« همگی
از یک کوه
صعود میکنیم،
اما، از جهات مختلف»
از
گفتههای
لئونارد
پلتیر (Leonard
Peltier)
صفار ساعد ـ
ونکوور
saffars@hotmail.com
بومیان
کانادا سختیهای
فراوانی را
برای
اثبات انسانبودن
خود
متحمل شدهاند.
دول انگلیس،
فرانسه،
اسپانیا،
آمریکا و کانادا
جنایتهای
جنگی بیشماری
را
با کشتار
بومیان منطقه
مرتکب شدهاند.
این دولتها
پس از سرکوبهای
خونین دست به اصطلاح
«فرهنگسازی»
و «زایش تمدن»
در میان
بومیان منطقه
زدهاند.
پیادهکردن
فرهنگ و سیاستهای
کلنیالیستی ـ
امپریالیستی
باعث شد که بومیان آمریکای
شمالی و لاتین
از شخصیت
واقعی خود دور
بیافتند و
دچار از خود
بیگانگی شوند.
در لوای تزریق
تمدن جدید به
بومیان، بیماریهای
روانی و
افسردگیهای
انسانی به
شدیدترین شکل
رواج یافت.
کلنیالیستها
برای درهم
کوفتن هر آن
چه که فرهنگ
بومی
نام داشت،
بچههای
خردسال را از
خانوادههایشان
جدا میکردند
و تحت لوای
کشیشان مسیحی
قرار میدادند.
این کشیشان با
کمک دولت
مدارسی را بنا
نهادند که به Residential School معروف
بود. در این مدارس
بچههای بومی
حق نداشتند که
به زبانهای
خود تکلم
کنند. کشیشان
با پشتیبانی دولتها
این انسانها
را تحت
شدیدترین
سوءاستفادههای
فیزیکی،
روانی و جنسی
قرار
میدادند.
جهت افزایش از
خود بیگانه
کردن آنها،
بومیان را به
مواد مخدر و
الکل
معتاد مینمودند.
به شدیدترین
شکل موجود به
پایدار شدن و
انکشاف قبیلهها
از طرف کلنیالیستها
بها داده میشد
و بر هر کدام
از آنها رئیس
قبیلهای را
میکاشتند که در
حقیقت مأمور
کلنیالیستها
در بین مردمان
بومی بود. به
این وسیله
زمینها و ثروتهای
طبیعی این قوم
را به تاراج
میبردند.
فرهنگ جدید
دول
کلنیالیستی
برآن
قرار گرفته
بود که با
ایجاد از خود
بیگانه شدن،
این قوم را
پاکسازی
کرده و از
صفحه
تاریخ
بزدایند.
بسیاری از
کشیشان مسیحی
در این پاکسازیهای
قومی نقشهای بسیار
برجسته
دارند. تا مدتها،
حتی تا به
امروز،
بومیان منطقه
آمریکای شمالی
و لاتین
از بسیاری از
حقوق اولیه
بشر محروم بودهاند.
از آنجائی که
هر کنشی،
واکنشی به همراه
دارد، بومیان روشنفکر
و مبارزی بوده
و هستند که در
مقابل ناعدالتیها
ایستادهگی
کرده و میکنند.
تاریخ بومیان
نشام میدهد
که آنها چنین
انسانهائی
را کم نداشتند. آنها
مقاومتهای
بسیاری را در
مقابل سیاستهای
کلنیالیستی
سازمان داده و
در آن راه هم
کشته شدهاند.
یکی از همین
مبارزان
لئونارد
پلیتر است. او
معترضی است که
علیه
ناعدالتیها
به پا خاسته و
به خاطر آن هم
اکنون در
زندانهای
آمریکا
روزگار میگذارند.
لئونارد
پلیتر، نقاش،
نویسنده و فعال
اجتماعی برای
حقوق مردم
بومی است، و به
خاطر جرمی که
مرتکب نشده
مدت 31 سال است
که در زندانهای
آمریکا بسر میبرد. عفو
بینالملل وی
را یک زندانی
سیاسی به شمار
آورده است.
این فعال 58
ساله همیشه علیه
سیاست در خود
ادغامی حکومت
آمریکا مبارزه
کرده است.
لئونارد خود
تجربیات تلخ مدارس
ویژه مردمان
بومی را چشیده
است. او را در
سن 8 سالگی از
خانوادهاش
جدا
میکنند و از
حرفزدن به
زبان مادریش
منع میسازند.
وی به طور
دائم مورد سوءاستفادههای
روانی و
فیزیکی قرار
داشته است.
لئونارد علیه
سیاست کوچهای
اجباری مردم
بومی بود.
دولت آمریکا
مردمی را که
به این سیاست
اعتراض
داشتند و دست
به
مقاومت میزدند
از دستیابی
به مواد غذائی
و سایر
مایحتاج
اولیه محروم
میساخت. لئونارد
نوجوان،
تمامی آنها
را دیده بود و
در شهر
داکوتای
شمالی آن را بر
روی
پوستاش حس
میکرد. در
همین سن با
پدرش برای کار
کشاورزی به جاهای
مختلفی در رفت
و آمد
بود.
در همین نقل و
مکانها بود
که دریافت،
چگونه مردم
بومی در فقر
غوطه میخورند
و در آتش
نژادپرستی میسوزند.
در سال 1965
لئونارد
پلیتر به سیاتل
نقل مکان میکند
و در صافکاری
اتومبیل که
خود هم در آن
شریک بود به
کار
مشغول میشود
و برای
نیازمندان با
قیمتی نازل
اتومبیل تعمیر
مینماید. در
همین
زمان وی فعال
ایجاد خانههای
امن برای
زندانیان
سابق بومی میشود.
او هم چنین
فعال
رسیدگی به
مسئله زمین،
مددکار
اجتماعی در ترک
الکل و فعال
حفاظت از
سرزمینهای بومیان
در منطقه
سیاتل میگردد.
از اواخر سالهای
1960 و اوایل سالهای
1970 به
مناطق مختلفی
از واشنگتن تا
ویسکان سین
که در آن
بومیان زیست
میکردند سفر میکند
و به عنوان
جوشکار، نجار
و مددکار
اجتماعی
مشغول به کار
میشود. در
همین
زمان با جنبش
بومیان
آمریکائی (ای
ـ آی ـ ام) آشنا
شده و در
دنورکلرادو
دست به فعالیتهای
وسیعتری میزند.
او جنبش علیه
بیکاری،
تشویق به ترک
اعتیاد بویژه
به
الکل و علیه
بیمسکنی را
ایجاد مینماید.
اعتراض به وضع
موجود، وی را
به شهر واشنگتن
دی ـ سی و
اشغال اداره
رسیدگی به وضع
بومیان میکشاند.
هنگامی که
مردم منطقه
پاینریج
برای تعیین حق
سرنوشت خویش دست
به اعتراضهای
وسیع و
مسلحانه میزنند
به آن جا سفر
میکند و در
مبارزات این مردم
شرکت میکند.
دولت وقت
آمریکا از
نیروهای
سرویس اف ـ بی
ـ آی استفاده
میکند و
هنگام که این
امر نتیجه نمیدهد،
ارتش را روانه
منطقه میکند
که جنبش را
سرکوب نماید. در
سال 1975 دو مأمور
اف ـ بی ـ آی
کشته میشوند
و دولت آمریکا
لئونارد که پس
از سرکوب جنبش
به شهر ونکوور
کانادا برای اشتغال
آمده بود را
متهم به قتل مینماید.
دولت کانادا
فورا لئونارد
را به آمریکا
پس میفرستد و
دستگاه قضائی آمریکا
وی را برای
قتلی که وی
هیچ گاه بدان
دست نیازیده
بود به دوبار
حبس ابد محکوم میکند.
با وجود
زندگی سخت
زندان، وی
فعالیتهایش
را برای بهبود
زندگی بومیان مسکوت
نگذاشته است.
وی از درون
زندان مؤسسهای
را تأسیس کرده
است تا بورس
تحصیلی به
جوانان و
دانشجویان
بومی طالب علم
اهدا کند. در
مؤسسه روزن
برگ که برای
کمک به کودکان
ایجاد شده است
مقام مشاور را
دارد. وظیفه
این مؤسسه کمک
به بچههای
بومی
آمریکای
مرکزی است. او
برای ایجاد
مراکز حفاظت
از زنان کتکخورده
فعالیت مینماید.
لئونارد در
زندان کلاسهای
نقاشی برای
زندانیان
ایجاد نموده
است.
تابلوهای
رنگ و روغن وی
فرهنگ و تاریخ
بومیان را به
تصویر کشیده است.
لئونارد در سال
1999 کتابی نوشته
است به نام
«نوشتههای
زندان: زندگی
من، رقص
خورشید است». برای
آشنا شدن با
این مرد بزرگ
بومی درمیان
نوشتههای
بیشمارش،
خلاصهای از
یک
نوشته را
برایتان
بازنویسی میکنم.
پلیتر مینویسد:
نیروهای مسلح
آمریکا در سال 1975 مردم
پاینریج را
محاصره کردند
تا آنان را
بیشتر در فقر نگه
دارند. آنها مردم
را برای
برآوردن
منافع شرکتهای
چند ملیتی در
فقر نگه میدارند.
آنان مردم ما را
در فقر نگه میدارند
تا ثروتهای
زیرزمینی ما
از جمله
اورانیوم را
چپاول کنند. دستگاههای
قدرت در
آمریکا همیشه
این ایده را
داشتهاند که
«زور قانون میسازد». این
ایده از
ابتدای تأسیس
این کشور در
رأس امور قرار
داشته است.
طبق همین ایده حکومت
آمریکا به
عراق حمله میکند.
نفت عراق کلید
لشگرکشی آن
بوده است. آزاد
کردن
عراق از قید
یک دیکتاتور
افسانه است.
برآوردن
منافع شرکتهای
چندملیتی
واقعیت قضیه است.
آنان جنگ
«علیه
تروریسم» براه
انداختهاند
تا عطش
ثروتمندان را
سیراب سازند. ارتش
آمریکا همان
طور که ما را
کشتار کرد،
مردم عراق را
هم کشتار میکند.
جنگ علیه بومیان
عدهای را در
آمریکا به
ثروت رسانید،
اکنون جنگ
عراق عده
بیشمارتری را
به
ثروتهای آن
چنانی رسانده
است. این
سیاست همیشگی
دولت
آمریکاست. آنها
ساعت را به عقب
کشیدهاند و
مشغول بازی
«گاوچران و
مردم بومی» میباشند.
ارتش آمریکا
قصد
ماندن در
کشور عراق را
دارد. و تمام
این خاصه خرجیها
را دولت
آمریکا از پول
سرانه و مالیاتهای
ما مردم تأمین
مینماید . . .
فرانسویها
تجربه بیشتری
در
خاورمیانه
دارند، آنها
شرطبندی
کردهاند که
مردم عراق هیچگاه
دموکراسی
آمریکائی را
نخواهند
پذیرفت. در
این حالت مردم
عراق و مردم
بومی آمریکا
با هم فرقی
ندارند. ما هر
دو حق تعیین
سرنوشت خویش
را خواهان
هستیم. در
انتها ما مردم
هستیم که جراحتهای
ناشی از قلدری
آمریکا را بر
بدنهای خود
داریم.
فعالیتهای
من برای عدالت
با خشونت دولت
آمریکا و اف.
بی. آی مواجه شد.
آنها این کار
را در جهت
منافع چه کسی
انجام
دادند؟ آیا
این به نفع
مردم بومی پاینریج
بود؟ آیا
برای مردم
بومی
جهان بود؟
آیا به نفع
عموم مردم
آمریکا بود؟
خیر آنها قصد
نابودی ما را
دارند. بگذار
زندگی من
شاهدی باشد
برای زندگی
شما. من از
شما میخواهم
با دانشی که
شما
مردم بومی
بدست آوردهاید
در شعار «ضد
تروریسم» دولت
آمریکا عمیقتر
فکر کنید. اگر ما
قبلترها
متحد شده
بودیم و به
عنوان یک ملت
واحد همکاری
نموده بودیم
شاید اکنون پیروزی
از آن ما بود.
ما باید
متحدین خود که
علیه سیاستهای
نظامیگری
هستند را به اتحاد
با همدیگر
تشویق کنیم،
اینان برادران،
خواهران،
عموها و عمههای
ما هستند که در
زیر بمباران
قرار دارند.
ما آنها
هستیم و آنها
ما هستیم. یک
صدا فریاد
بزنیم جنگ نه! با
این جملهی
رهبر قبیله
ایروکوئیس به
نام لئون شنال
دوها گفتههایم
را به
پایان میبرم
«من برای
آفرینش هستم
نه انهدام».
آن کس که از
تاریخ
نیاموزد قربانی
دسیسهها و
توطئهها میگردد.
برای آزادی
لئونارد
پلیتر
بکوشیم. اگر میخواهید
با وی تماس
بگیرید با این
آدرس با وی مکاتبه
کنید.
USPL
– Leonard Peltier # 89637 – 132
P.O. Box 1000