نگاهی به کارزار همبستگی با مبارزاتِ جنبش های آزادی خواه در داخل ایران

 

                                                     فرامرز دادور

 

در ماه های اخیر، فعالین آزادیخواه و دمکرات ایرانی در خارج از کشور، در حین برگزاری کارزار دفاع از جنبش کارگری ایران و به ویژه کارگران مبارز در شرکت اتوبوسرانی واحد- تهران و همچنین برگزاری سالروز زن (8 مارس) با موانع جدیدی روبرو شدند. یکی از این موانع اتخاذ نگاه متفاوت از سوی برخی از فعالین ایرانی است که نطفه های آن از مقطع حادثه ی 11 سپتامبر، 2001 بسته شده و اکنون با توجه به امکان خطر عملیات نظامی از سوی امریکا علیه ایران و ارتقای فضای میهن پرستانه و ناسیونالیستی در میان ایرانیان رشد یافته است. اساسا دو خطِ فکری عمده و در عین حال بسیار متفاوت در رابطه با چگونگی حمایت از جنبش آزادیخواه و برابری طلب در ایران وجود دارند. یک نگاه با در نظر گرفتن سیاست های اخیر نظامی گری و امپریالیستی از طرف رژیم امریکا و متحدین آن و ارزیابی از اینکه خطر اصلی برای مردم جهان و ایران، امروزه، استراتژی اتخاذ شده از طرف نئوکنسرواتیوها می باشد، در چگونگی برخورد به رژیم جمهوری اسلامی و سیاست های غیردمکراتیک آن تجدید نظر نموده به تاکتیک سکوت در قبال آن روی آورده است. بعضی از فعالین در این طیف نگران هستند که اگر شیوه ی برخورد و مضمون مخالفت با سلطه ی اختناق سیاسی و نبود دمکراسی در ایران با شعارهای ابزارگونه ی دٌول امپریالیستی همسویی داشته باشد این دیگر خدمتی به جنبش آزادیخواه و دمکراتیک مردم ایران نخواهد بود.

در این رابطه، اگر همفکران این خط، برای مثال در امریکا بعد از تراژدی سپتامبر 11، 2001 شعارهای معطوف به محکومیتِ محدود گشتن آزادی های مدنی (Civil Liberties) از طرف دولت محافظه کار نو را با صداهای محکم فریاد می زنند ( که البته شکی نیست که درصورت توان می بایست همواره برای استقرار حقوق دمکراتیک در تمامی اقصی جهان مبارزه نمود) متاسفانه علیرغم نبود حتی ابتدایی ترین سطح از حقوق شهروندی در ایران، ابراز مخالفت با رژیم استبدادی جمهوری اسلامی و طرح شعارهای مطالباتی برای آزادی های سیاسی و حقوق دمکراتیک را مناسب ندانسته و حتی دامن زدن به آنها را، در حال حاضر، به نفع استراتژیک مردم ایران نمی دانند. در این نوشته نظر بر این است که پافشاری در تداوم این خطِ فکریِ نادرست حاملان آن را به حدی می رساند که در عین ادعای طرفداری از آزادی و برابری، عملا، آب به آسیاب رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی می ریزند. اشاره به یک نمونه از این موضع گیری ها به روشن شدن قضیه کمک می کند.

در نشریه ی ایرانیان، چاپ واشنگتن شماره 260، در تاریخ 28 بهمن 1384 (17 فوریه 2006) نویسنده ی مقاله ی "دوستی خاله خرسه" در محکوم کردن حرکت سیاسی از جانب برخی از دوستان ایرانیِ خود در شهر واشنگتن، از آنها گله می کند که در تدراک برنامه ی دفاع از مبارزات کارگران شرکت واحد- تهران باعث گردیده اند که "فاسدترین و راستگراترین سازمان به اصطلاح کارگری آمریکا" یعنی فدراسیون کار و کنگره ی سازمان های صنفی امریکا به تظاهرات مزبور در مقابل دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن بپیوندند. نویسنده ی مقاله از این حرکت (یعنی شرکت در تظاهرات علیه سیاست های ضدکارگری و ضدمردمی رژیم) شدیدا انتقاد نموده به "دوستان" خود اندرز می دهد که طبیعتا رژیم ایران نیز مانند سایر حکومت ها "به هر نیرویی که خواستار براندازی به نظر برسد حساسیت دارد" و به ویژه اینکه در این " ایام بحرانی" کارگران شرکت واحد به دلسوزانی مثل این دوستان نیازمند نیستند. به این نوع ارزیابی سیاسی می توان حداقل از دو جنبه برخورد نمود:

1-                        در پاییز 1384، کارگران قهرمان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، بعد از گذشت 27 سال از انقلاب 1357 موفق شدند که برای اولین بار ایجاد تشکل مستقل سندیکایی خود یعنی تحقق یکی از اولیه ترین حقوق دمکراتیک که در اغلب جوامع دنیا کارگران به آن دست یافته اند را به رژیم جمهوری اسلامی تحمیل کنند. این سندیکا در اولین رویارویی جدی با رژیم که حول محور مطالبات حق طلبانه ی صنفی پدیدار گشت توانست که با مقاومت حماسه ای خود در مقابل هجوم مامورین امنیتی و در یک حرکت همگام با اپوزیسیون آزایخواه در داخل ایران (فعالین کارگری دانشجویی، زنان، روشنفکران و گروه های سیاسی چپ و ملی - دمکرات) و همچنین با برخورداری از پشتیبانی فعالین ایرانی و بین المللی در خارج از کشور (افراد، اتحادیه های کارگری، انجمن ها و سازمان های مدافع آزادی و دمکراسی در ایران) به تداوم سرکوب مطالبات دمکراتیک مردم در ایران انعکاس وسیع جهانی داده، یک کارزار افشاگرانه ی مؤثر از رژیم و جلب همبستگی از طرف افراد و گروه های مترقی بین المللی با جنبش آزادیخواه ایران را به پیش ببرد. یقیناً، انتشار بیانیه های بی شمار از طرف جنبش های کارگری، دانشجویی، زنان و روشنفکران در داخل و خارج از کشور درهمبستگی با مبارزات کارگران ایران و به ویژه کارکنان شرکت اتوبوسرانی در تهران و حومه به این حرکت سیاسی ژرفای مؤثری داده است. نشریه ی ایرانیان در همان شماره (260) خبر می دهد که تظاهرات 200 نفری در مقابل دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران از سوی "فدراسیون کار و کنگره ی سازمان صنفی آمریکا" و با مشارکت "مرکز همبستگی بین المللی کار در  آمریکا" تدارک دیده شده بود و مضمون شعارها و پلاکاردها، عمدتا در جهت پشتیبانی از کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، آزادی منصور اصانلو، رییس هیت مدیره ی این سندیکا و "حمایت از حق آنها برای داشتن سندیکاهای کارگران در ایران" تهیه شده بودند. به نظر می رسد که طبق گزارش ایرانیان در این تظاهرات شعارها ععمدتا در حمایت ازمطالبات حق طلبانه کارگران ایران بوده است.

واقعیت این است که این منتقدین ایرانی ما و از جمله نویسنده ی مقاله ی مزبور به ضرورت کارزار دفاع از خواسته های آزادیخواهانه و عدالتجویانه ی مردم ایران اعتقاد ندارند و در آکسیون ها و تظاهرات افشاگرانه از رژیم ارتجاعی ایران شرکت نمی کنند. در عین حال، آن ها ظاهرا حرکت های مبارزاتی مستقل و "مشروع" خود را که از "آلودگی به انحرافِ" رایج در میان بخشی از افراد و جریانات دیگر اپوزیسیون مبرا باشد را نیز انجام نمی دهند، اما تمامی انرژی خود را در جهت افشاگری از "دسته گلهایی" مصرف می کنند که دیگران در اپوزیسیون آزادیخواه تدارک دیده اند. شنیدنی و خواندنی خواهد بود که اگر بدانیم که از نظر این دوستان در مقابل رژیم مستبد فقاهتی چه اشکالی از کارزارها و با چه مضامینی اعتبار خواهند داشت. البته این سئوال وقتی پابرجاست که این دوستانِ انتقاد کننده ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را غیر مردمی دانسته باشند در غیر آن صورت خاصیت این جدل سیاسی دوستانه نیز به زیر سئوال می رود.

2-                        هم اکنون حکومت گران در ایران، با توجه به درگیر ماندن آمریکا در عراق، بر مبنای یک استراتژی حساب شده، با دامن زدن به نشنج حول مسئله ی انرژی اتمی به بهانه ی در خطر بودن منافع ملی کشور و با توسل به احساسات ناسیونالیستی مردم در جهت تداوم قدرت خود تلاش می کنند. تئوری پردازان حکومت با طرح این مسئله که فرهنگ اسلامی ایران با موازین لیبرال دمکراسی و آزادی های "بی بند وبارِ" غربی ناخوانا است همواره با ممانعت خود از نهادینه گشتن حقوق دمکراتیک تحت عنوان ارزش های امپریالیستی، به مقابله با مبارزات توده های مردم برای آزادی و برابری می پردازند. در این بهبوحه، در میان اپوزیسیون مترقی در مهاجرت، سکوت در برابر سیاست های سرکوبگرانه ی رژیم و یا هر نوع عقب نشینی از فعالیت های افشاگرانه از ماهیت غیردمکراتیک رژیم و تعطیل نمودن کارزار برای ابراز همبستگی با مطالبات آزادیخواهانه ی مردم در درون کشور نتیجه ای بجز خالی کردن یکی از عرصه های بسیار مهم در جبهه ی وسیع اپوزیسیون دمکراتیک نخواهد داشت. بدون شک گذشت زمان و پیروزی مسلم جنبش آزادیخواه مردم ایران نشان خواهد داد که شانه خالی کردن از وظایف محول گشته به مدعیان مدافع آزادی و برابری چگونه به چالش های غیرضرور در مقابل پیشرفت جامعه به سوی دمکراسی و عدالت اقتصادی تبدیل می شوند.

پیروز باد مبارزات مستقل توده های مردم ایران برای ایجاد جامعه ی آزاد و انسانی.  

                                       مارچ 2006