند  که دارند با اين اشتباه خود به جمهوری اسلامی و مجموعه ی بنیادگرایان اسلامی در جهان خدمت می کند و این کاریکاتور خوراکی است تازه برای دست گاه های تبلیغاتی جمهوری اسلامی و از شمار امدادهای غیبی مورد نياز و يا مورد درخواست آنان،  شاید در کار خود تجدید نطر می کردند و با خلق اين امداد غيبی به جمهوری اسلامی فرصت بهره برداری از آن را نمی دادند.

 کاریکاتور محمد نخستين بار در سبتامبر 2005 در دانمارک و در روزنامه ای دانمارکی زبان و در تيراژی نه چندان قابل توجه انتشار یافت و در چهار ماهی که از انتشار آن می گذشت  در هیچ يک از کشورهای اسلامی واکنشی بر نینگیخت، اما  به ناگهان با حاد شدن مساله ی غنی سازی اورانيوم از جانب جمهوری اسلامی  و مخالفت آژانس جهانی انرژی اتمی با اقدام جمهوری اسلامی داير بر ازسرگيری غنی سازی اورانیوم،  و موفقیت سه کشور اروپائی طرف مذاکره در هم آهنگی کامل با ایالات متحده امریکا در جلب روسیه و چین برای ارجاع پرونده ی جمهوری اسلامی  به شورای امنيت سازمان ملل متحد، انتشار کاريکاتور محمد به يک باره علم می شود و تظاهرات سازمان يافته ی مسلمانان بنيادگرا با پشتيبانی دولت های خودی و یا با هم دلی آنان،  یکی پس از دیگری خوراک رسانه ها می شود، و رسانه های اروپائی هم در هم بسته گی با کاریکاتوریست دانمارکی اقدام به چاپ و پخش آن می نمایند که به سهم خود دعوا را گرم نگه می دارد.

 تظاهرات اعتراضی به درج و پخش کاریکاتور محمد و نسبت دادن تروریسم به او، آن جائی شدت دارد که جدای از سهم دولت ها در بر پائی آن، مذهب و سازمان های مذهبی، در نقش ايدئولوژی  و حزب  سیاسی از نفوذ و کارائی برخوردار است و دین باوری به عنوان تخدیر  توده ها بیش از هر جای دیگرجهان سیاسی است و مورد بهره برداری سیاست مداران، يعنی خاورمیانه، نوار غزه، لبنان، سوريه  و ايران،  تا آن جا که دولت غیرمذهبی سوریه هم که بر اثر مشارکت و یا میاشرت در ترور رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان در ماه های گذشته سخت تحت فشار قرار گرفته و با دولت های غربی درگیری دارد، فرصت بهره برداری ار احساسات مذهبی مسلمان  را از دست نمی دهد و با راه انداختن تظاهراتی در پوشش اعتراض به پخش کاریکاتور محمد، سفارت دانمارک در دمشق را از کارکنان تخلیه می کند تا توسط مسلمانان خشم گین به آتش کشیده شود و به غربی ها  زهرچشمی نشان دهد، همان کاری که در مقیاسی دیگر اما مداوم تر، از جانب جمهوری اسلامی انجام می گیرد و  سفارت خانه های اتریش، دانمارک  و آلمان و شاید هم در آینده ی نزدیک ديگر کشورهای اروپائی،  یکی پس از دیگری شاهد تظاهرات سازمان یافته و تجمع جمعیت های تحریک شده ی خزب الهی باشد.

از آن جا می توان به مداخله ی آشکار و نهان جمهوری اسلامی در این قضیه پی برد که تظاهرات اوليه از مناطقی آغاز می شود که او نفوذ دارد، و با راه افتادن تظاهرات در فلسطین، سوریه، لبنان و ایران است که  مسلمانان اندونزی، مصر، پاکستان  و افغانستان هم به جوش می آیند، و نيزبايد  به پیشینه ی اقدامی  مشابه اشاره نمود که در جریان انتشار کتاب آیه های شیطانی نوشته ی سلمان رشدی روی داد. جمهوری اسلامی در قضیه سلمان رشدی هم، همین بازی را در آورد و پیش از آن که مساله جنگ با عراق به بن بست جدی برسد و با ریختن جام زهر در کام خمینی، فتح  کربلا و نجف ناکام بماند، بیش از یک سال از انتشار کتاب آيه های شيطانی می گذشت و از جانب هیچ یک از سران رزیم واکنشی بروز نمی یافت و حتا در برابر تظاهرات مسلمانان هند و پاکستان در اعتراض به سلمان رشدی هندی تبار  سکوت می نمودند  و در نمايش گزينش به ترين کتاب سال، يکی از ديگر کتاب های او را  که به فارسی برگردانده شده بود، به عنوان به ترين کتاب سال برگزيدند  و خود او را نویسنده ای خواندند که پاس دار سنت های نيک شرقی است و جايزه ی به ترين کتاب سال را از هم دست خامنه ای در سمت رئیس جمهور کشور به او دادند.  اما آن گاه که اوضاع جبهه ها آشفته می گردد و جمهوری اسلامی پس از يک سال وقت کشی به  پای امضای قرارداد آتش بس می رود، دست گاه های تبلیغات اسلامی از تهران و قم به حرکت در می آید.که وا اسلاما، و خمينی با صدور حکم قتل سلمان رشدی نويسنده ی کتاب آیه های شیطانی، خواندن، ترجمه و انتشار ان را در سرتاسر جهان برای مسلمانان و غيرمسلمانان حرام اعلام می کند  و همه ی ناشران  و مترجمان آن کتاب به هر زبانی را مستوجب مرگ، و با این فتوا صدور تروریسم اسلامی به جهان را رسمیت می بخشد و تعين جایزه ی یک میلیون دلاری برای قاتل و یا قاتلین سلمان رشدی و ديگران که هر چند ماه یک بار از زبان عسکراولادی رئيس بنياد 15 خرداد افزایش می یابد، پشتوانه ی صدور تروریسم جهانی علیه اهل قلم و فرهنگ، و مساله ی تعرض به اهل قلم  فراتر از مرزهای ملی، مرزهای جهانی را هم در می نوردد، تا هم ننگ شکست و رسوائی تبلیغات چند ساله دایر بر فتح کربلا و عبور از کربلا برای فتح قدس را بپوشاند و هم این که کشورهای غربی جمهوری اسلامی و اسلام سياسی را جدی تر بگیرند که بر رغم شکست از عراق هنوز هم توانائی هائی دارد و دست او را در اقدامات تروریستی علیه مخالفان سیاسی خود باز بگذارند و در ادامه ی این تعرض تروریستی است که خفقان داخلی  اوج می گیرد، در زندان ها دست به کشتار جمعی هزاران تن  می زنند و ماشین ترور در داخل و خارج با شتابی بیش تر و شدتی زیادتر از ایام جنگ، به مدت  يک دهه ادامه می یابد، در داخل کشور از پاک سازی زندان ها تا قتل های زنجیره ای گسترش می یابد و ماشین ترور شمار زیادی از اپوزیسیون خارج از مرزها را به کام خود می کشد و مترجم آيه های شيطانی در نروژ و يک ناشر ژاپنی هم آماج گلوله مزدوران بسيج شده برای تحقق اين فتوا و اين اقدام تروريستی قرار می گيرد و دولت های غربی در عوض تعرض اصولی و کشیدن مساله ی تروریسم سازمان یافته ی دولتی به شورای امنیت،  بنای مماشات می گذارند و با عجز و لابه به چانه زنی م یپردازند که از خون رشدی در گذرند.

و اینک،  یک بار دیگر حادثه ی آیه های شیطانی به بهانه ای دیگر تکرار می شود و زمانی تکرار می شود که جنگ تبلیغاتی جمهوری اسلامی با اسرائیل و آمریکا در اوج است، و زمینه ی اعمال فشار سیاسی و تحریم اقتصادی از جانب شورای امنیت از هر زمانی محتمل تر، و بهانه برای مداخله ی نظامی آمریکا و ناتو به بهانه ی حراست از موجودیت قانونی اسرائیل  و دفع خطراز آن  فراهم تر از گذشته!  و موضوع کاریکاتور درست زمانی محوريت می يابد و ابزار  اعتراض و مبارزه ی فرهنگی مسلمانان با غرب،  که سه کشور اروپائی طرف مذاکره  در هم آهنگی کامل با آمریکا، با  دو کشور دیگر عضو دائمی شورای امنیت، یعنی چین و روسیه  به توافق می رسند که پرونده ی اتمی جمهوری اسلامی را در يک فرجه ی يک ماهه به شورای امنیت واگذار کنند. و  جمهوری اسلامی که هم  واره بر روی توده های هوادار خود در دیگر کشورهای مسلمان حساب باز می کند، دینامیت انفجار را مشتعل می سازد و این جنبش بنیادگرای حماس است که به پاس پشتیبانی های بی دریغ مادی و معنوی جمهوری اسلامی به میدان می آید و با وجود نیاز مبرم به یاری های مادی و پشتیبانی سیاسی اروپائیان، به جمهوری اسلامی لبیک می گوید، و با به راه انداختن تظاهرات اعتراض آمیز چند روزه  دفاتر اروپائی در غزه را به اشغال خود در می آورد. اما نباید پنداشت که تظاهرات مسلمانان تنها بر پایه ی تبلیغات جمهوری اسلامی ايران متکی است. مسلمانان جهان،  جدای از جمهوری اسلامی و بهره برداری های فرصت طلبانه اش، هم به اعتبار ایدئولوژیکی و باورهای دینی با غرب و غربی ها و جهان مسیحی در تضادند و هم به سبب گذشته ی دردناک و خاطره ی تلخ  از ستم استعماری اروپائیان در رنج اند،  هم از نقش منفی مسیون های مذهبی، دل خورند و هم از پشتیبانی یک جانبه ی اروپا و امريکا ازتداوم تجاوز تاریخی اسرائیل به اعراب در اشغال سرزمین های عربی  و هم از زاویه ی درگیری با دولت های خودی،  که بیش ترشان دست نشانده گان غرب اند، و در این میان تجربه ی پیروزی بنیادگرایان ایرانی تحت رهبری روحانیت شیعه بر رژیم  آمریکائی شاه  در ايران  را هنور هم چشم اندازی می دانند برای مبارزه با غرب و دولت های دست نشانده ی غرب و اتخاذ سیاست های غرب ستیزی، و پیروزی نسبی اخوان ال مسلمین در انتخابات ماه گذشته ی پارلمان مصر، و پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطين را نشانه هائی می دانند از استقبال توده ها از بنیادگرائی اسلامی، و ابراز خشنودی آنان از مقابله با غرب و غرب ستیزی، واعمال سیاست های خشن،  خشونت متقابل و اعمال قهر تاکتیکی  برای مقابله با اسرائیل و غربیان، حال این غرب کشور کوچک و کم اهمیتی باشد مثل دانمارک و یا شیطانی بزرگ مثل آمریکا!

بنیادگرایان اسلامی در جهان اسلام، در پی برپائی یک امپراتوری اسلامی هستند و جمهوری اسلامی برای بقای خود، تلاش دارد با این خواست همه گانی مسلمانان بنیادگرا و تندرو هم راهی نموده  و فراتر از هم راهی پرچم دار چنین نهضتی باشد، و هر چه زودتر دور را از دست ال قاعده و اسامه بن لادن خارج ساخته، هم چون گذشته خود يکه تاز میدان باشد،  اگر چه این رویا، خواب و خیالی بیش نباشد،  اما جمهوری اسلامی دست یابی به سلاح اتمی را ضرورتی می داند برای بقای خود، و ابزار وجودی برای  همه ی مسلمانان، هر چند به عنوان شیعه  درجهان اسلام مقبولیت اندکی داشته باشد و هر چند که  تضاد تاریخی شیعه و سنی که خود را در  کشتارهای جمعی  شيعیان توسط سنیان  در پاکستان، عربستان  و عراق نشان  می دهد ریشه دارتر از آن است که وحدت مسلمانان را در پی داشته باشد!

اما جمهوری اسلامی با دمیدن در آتش اعتراضات بر آن است که به آمریکا و اروپا نشان دهد که در سطح جهان تنها نیست و تروریست های اسلامی در کنار توده های مسلمان در پشتیبانی از جمهوری اسلامی همه جا منافع غرب و زنده گی غربی ها را به خطر می اندازند، و هر تجاوزی از جانب آنان به حريم جغرافيائی جمهوری اسلامی  بدون پاسخ نمی ماند و درگیری با جمهوری اسلامی، به  درگیری غرب و جهان اسلام خواهد انجامید  و جنگ کفر و اسلام !