احمد بخرد
جامعهی
ما شرایط حساس
و پر خطری را
سپری میسازد.
در چنین روندی
هر بخشی از
اپوزیسیون
درکشاکش بحران
اجتماعی
موجود، د یدگاهها
و نظرات خویش
را ابراز
میدارد و در
این رهگذرازاپوزیسیون
کهنه که
سالهادر
گذشته با حاکمیتی
پلیسی ،
امتحان خود را
پس داده بود
تا اپوزیسیون
مترقی قرار
دارند .
بین این دو پدیده
نمونهها و
تفکرات سیاسی
دیگری
موجودند که در
نهایت از
اصتکاک و
نوسانات نظری
دو قطب یاد
شده متاثرند
و آن
پذ یرش و یا
عدم پذ یرش کمک
دولت امریکا
است ، و در این
زمینه مقالات متنوعی
به نگارش در
آمده اند .
در یک کلام
بحث بر سر
استقلال
سیاسی جنبش
اعتراضی علیه
حاکمیت د ینی
ایران و یا درچنین
مسیری عدم
استقلال آنست
. حال اگر
بتوانیم در حد
امکان به
شفافیت و
دلایل
تمایزات آن یاری
رسانیم ، قادر
خواهیم بود
کلاف سر درگمی
را که با آن
روبرو هستیم ،
به بحث و
تبادل سوق
دهیم تا به
قول معروف
، تکرار تاریخ
برای بار دوم
، آنهم بصورت
تراژدی و
مسخره ای منجر
نگردد .
وقتی
از
امپریالیسم و
از سیادت و
ادغام سرمایهها
در کلیت متنوع
آن در سطح
جهانی صحبت
بمیان میآید
،
منظور
امپریالیسم
ستیزی مداوم
در همهی
شرایط های
تاریخی و یا
رویدادهای
باصطلاح
روزمرهی آن
نیست
. ولی هر جا که
تجاوز سیاسی-
اقتصادی و نیز
نظامی صورت
میپذ یرد ،
ستیزه جوئی با
امپریالیسم
در اذهان فعال
میشود و ما را
به راهی
میکشاند که
جهت دفاع از
حقوق حقهی
خویش در مقابل
آن
صف آرائی
مینمائیم و به
شعار ضد
امپریالیستی
روی میآوریم
منتشر
شده بود .
مسئلهی
ایالات متحدهی
امریکا و پد
یدهی
امپریالیستی
آن در چنین
روند و
مناسباتی مورد
ارزیابی قرار
میگیرد . زیرا
بعضی مواقع و
در شرایط
تاریخی مشخصی
، اصلاحات
امپریالیستی
در خلاف منافع
عمومی قرار
نمیگیرد ،
بلکه بر عکس
به ارتقا و
پیشرفت نیروهای
مولده یاری
میرساند .
البته از چنین
صراحتی درگفتار
نباید دچار
تعجب شویم ،
زیرا برای آن
میتوان از
نمونههای
تاریخی
فراوانی بهره
جست . ولی من به
دو نمونه
بسنده
مینمایم . اولی
قضاوت و
تحلیلی
تئوریک را در
بر میگیرد و
دومی در شرایط
عملی آن تبارز
مییابد
1 - همه
از نامههای
لنین به
ماکسیم گورکی
با خبریم که
تحت عنوان «
نامههائی در
بارهی
تاکتیکها »
منتشر
شده بود . وی در
یکی از نامههای
خود ، مینویسد
: امپریالیسم
تجاوزگراست . امپریالیسم
حقوق مردم
عامی را
پایمال میکند ،
ولی سپس اضافه
مینماید که
امپریالیسم ،
مترقی است
زیرا رشد و
شکوفائی را
موجب میشود .
در ضمن ماکسیم
گورکی را خطاب
قرار داده و
مینویسد که
شاید متعجب
شوی وفکر
نمائی
که متناقض
مینویسم . ولی
بدان که در
نوشتهام به
هیچ عنوان
تناقضی موجود
نیست ، زیرا
ازنظر
اقتصادی
– و فقط
اقتصادی –
زمانیکه
امپریالیسم
موجب اصلاحات
میشود و شرایط
اقتصادی عقب
مانده
را به
جلو سوق میدهد
، در چنین
روند مشخصی
مترقی است .
لنین جامعه
شناس بد رستی
در مورد پدیدهی
امپریالیسم
به قضاوت می
نشست .
2 – نمونهی
دیگر رشد
نیروهای
مولده بوسیلهی
امپریالیسم
در معد ودی از
کشورهای بزرگ
امریکای
لاتین
و آسیا بود .
مشخص است که
در چنین
چهارچوبی
امپریالیسم
نقش مترقیانهای
را ایفا می
نمود .
همچنین اگر
شرایط های صلح
اجتماعی را مد
نظر قرار دهیم
، باین نتیجه
میرسیم که
نباید همواره
شعار ضد
امپریالیستی
را در دستور
کار مبارزات
سیاسی قرار
داد . در یک
کلام هر نکته
جائی و هر
کلمه مکانی
دارد .
در وضعیت
مشخص کنونی ،
ایالات متحدهی
امریکا
جایگاه ویژه
ای را بخود
اختصاص داده
است ، که به
بهانههای
نقض حقوق بشر
، ولی در اصل
جهت تحقق
بخشید ن به
اهداف سیاسی –
اقتصادی خویش
گام برمیدارد
و نقشهی «
خاورمیانهی
بزرگ » را
جولانگاه
حرکت سیاسی
قرار داده است
حرکتی که
مستقیمن با
تجاوزات و
حملات وحشیانهی
نظامی همراست
از چنین دیدگاهی
است که در
شرایط ویژه ای
قرار میگیریم
و علیهی
تجاوزات
ایالات متحدهی
امریکا و
بطریق اولی
دولت بوش ، به
مبارزهی ضد
امپریالیستی
روی میآوریم
ایالات
متحدهی
امریکا و دولت
امپریالیستی
بوش
هرکسی
که دستی بر آ
تش مبارزات
مردمی دارد ،
بخوبی واقف
است که زندگی
سیاسی یک جنبش
و یا یک
سازمان و حزب
بدون دریافت
کمکهای مادی
میسر نیست
بلکه بر عکس
عمیقن به
کمکهای
گوناگون
اقتصادی نیاز
دارد . چنین
مسئلهای
همواره موجود
بوده است .
بعنوان مثال
در گذ شته
جنبش های
سیاسی کشور ما
حد اقل در
خارج ، از کمک
های مادی
احزاب سیاسی
کشورهای مختلف
اروپائی
برخوردار
میگردید . این
کمک ها شامل
امدادهای چاپی
مستمر ، در
اختیار قرار
دادن سالنهای
رایگان برای
جلسات هفتگی و
معرفی به رادیوهای
محلی و حزبی
جهت مصاحبههای
سیاسی . کمک
های نقدی از
راه صندوق های
مالی و خق
عضویت و غیره
تامین
میگردید .
اینها همه کمکهای
بدون قید و
شرط و بدون
چشمداشت
سیاسی صورت
میگرفت . ما
هیچگاه از
دولت مشخصی ،
کمکهای مادی
سیاسی دریافت
نکرده بودیم.
حساب سازمانها
و احزاب سیاسی
از دولتها
جداست . زیرا
احزاب بر
مبنای عمل
سیاسی و در
مخالفت با د
یکتاتوری
یاری
میرسانند ،
ولی دولتها بر
پایهی منافع
جاری کشور
خویش وارد عمل
میگرد ند . لذا
یک نیروی
سیاسی نه از د
یدگاه
تاکتیکی و نه
از نظر
استراتژیکی ،
به هیچ عنوان
اصول و اندیشههای
فکری و
اجتماعی را
قربانی مصالح
و منافع کشور
ثانوی منطبق
نمیسازد این
را نمیتوان در
زمرهی کمک
های مالی به
حساب آورد ،
زیرا عمل
مذکور کاملن
در چهارچوب حق
سکوت می گنجد
لذا کمکهای
باصطلاح مالی
دولت امریکا از
چنین زاویهای
مورد بررسی
قرار میگیرد
این ترفندی
است که دولت
امریکا
همواره جهت
تحقق مقاصد
سیاسی-اقتصادی
خویش از آن
بهره جسته است
. در مورد دولت قانونی
دکتر محمد
مصدق نیز از
چنین حربهای
استفاده
مینماید و با
کمک هفده
میلیون دلار
به رژیم
دیکتاتوری
محمد رضا شاه
، موجب کودتای
خونینی
میگردد و با
همان دلار ها
، دستههای
وسیع
چماقداران در
اقصا نقاط
کشور بسیج میشوند
لیکن امروزه
تفاوت فقط
درشکل تبارز
مییابد ولی
ماهیت آن ثابت
است ، که در
واقع منافع
اقتصادی است و
امروزه خود را
در رابطه با
پروژهی
ننگین «
خاورمیانهی
بزرگ » توصیف
مینماید .
درمورد عراق
نیز با همین
سیاست ماشین
جنگی خویش را
آماده نمود .
اوقبل
ازتهاجم به
اپوزیسیون
مختلف عراقی
کمک های مالی
مینماید تا
راه را
جهت مشروعیت
بخشید ن به
مقاصد نظامی
هموار سازد . او با
تابلوی « حقوق
بشر» وارد
میگردد
و فرصت طلبانه
تفاوتی در شکل
سیاسی نسبت به
گذشتهی خویش
بوجود میآورد
سیاستی که
درخدمت
اهداف «
خاورمیانهی
بزرگ» ، مردم
عراق را همه
روزه به آغوش
مرگ میکشاند
در مورد
افغانستان
نیز طالبان را
تا مغز و
استخوان ،
علیه قدرت
دولتی شاه
مسعود مسلح
میکند و در یک
جنگ خونین و
طولانی ، بدون
شعار و رعایت
حقوق بشر،
آنها را به
ایکهی قدرت
می نشاند ،
لیکن زمانیکه
طالبان از منافع
سیاسی امریکا
سرباز میزنند
، ورق
برمیگردد که
همهی ما از
آن آگاهیم
حالا دولت جنگ
افروز و تجاوزگر
بوش با بهانهی
بحران هستهای
« جمهوری
اسلامی» ،
ایران را
نشانه کرده
است ، زیرا
برای تحقق
بخشید ن به
منافع اقتصاد
امپریالیستی
تحت لوای «
خاورمیانه
بزرگ» ، ایران
بعنوان یکی از
پر قدرت ترین
کشور منطقه ،
آخرین سد
مستحکم آنها
خواهد بود .
اگر بتوانند این
د یوار مستحکم
را فروریزند ،
به اهداف غائی
خودخواهند
رسید و در
چنین
چهارچوبی
شریان اساسی
اقتصاد
خاورمیانه را
بدست خواهند
گرفت ، چیزی
که چین و
روسیه عمیقن
با آن مخالف اند
. زیرا منافع
جهانی شان را
درخطر می
اندازد و
اقیانوس هند
را که حد فاصل
آسیا و آفریقا
ست ، کاملن در
اختیار یک ابر
قدرت ، یعنی
امریکا قرار
میدهد و مالک
و تصمیم
گیرندهی بلا
منازع خلیج
فارس و دریای
عمان میشود .
در واقع کنترل
مناطق مذکور
فقط در تضعیف
چین و روسیه
خلاصه
نمیگردد ،
بلکه منافع
اقتصادی کشورهای
اروپائی را
شامل میشود و
مزاحمت قابل توجهای
برای آنها
بوجود میآورد
. در چنین
چهارچوبی
اسرائیل تنها
ژاندارم
منطقه در خدمت
سیاستهای «
خاورمیانهی
بزرگ» و بطریق
اولی در خدمت
تنها ابر قدرت
باقی خواهد
ماند و کشورهایی
نظیر ترکیه ،
پاکستان و
غیره که از
دوستان
امریکا بشمار
میروند ، حکم
سیاست تسمه
نقالهها را
ایفا خواهند
نمود . البته
نقشهی سیاسی
فوق از سالها
قبل ، حتا در
زمان حاکمیت
رژیم سلطنتی
ایران ، در
حافظهی
تئوریسینهای
امپریالیستی
امریکا قرار
داشت ، ولی به
دلیل موجودیت
د و ابر قدرت و
توازن قوای
موجود بین شوروی
و امریکا ،
تحقق آن غیر
ممکن میگردید
. ولی پس از
فروپاشی
اتحاد جماهیر
شوروی ، چنین
پروژه ای سریعن
آغاز میشود و
نقطهی عطف آن
با جنگ عراق
از ابتدای
سالهای 90
میلادی
میگردد .
سیاستی که
دولت امریکا
با نقشهای از
قبل تدارک
دیده ، دولت
صدام را به
دام می اندازد
و به گونهای
او را به
اشغال کویت
سوق میدهد ،
تا حلقهای را
که میتواند
مزاحمتی در سر
راه دولت امریکا
بازی کند ،
تضعیف سازد . و
این نقطهی
آغازی بیش
نبود
یکی
دیگر از چشم
اندازهای
سیاست فوق ، همانطور
که همه
میدانیم ،
تقسیم
کشورهاست . تا
بد ین طریق با
تجزیهی قوا ،
کوچک و بی
قدرت گردند
بنابراین
کسانی که دل
به کمک دولت
امریکا بستهاند
، باید عواقب
سیاستهای فوق
و مجموعهی
شرایطی که ما
را به دام می
اندازد در نظر
گیرند . از
چنین زاویهایست
که نقشههای
یاد شده ،
فرامین
تجاوزگرانهی
امپریالیستی
بشمار میروند
و امروزه چنین
احکامی برای
فریب
اپوزیسیون ،
با رنگ و لعاب «
حقوق بشر» و « دموکراسی»
طراحی میشوند
بنابراین
کمکهای اقتصادی
، زمانی از
احزاب و حتا
در صورت امکان
از طرف دولتی
ثانوی میسر
میشود که بدون
هیچگونه
چشمداشت
سیاسی ، عقید
تی و در فقدان
کامل انواع
متنوع
مداخلات آن
صورت پذیرد در
حالیکه دولت
کنونی امریکا
با یک دست نان
شیرینی و با
دست دیگر چماق
سرکوب را در
اختیار خود
دارد .
جنبش
مترقیانهی
مردمی برای
ایجاد جامعهای
درچهارچوب
عدالت
اجتماعی و
آزادیهای مد
نی بر سر راهی
قرار گرفته
است که هم
باید د سایس
امپریالیستی
و عواقب آنرا
در منطقهی
خاورمیانه بر
ملا سازد و در
چنین روندی
جهت برقراری
استقلال
سیاسی-
اقتصادی
ایران ، پیکاری
سخت و پر تلاش
را علیهی
حامیان آن به
پیش راند و هم نیز
علیه سیاست
سرکوبگرانهی
جمهوری
اسلامی در
تمامی ابعاد و
با همهی قوا
مداخله نماید
مداخلهای که
با دست توانای
مردمی ،
جمهوری
دموکراتیک و
غیر کلریکال
را نوید میدهد
در واقع بحران
هستهای
ایران بهانهای
جهت تجاوز
امپریالیستی
به کشور است ،
زیرا از یکطرف
دولت امریکا
آخرین دیوار
را فرو میریزد
و از طرف دیگر
، ایران تضعیف
شده را باز در
دستان فراکسیونهای
مختلف جمهوری
اسلامی حفظ
خواهد کرد . لذا
تنها قربانی
چنین
سیاستهایی،
جنبش
مترقیانه
جامعهی
ماست و ما را
در دام سیاست
امپریالیستی
و خشونت و
سرکوب
نئوفاشیستی
محصور خواهد
کرد . یکی از
بدیل های
مبارزه علیهی
دسایس خارجی و
نیز داخلی ،
پیوند جنبش
مترقیانهی
مردمی با
منافع مردم
تحت ستم جهان
است . نیروهای
خارج از کشور
باید خود را
با احزاب و
سازمانها و
نیز
سندیکاهای
خارجی علیه
جنگ امپریالیستی
و بر ضد دسائس
جمهوری
اسلامی، پیوند
دهند و در این
راه دموکراسی
تخیلی و یا آزادیهای
فریبکارانهی
دولت بوش را
افشا نمایند و
برای ایجاد
عدالت
اجتماعی بر
مبنای
آزادیهای
مدنی و
اجتماعی، سدی
در برابر
جمهوری
اسلامی بوجود
آورند و نیز
مشاطه گران را
در هر لباسی
که به تن کردهاند
، افشا سازند
اگر چنین ایدهای
همه جانبه و
معقولانه در
نظر گرفته
شوند ، مبارزات
جنبش خارج از
کشور ، وسیعتر
و پر بارتر
خواهد گشت و
اینگونه با
ایجاد صف
مستقل از تر
فندهای کمک
مالی سازمان
جاسوسی
امریکا سر باز
میزنیم و در
طعمهی آن
گرفتار
نمیشویم.
ما
بیش از پیش در
شرایط حساس و
خطیری قرار
گرفتهایم .
زری عرفانی(که
وی را
فقط
از درج مقالهاش
میشناسم) ، به
مسئلهی
حساسی اشاره
میکند و ترفندهای
امریکا و
ژاندارم آن
اسرائیل را بر
ملا میسازد .
وی بدرستی
عنوان میدارد
: « واقعا وقاحت
تا کجا ، وقتی
اطاق خواب
منهم مورد
کنترل میباشد
، پس حقوق
انسانی و فردی
زندگی خصوصی
ما چه میشود؟
آیا هرگز به
ابعاد این
فاجعه توجه
کردهاید؟ ما
مردم کره خاکی
گروگان یک عده
جنایتکار که
در راس تصمیم
گیری ها قرار
دارند،
میباشیم .
آزادیهای
فردی ما به
انحا مختلف
سلب شده ؛ به
نام های
مبارزه با
تروریسم و یا
برای ایجاد
دموکراسی !
بشریت در خطر
است!» (1) .
زیرا کنترل
های
نئوفاشیستی
و گشتاپوئی
واقعیت دارد
لذا « حقوق بشر»
این
جنایتکاران
در دموکراسی
فریبکارانه و
پلیسی تبارز
مییابد ، ونه
دموکراسی بر
مبنای
آزادیهای
مدنی و
اجتماعی .
منبع : (1) . « ما
گروگان های
شما نیستیم » ÷