دولت صد درصد طبقاتی

 چکیده نظرات رزا لوگزامبورگ در باره نقش دولت در سیستم سرمایه داری

 برگردان ناهید جعفرپور

رزا لوگزامبورگ: اشکال  دمکراسی بورژوازی سیستم سرمایه داری را کنترل نمی کنند بلکه بیشتر به بلوغ سرمایه داری یاری می رسانند.

زمانی که ما تاریخ را مرور می کنیم البته نه آن تاریخی که می بایست بوده و باشد بلکه هر آنچه که بطور واقعی رخ داده است، به این نتیجه می رسیم که جنگ عامل ناگزیر توسعه سرمایه است(....).

 

امروزه برای طبقه سرمایه داران نظامیگری رابطه ای سه جانبه ضروری است: اول به عنوان ابزار مبارزه برسر منافع ملی دررقابت بر علیه گروه های دیگر ملی و دوم بعنوان مهمترین ماشین سرمایه گذاری برای سرمایه مالی و صنعتی و سوم بعنوان ابزار مبارزه رهبریت طبقاتی در سطح ملی بر علیه شاغلین و مزد بگیران و تمامی کسانی که وجه مشترکی با توسعه اقتصاد جهانی سرمایه داری ندارند.

 

و اما آنچه که به بهترین وجه کاراکتر خاص نظامیگری کنونی را بما نشان می دهد، رشد گسترده آن در تمامی کشورهای جهان است. ( برای رقابت بیشتر) و در نتیجه با بررسی این شرایط به این مسئله خواهیم رسید که اولا نظامیگری یک نوع بیماری مصری علاج ناپذیر است که سرمایه داری سخت به آن مبتلاست و دوما بدون آن هم نمی تواند زندگی کند و در واقع نظامیگری در شرایط حاضر با سیستم سرمایه داری عجین شده است.

 

در هنگام انشعاب میان توسعه اجتماعی و منافع طبقه رهبری کننده دولت همواره جانب دار طبقه رهبری کننده است. وی در سیاستش درست بمانند خود بورژوازی بر خلاف توسعه اجتماعی حرکت می نماید و به این دلیل هم روز بروز بیشتر از پیش از کاراکتر نمایندگی مجموعه آحاد جامعه دور تر شده و به همان اندازه بیشتر و بیشتر به دولت طبقاتی صد درصد تبدیل می شود و یا بهتر بگویم این دو خصلت (یعنی نماینده مردم بودن و دولت طبقاتی بودن)، جدا شدنشان از هم باعث پدید آمدن تضادهائی درون خود موجودیت دولت شده و روز بروز این تضاد ها قوت و شدت خواهند گرفت. 

 

زیرا که از سوئی وظیفه دولت بعنوان نماینده اجتماع در دخالت در زندگی اجتماعی و کنترل این زندگی اجتماعی رشد می کند و از سوئی کاراکتر طبقاتی اش مجبورش می کند که هر چه بیشتر نقطه ثقل عملکردها و ابزار قدرتی اش را در جاهائی به کار برد که به نفع طبقه بورژوازی است و برای اجتماع مفهومی جز زیان و نقصان ندارد. مانند نظامیگری و سیاست استعماری (.....)

 

(....) قاعدتا دریک دمکراسی سازماندهی دولتی باید منافع مجموعه جامعه را برآورده نماید اما از آنجا که جامعه جامعه سرمایه داریست یعنی جامعه ای که در آن منافع سرمایه داری ارجعیت دارد لذا در این دمکراسی دولت منافع سرمایه داری را تامین می نماید وتمامی نهاد های دمکراسی ماهیتا ابزاری خواهند بود در دست طبقه رهبری کننده. حقیقت این است و تا بحال نشان داده شده است که هر زمان که این شکل دمکراسی تمایل به این داشته است که کاراکتر طبقاتی اش را نفع کند و ابزاری برای منافع واقعی مردم گردد، خود همان اشکال دمکراتیک از سوی بورژوازی و نماینده دولتی اش قربانی شده است.

 ایده یک پارلمان که اکثریت اعضایش سوسیال دمکرات باشند بنظر می رسد    یک محاسبه عددی است که تنها روی شکل ظاهری و فرمالیته دمکراسی  حساب می کند و به محتوای حقیقی دمکراسی هیچ توجه ای ندارد و دمکراسی  در مجموع  ( شکل و محتوا) بعنوان  یک ابزار بلاواسطه سوسیالیستی که جامعه سرمایه داری را کم کم و بتدریج سیراب کند ظاهر نمی شود (....) بلکه برعکس بعنوان یک ابزار ویژه کاپیتالیستی که تناقضات کاپیتالیستی را پخته و آموزش می دهد ظاهر می شود.  


با توجه به این تکامل عینی دولت جمله "کنترل اجتماعی" که سوسیالیسم مستقیم باعث رشدش است تغییر می کند و به فازی در می افتد که هر روز بیش از روز دیگر در تضاد با واقعیت ها قرار می گیرد.