بحثی از سلسله برنامه های رادیو شراره ها در استکهلم بمناسبت روز جهانی زن

 

کشف حجاب دمکراتیک

 یا رجزخوانیهای سنتگرایانه وادادگان؟ کدامیک؟

جمشيد اطيابى

 

تاریخ ایران مالامال از فراز و نشیبهای مبارزاتی و طبقاتیست . در هر یک ازین عرصه ها هنوز چپ سنتی به اصطلاح رادیکال،  بدلیل آلوده بودنش به پوپولیسم و مذهب و تفکرات فئودالی هنوز نتوانسته  مجالی فراهم آورد تا صف خود را از سایر نیروها و طبقات اجتماعی ، آنطور که وظیفه و شایسته کمونیستهاست مجزا و در مشاهده و انتخاب مردم  و بالاخص کارگران  قرار دهد. در برخی از مواضع سیاسی و نگاه اجتماعی _ فرهنگی حتی از ناسیونالیستهائی چون صادق هدایت و احمد کسروی هم عقب مانده تر بوده و هست. در برخورد قاطع با مذهب و معیارهای ارتجاعی فرهنگی و اجتماعی و حتی مبارزاتی چنان ذلیل و دست به عصا راه میرود که چه بسا اگر چنانچه در صحنه تصادف یا خطری جانی قرار گیرد باصدای بلند یادی هم از حضرت عباس و ابولفضل  بنماید!!

 با نگاهی اجمالی به تاریخ مبارزاتی و نیز جدال فرهنگی و اجتماعی میان دو عنصر نوگرایان و کهنه گرایان بویژه از دوران صفویه تا  قاجار به اینسو خواهیم دید که چگونه ایندو بطور مداوم  در کشمکش با یکدیگر قرار داشتند. از منظر جدالهای سنت شکنانانه روشنفکران آندوره در عرصه های ادبی و اجتماعی ،  همانند جدال میان سنتگرایانی چون  فتح الله شیبانی که مغموم سنتهای فرهنگی و ادبی  دوران فئودالی پایانی صفویه بود، تا میانه بازانی همچون میرزا فتحعلی آخوندزاده  و عبدلرحیم طالبوف که راه حل آشتی این مناسبات فرهنگی و اجتماعی وسیاسی را از طرق قانونی و استحاله و مماشات میان فئودالیسم دربار و بورژوا ناسیونالیسم نو پا میدانستند .البته ناگفته نماند که آخوندزاده تلاش زیادی در جهت تجددگرائی و مدرنیت انجام داد و نامنصفانه است که او را با روشنفکران واداده آندوره همانند ملکم خان و مستشارالدوله که چشم به نصیحت و استحاله افراد بانفوذ دربار دوخته بودند،  یک کاسه کرد . اما درهرصورت دیدیم که در ادامه میرزافتحعلی آخوندزاده هم، با همه مبارزاتی که علیه مذهب   از سر گرایشات شدید ضد عرب و ضد ترک و ناسیونالیستی کرده بود ، از سر نوآوری و تابوشکنی نبود . در مورد او به غلط غلوهائی صورت گرفته که واقعیت ندارد. آخوندزاده بیست سال مبارزه برای تغییر خط  فارسی و تبدیل آن به لاتین و نقد همکاریهای سیاسی با اعراب و خشونت آنها و همچنین در کنارش تقویت گرایشات شوونیستی خویش مبارزه کرد . سپس روبه واعظین و روحانیون میآورد و خودش رسما اعلام کرد که او هرگز درک درستی از اسلام نداشته اما پس از مطالعات به این نتیجه رسیده که اسلام بهترین دین در جهان است و اصلا قابل مقایسه با سایر ادیان نیست !  او نوشت که ؛ مغرضان مرا به دشمن دین و دولت به شمار آورده اند تا مرا ایزوله نمایند، اما من دشمن دین و دولت حاکم نه تنها نیستم ، بلکه من جانثار دوستدار ملت و شریعت و پیروان شریعت هستم ! ....شما میدانید که من در اسلامیت چقدر راسخ القلبم و هرگز دینی را در دنیا بر دین اسلام ترجیح نمیدهم (تاریخ 1249 شمسی) ) . بنابراین اوهم در نیمه راه  به عریانی نشان داد که قصدش نوآوری بمعنای واقعی و مبارزه با مذهب و تحجرو دربار نبوده و در آخرهمگام با روحانیت  گردید.متاسفانه این طیف از فرهنگ ورزان میانه باز آندوره بسیاری را متوهم به خود و در نیمه راه به آنها پشت کردند. آخوندزاده و بسیاری دیگرفقط برای به چاپ رسیدن آثار و طرح خود و رقابت باسایر فرهنگ ورزان و ادیبان وقت ، به مقابله با دیگرانی که دراشاعه نوگرائی و افشای مذهب و دربار فعال بودند برخاستند. بطور نمونه، میرزا یوسف خان مستشار الدوله بود.او به روایت بعضیها  ًروشنفکرً  فردی بود که برای ایجاد راه آهن در ایران از سر رقابت ناسیونالیستی با ترکان ترکیه نیز دست بدامان روحانیت شد. اوکه ظاهراً سنگ مردم را به سینه میزد ، بجای روی آوری به توده های مردم ، به دست بوسی مرتجع کثیفی بنام ملا صادق،که یک مجتهد بزرگ و با نفوذ روحانیون در قم بود رفت .  سپس بسراغ روحانیون نامی مشهد میرود و طرح خط راه آهن قم به مشهد را برای زیارت امام رضا و حضرت معصومه مطرح و آنرا با نفوذ روحانیون به سرانجام میرسانند.در ادامه به ناصرالدین شاه توصیه کرد که برای پیشرفت مملکت باید در هر کار دشواری از روحانیون کمک خواست و بدین ترتیب باید روابط دولت و روحانیون را مستحکم تر از پیش ساخت.!     این گرایشی بود که در حفظ بقایای متحجر فئودالی و مذهبی به انهای مختلف در مقابله و رودرروئی و علیه گرایش دیگر یعنی نوآوران  ازجمله افرادی چون عارف قزوینی در عمل رکاب میزدند. سنتگرایان  برای ممانعت از این نوآوری حتی از کمکهای نمایندگان ادبی و فرهنگی رقبای سیاسی خود در آندوره  ازمیان  شوینسیتهائی   چون ادیب الممالک فراهانی در حفظ مناسبات و ارزشهای باجگیرانه حاکمان فرهنگی و ادبی و  سیاسی دریغ نورزیدند.  این جماعت همیشه مردم را به بهانه پیشرفت و با غالبهای ناسیونالیستی به انهای مختلف سرگرم و معتاد سازش و نگاه به قدرت مذهب  و سنتهای عقب افتاده میکردنداز میانه بازان آندوره، حتی ایرج میرزا  داریم که در نیمه را وامیدهد .ایرج میرزاکه با شعری در وصف آزادی زنان  گفته بود که  > 

مگر زن درمیان ما بشر نیست               مگر در زن تمیز خیر و شر نیست ؟ ( خطاب به اسلام و پیامبر اسلام میگوید)                                                                    زنان را عصمت و عزت ضرور است             نه چادر لازم  نه  چاقچور  است

  چو زن تعلیم دید و دانش آموخت                    روان و جان به نور بینش افروخت

   به هیچ افسون ز عصمت برنگردد                  به دریا گر بیفتد تر نگردد

 او نیز با برجسته شدن گرایشات ناسیونالیستی و تبلیغ حقانیت اشرافیت  سرانجام به  سکوت در مقابل سیاستهای ارتجاعی و مذهبی دربار میغلتد.

این جماعت از موسوم به روشنفکرانی که اراده معطوف به قدرت  پس از سالها  سرانجام برآنها مستولی شد را میبینیم که در ادامه،  سنت شکنانی چون میرزاده عشقی و لاهوتی و دهخدا را به سخره  و اذیت گرفتند.  با تهدید و جوسازی ، حذف تبلیغی و ترویجی نظرات و نوآوریهای آنان در میان توده ها و روشنفکران آندوره محدود کردند.پس از گذشتن یکدوره نسبتا طولانی  اما ، تیز هوشی و نیوغ نیما یوشیج  بر جامعه ظاهر شد.  او اینبار فارغ از تمامی نقط ضعف پیشینیانش ، با پافشاری کمر به انقلاب ادبی میبندد. تحولی که ماحصل آن در ادامه ، اشعار شاعرانی  است که یا بپای جوخه های اعدام شاهنشاهی و یا اسلامی کشیده میشوند، و یا همچون احمد شاملو اقدام به نقد بیرحمانه خرافات و ارزشهای پوچ و مذهبی مینماید و از چنان محبوبیتی در سطح جهانی برخوردار میشوند که مرتجعان اسلامی را شهامت بدار آویختن او نیست.اما گفتنی است که  در کلیه آثار و فعا لبتهای ادبی و فرهنگی گرایش نوآوران و سنت شکنان یک وجه مشترک بزرگ به چشم میخورد.  و آن دفاع قاطعانه از آزادی زنان بود .

بخش عظیمی از این صحنه درگیری و کشمکش میان نوگرایان آته ایست با  این دو دسته سنتگرای مذکور  ( البته با حتساب میانه بازان) ، بردو محور میچرخد. یکی سکولاریسم جامعه و دیگری دفاع  از آزادی زنان از هر قید و بند و بویژه  افشای نقش مذهب در ایترابطه. از سوی دیگر حمله به دربار و روحانیون بعنوان اصلیترین عامل بازدارنده در پدیده نوآوری و مدرنیت و تمدن و تکامل بود. اجازه دهید  آنسوی صحنه را یعنی جنبش زنان ایران در آندوران را هم  نگاهی بیندازیم.  زنانی همانند   بی بی خانم و زینب پاشا  را که از یک خانواده  کارگری بود را ببینیم، تا  توران تاج السلطنه  دختر ناصرالدین شاه و نیز شاعری چون پروین اعتصامی   را که چگونه  با مذهب و تبعیض سالاری در عرصه های مختلف ازطریق فعالیتهای فرهنگی و ادبیات  به مقابله برمیخیزند. در جنبش لغو قرارداد رژی و تنباکو   می بینیم که  زینب پاشا زنان را به  خیابانها آورده و در اعتراض به این قرارداد و حذف زنان از عرصه های سیاسی اجتماعی به مرکز تجمع درباریان و اشخاص بانفوذ سیاسی حمله میکنند. به مسجد شاه پشت میدان ارک تهران حمله کرده و آخوند امام جماعتی را که فرمان سکوت به مردم میداد را از بالای منبر با کتک به پائین کشانده ،  عمامه اش را لجن مالی کرده  و روسری و چارقدهای خود را وسط بازار برزمین میکوبند . علیه مردان مرتجع و مذهب به دشنام سخن میسرایند . زنان و مردم را به مسلح شدن علیه زور و تحکمات دربار و واعظین و آخوندها فرامیخوانند . خودشان  دسته های مسلح زنان را تشکیل میدهند.آری ، ما زنانی چون مریم عمید را داشتیم که مدرسه دخترانه تشکیل میدهد و ضمن آموزش درسی،  آنان را به بی حجابی و مبارزه برای تساوی حقوق زن و مرد در آندوره تشویق و سازماندهی میکند.

اما امروزه پس از گذشت بیش از صد سال هنوز هم میبینیم که همین سه  طیف در صحنه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی باهم  درگیرند. البته  با این تفاوت که بخشی از کسانیکه خود را ظاهرا  چپ هم   مینامند  درپس  توجیهات و پوششهای تاریخ مصرف گذشته ای همچون احترام به عقاید و ومذهب و انتخاب مردم در پوشش و دمکراسی لاسی در این زمانه ،  یعنی قرن 21  همگام و همزبان با همان دو طیف دیگر شده اند.  سلطنت طلبان و جمهوری خواهان لائیک و تاریک  و ملی گرا یان و ناسیونالیستهای رنگ و رو باخته و شلخته را میبینیم که در دفاع از فرهنگ باستانی و سنتهای گذشته پادشاهی ، در دفاع از آزادی حجاب در همه جا سقاخانه های سیاسی باز کرده و  بیضه افروزی مینمایند . به اسلام و بورژوازی نوید میدهند که هنوز هم سوراخهائی برای ادامه این مناسبات فرهنگی و اجتماعی  وجود دارد .

  برای زنانی چون شیرین عبادی که مفتخر است  دختران میتوانند در ایران به یمن زحمات وی و اصلاح طلبان زوار دررفته حکومتی ازین پس نه از 9 سالگی بلکه از سن 14 سالگی به عقد مرد  درآیند ، سینه چاک میدهند و له له میزنند که سخنان دانشمندانه و نوبل پسندانه او را  در همه جا فریاد میزنند ، اماحاضر به یک لحظه اعتراض نسبت به سنگسار دختران و زنان بی نام و نشان ، طرح علت خود سوزی هما دارابی در اعتراض به حجاب اجباری ، به رگبار گلوله بستن یک دختر جوان در کیوسک تلفن توسط پاسداران اسلام بدلیل بدحجابی، کتک خوردن زنان مبارز و شاعره ای  گرانقدر چون سیمین بهبهانی  در روز جهانی زن  و تحقق حتی بخشی از مطالبات زنان در افکار عمومی در سطح بین المللی که هیچ ، حتی در  محدوده محیط خانوادگی خویش و یا انجمنی و  سازمانی و تشکیلاتی خود هم نیستند.

چندی پیش مطلبی از سوی رفیق آذر ماجدی رئیس دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری مبنی برٌ نه به حجاب ٌ منتشر شد که داد و فریاد بسیاری از همین ً طیف جمهوریخواهان سلطنت طلب لائیک اسلامی ٌ  برهوا  رفت .درکنارش ، چپهای خواب آلود که در حال کشیدن خمیازه های ناسیونالیستی و ظاهرا ضد امپریالیستی خود بودند ،  با پاره شدن چرتشان از این سروصداها  ، رنجیده خاطر  ، به میدان بحث آمده و باز هم از سر مصلحت اندیشی و با  پز ٌ دمکرات منشیٌ  سخنان دانشمندانه سر دادند که ً در جامعه سوسیالیستی مطلوب ما ، همه باید حق انتخاب آزاد پوشش در تمامی عرصه ها  را داشته باشند ً. گفتند که   ٌهمه چیز در جامعه سوسیلیستی ما آزاد است ٌ!   کم مانده بود که هول کنند و سرمایه داری را هم در صورت ٌ تهدیدهای پوچ حمله احتمالی امپریالیستها به ایران آزاد اعلام کنند ٌ ! و به این ترتیب هم دمکرات بودن و هم ٌ ضدامپریالیست ٌ بودن خود را بار دیگر بعد از حقانیت فرمایشات امام خمینی شان در گرامیداشت سومین دهه حاکمیت  ضدامپریالیستی شان  به اثبات برسانند.

غافل از اینکه مردم ایران بویژه زنان ایران ، هرگز و هرگز موضع گیریهای ارتجاعی و همکاریهای این دارو دسته کپک زده تاریخی هچون حزب توده و ملی گرایان ناسینالیست ، پان ایرانیستهای مجنون و اعوان و انصارشان را در تائید و به عمل درآوردن فرمایشات مبارک امام خمینی شان  فراموش نخواهند کرد .مردم ایران نقش سیاسی این دارودسته را در سرکوب زنان و اسیدپاشی بر روی آنان  ، تیغ بر روی صورت و لبان دختران و زنان ایرانی که کمی آرایش کرده یا روسری بر سر نداشتند و یا مانتوی اسلامی بر تن نکرده بودند را چگونه  فراموش  کنند ؟

 سخنرانی و مقالات خانم مریم فیروز  از کمیته مرکزی حزب توده و نیز همسرآقای  نورالدین کیانوری نوه خلف شیخ فضل الله نوری را در ضروری بودن و انقلابی و ضدامپریالیستی بودن حجاب  هرگز فراموش نخواهند کرد . او در نشریه شماره پنج مردم ارگان رسمی حزب توده گفت ؛ شاید در تاریخ تا کنون کسی پیدا نشده  که مانند امام خمینی زن را آنگونه که در خور و مقام اوست ارجمند بدارد . من خود بعنوان  زن و  مادر  هر وقت بیاد گفته امام که زن انسان ساز و قرآن ساز است می افتم ، بی اختیار به خودم میبالم!!!

اینان که خود را ظاهرا سعی کرده اند در ذهن مردم چپ جا بزنند، که صد البته موفق هم نشده اند، و در ادبیات سیاسی خود، در مقالاتشان مرتب به نقد لیبرالیسم تظاهر میکردند، حتی از لیبرالها و بورژواهای اروپای قرن گذشته تا زمان حال هم  عقب مانده تر هستند. نه تنها اینان که حتی ملی گرایان ایرانی هم که ادعای نمایندگی لیبرالیسم را در ایران کرده اند و میکنند نیز از فئودالهای اروپای قرن 14 و 15 میلادی اروپا هم عقب مانده تر هستند.حتی در چند قرن پیش اروپا هم ، هرگز پادشاهی را با همه بیسوادی و حماقتشان پیدا نخواهید کرد که همچون محمد رضا شاه پهلوی کمر بسته امام رضا و حضرت عباس باشد! اینان ننگ تاریخ ایران و معماران و سنگسار چیان سیاسی و اجتماعی دوره های مختلف تاریخ سرکوب زنان در ایران هستند. اینها را یکبار دیگر نگاه کنید و بهتر بشناسیدشان، آخر قرار است که بازهم چهره عوض کنند! این خطای اینان نیست،سنت و شغلشان همین است!

 

ایده آلهای اینان  در عرصه فرهنگ و ادب امروز یعنی بعد 150 سال را هنوز همانند همان دوران صفویه براحتی میتوان در کانون نویسندگان "داخل از خارج و خارج از داخل" کشف کرد. مراسم قرآن خوانیهای خاکسپاری زنده یادان محمد مختاری و محمد جعفر پوینده و داریوش و پروانه فروهر ببینید، دریافت کیسه سکه های طلا از وزارت ارشاد رژیم که ما را بیاد کیسه های اشرفی و یاقوت شاعران دربار صفویه و قاجار میندازد ببینید.اینها تازه نمونه های کوچک این گزمه ها و داروغه باشیهای ادبیات و فرهنگ وارونده در مقابله با فرهنگ مدرن و انقلابی و بالنده است. مضحک آنکه اینان در افکار عمومی خود را مدافع صادق هدایت هم جا میزنند! صادق هدایت اگرچه از یکسو بدلیل خلا یک نیروی کمونیستی و چپ انقلابی  گرفتار گرایشات ناسیونالیستی دوران خویش بود اما ازسوی دیگر مدافع نوآوری و گرایشات مترقی ضدمذهبی و ضد سلطنت نیز بود. صادق هدایت هیچ ربطی به این جماعت ندارد که ازیکطرف در بزرگداشت او قلمفرسائی و نان خواری میکنند واز طرف دیگر مجیزگوی وزارت ارشاد حکومت اسلامی و صاحب منبران ادبیات مذهبی و سنت گرایانه هستن.  آزادی حجاب را چاشنی  حضور نمایندگان فرهنگی سنگسارچیان رژیم  تحت لوای آزادی دگراندیشان در کانوننشان به خورد مردم میدهند. شما را همان به  که با بی شرمی تمام، تابوت زنده یادان محمد مختاری و پوینده را بر سر دوش خود گرفته و لاالاهه الالله و دعای مید و نکیر و منکر سر دهید و از حلوایش برای شیرین کردن مزه دهانتان در تلخی افیون جامعه از هر نوعش استفاده ببرید. شما را چه به صادق هدایت و سلطانپورها و مختاری و پوینده ها؟

میرزای عشقی و نیما یوشیج را در آنسوی قرنها، و این جماعت متحجر را در این سوی جهان ارتباطات و عصر اینترنتی خوب نگاه کنید! آخر قرار است که بازهم چهره عوض کنند!

 اما نگاههای مختلفی درباره اهمیت نقش زنان در اجتماع مطرح است:

 ١-  زن را تا آن حد از آزادیش دفاع میکند که در چهارچوب مسائل شخصی و خصوصی مربوط به پوشش و ظاهر او قرار بگیرد.

 

٢-  از آزادی زن تا حد برابری او با مرد دفاع میکند . برایش فرقی ندارد که خود مرد تا چه اندازه از آزادی بمعنای واقعی یعنی از قدرت و امکانات  برابر با سایر شهروندان جامعه در به عمل درآوردن اراده شهروندی و انسانی خویش برخوردار است!

 

٣- از بیشترین آزادی و برابری زن و مرد  در قدرت و  تمامی عرصه ها، بدون هیچ قید و شرطی دفاع میکند.

 

 گرایش اول؛ این میزان از آزادی زن  را برای تزئین ویترین نمایشگاه بین الملی دروازه های تمدن بزرگش  میخواهد. از او برای بهتر پیش بردن اهداف سیاسی و اجتماعی اش  بطور سمبلیک  قصد بهره برداری دارد. دفاع این گرایش درهمین حد نازل و ارتجاعی حتی شامل حال کلیه زنان هم نیست. بلکه فقط بخشی از زنان جامعه شهری و بخش خدمات و تشریفات حکومتی را در بر میگیرد.

 

گرایش دوم؛ از آزادی زن تا حد برابری او با مرد دفاع میکند. با استفاده از نیروی ارزان کار زنان همچون مردان، تبدیل آنان به بخشی از ابزار تولید که در چهارچوبه بهره آوری و سود بیشتر، درافزایش تولید و انباشت سرمایه میخواهد بهره ور شود. نه تنها با این حد آزادی زنان مخالفتی ندارد، که حتی بنابه منافعش مبلغ آنهم میباشد. البته، تا آنجائیکه آسیبی به مناسبات اجتماعی طبقه حاکمه  سرمایه داری وارد نکند. حضور زن  تبدیل به نیروی  تهدیدی برای بازار کار مردانه، بحران بیکاری و اختلال در سیستم سودآوری مناسبات تولیدی بورژوازی حاکم نگردد و منجر به اعتراضات کارگری نشود، این گرایش را هم  جمهوری  خواهان  و هم  سلطنت طلبان نمایندگی میکنند.

 

گرایش سوم؛ که از بیشترین آزادی زن و مرد و برابری آنها در تمامی عرصه ها دفاع میکند، مواضع مدرن، انسانی و انقلابی معینی را در تمامی عرصه ها نمایندگی میکند. خودرا تنها  به تحقق مطالبات کاری و تامین امکانات اجتماعی عقب نگاه داشته شده، به امکاناتی همانند بهداشت ، آموزش و تفریح و مهدکودک رایگان، ممنوعیت کار نو مادران تا چند سال، و تامین مایحتاج اقتصادی ، مسکن رایگان مطابق استاندارد اجتماعی و انسانی از سوی دولت محدود نمیکند. مبارزه  قاطعانه و  دمکراتیک را تمامی عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی با مذهب از همین امروز از جمله وظایف خود میداند. در هر کجا که مذهب و بالاخص اسلام  نه تنها سیاسی،  که حتی اجتماعی و فرهنگی در تبلیغ و ترویج سرکوب در جامعه بویژه زنان بخواهد نقشی را هر چند کمرنگ ایفا نماید، قاطعانه در مقابلش می ایستد.

 

 به اعتقاد من شعار " نه  به حجاب"  شعاری درست و از جمله وظایف مبرم مبارزاتی ما در برابر حکومت الله و سرمایه حاکم بر ایران باید باشد. این شعار نه تنها در دفاع  حقوق حقه زنان بعنوان نیمی از جامعه، که حتی دفاع از حرمت انسانی مردان بعنوان نیمه دیگر جامعه و نیز کودکان دختر و پسر است. بنا به دلایلی که در زیر به قضاوت  خواهم گذارد،  باید حتی از مرزهای سنی ای چون بی حجابی کودکان زیر ١٨ سال هم عبور کرد و کشف حجاب دمکراتیک کل جامعه را بدون محدودیت سنی خواهان  و برایش مبارزه کرد.

 

برای شما هم اکنون  این سئوال برانگیخته شده که چگونه فرقییست میان کشف حجاب رضاخانی با کشف حجابی که من دمکراتیک آنرا نامگذاری کرده ام؟ و اگر ما تفاوتهای اساسی با سایر حکومتها و ایدئولوژیهای غیر سوسیالیستی داریم، از آزادی پوشش دفاع میکنیم، پس چگونه خواهان برداشتن حجاب آنهم با پسوند دمکراتیک  هستیم؟ پاسخ  با طرح چند سئوال از سوی من براحتی در ذهن هر انسان نامتعصب و با وجدانی پدیدار میشود:

 

اگر حجاب یکی از ابزارهای سرکوب نیمی از اجتماع  و یکی از عوامل تکامل یابی  کلیه امور اجتماعی  و فرهنگی و سیاسی و مهمترین بخش از سمبلهای اسلام میباشد که هست. اگر مذهب بقول کارل مارکس افیون توده ها میباشد که هست، اگر مذهب همیشه در خدمت ارتجاع و سرمایه داری قرار داشته  که دارد. پس چرا باید در مقابله با سنتها و قوانین اجتماعی آن با اما و اگر سخن گفت؟

آیا تا کنون از خود سئوال کرده اید که فلسفه حجاب بر اثر کدام رخداد تاریخی بدستور پیامبر اسلام صادر شده است؟ مگرنه آنکه بخاطر اختلاف فاحش سنی محمد با همسر خردسالش عایشه که کودکی ٨ ساله بیش نبود و به عقد محد ٤٨ ساله درآمد و بهنگام رجعت کاروان محمد از مکه به مدینه و برقراری و کشش میان عایشه و یکی از سرداران جوان محمد باعث نازل شدن این آیه به محمد پیامبر اسلام به زعم و ادعای او از سوی الله وحی گردید؟

مگر نه آنست که در اسلام اگر زنی یک تار مویش را به مردی نامحرم نشان دهد و یا با او چشم در چشم سخن بگوید باعث تحریک جنسی از سوی مرد خواهد شد؟ و این بمعنای تحریک جنسی کردن مرد از سوی زن نامحرم میباشد؟

اگرچنین است که طبق قوانین اسلام و آیه ها و سوره های متعدد مندرج در قرآن چنین است، من از شما انسانهای واقع گرا سئوال میکنم که آیا شما با مشاهده موی سر همسر برادرتان یا دختر خاله و دختر عمه و دختر بچه ٩ ساله که طبق قانون الله و اسلام نامحرم هستند تحریک جنسی میشوید؟!!!

 شما خانمهائی که در یک مجلس مهمانی و معاشرت خانوادگی و دوستی همراه با زنان محجب دیگر قرار گرفته اید با توجه به این فلسفه حجاب اسلامی، از سوی زنان محجبه، بعنوان زنانی که در آن مجلس آنهم بدون حجاب اسلامی حضور دارید آیا  با مردان حاضر در مجلس اعم از برادر شوهر و پسردائی و  پسر عمه و پسر عمو و پسر بچه های بالای ١٥ ساله  خواهان ایجاد روابط سکسی هستید؟!!! آیا این توهین به خود شما خانمها از سوی یک اقلیتی بسیار محدود  توهین به شما نیست؟!! آیا این فلسفه اسلام و مبلغین آن  شما را حیوان صفت تلقی نمیکند؟

و شما آقایانی که در مقابل همسر برادرتان، سایر بستگان و آشنایان و کودکان دختر بچه ای که دارای ٩ سال بیشتر هستند و باید محجب باشند، آیا این نگاه را از سوی زنان مسلمان به خود توهین و بنوعی در عقب افتاده ترین حالت تبعیض جنسی از سوی اسلام علیه جنس خودتان یعنی مردان تلقی نمیکنید؟ به شما میگویند اگر همسر برادرتان را بدون حجاب نگاه کنید با اوحتما تماس جنسی برقرار خواهید کرد. با دختر بچه بالای ٩ سال به همین ترتیب. آیا این آشکارا حیوان صفت خواندن شما از سوی اسلام و زنان محجب معتقد به اسلام ناب محمدی نیست؟ اگر نیست پس حمل حجاب به چه معنا و برطبق کدام استدلال و حکم الهی واسلام  است؟

به شما مردانی که ناظر موی سر دختر بچه ٩ ساله هستید به زبان الله و پیامبرش میگویند که بچه باز هستید. آیا هستید؟ اگر نیستید که مطمئنا نیستيد، پاسخ شما به مدافعین آزادی حجاب از دیدگاههای متنوع چیست؟ براستی ما به چه چیز و کدام آزادی پوشش و اعتقاد  بزعم آقایان ظاهرا "دمکرات و بورژوا و ملی گرا و لیبرال و توده اى"ٌ باید احترام بگذاریم؟ زهی جای بیشرمی و عقب افتادگی که اینها حتی نه دمکراتند و نه لیبرالند و نه ملی گرا هستند. هر بیسواد سیاسی  امروزه دیگر میداند که ليبرالهای واقعی  فارغ از دخیل بستن به مذهبند چون منافع بورژوازی برای چپاول بیشترو استفاده از زنان در امر تولید، بناچار از هر گونه محدودیت در قالبهای معیارهای مذهبی و نژادی چشم پوشی میکند. ملی گراها و ناسیونالیستهای واقعی  نظر به آنکه مذهب یک پدیده فرامرزیست و ملیت را در اولویت قرار نمیدهد نه از سر ترقیخواهی، که بنابه تفکرات فاشیستی و ضد انسانیشان نمیتوانند مدافع حجاب واساسا مذهب باشند. بنابراین دریغ از خطاب کردن شماها با این القاب.

  

سئوال دیگر من از همه گرایشات مدافع آزادی انتخاب پوشش و حجاب اینست که اگر دمکراسی بزعم شما دفاع ازحق انتخاب در تمامی عرصه ها، حقوق شهروندی و نیز حرمت انسانی اکثریت تشکیل دهنده جامعه است، پاسخ شما به  این نکته مهم چیست که  بسیاری از زنان محجب امروز که بدلیل ارثیه بردن مذهب از والدین و نیزعلیرغم تهدیدات و فشارهای مختلف و محدودیتهای داخل و خارج از خانه خواهان برداشته شدن و لغو حجاب هستند؟  با یک نگاه کوچک به رفتار این زنان در رابطه  با منع کردن  دخترانشان از حمل روسری و چادر چاقچول در مجالس خصوصی و مهمانیها، میتوان به درستی این ادعا پی برد که زنان خواهان یک زندگی مدرن و برابر با مردان هستند . بنابراین در بهترین حالت ٩٠ درصد زنان جامعه ما و نیز ٩٧ درصد مردان جامعه ما، نه خواهان حفظ حجاب اسلامی هستند، و نه  دارای آن ویژگیهای خوی کثیف حیوانی و پدوفیلی که پیامبر اسلام و طرفداران حجاب اسلامى به مردان و زنان نسبت میدهند صحت دارد. با این توضیحات اگر از منظر تبعیض و ستم جنسی علیه زنان  به حجاب بنگریم، و از سوی دیگراینرا نیز تبعیض و توهین آشکار به جنسیت مرد بپذیریم، آنگاه باید برای آن بنابه به اولیه ترین وظیفه دفاع از حرمت و حقوق انسانی ٩٩ درصد تشکیل دهنده جامعه، تبلیغ و ترویج و اقدام به کشف حجاب دمکراتیک نمائیم. هر کس و هر نیروئی که خلاف اینرا مطرح کند بطور حتم یا منافع شخصی و بربریت خود و یا منافع متحجرانه طبقاتی و سیاسی اش را که چیزی بجز انسان ستیزی و اجتماع گریزی نیست را در خطر میبیند.

 

اما برای بسیاری این سئوال مطرح میشود که این کشف حجاب دمکراتیک  طبق چه شرایطی و در کدام وضعیتی باید صورت گیرد؟ و با کسانیکه در این رابطه مقاومت کنند چه باید کرد؟ آیا آنها را همانند رضا خان قلدر باید مورد ضرب و شتم و لباس پاره کردنهای پاسبانها قرار داد؟ 

 

به اعتقاد من بی حجابی زنان صرفنظر از ملیت و جنسیت یک خواست عمومی در سطح جهانی و بالاخص در ایران است و با سرنگونی این رژیم کثیف و سرکوبگر اسلامی در صورتی که فقط با دخالت مستقیم مردم صورت پذیرد قابل تحقق است. در آنصورت باید دید که آیا چپ انقلابی و کمونیستها چه نقشی را در آن مرحله ایفا خواهند کرد. تا آنجاکه به حزب ما کمونیست کارگری بر میگردد،  رشد روزمره گرایش سوسیالیستی و شکوفائی مبارزاتی طبقه کارگر و روشنفکران کمونیست و آرایش طبقاتی در ایران از چنان ظرفیتی برخوردار هست که با رهبری  چاوشانه میتواند ابتکار عمل را در پروسه سرنگونی رژیم در دست بگیرد. در آنصورت باید بعداز سازمان دادن قدرت در دست شوراهای کارگری در سراسر کشور و اقدامات اجرائی و فوری که  پرداختن به آنها در حوصله و وظیفه این مطلب نیست،و گذشتن از یکدوره بحران سیاسی کوتاه، از سوی رسانه های عمومی، سخنرانی و آموزشهای اقنائی علیه حجاب و مذهب را در سراسر کشور بطور مداوم و روزمره سازمان داد. پس از ایندوره که نباید بیش از چند ماه بطول انجامد، باید قاطعانه اقدام به کشف حجاب در تمامی مراکز و مجامع و محیطهای کاری، تحصیلی، فرهنگی، آموزشی نمود. این بدان معناست که از ورود محجبین جلوگیری بعمل آید. حمل حجاب را برای دختران و زنان تا مرز  کهنسالی  بکلی در تمامی این مراکز ممنوع نمود  و برای متخلفین دوره های آموزشی اجباری  گذاشت. بعد از ریشه کن کردن بیسوادی در کل کشور که البته دوران آن  بستگی به وضغیت اجتماعی و سیاسی حاکم در آندوران خواهد داشت باید از حمل حجاب در انظار عمومی بطور کلی در رفت و آمدهای اجتماعی جلوگیری بعمل آورده و هیچگونه محدودیت سنی برای کشف حجاب بغیر از سالمندان قائل نشد . 

به این ترتیب میبینیم که این کشف حجاب بدرستی نام دمکراتیک را با خود حمل و با کشف حجاب رضاخانی که تسمه بر گرده زنان میکشید تفاوت ماهوی و اساسی  دارد.سرمایه داری خواهان مدرنیت و آزادی زن نیست . سرمایه داران از زنان به عنوان نیروی ذخیره استفاده میکند. توانائی زن را در فعالیتهای تولیدی نه قبول و نه آشکارا رد میکند. هر زمان که احتیاج به نیروی کار بیشتر داشته باشد از زنان در خارج خانه استفاده و مبلغ حضور آنها در صحنه های مختلف سیاسی و اجتماعی و تولیدی میشود.  سرمایه داری در بحرانهای اقتصادی برای کاهش بیکاری زنان را آماج اولین حملات خود قرار میدهد. دفاع بورژوازی از تساوی حقوق زن و مرد در تمامی عرصه ها دروغی بیش نبوده و نیست. تنها نیروی مدافع واقعی و تا حداکثر تساوی زنان و مردان و آزادی این هردو از هر قید وبند ، فقط و فقط کمونیستها و نظام سوسیالیستی است و بس. مبارزه با حجاب را ازهمین امروز باید تبلیغ و برای آن مبارزه کرد.

  مارچ ٢٠٠٦

رادیو شراره ها، مدیر مسئول:  جمشید اطیابی

تلفن دستى:  0046739511211

sharareha@chello.se

www.sharareha.com