مرتضی اصلاحچی

 

• هم اکنون با وجود قتل عام یک نسل از فعالین چپ نسل جدیدی از دانشجویان و جوانان چپگرا حضور خود را در عرصه اجتماعی اعلام کرده اند به گونه ای که در حال حاضر فعال ترین و پرتیرازترین نشریات دانشجوئی متعلق به دانشجویان چپ است. این نسل جدید که به خاطر از میان رفتن نسل قبلی راه خود را از صفر شروع کرده است با امید به آینده ای روشن در مسیری دشوار گام بر میدارد ...


آدينه 
۱٨ فروردين ۱٣٨۵ -  ۷ آوريل ۲۰۰۶

 

نزديک به ۱۵ سال پيش اتحاد جماهير شوروی از هم پاشيد. در آنزمان نظام سرمايه داری هلهله کنان مرگ سوسياليسم را فرياد می زد. اينان که به اشتباه رژيم شوروی را که در حقيقت سرمايه داری دولتی بود به عنوان دولت سوسياليستی در نظر گرفته بودند، طبيعی بود که با خراب شدن ديوار برلين خنده مستانه سر دهند و شادی کنان حلوای سوسياليسم را بپزند غافل از اينکه تا زمانی که نظام سرمايه داری وجود داشته باشد تفکر چپ نيز به عمر خود ادامه خواهد داد چراکه اين نظام محمل سوسياليسم است.
سوسياليسم در حقيقت عکس العملی است به نابرابری ها و ظلم وستمی که سرمايه داران بر اقشار محروم روا می دارند و در وجهی ديگر عليه امپرياليسم که سرمايه های کشورهای جهان سوم را چپاول می کند. بدين ترتيب تا زمانی که بی عدالتی های مولود نظام سرمايه داری وجود دارد سوسياليسم نيز وجود   خواهد داشت ولو اينکه شوروی از هم پاشيده باشد، ديوار برلين ريخته باشد و حتی هيچ حزب کمونيستی هم نباشد.
اکنون ديگر نياز نيست که برای چپ بودن حتما در کلاس های تئوريک احزاب کمونيست دوره ديد و يا کتابهای مارکس و لنين و ... را از حفظ کرد چراکه در حال حاضر که نئوليبراليسم يکه تازی می کند بی عدالتی و ستم و شکاف طبقات و فاصله کشورهای توسعه يافته و در حال توسعه آنقدر زياد است که هر عقل سليمی متوجه می شود مشکل کار کجاست. نظام سرمايه داري!
کشورهای غربی می خواستند به وسيله رويکرد امپرياليستی با تزريق سرمايه کشورهای ديگر به اقتصاد خود فاصله طبقاتی را در کشور خود از بين ببرند به همين خاطر دولت های دست نشانده خويش را در کشورهای جهان سوم می گماردند تا انها صدای اعتراض مردم را نسبت به تاراج ثروتهايشان خفه کنند، همين امر سبب شد که تفکر چپ وجهه ضد استعماری و مبارزه رهائی بخش به خود بگيرد که سمبل اين مبارزات ارنستو چه گوارا است که اکنون کتابهای مربوط به او با تيراژبالا منتشر می شود و تی شرت او بر تن بسياری از جوانان دنيا خود نمائی می کند و پوستر او را می توان در هر ديواری يافت.
اين تفکر آنچنان با قدرت پيش می رود که با قرار گرفتن ونزوئلا، بوليوی و با اغماض شيلی در کنار کوبا امريکای لاتين که مدتهای مديد حياط خلوت آمريکا بود تبديل به جولانگاه سوسياليم نو گرديد، سوسياليسمی که به جز دولت کوبا که مولود جنگ چريکی عليه دست نشاندگان امريکا بود بقيه زائيده انتخابات دموکراتيک اند به همين علت زمانی که امريکا تلاش کرد به وسيله کودتا چاوز را سرنگون کند با حضور مردم در خيابان ها کودتا ناکام ماند و اين حضور مردم در خيابان نشان داد که اگر استالين قدرت خود را از حزب کمونيست طلب می کرد چپ نو مشروعيت خويش را در ميان توده ها جستجو می کند.
اما پايه های نظام سرمايه داری در کشورهای غربی نيز سست گرديده است. تظاهرات گسترده عليه جهانی سازی و اعتراضات پی درپی بر ضد سياستهای جنگ طلبانه بوش نشان از بيزاری مردم اين کشورها نسبت به سياستهای کاپيتاليستی دولت های خود است. آنان دريافته اند که رفاه مادی ای که در معدود کشورهای متروپل وجود دارد بر اثر استثمار ديگر کشورهاست، به همين خاطر فعالانه عليه سياست های جهانی سازی که اقتصاد کشورهای در حال توسعه را نابود می کند مقاومت می کنند و برای رفع بدهی های کشورهای افريقائی تلاش می کنند. اين فعاليت ها روی ديگر سکه جهانی سازی است. اگر نظام سرمايه داری کشورهای غربی در تلاش است تا در لوای پروژه گلوباليزاسيون به بازار مصرف و نيروی کار کشورهای ديگر دست يابد همدلی و همبستگی مردم کشورهای جهان حاکی از روحيه انترناسيوناليستی ای است که مجددا باز توليد شده است تا از اينکه مردم جهان بار ديگر به خاطر هيچ وپوچ قربانی منافع سرمايه داران گردند جلوگيری کند. اگر اين اقدامت نسبت به سياست های نظام سرمايه داری در رابطه با کشورهای ديگر صورت می پذيرد اکنون فرانسه تبديل به کانون اصلی اعتراض غرب درقبال قوانين سرمايه دارانه در خود کشورهای غربی گشته است.
چندی پيش مردم فرانسه در اعتراض به قتل يک جوان حاشيه نشين به خروش آمدند و امواج اعتراض آنان از يک محل به کل شهر و از يک شهر به کل فرانسه گسترش يافت و سپس مرزهای فرانسه را در نورديد و کشورهای ديگر اروپائی را هم تحت تاثير قرار داد تا نظام سرمايه داری متوجه گردد که دوران يکه تازی اش به سر آمده است.
اکنون نيز جوانان، دانشجويان و کارگران فرانسه در اعتراض به قانون کار با تظاهرات ميليونی خود کشور را فلج کرده اند تا بار ديگر اعتراضات سال ۶٨ ميلادی را که دولت ژنرال دوگل را تا استانه سقوط برد به ياد اورند.
آنچه تاکنون مطرح شد قسمت های کوچکی از حرکات ضد سرمايه داری مردم کشورهای مختلف جهان است که بر خلاف مدعای نظام سرمايه داری که دم از تمام شدن تاريخ مصرف سوسياليم می زند نشان می دهد که تفکر چپ پس از شوک فروپاشی شوروی مجددا با به دست آوردن اعتماد بعه نفس در حال پيش روی است.
اين مسئله درون ايران نيز قابل لمس است. پس از انقلاب سال ۵۷ جمهوری اسلامی تلاش کرد تا با انقلاب فرهنگی و اخراج استادان و دانشجويان چپگرا عرصه فرهنگی را تهی از تفکر سوسياليستی کند و نيز با کشتار گسترده هزاران فعال سياسی چپ در عرصه سياست جائی برای سوسياليست ها باقی نگذارد اما هم اکنون با وجود قتل عام يک نسل از فعالين چپ نسل جديدی از دانشجويان و جوانا چپگرا حضور خود را در عرصه اجتماعی اعلام کرده اند به گونه ای که در حال حاظر فعال ترين و پر تيرازترين نشريات دانشجوئی متعلق به دانشجويان چپ است. اين نسل جديد که به خاطر از ميان رفتن نسل قبلی راه خود را از صفر شروع کرده است با اميد به آينده ای روشن در مسيری دشوار گام بر ميدارد. از زمانی که دانشجويان چپ مجددا در عرصه فعاليت دانشجوئی ظاهر شدند مورد حملات گسترده ای قرار گرفتند و همين حملات فراون نشان می دهد که دشمنان سوسياليسم از گسترش تفکر چپ بيم دارند و گرنه يک تفکر مرده را چه نياز به مخالفت؟
  اينان در تلاشند تا بی عملی خود را با انگ راديکالسيم کور به چپ ها و انتقادات سطحی خويش به جمهوری اسلامی را با برچسب تخيلی بودن و چپ احمق سرپوش گذارند غافل از اينکه وضعيت جامعه به نيکی نشان می دهد که کدام جريان شناخت دقيق تری از جامعه دارد.
زمانی که وعده ۵۰ هزار تومان کروبی می تواند ميليون ها نفر را حول او جمع کند وشعارهای عوام فريبانه و پوپوليستی احمدی نژاد که در قالب عدالت طلبی بيان می شود می تواند او را رئيس جمهور کند مشخص است که بر خلاف گفته راست گرايان مشکل اصلی مردم ايران دغدغه نان است نه دموکراسی قلابی ای که اينان منتظرند سربازان امريکائی در چمدان خويش به ارمغان آورند.
روی کار آمدن احمدی نزاد نشان می دهد که جمهوری اسلامی دريافته است که پاشنه آشيل اش کجاست به همين سبب با مطرح کردن احمدی نزاد به عنوان يک مثلا سوسياليست در تلاش است تا بحران های اقتصادی خود را ماله کشی کند غافل از اينکه اکنون فقز و دغدغه معاش آنقدر گسترده شده است که صدقه های احمدی نژاد نيز راه به جائی نمی برد و اين برخاستن راست از دنده چپ ( اين اصطلاح عنوان سرمقاله آقای قوچانی در سالنامه روزنامه شرق است) نه تنها هيچ سودی به حال جمهوری اسلامی ندارد بلکه نشان ميدهد که نظام سرمايه داری جمهوری اسلامی برای حل بحرانهای خويش دست به دامان سوسياليسم شده است اما آنچه که اينان به آن روی آورده اند نه سوسياليسم واقعی که رنگ ولعابی سوسياليستی است که به نظام سرمايه داری خويش داده اند.
آنچه در حال حاضر در جهان و در کشورما می گذرد نشان دهنده اين واقعيت است که اکنون چپ تبديل به کابوسی در خواب راست گرديده است ، کابوسی که دير يا زود با خروش مردم جهان متحقق خواهد شد، خروشی که جرقه های آن در گوشه و کنار جهان در حال شعله ور کردن آتش اعتراض است.
 
* دبير انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی و عضو هيئت ريسه شورای تهران دفتر تحکيم