برگرفته
از : نشریه
نامه
شماره 48-
فروردين 1385
سالگذشته
، سال پيشرو
از
نگاه فعالان
چپ
هژير
پلاسچي
1 سال 1384
رو به غروب ميرود.
حالا برگهاي
سوختهي
تقويم يك سال،
يك زندگي را
كه مرور ميكنيم،
پر است از
روزهايي كه پس
از آن "از سر
اتفاق زندهايم
هنوز." پر است
از خندههاي
شاد و چشمهاي
سرخ از گريه.
پر است از
دلهرههاي
زودگذر و
التهاب
اضطراب. سال 1384
هم مانند همهي
اين سالها پس
پشت ذهن ما
مانده و آفتاب
فردا در برابر
چشمهايمان
دست بهكار
دميدن است.
نيروهاي
چپ مستقل و
دگرباش اين
سرزمين نيز مانند
همهي ما سال 84
را در همين
هوا دم زدند و
شانهبهشانهي
ما اينك بر
درگاه سال نو
ايستادهاند.
در همين
آستانه است كه
از برخي چهرههاي
اين جريان
خواستهام
پرسشهاي منرا
پاسخ بگويند.
و سؤال اول
اين است كه در
ابتداي سال 84
چه تصوري از
اتفاقات پيشرو
داشتند و آنچه
كه رُخداد چهقدر
بهتصورات آنها
نزديك بود؟
فريبرز
رييس دانا
اقتصاددان چپانديشي
كه با آن قامت
بلند و موهايي
كه يكي يكي
موسيقي سپيد
مينوازند،
هماره پرشور
از آنچه كه
آنرا
"دموكراتيسم
و حقوق
فرودستان" ميخواند
دفاع ميكند،
سخنش را با
انتقاد از خود
آغاز ميكند،
هنگاميكه ميگويد:
"در سال گذشته
كه
كانديداتوري
احمدينژاد
مطرحبود
مصاحبهها و
اظهارنظرهاي
من نشان ميدهد
كه خيليزود
متوجهشدم او
رييس جمهوري
اسلامي ميشود.
من اينرا از
سخنرانيهاي
يك ژنرال سپاه
پاسداران بهنام
"حسن عباسي"
متوجهشدم و
با پيگيري خط
سياسي و
ايدئولوژيك
او اطمينان
يافتم كه چنين
خواهدشد. تا
اينجا از
خودم كمي
تعريفكردم
اما بايد حالا
از خودم
انتقاد كنم."
او ادامه
ميدهد: "من
فكر نميكردم
اين دولت دست
به اين سختگيريها
بزند. من فكر
نميكردم اين
دولت كه ميخواهد
مطابق
شعارهايش
خودش را دولتي
مِهرورز و
عدالتگستر
معرفيكند،
ممكن است
فعالان سياسي
رقيب يا مزاحم
خودش را و
آزاديخواهان
را خيلي يا
حتي كمي كنترلكند.
من فكر نميكردم
اين دولت، اينچنين
به جنگ و
برخورد با
خواستههاي
بسيار ساده و
انساني مردم
برود و اعتراف
ميكنم كه پيشبيني
من غلط بود. من
وقتي برخورد
دولت با
فعالان
سنديكاي
كارگران شركت
واحد را و سختگيري
در مورد
زندانيان
سياسي از جمله
پيمان پيران
كه مشكل حاد
كبدي دارد و
ناصر زرافشان
كه هنوز مسألهي
كليهاش حل
نشده است را
ديدم، دانستم
كه اشتباه پيشبيني
كرده بودم. من
وقتي برخورد با
زنان را در
پارك دانشجو
ديدم كه
واقعاً سر و دست
زناني را كه
برخي از آنان
بالاي 80 سال سن
داشتند، ميشكستند،
دانستم كه پيشبيني
من غلط بوده
است. من هرگز
فكر نميكردم
كه دولت دست
به اين خطاي
بزرگ بزند كه
اينقدر زود
زير پاي خودش
را خاليكند.
فكر نميكردم
اين دولت در
مورد انرژي
هستهاي طوري
عملكند كه
شعارش در مورد
نفت بر سر
سفرهي مردم
به اين سرعت
محوشود."
اين عضو
كانون
نويسندگان
ايران با
اشاره به اينكه
دولت احمدينژاد
قول داده بود
نفت را سر
سفرهي مردم
ببرد، تأكيد
ميكند: "اما
اكنون آنچه
مطرح نيست
مردمند و سفرهشان
و درآمد نفت و
ميرويم كه
تحريمهاي
نفتي دخل
درآمدهاي
نفتي را
بياورد. من
فكر نميكردم
دولتي كه
همكاران و همفكرانش
سالها مصدق
را خائن معرفي
ميكردند، در
يك معادلهي
سادهانديشانه
شعارهايش را
با يك غرور بهدروغ
ساختهي ملي
بر باد بدهد.
من هرگز اينها
را باور نميكردم
ولي بايد باور
ميكردم كه
وقتي قدرت بيپشتوانه
به اوج برسد
خيليزود
مانند فواره
فرو خواهد
ريخت."
محمدعلي
عمويي، عضو
سابق كميتهي
مركزي حزب
تودهي ايران
نيز نهمين
دورهي
انتخابات
رياستجمهوري
را مهمترين
حادثهي سال 84
ميداند و ميگويد:
"در سال 84
مسألهي
انتخابات
رياستجمهوري
در دستور كار
بود و با توجه
به روند وقايعي
كه ما كموبيش
شاهدش بوديم و
نشانههايي
كه از همان
ابتدا نمايان
شده بود، من
چندان به آنچه
پيش خواهد آمد
خوشبين
نبودم و ميبينيم
كه آنچه
اتفاق افتاد
هم اتفاق
خوشايندي
نبود."
محسن
حكيمي، مترجم
و فعال كارگري
كه روزهاي زيادي
را در سال 84 صرف
اين كرد كه
پروندهي
همچنان
مفتوحش در
دادگاه سقز را
پيگيري كند
ادعا ميكند
كه بسياري از
اتفاقات سال 84
را پيشبيني
ميكرده است.
حكيمي توضيح
ميدهد:
"اتفاقاتي كه
در سال 84 رخداد
تا حدود زيادي
براي من قابل
پيشبيني بود.
چون با توجه
بهوضعيتي كه
بهطور كلي در
كشور وجود
دارد و
ناتواني دولت
در پاسخدادن
به مطالبات
مردم قابل پيشبيني
بود اتفاقاتي
رخدهد كه رخداد."
او اين
اتفاقات را
چنين فهرست ميكند:
"اگر از همان
ابتداي سال
وقايع را
دنبالكنيم
ميبينيم كه
در همان
ابتداي سال
حركت كارگران
در اول ماه مه
را داريم و
بعد در خردادماه
تشكيل مجمع
عمومي
سنديكاي
كارگران شركت واحد
را كه هشتهزار
كارگر زير
فشار پليس در
اين مجمع
عمومي شركت ميكنند.
بعد در
كردستان حركت
اعتراضي
وسيعي را ميبينيم
كه در اعتراض
به كشتهشدن
جواني بهنام
"شوانه
قادري"
شهرهاي
كردستان يكي
پس از ديگري
به اين حركت
اعتراضي ميپيوندند
و نهايتاً
منجر ميشود
به اعتصاب
سراسري 16
مرداد. بعد از
آن در آبانماه
اعلام احكام
كارگران
دستگير شدهي
سقز در سال 83 را
داريم و بهدنبال
آن اعتراض كميتهي
دفاع از حقوق
دستگيرشدگان
اول ماه مه را
كه امروز هم
فعال است و از
نمايندگان
كارگران، زنان،
دانشجويان و
نويسندگان
تشكيل شده
است. بستر
اصلي اين
اعتراضات و
نيز دهها
حركت اعتراضي
ديگر مانند
بستن جادهها،
تجمع در برابر
ارگانهاي
دولتي و
اعتصابهاي
متعدد و همين
حركت اخير،
تجمع 8 مارس كه
در پارك دانشجو
انجام گرفت و
بهشدت سركوبشد،
ناتواني دولت
در برآوردن
مطالبات مردم
است و با توجه
به شناختي كه
از ناتواني
دولت و تضادهاي
موجود در آن
داشتم براي من
قابل پيشبيني
بود."
حكيمي
البته فراموش
نميكند كه بهنهمين
دورهي
انتخابات
رياستجمهوري
هم اشارهاي
داشته باشد:
"اتفاق مهم
ديگر در عرصهي
حكومتي
انتخابات
رياستجمهوري
بود كه اينهم
نه دقيقاً اما
تا حدودي قابل
پيشبيني بود.
من ميدانستم
كه اصلاحطلبان
بهدليل
ناتواني در
پاسخگويي به
مطالبات مردم
راي نخواهند
آورد اما ري
آوردن احمدينژاد
غيرمنتظره
بود.
برآوردهاي
پيش از
انتخابات اينبود
كه جناحهاي
مختلف حاكميت
بر سر هاشمي رفسنجاني
ائتلافكنند
ولي چنين
نتيجهاي غيرمنتظره
بود و بسياري
اين وضعيت را
پيشبيني نميكردند.
اين موضوع
نشانداد
كساني كه اين
وضعيت را پيشبيني
نميكردند
متوجه حدت
اوضاع ايران
نبودهاند. بههرحال
انتخاب احمدينژاد
و
اقتدارگرايي
جناح پشتيبان
او نتيجهي
منطقي حدت
اوضاع بود و
در واقع نشانهي
سفتكردن
كمربندها
براي مقابله
با اعتراضات
مردمي."
بابك
پاكزاد، روزنامهنگاري
كه اينك
سردبيري
نشريهي
الكترونيكي
"فرهنگ
توسعه" را
برعهده دارد و
نيز در نشريهي
"نقد نو" قلم
ميزند براي
اثبات اينكه
تصوراتش از
سال 84 چهقدر
بهواقعيت
نزديك بوده
است مقالهاي
را شاهد ميآورد
كه در انديشهي
جامعه نگاشته
بوده است.
مقالهاي در
مورد جنبش
معلمان كه
پاكزاد در آن
از جنبشهاي صنفي
– سياسي نام
برده بود كه
ساختارشان
صنفي است اما
بهخاطر
ساختار سلب
قدرت، سياسي
ميشوند. اين
روزنامهنگار
در آن مقاله
نوشتهبود
زمينهي جنبش
اجتماعي ما از
اينپس حقوق
بشر، آزادي و
مفاهيم كلي از
اين دست نخواهدبود؛
چون با اين
مفاهيم كلي
نميشود جنبش
اجتماعي و
فراگير بهراه
انداخت. در
مقابل خواستهاي
صنفي كه نظام
نميخواهد و
نميتواند به
آنها پاسخ
دهد فراگير
خواهندشد و
از درون آنها
مطالبات
اساسيتر كه
خيلي كم تعبير
و تفسيربردار
هستند بيرون
خواهد آمد كه
قدرت بسيج تودهها
را هم دارد.
او پس از
بازخواني اين
مقاله ميگويد:
"اينك ميبينيم
كه بر دامنهي
اين مطالبات
با مضمون
اقتصادي
افزودهشده؛
چون در جامعه
با عدم تناسب
و توازن در توزيع
ثروت روبهرو
هستيم. ميبينيد
كه در قطعنامهي
جنبش زنان در 8
مارس تنها دو
يا سه بند
وجوددارد كه
مسايل
اقتصادي در آنها
دخيل نيست، در
ميان
دانشجويان هم
نيرويي پديد
آمده كه بر
ضرورت
بازتوزيع
عادلانهي
ثروت پافشاري
ميكند. جنبش
كارگري هم كه
اساساً حول
اين مضمون در
حال شكلگيري
است. آنچه هم
در انتخابات
رخداد بسيار
طبيعي بود و
در آنجا رييسجمهور
كنوني نشانداد
كه نبض خواستهها
و مطالبات
مردمي را خوب
درك كرده است؛
اما ايشان
ممكن است اين
مطالبات را
خوب درك كرده
باشد ولي در
حقيقت تحقق
اين مطالبات و
ارادهي تحقق
اين مطالبات
وجود ندارد.
چنانكه
تعيين 150 هزار
تومان حداقل
حقوق براي سال
آينده دقيقاً
نصف خط فقر
است. ما نبايد
منتظر ميبوديم
كه چيزي غير
از اين رخ دهد
چون اصلاحطلبان
تكيهگاه
اشتباهي
داشتند و مردم
هم از آنها
روي
برگرداندند و
چون
آلترناتيوي
وجود نداشت
اين آقايان بر
سر كار آمدند."
اما سال 84
با اينهمه
افت و خيز چهگونه
سالي براي
عدالتخواهان
چپگراي
ايراني بوده
است؟
محسن
حكيمي، سال 84
را براي چپ
ايراني قدمي
به پيش ميداند
و ميافزايد:
"بهنظر من بهرغم
اينكه بهغير
از سركوب از
سوي دولت
برخورد ديگري
امكان ندارد و
در واقع به
مطالبات و
خواستهاي
مردم پاسخ
داده نميشود،
اعتراضات
مردمي در سال 84
رو بهگسترش
بوده است و از
محدودهي اين
يا آن گروه
خاص فراتر
رفته و به يك
اعتراض عمومي
بدل شده است.
حاكميت هم با
وجود اينكه
سعي كرد با
سركوب، اين
اعتراضات را
خاموش كند اما
نتوانست بهطور
قطعي به
اعتراضات
مردمي پايان
دهد و بههمين
دليل سال 84 را
براي عدالتخواهان
ايراني قدمي
بهپيش ميدانم."
محمدعلي
عمويي، نيز
مانند حكيمي
برآورد مثبتي
از وضعيت عدالتخواهي
چپ در سال 84
دارد. اين
فعال سياسي
كهنهكار كه
با داشتن
سابقهي 37 سال
زندان يكي از
طولانيمدتترين
زندانهاي
سياسي جهان را
در كارنامهاش
دارد و فراز و
فرودهاي
بسياري را در
تاريخ اين
سرزمين ديده
است، ميگويد:
"در سال 84
محدوديتها
مانند گذشته
ادامهداشت
اما نيروهاي
بالنده در هر
شرايطي تلاش و
كوشش خودشان
را انجام ميدهند.
اين دشواريها
بعضي وقتها
بيشتر بوده
است و بعضي
وقتها كمتر.
بهنظر من
تلاشهاي
عدالتخواهان
ايران در سال84
مثمرثمر بوده
است؛ هرچند
شايد ابعادش
محدود بوده
است و ميزان
اثرگذارياش
آنچنان كه
بايد نبوده
است اما
كوشندگان
سلامت و سعادت
مردم از تلاش
خود خسته نميشوند."
بابك
پاكزاد، با
اشاره به اين
موضوع كه رشد
جنبش عدالتخواهي
برابر است با
افزايش فشار
سركوبگر بر
اين جنبش، ادامه
ميدهد: "آن
چيزيكه من در
سال 84 از جنبش
عدالتخواهي
ديدم، بسيار
پويا بود و
گامهاي
بسيار مهمي در
سطح ايران و
نيز جهان
برداشته شد."
بهنظر
او اين گامهاي
مهم چنين بود
كه بعد از سالها
طبقهي كارگر
ايران توانست
بر اساس و
متناسب با سطح
مطالبات
كنوني طبقهي
كارگر،
رهبران خودش
را در دامان
خودش پرورشدهد
و بهصورت
سازمانيافته
مطالباتش را
پيگيري كند.
در حقيقت براي
جنبش طبقهي
كارگر اين جهش
بسياربسيار
بزرگي محسوب
ميشود. البته
اين تنها گام
نبود؛ چون در
حقيقت جنبش
كارگري
توانست از
طريق ارتباط
با جنبشهاي ديگر
اجتماعي
مطالبات خودش
را تبديل به
مطالبات
عمومي بكند.
گام بعدي
فعاليت در
حوزههاي
مختلفي بود كه
به طبع اين
فعاليت آغازشد.
همبستگي و
اعلام حمايت
زنان،
دانشجويان و جوانان
در شرايطي بود
كه اولينبار
است كه
مطالبات يك
جنبش اجتماعي
اينچنين
مورد حمايت
قرار ميگيرد.
در تمام اين
مسير هم هيچكس
نتوانست
شعارهاي
كارگران را از
آن خود كند.
اين استقلال
عمل و راي
باقيماند و
همبستگي براي
دستيابي به
موضوعات مشخص
و اتحاد عمل
براي پيشبُرد
يك امر
اجتماعي بر
اثر فعاليتهاي
جنبش عدالتخواهي
و حركت نظاميافتهي
مستقل و قايم
به ذات
نيروهاي
داخلي توانست
همبستگي بينالمللي
را از سوي
سازمانهاي
جهاني كارگري
و نه از سوي
دول
امپرياليستي
برانگيزاند و
توانست مطامع
و مقاصد خودش
را در سطح
جهاني مطرحكند.
در ارتباط با
جنبش
دانشجويي ميبينيم
كه گفتمان
عدالتخواهي
به يكي از
گفتمانهاي قابلاعتنا
تبديل شده است
كه از سوي
جريان مسلط بهرسميت
شناختهشده و
در مقابلش
واكنش نشان
داده ميشود.
ما رشد و
پيشروي اين
جريان را ميبينيم
كه بحثهاي
بسيار پويايي
در فلسفه،
اقتصاد،
جامعهشناسي
و ديگر حوزهها
در داخل آن
جرياندارد و
ميخواهد
توليد انديشه
را بر عهده
بگيرد. جنبش
زنان هم ميبينيم
كه مطالبات
عموميتري را
مطرح ميكند و
ميخواهد در
بستر عموميتري
حقوقش را
استيفاكند.
مجموع اين
مسايل منرا
به اين نتيجه
ميرساند كه
جنبش عدالتخواهانه
رو به پيشرفت
بوده و بيلان
نسبتاً خوب و
مناسبي داشته
است."
فريبرز
رييسدانا، اما
نهتنها به
رشد جنبش
عدالتخواهانهي
چپ در ايران
اعتقاد دارد
بلكه معتقد
است اين جنبش
برندهي بازي
در سال 84 بوده
است. او تأكيد
ميكند: "سال 84
گرچه سال
پيروزي جنبش
عدالتخواهي
ايران نبود
اما سال گامهاي
بسيار موفقيتآميز
اين جنبش بود.
عدالتطلبان
در اين سال
نشاندادند
كه بيشتر از
همه،
دموكراسي را
آنها ميخواهند
نه اصلاحطلبان.
بازاريان،
سوداگران،
سهمبران
قدرت و رانتخواران
هيچكدام سر
سوزني دفاعي
از دموكراسي
عرضهنداشتند
و حتي برخي از
آنها
دموكراسي را
ويروس معرفيكردند.
آنها وقتي
وطن به كام
برخورد با
اژدهاي هفتسر
امپرياليسم
رفت، همه در
سكوت نگاهكردند
تا ميهن به
كام پر مخاطرهي
برخورد با
امپرياليسم
برود. اما
جنبش عدالتخواه
و برابريطلبپاي
دموكراتيسم
مشاركتي و
دفاع از آزادي
مردم ايستاد.
درحاليكه
طرفداران
پنج-شش چهرهي
انتخاباتي
پشت روزنامهها،
اتاقهاي
اقتصادي و
دولتمردان
فربهشان
سنگرگرفتند
و اينك خشمناشي
از كوتاهشدن
دستشان از
بنگاههاي
اقتصادي را بر
سر مردم خالي
ميكنند،
مبارزان اصيل
و راستين
دموكراتيسم
نوين و ژرف،
از سال 84
سرفراز بيرونآمدند
گرچه ضربههاي
زيادي هم
متحملشدند كه
برخوردهاي
خشونتبار
كار بدستان
قدرت در
اعتصاب
سنديكاي كارگران
شركت واحد،
تحصن در برابر
زندان اوين و
پارك دانشجو
فقط نمونههايي
از آن است. من
پرارزشترين
و مثبتترين
دستآوردهاي
سال 84 را متعلق
به آزديخواهان
مستقل و لاييك
ميدانم."
رييسدانا
اما براي اينكه
هم فكرانش را
برندهي بازي
بداند، دلايل
مهمتري هم
دارد: "من بهويژه
وقتي بخشش 75
ميليون دلاري
آمريكا آه از
نهاد مجيزگويان
قدرت فعلي
برآورد كه اي
دريغا چرا
چهرهي
آمريكايي
نشان نداديم و
آب به دهان
علاقهمندان
تحكيم و وحدت
و روشنفكري
ديني انداخت و
آنها را يكييكي
به كنگرهي
تصميمگيري
براي
تجاوزگري
كشاند،
فهميدم ما
بازي را بردهايم،
چراكه بُرد از
نظر ما فقط بهدستآوردن
قدرت نيست؛ ما
با ايجاد
انديشه عليه
قدرت، بازي را
بردهايم. بهاينسبب
سال 84 بعد از
سالها فترت
سال خوشبختي
ما بود."
آخرين
پرسش اين است
كه در آستانهي
سال 85 فعالان
چپ چه تصوري
از سالي دارند
كه پيشرو
داريم؟
پاكزاد،
با اشاره بهشرايط
پُر مخاطرهاي
كه مردم ايران
با آن روبهرو
خواهندبود
معتقد است: "در
اين مرحله،
مطرحكردن
جنبش صلح خيلي
مهم است و
بايد جنبش صلح
را در دستور
كار قرار داد."
او توضيح
ميدهد:
"نيروهاي
عدالتخواه
در آستانهي
سال جديد در
وضعيت بغرنجي
قرارگرفتهاند
و ايران در
تهديد تحريم و
جنگ قرار
گرفته است.
البته شايد هم
هيچ اتفاقي رخندهد؛
چون هيچچيز
قابل پيشبيني
نيست بهايندليل
كه در هيچسويي
عقلانيتي
قابل پيشبيني
ديده نميشود.
اما آنچهكه
قطعي بهنظر
ميرسد اين
است كه ايالات
متحده به اين
فكر نخواهد
كرد كه آيا
جمهوري
اسلامي بمب
اتمي دارد يا ندارد؛
بلكه آمريكا
براساس
بحرانهاي
خودش نياز
دارد كه در
اين منطقه
آشوب و بحران
بهپا كند و
شيوههاي
برخورد طرف
ايراني هم به
او اين امكان
را ميدهد."
به عقيدهي
پاكزاد بايد
توجهكرد كه
جنگ ميتواند
تمام دستآوردهاي
جنبش عدالتخواهي
را بهعقب
براند. بحث بر
سر اين نيست
كه آمريكا با
كدام شعار و
با كدام وعدهها
وارد ايران ميشود؛
چون تجربه
ثابتكرده
است طبقات
بالا در چنين
مواقعي لطمات
جدي دريافت
نميكنند چون
در حقيقت اين
ثروت هم در
ارتباطاتي كسبشده
كه از طريق
همان
ارتباطات
تحليل بهتري
از شرايط
خواهندداشت
و همواره اين
تودههاي
محروم جامعه
بودهاند كه
قرباني شدهاند.
براي اينكه
تودههاي
محروم از نظر
اقتصادي و
فكري خودشان
را سازماندهي
كنند و برنامههاي
عدالتخواهانه
را جابيندازند،
ما نيازمند
صلح هستيم. پس
منافع تودههاي
محروم كه
منافع بيش از 80
تا 90 درصد مردم
ايران را
تشكيل ميدهند،
به صلح گره
خورده است؛ پس
ايران بهصلح
نياز دارد.
عمويي نيز
گرچه در اين
نگراني با
پاكزاد هم
عقيده است اما
حادثهي مهمي
را در انبان
سال 85 نميبيند.
او ميگويد:
"كشور ما در
سال 85 با
تهديدهايي
جدي روبهرو
خواهدبود و
با توجه بهميزان
حساسيتي كه
نيروهاي
گوناگون در
مورد نهفقط
انرژي هستهاي
بلكه در مورد
كل سياستهاي
جمهوري
اسلامي نشان
ميدهند، ميبينيم
كه كشور ما را
در مجامع بينالمللي
كم تهديد نميكنند
و زبان
تهديدگرشان
دراز شده است.
من در اين
شرايط روي
پايداري مردم
ايران حساب ميكنم،
حتي اگر سياستهاي
رسمي آنچنان
كه بايد
نباشد. مردم
ايران پيش از
اينهم
روزهاي دشوار
اينچنيني را
پشتسر
گذاشتهاند و
باتوجه به اين
سابقه من تصور
نميكنم
حادثهي
بسيار مهمي در
سال 85 رخ بدهد."
حكيمي
نيز عميقتر
شدن تضادهاي
جاري در جامعهي
ايراني را پيشبيني
ميكند و
اضافه ميكند:
"در سال 85 شاهد
حدّتيابي
تضادهاي درون
حاكميت
خواهيمبود و
ادامهي
مباحثي مانند
پروندهي
هستهاي كه در
سال آينده
بحرانيتر ميشود،
هم تضاد بين
مردم و حكومت
را تشديد
خواهدكرد و هم
تضادهاي
دروني جناحهاي
مختلف حكومت
را."
رييسدانا
اما خوش بينتر
از همه سال 85 را
سال خيز بلند
جنبش چپ ايران
ميداند و
چنين نويد ميدهد:
"بهنظرمن
در سال 85 غرور
ملي كه سالها
سركوب ميشد و
گفته ميشد كه
هواداران آن
بايد بروند به
جهنم و اكنون
بهعنوان
ابزار از آن
استفاده ميشود،
مانند حبابي
در آسمان ميتركد.
مردم شاهد
خواهند بود كه
هيچ برسوختهاي
از گروههاي
ضربهزن، هيچ
جويباري از
دلار، هيچ
كوهستاني از
زرادخانه و
هيچ قدرت
امپرياليستي
آزادي را براي
مردم ما
نخواهند آورد.
مردم آگاه،
آگاهتر
خواهندشد كه
يك راه و فقط
يك راه براي
سعادت و
بهروزي خلقهاي
ايران وجوددارد
و آن اتكا به
ارادهي
خودشان و خلق
دموكراسي
مردمي است. من
سال 85 را سال
آبروريزي
خيليها ميدانم
و سال آبرومندشدن
خيليها؛ چون
دريغا كه نقاب
بر چهرهي حق
كشيدهاند. در
سال 85 بعد از دهسال
تبليغات سلطهطلبان
مبني بر نابودشدن
انديشههاي
آرمانخواهانه
و عدالتجويانه،
زير پاي
قدرقدرتي و
خودبرازندهسازي
خالي خواهدشد.
خيليها ميسُرَند؛
اگرنه از
صندلي
پرجبروت قدرت
اما در ذهن تودههاي
محروم و آگاه
از تخت ميسرند.
سال 85 آغازگاه
جهش جنبش
رهاييبخش
مردم ايران
خواهدبود."
اينك ميتوان
در آستانهي
سال 1385 خورشيدي
تمامي اين
سطور را به
حافظه سپرد و
ورقهاي
كاغذي تقويم
يك سال، يك
زندگي را از
پاشنهي پا در
كرد تا در
آستانهاي
ديگر بدانيم
كدام تصور بر
شانهي
واقعيت
ايستاده است.