بحران هسته ای و کوشش در تغییر مثبت شرایط به نفع مردم ایران با شعار   

 

نه به جنگ امپریالیستی ، نه به نظام جمهوری اسلامی ایران

 

برقرارباد حاکمیت دموکراتیک و مساوات طلبانهء جمهورمردم ایران   

 

بر وزن : بیائیم بائیم از این عشق بمیریم – این عشق چو مردیم همه شاه و امیریم

در این وانفسا که از یکطرف شریف ترین فرزندان این میهن با فریاد زنده باد آزادی به خاک و خون کشیده می شوند و از طرف دیگر خود فریبی های سردمداران نظام "اسلامی" می رود تا بمب های امپریالیستی را بر سر مردم ایران فرود آورد ، بیائیم در جهت کوشش در تغییر مثبت شرایط  ، حقایق را به روشنی و بدون استعاره و تحقیر و توهین مطرح سازیم . روشن سازیم تا مردم شریف ایران که هر یک از ما را به اینجا رسانده اند ، بهتر بدانند که این هر یک از ما امروز ، بلحاظ تاریخی در کجا هستیم ، چه می خواهیم و به کجا می خواهیم برویم . بویژه چگونه می خواهیم خود و شاید دیگرانی را به آن "آبادی" ببریم تا "آنچه را در وهم ناید آن شویم" . پس بیائید از جدل های بچه گانهء روشنفکران مرّفه کافه های دود گرفتهء شهرهای بزرگ اروپائی و آمریکائی فاصله گرفته ، بمب و بمب افکنان ، جنگ و جنگ طلبان را بشناسیم و از همین امروز با صدای بلند فریاد زنیم که این رژیم مذهبی در ایران هیچ ربطی نه به اسلام و نه به جمهور مردم ایران ندارد . بیائید روشن و مردم فهم ، هر نوع ماجراجوئی نظامی به هر بهانه ای که باشد ، به وسیلهء هر آنکسی که باشد ، از هر کجای کرهء ارض که باشد بر علیه مردم ایران را از همین امروز         قاطعانه محکوم کنیم و بدون در خود کم بینی و یا خود بزرگ بینی ، در حد توان خود ، بویژه در رابطهء با کلان جنایات اتمی ِمحتمل در ایران ، این نوع تجاوزات را محکوم نموده ، با آن به مبارزه بر خیزیم و زودتر ، یا  دیرتر مسولین این جنایات ضد بشری در ایران را ، از هر کجای دنیا که باشند و در هر کجای

دنیا نیز "پناه" گرفته باشند ، تنها برای ستاندن داد تاریخی مردم ایران به دادگاه های بین المللی بکشانیم

 

در این سیاه قلم بخاطر روشن نویسی ناچارم بر خلاف میلم به نمونه هائی اشاره کنم . این اشارات اساسا توجه به نظراتی دارد که با من و من ( می توانید هر دو میم را با کسر و یا فتح میم بخوانید ، هر دو از قرار درست خواهند بود ، جلّ المخلوق ) مرزها را مخدوش می کند و به ابهام در سطح جنبش نوین مردم ایران دامن می زنند . این توضیح نیز لازم است که اگر در این راستا مجبور به برخورد مستقیم با نظرات یکی از فعالین سیاسی ایرانی در خارج از کشور شده ام اما اساسا هدف من از این اشارات ، نه برخورد به این افراد بلکه برخوردی روشن به نظرات این فعالین و بویژه نظرهای پنهان در پشت این "شخصیت" هاست

 

 بر وزن : گلایهء سر گشاده

قبل از ورود به بحثی مختصر ، از آقای رضا اکرمی گله دارم که چرا امثال مرا برغم بیزاری از جدل سیاسی ، به این وادی می کشانند . ایشان در مقالهء "جنگ فاجعه است ، هنوز هم می توان جلوی این فاجعه را گرفت ، چگونه ؟" ( منتشره در "صدای ما" ، "عصر نو" و بسیاری دیگر از سایت های معتبر انترنتی ) از  "عمل"یاتی سخن می گوید که در آن "ضد امپریالیست های قسم خورده" شرکت داشته اند و به شعار هائی با مضامین فوق رسیده اند . از آنجا که من نیز در این "عملیات" ( بقول ایشان ) شرکت داشته ام ، از ایشان گله دارم که چرا امثال  مرا به نام مستعار ِاهل "قسم" و در "ضدیت" با مقولاتی چون "امپریالیسم" ؛ که خود ِایشان دیگر  بدان باور ندارند ؛ تعریف می فرمایند ؟

 این گله می رفت تا با در خود ریختن ، به فراموشی سپرده شود که ایشان در مقاله ای دیگر ؛ به فاصلهء تنها چند روز ؛ که در باب "سیاست ائتلافی" ، در تدارک کنگرهء آیندهء سازمان مطبوعشان "اتحاد فدائیان خلق ایران" برشتهء تحریر در آورده اند ، تنها بخش کوچکی از جنبش نوین مردم ایران ، چند "سازمان" ِواقعا موجودی که  در "اتحاد عمل برای دموکراسی" و یا اطراف آن متشکل شده اند را از همین امروز، جبههء جایگزین ِنظام ِجمهوری اسلامی ایران با وعدهء کسب "رای مردم" تلقی فرموده اند ! ایشان در مقالهء دوم   کسانی را که از شعارهای فوق دفاع می کنند  و طبعا با طرح حاکمیت مستقیم مردم ایران در آینده ای نه چندان دور ، بنوعی در راه آلترناتیو شدن جبههء جایگزین ایشان سنگ می اندازند را اینبار دن کیشوت های وطنی ویا به عبارت ایشان "ضد امپریالیست های سوار بر اسب چوبین" نامیده اند

 

بر وزن : دیگر سکوت را جایز ندیدم و رفع ابهام را لازم

هم میهن گرامی ، هم شهری ِعزیز ، سالهاست که حداقل من یکی خود را با و یا در نفی دیگران تعریف نمی کنم . از شما هم خواهشمندم که دیگران را نیز با رعایت اصل احترام متقابل ، حداقل در این آزادی و دموکراسی فرانسه ، در یک کلام "مجاهد" ، "دموکرات" ، "کمونیست" ، "آنارشیست" و یا هر چیز دیگری که به طور جدی ( برغم آنکه با روش مبارزه اش حضرتعالی موافق و یا مخالف باشید ) با این رژیم ِقرون وسطائی درگیر است ، بنامید . اما شما را به خدا نه "ضد امپریالیست قسم خورده" . اگر قبول افتد می رویم بر سر ِبحثِ سوار ی بر "اسب چوبین ضد امپریالیستی" . امید است که قبول افتد ، چون چه قبول افتد و چه قبول نیفتد ، بخاطر احترام به خوانندگان مقالات شما هم که شده ، من برای ادامهء این گلایه نامه ، فرض را بر این امر می گذارم که دیگر در دموکراسی فرانسه از کمونیست نامیدن کمونیست ها نهراسید و ما  را با نامیدن اسامی "مستعار" و درون گیومهء "جمهوریخواه رادیکال" ، "ضد امپریالیست قسم خورده" ، "ضد نئولیبرال های طرفدار جهانی دیگر" و از این قبیل سعی در تحقیر نفرمائید . در صورت تداوم این سیاست ِتحقیر ، من یکی ؛ بمثابه یک شهروند عادی ؛ بشدت در  مورد "فدائی" بودن شخص شما تردید خواهم کرد

 

بر وزن : "ضد امپریالیست های قسم نه خورده و قسم خورده" به مثابه اکثریت مردم ایران

آقای رضا اکرمی بخوبی می دانند که بر مبنای آنچه که در صد سال گذشته بر اثر دخالت خارجی بر سر مردم ایران آمده است  ( یا نئولیبرالیسم مدل خاورمیانهء بزرگ بکمک از ما بهتران می خواهد بر سر این مردم ) بیاورد ،"استقلال" برای این اکثریت مردم خواسته ای بروز و با قامت صد ساله است . "ضد امپریالیست ها" قسم خورده و نه خوردهء  ایرانی همواره اکثریت قاطع مردم ایران  بوده اند و می باشند . چه اگر ایشان به این حقیقت  اذعان نداشتند ، ما کمونیست ها را "ضد امپریالیست های قسم خورده"  نمی نامیدند . سخن کوتاه ایشان بخوبی می داند که امروز جوان کارگران و زحمتکشان و سایر اقشار آگاه ؛ این اکثریت ِقاطع مردم ِسراسر ایران ؛ خواهان آزادی ، "استقلال" ، استقرار دموکراسی و مساوات تحت حاکمیت یک قانون اساسی دموکراتیک جهت شکل گیری یک دولت مدرن می باشند . هم از این روست که این خیل عظیم ایرانیان آزادیخواه که با خواست عبور از این نظام در جستجوی این "استقلالِ ِ" گم شده در بساط شاه و شیخ و قهرمان  می باشند . هم از این روست که این خیل عظیم ، "ضد امپریالیست" های غیر قسم خورده ای بحساب می آیند که صلح ، دموکراسی و عدالت اجتماعی را همچون همهء کمونیست ها و در سراسر جهان ، می خواهند . حال اگر خدای ناکرده پس از بیست و هفت سال  این اکثریت (  همچون نپال  )برنامهء کمونیست ها ؛ برای آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی ؛ را تنها  از طریق مشارکت مستقیم در سرنوشت خویش را بپذیرند ، حنای آلترناتیو های از پیش ساختهء چپ و راستی که قصد "جانشینی" رژیم اسلامی را دارند دیگر رنگی نخواهد داشت

 

بر وزن : بحثِ شیرین ِسواری بر اسبِ چوبین

اما ترس و وحشتی که از "اسب و شمشیر چوبین" ما "قسم" خوردگان در دل "جبههء احزاب آلترناتیو" ! افتاده است ، همانا از جوش خوردن جنبش های آزادیخواهانه ، صلح جویانه و مساوات  طلبانهء مردم سراسر ایران است که با همدلی ، سازمان یافته و به حیات ٍِاین رژیم ایدئولوژیک پایان خواهند داد . شکل گیری ِناگزیر شوراها ، انجمن ها ، انتخاب کلیهء مسولین مملکتی و استقرار حاکمیت مستقیم جمهور مردم در سراسر ایران بر مزار این رژیم خونریز ، رویای بقدرت رسیدن ِ"جبهه ای از احزابِ واقع گرای نه ضد امپریالیست" !  بر مسند ِحاکمیت  "اسلامی" ، حتی در مناطقی از ایران و بطور موقت را نیز نقش برآب خواهد گردانید . رژیم جمهوری ضد اسلامی را تنها با نبرد بزرگ تهران ِبزرگ قادر به در هم شکستن خواهیم بود . می گوئید نه ، من قاسم آبادی پیشگوی هیچ کاره ، به شما می گویم که من مرده و شما زنده ، این خط و این نشان

 

بر وزن : طرح بحث از یک قاسم آبادی ِخسته و فرسوده

گله و گله گزاری بس ، می روم بر سر اصل بحث . از نظر من بحران جنگ بین رژیم جمهوری اسلامی ایران و نیروهای امپریالیستی نه تنها برای ما ایرانیان عمومی ، بلکه بخاطر عواقب آن در منطقه و به تبع آن سراسر جهان برای همگان ، عمومی و بین المللی شده است . در چنین شرایط خطیری و بزور پر زور نئولیبرالیسم؛ خارج از ارادهء ما ؛ میرود که جامعهء بطور سنتی سه قطبی ایران ، برای اولین بار در تاریخ ایران دو قطبی شود

 

قبل از آنکه وارد بحث اجمالی  سه قطبی و دو قطبی شوم لازم به یادآوری می بینم که من این تب و تاب امروز روشنفکران ایرانی را  تنها در رابطه با این کلان تجدید قوای سیاسی در ایران می بینم . امر ناگزیری که از آن گریزی نیست بلکه  برای کم دردسر کردن خلع ید از جمهوری اسلامی ایران و تجدید قوا لازم است ، با روحیه ای مثبت به آن بیندیشیم . بایستی با توجه به آنچه که تا امروز کرده ایم و یا نکرده ایم ؛ در فضای جدید ؛ یکدیگر را ، حتی بسختی تحمل کنیم ، تا در یک فضای "دموکراتیک" بفهمیم که در روند این جهان از سه قطبی که به دو قطبی ، هر یک از ما چه می گوئیم و جای هر یک از ما بدرستی در کجاست ؟ به این وسیله به خود و دیگران یاری رسانیم تا بر اثر کمتر گیج گیجی خوردن حداقل وقت و انرژی خودمان تلف نشود و جای مناسب خود را در این محیط طوفانزا زودتر بیابیم

 

بر وزن : جهان سه قطبی ایرانی

جامعهء ایران ؛ باز هم حداقل در بیست سال گذشته ؛ را من بر مبنای راه رسیدن به سعادت به سه بخش تقسیم می کنم . دسته ای که راه رسیدن به سعادت را شبیه آنچه در زمان شاهان سابق ،یا اکبر نوین شاهی و یا معجونی از این دو راه متعفن می دانند . دستهء دیگری نیز راه سعادت را مسیر  بازگشت به یک اسلام ِ"ناب" ِهزار و چند صد ساله ، جستجو می کردند . بخش دیگری نیز خواست آزادی و حاکمیت دموکراتیک جمهور مردم سراسر ایران و عدالت اجتماعی را صد سالی است که فریاد می زنند

 

در نگاه اول می بینیم که این دستهء سوم ؛ این اکثریت صاحبان این شیر گربه فلات ؛ در طول قرن گذشته  خود و حتی پدرانشان ! از قدرت بدور بوده اند . اگر هم تازه در قرن گذشته به قدرت تنها نزدیک شده اند در اثر مبارزات مستقیم مردم بوده است که دو قطب اجتماعی دیگر در قدرت را وادار به عقب نشینی کرده است . می بینیم که در مقاطعی برای هموار کردن راه تکامل و سعادت این مردم و آرزوی شکلگیری یک دولت مدرن و پایان دادن به انتخاب ناگزیر میان بد و بدتر ، حتی این"آقایان" را به زیر کشیده اند و "قهرمانان" را از زندان آزاد کرده اند . اما باز چند روزی نگذشته است که به خاطر عدم حضور مردم در صحنهء مقدم ِسیاسی ، این اقتدار با کودتا یا کودتاهائی از مردم سلب گردیده است . این آخرین نمونه نیز که رژیم جمهوری اسلامی می نامندش ، این "سنت" کودتاگری ِپیشینگان تاریخی خود  را بکمک ثروت های این مردم و با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی توده های نا آگاه همین مردم دائمی کرده است و با دامن زدن به بحران های مداوم دست به جراحی – کودتاهای مکرر زده است

 

من می گویم که این دو قطب ِبتناوب در قدرت ( و پهلوان پنبه هائی جدا از مردم که نقش ستون پنجم در این ماجرای صد ساله را بازی کرده اند ! ) ، در تمامی تند پیچ های تاریخی ، در جلوگیری از تداوم حاکمیت  مستقیم مردم و باز تولید آزادی و دموکراسی در ایران نه تنها با یکدیگر بلکه با ارتجاع بین المللی نیز متحد شده اند . این دو قطب در تمامی تاریخ معاصر ایران آنگاه که درگیر جنگ برای سهم بیشتر در قدرت بوده اند هر یک از آن ها مردم ایران را با قول ِ"قاقا – لی لی" به حمایت از خود و برعلیه دیگری دعوت می نموده اند . حال ِامروز ما نیز از گذشتهء تاریخی ِما نه تنها دور نیست بلکه جدا نیز نمی باشد

 

بر وزن : فشار ِسرمایه داری جهانی برای تطبیق جامعهء ایران با طرح خاورمیانهء بزرگ

امروز دسته ای بدنبال فرمول "اسلامی" آقای "رهبری نژاد" براه افتاده اند و مردم لگد مال شدهء سراسر   جهان را نیز به یاری می طلبند . دستهء دیگری بدنبال آقایان رفسنجانی ها و سازگارا ها و همایون ها ( مثلث پول ، زور و تزویر ) در داخل و خارج از کشور ؛ عاقلان رژیم گذشته و "مدرن"های رژیم کنونی ، براه افتاده ند و در راه تطبیق با خاورمیانهء بزرگ  و استقرار "مشروطهء لیبرال اسلامی" ، گردن کلفت های جهانی را از آنسوی دریاها به یاری طلبیده اند

 

 می ماند بخش سوم که براین باور است که : قوای  مملکت ناشی از حاکمیت مساوات طلبانهء مردم سراسر ایران است . این فهم واین خواست ما، اکثریت مردم ایران است . ما تمامی این قدرت را ناشی از این مردم از قدرت بدور نگاه داشتهء ایران می دانیم و برای استقرار دموکراسی نه دست یاری به سوی قدرت های امپریالیستی و نه لگد مال شده های سایر کشورهای جهان که در وضع مشابه و یا حتی بدتر از خود ما هستند ( که روحشان هم از ماهیت این رژیم از خدا بی خبر بی خبراست ) ، دست یاری دراز نخواهیم کرد که دستگیری ، نخواهیم داشت . مردم ایران برای از جا کندن این رژیم و پایان ابدی دزدی و دروغ و خون ، تنها برای مردم ایران می توانند حساب واقعی باز کنند . چه این تنها اکثریت مردم جوان و زحمتکش در سراسر ایران هستند که خواهان دموکراسی ( در ساده ترین مفهوم آن حاکمیت دوره ای اکثریت شهروندان ِمساوی بر سراسر جامعه ) می باشند و از طرف دیگر تنها این اکثریت جوان هستند که در اثر  بیست و هفت سال دادن قربانیان رنگارنگ از سراسر ایران و چک و چانه زدن مداوم با این از خدا بی خبران ِ نظامی - حفاظتی آنها را بخوبی می شناسند . این شناسائی دقیق ما ناخودی ها از "خودی" ها و راه و روش های آنهاست که کارگر و دانشجو و معلم و استاد و دکتر و پرستار و خلاصه همه و همه را در سراسر ایران به این جا رسانده است که دیگر با این آقایان نمی شود که نمی شود . من می گویم که خود این آقایان در قدرت  مشکل اصلی کارند ولی مشکل اساسی مردم ایران  قانون اساسی غیر اسلامی است که آقایان را بیست و چند سال است که بر اریکهء قدرت نگاه داشته است

 

نه به جنگ امپریالیستی

پس من به سیاست های ماجراجویانهء امپریالیسم در منطقه می گویم نه . به بهانه گیری امپریالیسم از رژیم "الهی جمهوری اسلامی" و بمباران مردم بی گناه ایران می گویم نه . به آلترناتیو سازی و کوشش در جهت خریداری "قلم و قدم" بخشی از باصطلاح اپوزیسیون این رژیم ، بویژه در خارج از کشور می گویم نه . به دعوت نمودن چهره های متزلزل و نا آگاه مردمی به سنای سرمایهء جهانی می گویم نه . به محدود کردن و فیلتر گذاری ِراه های آزاد ارتباط جمعی با مردم ایران ؛ بکمک شرکت های امپریالیستی ؛ می گویم نه . به اسارت بخشی از شهروندان پناهجوی ِمبارز و غیر مبارز ایرانی در عراق به هر بهانه ای که باشد می گویم نه . اگر به این کارها امپریالیسم کاری نداشت  و یا از خر شیطان پائین بیاید و دست از سر من بردارد و برود در ماوراء بحار ، می خواهد شیطان کوچک باشد یا بزرگ ، من ایرانی هم کاری با او نخواهم داشت

 

نه به رژیم جمهوری اسلامی ایران

اما در مورد این آقایان دیگر به این سادگی نخواهد بود بویژه که در ماوراء بحار نیز کسی راهشان نمی دهد تا بروند و شرّشان را از سر مردم ایران کوتاه کنند . پس من از همین امروز به عدم مساوات زن و مرد می گویم نه . به عدم مساوات کامل شهروندان سراسر ایران می گویم نه .  به عدم و جود آزادی های سیاسی در سراسر ایران می گویم نه . به عدم رعایت از بالا تا پائین حداقل های مندرج در اعلامیهء جهانی حقوق بشر در شمال و جنوب و شرق وغرب ایران ، می گویم نه . به عدم و جود قوهء قضائیهء مستقل می گویم نه . به حذف فیزیکی و بیرحمانهء مخالفین به هر بهانه ای و اعمال سیستماتیک ترور سیاسی در داخل و خارج از ایران می گویم نه . مشکل من با رژیم ظلم و جور تنها این نیست که دست از غنی سازی اورانیوم بردارد تا مثلا "بهانه ای به دست امپریالیست ها ندهند" ، تا امپریالیست ها به ایران حمله نکنند . چه  اگر رژیم "اسلامی" دست از غنی سازی بردارد و چون روزهای پایانی دیکتاتور عراق حتی به تسلیم تن دهد باز هم از طرف امپریالیست ها سازشی در کار نخواهد بود . خوب وقتی رژیمی بر مبنای ظلم و تبعیض و در شش وجهش مردم ایران و جهان را در تمامیتشان نفی می کند بهتر است تعجب نفرماید ( بقول شیک و پیک ها "سورپریز"! نشود ) و بهتر است تا در انتظار "ظهور"ی باشد که در یکی از بحران های دست ساز خودش با یک سری از این "نه" های زنجیره ای اجتماعی ؛ که گاه چون زنجیرهء شکستن هستهء اتم  متوقف نخواهد گردید ؛ تومار رژیم خودکامهء مذهبی به همت مردم سراسر ایران در هم پیچده شود ! آیا در چنین دورانی خطیر  بایستی جوانان این میهن را از عبور از سدّ این نظام باز داریم ؟ آیا بایستی به این جوانان بگوئیم که شما به تنهائی نمی توانید و منتظر کمک خارجی بمانید ؟ آیا به این جوانان خواهیم گفت بیائید باز هم صبر کنید تا ببینیم چه می شود ؟

 

بر وزن : آیا تحول جوهری ِبیست و هفت سالهء رژیم ِظلم و جور در ایران با کلان ریزش نیروی مردمی   در اثر رفع ابهام تاریخی  از قطب های اول و دوم در قدرت ، بزودی بپایان نخواهد رسید ؟

این یک بار رامن می گویم ، آری . این کلان ریزش نیروهای اجتماعی دو قطبِ در قدرت ، بزودی و برای همیشه ، زمینهء ایجاد دولتی مدرن را عینی و ممکن خواهد نمود . من به هر آنکس که دستم برسد می گویم  که جوانان ایرانی امروز هیچ چیز کم ندارند تا در فردای رژیم "اسلامی" تغییرات مثبت در جهت استقرار دولتی مدرن را آغاز نمایند . شما جوانان حتی قادر خواهید بود تا در صورت بازگشت مهاجرین رنجدیدهء نسل های گذشته ، جلوی در گیری های این اپوزیسیون فرسوده ، غیر دموکرات و هپروتی را نیز سد نمائید . بقول معروف این "قهرمانان" سر سفید را از هم جدایشان کنید و نگذارید تا در فردای حاکمیت "اسلامی" آن کنند که در آغاز این حاکمیت کردند . آن کردند که  در نتیجهء فرسایش بی حاصل و عمدتا زودرس بین خود دموکرات ها و در سراسر ایران ، به جنگ های حیدری و نعمتی ِعقیدتی ِجدا از توده ها و بر ضد منافع روز مرّهء توده ها ، گاه حتی مفت و مجانی دامن زدند و در این کشور کم آب ، چه آب های فراوانی که به آسیاب این از خدا بی خبران ریختند و بدون جیره و مواجب باعث تداوم این نظام خونریز گردیدند

 

بر وزن : تضمین لازم و از همین امروز

 استقرار آزادی و دموکراسی و باز تولید آن در ایندهء ایران از همین امروز تنها به این شرط تضمین خواهد گردید که در فردای جمهوری اسلامی شما جوانان همچون فردای انقلاب بهمن به خانه نروید . امروز ما این را می دانیم که با پایان یک انقلاب و دست به دست شدن قدرت این کار  پایان  نمی گیرد  و تازه این آغاز ماجرا خواهد بود . اینجاست که بایستی با حضور مستقیم مردم در صحنهء سیاسی  ، خدمتگزاران صدیق تشویق و اراذل و اوباش مشمول در جای خود قرار گیرند . بیائید این را از همین امروز بفهمیم که خلع ید از جمهوری اسلامی که با رنج و خون جوانان این میهن در طول سه دهه صورت خواهد گرفت ، تازه آغاز ماجرای باز سازی این میهن خواهد بود . تنها فرداست که با پیگیری ، تحقیق و افشای فجایع سی سالهء اخیر ابعاد این فجایع بر خود ما و سایر شهروندان این دهکدهء کوچک ، روشن خواهد گردید

 

دوستان ، رفقا ، خواهران و برادران جوان و زحمتکش ایرانی ، شما برای ساختن بنائی عظیم از آزادی و مساوات بر این ویرانه ای که "اسلامی" می نامندش هیچ کم ندارید . در دفاع از خواسته های برحق روزمرهء خود حول آزادی ، صلح ، استقلال ، مساوات  و برعلیه تمامی قراردادهای اجتماعی ظالمانه ، از همین امروز بی محابا بر پا و به مبارزه برخیزید . به این جمهوری ِظلم و نابرابری هر کجا که هستیم در شش وجهش بگوئیم نه . ولی این را نیز از همین امروز بدانیم که جز نیروهای آگاه سراسر جهان در این راستا تا فردای پیروزی ، متحد جدی دیگری نخواهیم داشت

 

بر وزن : خداحافظی با این دیو

سخن کوتاه ، از نظر من رژیم اسلامی به مثابه یک رژیم به لحاظ تاریخی سپری شده در ایران ، بی تردید یک سر جدّی و پیگیر جنگی است که درسر دیگرش ماشین نظامی ایالات متحدهء آمریکاست . این دو ؛ دو دولت "الهی" ( بخوانید آزادی ستیز و باطنی کش ) همچون یک "ذوج نیرو" بطور برنامه ریزی شدهء هماهنگ و مداوم در حال چرخاندن چرخ این جنگ می باشند . اما مردم ایران از طرف دیگر به شعارهای هزاران سالهء خود ، صلح ، آزادی و مساوات ، خروفادرانند . این مردم به ناچار جهت تحقق این خواسته های تاریخی ( و گاه هزاران سالهء زرتشت ) این نظام پوسیده را به زیر خواهند کشید و با اراده ای همگانی ، امپریلیسم جهانی را یک بار و برای همیشه به این حاکمیت دموکراتیک مردم ایران  مجبور به تمکین خواهند نمود . این جوان مردمان ِآگاه امپریالیست ها را وادار خواهند کرد تا تمامی اصول مندرج در موازین حقوق بین الملل را حداقل در مورد "ایران" برسمیت بشناشند . این جوان مردمان بویژه پرچم حق طبیعی ِحاکمیت بر سرنوشت خویش را در سراسر کشور ، در کوی و برزن و در تمامی شهرها و روستاها به احتزاز در خواهند آورد . هم میهنان آزادیخواه و مساوات طلب ، تا آن روز زنده باشیم

 

 جواد قاسم آبادی  ، اول خرداد هزار و سه صد و هشتاد و پنج