يادي از شاعر توده‌ها، افراشته

گيلِه‌مَرد، سَحَر دَمِه*

احمد زاهدي لنگرودي

در سال 1329 در كافه‌اي در خيابان استانبول مردي نشسته بود كه دل تو دلش نبود. و آرام و قرار نداشت. از دوستانش هركدام درباره مجله‌اي كه نخستين شماره‌اش در همان روز منتشر شده بود، نظري مي‌گفتند، ولي اكثريت آن‌گروه، روزنامه را نپسنديده بودند. و مي‌گفتند سوژه‌ها و مطالب آن پيش پا افتاده است. مرد مثل بچه‌هاي يتيم و كتك خورده پشت ميز كز كرده بود. صادق هدايت از در كافه وارد شد. از دور به طرف مرد آمد و او را بوسيد و انتشار مجله‌اش را به او تبريك گفت. مرد گفت: آقاي هدايت، اين برو بچه‌ها از روزنامه‌ي من خوششان نيامده! هدايت خنده‌اي كرد و گفت: شانس آوردي، اگر اين‌ها از روزنامه‌ي تو تعريف مي‌كردند، من هم نااميد مي‌شدم. روزنامه‌ي تو مال اين‌ها نيست. مال مردم جنوب شهر و زاغه نشينان است كه فقط دو كلاس اكابر سواد دارند.

روزنامه‌اي كه اين‌چنين به مذاق صادق هدايت سخت‌گير و آگاه خوش آمده بود، كه حتا گفته‌اند نامش را نيز خود انتخاب كرد، چلنگر نام‌داشت و آن مرد منزوي كه امروزه كمتر از وي سخن گفته مي‌شود، محمدعلی رادباز قلعه‌ای، معروف به «افراشته » فرزند حاج شيخ جواد مجتهد بود.

محمدعلی رادباز قلعه‌ای ، افراشته فرزند حاج شيخ جواد مجتهد بازقلعه‌ای به سال 1287 خورشيدی در روستای بازقلعه رشت به دنيا آمد. او از پيشگامان شعر گيلکی و از نام‌داران شعر ساده و روان فارسی و از بزرگان طنز اجتماعی ايران است. افراشته در زماني آغاز مي‌كند كه توده مردم به شعر ساده نياز داشتند، تا منعکس کننده نيازها، احساس و دردهاي ملموس زندگي آنها باشد. بي‌جهت نبود که شعر او شعار روز مردم کوچه و بازار شده‌بود. درباره افراشته پس از کودتاي 28 مرداد توطئه سکوت اجرا شد، و بردن نام او در مطبوعات و حتي در مقالات جرم شناخته ميشد و به‌ همين جهت نسل پس از کودتا کمتر نام افراشته را شنيده بود و با شيوه کار او آشنائي داشت. و متاسفانه تا امروز هم كمتر كوششي در راه شناسائي اوبه نسل جوان صورت گرفته‌است. نوشتاري كه خواهيد خواند تاليفي‌ست در جهت معرفي مجدد افراشته، اين شاعر توده‌ها.

به جرات مي توان گفت هيچ شاعري چون افراشته نتوانسته در عمق اجتماع نفوذ کند. علت اين نفوذ کلام، صراحت، سادگي کلام، بي پيرايه‌گي، هم‌دلي و هم‌زباني او با توده مردم بود. چهره‌ها و سوژه‌هاي شعر افراشته ، مردم محروم، توسري خورده، نفرين شده و آواره شهرها و روستاهای ايران‌اند. صداقتي که در کلام اين گيله‌مرد وجود داشت موجب شد شعر او بسرعت برق در خاطره ها و حافظهها نقش بندد. بيکاري‌ها، دربدري‌ها، محروميت‌ها، تبعيض‌ها، رشوه‌خواري‌ها و فساد حاکم بر دستگاه حاکمه، مايه اصلي شعر او بود. در سال هاي پس از شهريور بيست تا 15 بهمن 1327 آثار افراشته در نشريات حزب توده ايران چاپ مي شد. از اين سال به بعد و با اعلام غير قانوني شدن حزب (پس از ترور ناتمام شاه که حزب توده ايران متهم به آن شد)، از 19 اسفند 1329 افراشته روزنامه چلنگر را منتشر کرد. اين روزنامه يک حادثه در دنياي شعر و مطبوعات کشور به شمار مي‌رود. چلنگر به معناي كسي است كه‌از آهن، ابزار مي‌سازد (آهنگر).

افراشته در کنگره نويسندگان و شعراي ايران که در تيرماه سال 1325 در تهران تشکيل شد شرکت کرد. دراين کنگره که به همت انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي ترتيب يافته بود، چهره هائي چون ملک الشعراي بهار، علامه دهخدا، احسان طبري، صادق هدايت، نيما يوشيج، کريم کشاورز، حکمت و ده ها شاعر و نويسنده ‌ي ديگر حضور يافته و به نوبت آثاري از خود را ارائه داده بودند. درهمين کنگره وقتي نوبت به افراشته رسيد تا آثار خود را بخواند، او چند کلمه اي هم به سبک خود صحبت کرد. و گفت: «درتهران، ما دو گروه دکتر داريم. گروهي در شمال شهر مطب دارند که ويزيت آنها 5 تومان است و گروهي ديگر هم در جنوب شهر، مثلا در محله ‌ي "اسمال بزاز" و " گود زنبورک خانه" که مردم را با دريافت 5 ريال مداوا مي کنند. دکتر شمال شهري ممکن است بعضي از روزها بيمار نداشته باشد و پولي هم گيرش نيايد، اما دکتر جنوب شهري حتما روزي پنجاه نفر را ويزيت مي کند و 25 تومان درآمد دارد. من شاعر، مانند آن دکتر جنوب شهري هستم، شعرم مال مردم جنوب شهر است و ممکن است شعراي طرفدار پروپاقرص انوري و عسجدي آن را نپسندند ولي من طرفداران خودم را دارم.» او دراين کنگره شعر «شغال محکوم» و «پالتوي چهارده ساله» را خواند.

اولين شماره نامه‌ي فكاهي و سياسي چلنگر در چهار صفحه به تاريخ پنجشنبه 17/12/1329 به قيمت دو ريال منتشر شد كه بيشتر اشعار و مطالب آن متعلق به شخص افراشته بود. و دفتر چلنگر در خيابان نواب كه در عين حال منزل مسكوني افراشته نيز بود، داير شد. منزلي كه بعدها مورد حمله اوباش و مخالفان حزب توده قرار گرفت و همه چيز آن ويران شد.

افراشته پيش از انتشار چلنگر كه با مهمترين جريانات سياسي تاريخ معاصر ايران گره خورده است، همكاري با مطبوعات را از روزنامه اميد در سال 1314 آغاز مي‌كند و بعداً در روزنامه توفيق نيز قلم مي‌زند؛ همچنين از سال 1300 تا 1310 به كار دلالي و معاملات املاك مشغول بوده و از آن تاريخ تا هفت سال بعد در امجديه پلاك‌هاي سيماني مي‌ساخته و 1318 تا 1324 به عنوان معمار در شهرداري مشغول به كار بوده و پس از آن تا كودتاي ضد مردمي 28 مرداد 1332 روزنامه چلنگر را منتشر مي‌كرد. با توجه به کارنامه‌ي زندگي معيشتي‌ افراشته مشخص خواهد شد كه از کجا برخاسته بود و چرا شاعر توده‌هاي مردم ايران بود: گچ‌فروشي، شاگرد پادوئي شرکت‌هاي ساختماني، شاگردي بنگاه‌هاي معاملات املاک، معمار شهرداري ، آموزگاري ، هنرپيشگي تئاتر، مجسمه سازي، نقاشي و سرانجام روزنامه‌نگاري و شاعري! مخاطب طنز افراشته (اعم از نظم ونثر) مردم عامي و كم سواد بودند. ويژگي بارز شعر او، به كار گيري زبان مردم عامي بود. او شيرين، ظريف و ساده شعر مي گفت و به اشكال سنّتي در اشعار موزون و مقفّي مقيد نبود. اوج هنرنمايي او در شعرهايي است كه به زبان گيلكي سروده ، تا آنجا كه او را بزرگترين سراينده اشعار گيلكي ميدانند. در نثر، شتابزده و گزارشي مي نوشت و به تناسب جهت گيري هاي عقيدتي و سياسي خود ، جامعه را صحنه در گيري منافع طبقاتي مي‌‌ديد. و به سبب آشنايي نزديك با زندگي مردم خرده پا ، در توصيف تيپ هاي اداري و بازاري توفيق داشت . در دوران فعاليت روزنامه چلنگر و دوران جنبش ملي كردن نفت، فعاليت افراشته اوج گرفت و چهل قصه كوچكي كه در همين دوران از او منتشر شده است، افراشته را گاه يك چخوف ايراني نشان ميدهد.

از ديگر سو افراشته همواره عشق و علاقه‌ي فراواني به گردآوري ادبيات محلي داشت. و اگرچه چلنگر به زبان فارسي منتشر مي‌شد، اما از همان شماره‌ي اول صفحه‌اي را به ادبيات محلي اختصاص داد. در اين صفحه اشعاري چاپ مي‌شد به گيلكي، آذربايجاني، كردي، تركمني، لري، مازندراني و... سهم اشعار گيلكي بيشتر بود، به‌خاطر خود افراشته كه در شعر گيلكي سرآمد بود. پس از مدتي اين صفحه از چلنگر منتشر نمي‌شود و افراشته اعلام مي‌كند كه شهرباني از انتشار ادبيات محلي جلوگيري كرده است. بااين همه افراشته كه به شاعر توده‌ها مبدل شده است از پا نمي‌نشيند و حتا خوانندگان نشريه را تشويق مي‌كند كه از او انتقاد كنند و سعي در تشويق استعدادهاي جوانان دارد.

افراشته داراي خانواده‌اي با يك همسر و سه پسر بود كه در دوران تبعيد، يكي از پسرانش را به دليل نارسائي قلبي از دست مي‌دهد. افراشته از سال 1332 به بعد زندگي مخفي داشته و تاكنون كمتر از حال و روز او در اين دوران كه بي‌شباهت به وضعيت بسياري از روشنفكرها در سال‌هاي سياه بعد از كودتا نيست، نوشته‌اند. افراشته پس از کودتا تا يک سال و نيم درايران مخفي بود و در خانه‌هاي همان مردمي زندگي مي‌کرد که سوژه‌هاي اشعارش بودند. از چنگ فرمانداري نظامي گريخت و به مهاجر ت رفت. در بلغارستان ساکن شد، اما دوري از ايران در توان تحمل او نبود. پيش از مرگش از 1336 در بلغارستان در هفته نامه "استرشل" (زنبور قرمز) به زبان بلغاري داستان مي نوشت. و كوشش فراواني براي نوشتن داستان به كار مي‌برد. مي بايست با زحمت زياد نوشته هاي خود را به‌ديگران مي‌سپرد تا به بلغاري يا تركي ترجمه كنن د. با اين حال خوانندگان فراوان ي داشت. افراشته که در اواخر سال 1334 از ايران خارج شده بود در 16 ارديبهشت ماه 1338، بسيار زودهنگام و در سن 51 سالگي قلبش از طپش بازماند و براي هميشه خاموش شد. او را كه در صوفيه با نام مستعار "حسن شريفي" مي‌شناختند، در گورستان معروف شهر به خاك سپردند. و بيت معروف او "بشکني اي قلم اي دست اگر / پيچي از خدمت محرومان سر " که سال‌ها سرتيتر روزنامه چلنگر بود، بر پيشاني سنگي کنده شد که بر گورش نهادند.

براي آشنائي هرچه بيشتر با آثار افراشته شعر «پالتوي چهارده‌ساله» را بخوانيد.

اي چارده ساله پالتوي من
اي رفته سر آستين و دامن
اي آن كه به پشت و رو رسيدي
جر خوردي و وصله پينه ايدي
هر چند كه رنگ و رو نداري
وارفتـــه‌اي و اطـــــو نــــداري
گشته يقه ات چو قاب دستمال
صد رحمت حق به لنگ بقّال
پاره بوده چو قلب مجنون
چل تكه, چو بقچه گلين جون
اي رفته به ناز و آمده باز
صد بار گرو دكان رزاز
خواهـــم ز تو از طـــريق يـــاري
امســـالـه مـــرا نگــــه داري
اين بهمن و دي مرو تــو از دست
تـا سال دگـــر ، خـــدا بـــزرگ است

 

 

 

* اي مرد گيلك (گيلاني)، سحر نزديك است. عنوان شعري گيلكي از افراشته

منابع و ماخذ:

1.       پاينده لنگرودي، محمود / شعرهاي گيلكي افراشته / نشر گيلكان / زمستان 1374

2.       م.ا.به‌آذين / برگزيده‌ي اشعار فارسي و گيلكي / انتشارات نيل / 1358

3.       طبري، احسان / يك‌صد سال جدال ميان انديشه و استبداد / بخش‌هائي از يك مقاله!

4.       افراشته، محمد علي / مجموعه آثار به‌كوشش نصرت‌اله نوح / نشر توكا / 1358

5.       افراشته، محمد علي / چلنگر، برگزيده شعرها / نشر رفعت / زمستان 1357

6.       افراشته، محمد علي / پابرانده گيله مرد / انتشارات انديشه صومعه سرا

7.       محبي، مراد / معرفي يك نشريه طنز، چلنگر / سالنامه گل‌آقا / 1373

8.       پايگاه اينترنتي شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي به نشاني: http://www.persian-language.org

9.       پايگاه اينترنتي ورگ به نشاني: http://www.varg.ir  

 

اين مقاله در شماره 6 ماهنامه رونا در نشاني: http://www.ronamag.com منتشر شده است