پاسخ ایلان پاپه به مقاله " تختخواب شهر سودوم"

جستجو بدنبال بدیل ها

Ilan Pappe

26.04.2007

بخش یک

برگردان ناهید جعفرپور

 

اوری آونری به کسانی که " راه حل یک دولت" را پشتیبانی می کنند انتقاد دارد  و می گوید که آنها حقایق را بل اجبار در تختخواب سودوم قرار می دهند. بنظر می رسد که وی این انسانها را در بهترین حالت بعنوان انسانهائی که در رویا بسر می برند و حقایق سیاسی اطراف خویش را درک نمی کنند و کسانی هستند که در وضعیت دائمی آرزوئی بسر می برند ارزیابی می کند.

ما همه یاران قدیمی درچپ اسرائیل هستیم و از این رو این امکان دارد که درمواقع ناچاری دچار اشتباه شویم و اوهام ببینیم و دچار تصورات رویائی شویم و در نهایت تحت تاثیر این حالات از دیدن واقعییات ناخوشایند اطراف خویش سرباز زنیم.

 

 در این صورت امکان دارد که افسانه تختخواب شهر سودوم حتی برای آن کسانی که برای پیدا نمودن راه حلی برای فلسطین از مدل آفریقای جنوبی الهام می گیرند صادق باشد.

اما در این مورد مشخص تختخواب شهر سودوم در مقایسه با تختخواب پادشاهی " گوش شالوم" و دیگر اعضای چپ صیهونیست که راه حل دو دولت را پیشنهاد می کنند، تخت بچه ای بیش نیست.

 

مدل آفریقا جنوبی خیلی جوان است در واقع هم هنوز یکسال از زمانی که این مسئله بطور جدی مورد بررسی قرار گرفته است نمی گذرد. در حالیکه شکل " دو دولت" 60 سال سن دارد: رویائی ناموفق و خطرناک که اسرائیل را در موقعییتی قرار می دهد که همچنان به اشغال خود ادامه دهد بدون اینکه انتقادی جدی و قابل اجرا از جامعه بین الملل دریافت نماید.

 

مدل آفریقا جنوبی بخوبی برای یک تحقیق مقایسه ای مناسب است. اما نه بعنوان ابزاری برای رقابت غلط.

بخش هائی در تاریخ استعماری آفریقا جنوبی و صیهونیستی کردن فلسطین به طور واقعی با هم یکسان هستند. متد های رهبری کننده ساکنین سفید پوست آفریقای جنوبی شباهت زیاد به متد های رهبری کننده جنبش صیهونیستی و از اواخر قرن 19 به متد های اسرائیل در مقابل مردم بومی فلسطین که باعث مهاجرت آنان شد، دارد. از سال 1948 سیاست رسمی اسرائیل بر علیه فلسطینی ها حتی بدتر از رژیم نژادپرست بوده است.

مهم تر از همه مدل آفریقاجنوبی الهام بخش کسانی است که خود را با مسئله فلسطین در دو جهت مهم مشغول می سازند:1/ پیاده نمودن دولتی دمکراتیک که جهت گیری جدیدی برای پیدا نمودن راه حلی در آینده ارائه می دهد. 2/ بجای فرمول " راه حل دو دولت" که ناموفق مانده است ،  از نو اندیشیدن و پیدا نمودن این پاسخ که چگونه می توان بر اشغال اسرائیلی پیروز شد ـ از طریق بایکوت ، تحریم ها و....

 

اوضاع در محل کاملا روشن است: راه حل دو دولت شکست خورده است و ما هیچ وقتی نداریم که با خوشحالی های بی حاصل با تلاش های دیپلماسی گمراه  کننده که بجائی نمی رسند ، هدر بدهیم

همانطور که آونری تائید می کند جنبش صلح اسرائیلی موفق نشد جامعه یهودی اسرائیل را قانع نماید که راه صلح را برود. تخمینی انتقادی و خشک و خالی از بزرگی و قدرت این وضعییت ما را به نتیجه ای غیر قابل انکار می رساند که شانسی بر علیه تمایل رهبری کننده در جامعه اسرائیلی وجود ندارد.

آونری این واقعییت ها را مورد توجه قرار نمی دهد و ادعا می کند که راه حل یک دولت  خطرناکترین داروئی است که می توان برای یک بیمار بسیار مریض تجویز نمود.

اجازه بدهید که ما این دارو را در اندازه های مختلف تجویز کنیم اما برای خدا داروئی را که بسیار خطرناک است و نزدیک به 60 سال است ما  در حلق این بیمار بدبخت فرو می بریم و تقریبا وی را کشته است را از این بیمار بگیریم.

برای صلح هم که شده این بسیار اهمیت دارد که ما در بررسیمان مدل آفریقا جنوبی و سایر بررسی های تاریخی را دخالت دهیم. بدلیل خطا ها و ناموفقیتی های ما می بایست هر مبارزه پیروزمند دیگری را بر علیه استثمار و فشار مورد بررسی قرار دهیم.

تمامی این موارد بررسی شده تاریخی نشان می دهند که مبارزات از داخل و خارج همدیگر را قوت می بخشند و به هیچ وجه در مقابل هم قرار نگرفته و همدیگر را خنثی نمی کنند.

 

تازه زمانی هم که تحریم ها برای آفریقای جنوبی مقرر گشتند، جنبش آزادی بخش همچنان مبارزه اش را ادامه می داد زیرا که سفیدپوست های آفریقاجنوبی از تلاش متفاعد نمودن هموطنانشان برای دفاع از سیستم نژادپرستی دست بر نمی داشتند. اما هیچ کسی وجود نداشت که همنظرمقاله اوری آونری باشد که ادعا می کند که استراتژی فشار از خارج غلط است زیرا که این استراتژی امکانات تغییرات از داخل را ضعیف می سازد.  بخصوص اگر که ناموفقیت مبارزات داخل آنچنان قابل رویت می باشند. حتی در آفریقای جنوبی زمانی هم که دولت کلرک با جنبش آزادی بخش مذاکره می نمود همواره تحریم ها پا بر جا بودند.
این اصلا قابل فهم نیست که چرا اوری آونری اینقدر اهمیت عقیده افکار عمومی جهان را کم ارزش می داند. بدون پشتیبانی این افکار عمومی جهانی که بخشا جنبش صیهونیستی هم به آن تعلق دارد هیچگاه کنفرانس نخبه برگزار نمی شد و اگرجامعه بین الملل ایده تقسیم را رد می نمود آنوقت دولتی واحد را بجایش مورد قبول قرار می داد زیرا که خواست بسیاری از اعضای سازمان ملل هم این بود. 

 

بله این اعضا زیر فشار زیاد آمریکا و لوبی های صیهونیست کوتاه آمدند و پشتیبانی کامل خویش را برای راه حل یک دولت واحد پس گرفتند. اگر جامعه بین الملل موضع خود را امروز تغییر دهد و در باره اسرائیل مجددا بیاندیشد و اتخاذ موضع کند، شانس پایان دادن به اشغال بشدت بالا می رود و از این طریق کمک می کنند که این خون ریزی ها که نه تنها فلسطینی ها بلکه یهودی ها را هم قربانی می کند پایانی بگیرند.

 

خواست " راه حل یک دولت" و خواست بایکوت و تحریم و.. باید بعنوان عکس العمل بر علیه ناموفقیت استراتژی قبلی فهمیده شود. استراتژی که با وجود اینکه از سوی طبقه سیاسی مورد قبول بود اما هرگز مورد پشتیبانی ملت قرار نگرفت. هر کسی که این نظریه جدید را و آنهم به این شکل کلی رد می کند  احتمالا بیشتر ناراحت نقش خودش در تاریخ است تا اینکه چه چیزی در این ایده جدید غلط است. در واقع هم اقرار به اشتباهات شخصی و یا جمعی سخت است. اما بخاطر صلح ضروری است که خودخواهی شخصی را کنار گذاشت. من تمایل دارم که این شکلی فکر کنم زمانی که مقاله بخطای آونری را می خوانم. وی می نویسد که موجودیت ملت فلسطین مورد پذیرش عموم قرار گرفته است و همچنین اکثر اسرائیلی ها آماده اند ایده یک دولت با پایتختی چون اورشلیم برای دو دولت را بپذیرند. این واقعا موردی روشن برای تختخواب سودوم است:  دودستان و دو پاهای بیمار قطع می شود برای اینکه به این تختخواب بخورد و جالب تر از همه این گفته آونری است که می گوید :" ما دولتمان را مجبور کردیم که سازمان " پ ال او " را برسمیت بشمارد و همچنین تلاش می کنیم آنان را مجبور کنیم که حماس را هم به رسمیت بشمارد".  حالا آنهم بعد از اینکه بیماران همچنان سایر اعضای بدنشان قطع شده است ( معذرت می خواهم برای این تفسیر وحشتناک اما آونری مرا مجبور به آن نمود). این گفته آونری با  موضع گیری افکارعمومی یهودی در اسرائیل در رابطه با صلح بسیار کم در رابطه می باشد ـ از 1948 تا به حالا .    

 اما آونری برای اینکه هر بحثی را در باره " راه حل یک دولت" در نطفه خفه کند کارت برنده را از کلاه جادو بیرون می کشد:" زیر ظاهر و در عمق خودآگاهی ملی ما پیروزی نهفته است". بگذارید ما فلسطینی ها را با دستگاه های بدن گرد و دستگاه های اشعه لیزر مجهز کنیم سپس آنها شاید بتوانند نه تنها تونل را پیدا کنند بلکه همچنین چراغ انتهای تونل را هم پیدا نمایند. واقعییت این است که آنچه که در عمق لایه های خودآگاهی ملی اسرائیلی قرار دارد بسیار بدتر از آنچیزی است که در سطح ظاهری بنظر می رسد. امید داریم که این خودآگاهی ملی همیشه در همان لایه های عمقی باقی بماند و به سطح ظاهری نرسد. در واقع آن لایه های عمقی انباری هستند برای تاریکی ها و نژادپرستی عقب افتاده که اگر به آن فرصت و اجازه دهند روان می شوند و همه ما را در دریائی از تنفر و سیاهی غرق خواهند نمود. 

 

آونری حق دارد اگر که می گوید که بیشک 99،99% یهودیان اسرائیل دولتی اسرائیلی با یک اکثریتی یهودی می خواهند ـ حال بی تفاوت که مرزهایش کجاست. یک کارزار موفقیت آمیز بایکوت این موضع را یکروزه تغییر نمی دهد اما یک پیغام روشن را به افکار عمومی منتقل می کند که این موضع راسیستی و در قرن 21 غیر قابل قبول می باشد.

بدون رساندن هوای تنفس فرهنگی و اقتصادی ای که با آن غرب اسرائیل را تامین می نماید ، برای اکثریت خاموش اسرائیل مشکل خواهد بود که زندگی کنند و به این باور داشته باشند که  می شود در مقابل چشمان جهان دولتی قانونی نژاد پرست داشت. آنها مجبور به انتخاب خواهند بود و امید اینکه بمانند کلرک تصمیم درستی را بگیرند. ادامه دارد..................