طرح پشتیبانی مالی دانشجویان از خانواده های کارگران زندانی،

پیامی نوید بخش برای تحکیم مبارزه طبقاتی در ایران!

  امیرجواهری لنگرودی

     ۳۰مه ۲۰۰۷

Amirjavaheri@yahoo.com

خبر کوتاه بود و به همین کوتاهی همه فهم :

«جمعی از دانشجويان چپ دانشگاه های تهران در طرحی مشترک اقدام به جمع آوری کمک برای خانواده های کارگران زندانی(محمود صالحی، شيث امانی و صديق کريمی) کردند.
اين طرح از روز يک شنبه ۶ خرداد با قرار دادن صندوق های جمع آوری کمک مالی و هم چنين پخش بروشور های اين برنامه در دانشگاه تهران، آغاز به کار کرد که مورد استقبال دانشجويان اين دانشگاه قرار گرفت....» و در ادامه آمده است : «...و در ادامه این طرح روز دو شنبه (۷ خرداد) دانشکده های ادبیات و علوم دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی شریف و دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه علامه به این طرح پیوستند.»  

.aspx 353http://kaargar.blogfa.com/post-

یاران دانشجو

دانشجویان چپ وانقلابی دانشگاههای تهران وسراسر ایران!

از دیر بازترین ایام تا امروز، مبارزه طبقه کارگر در جامعه تجزیه شده ما ، از روزی که پول ، بلامنازع فرمان می راند، و انسان نقش حقیری را در غارت همنوع خود ایفا می کند. فریاد دادخواهی انسان را با خود به دنبال داشته و دارد. گرچه تامین ابتدایی ترین نیازهای زندگی ، انگیزه ایست برای بقاء آدمی ، اما آدمی در طغیان مجدد خویش، فراتر از این می اندیشد و همواره به اعاده ارزشهای والای زندگی وبقاء خویش می نگرد ! از آنروز تا به امروز، دعوا بر سر این بود، که آیا باید ارزشها و جنبه های گوناگون حیات آدمی را به رابطه ساده خرید و فروش تبدیل کر د یا نه؟

می خواستند و می خواهند که هستی گروه وسیعی از مردمان یعنی کارگران ، بی چیزان و تهیدستان نیازمند را در این رابطه ساده – خرید وفروش - خلاصه کنند و کردند. اما انسان تحمل نکرد و کوشید که ارزشهای خود را بازیابد. مبارزه آنروز، دیروز و امروز نیروی رنج و کار، تلاش گرانبهائی است برای اعاده ارزشهای والای انسانی ، این مبارزه را باید پاس داشت! تلا لو ثروت اندوزی سرمایه داری افسار گسیخته جهان، از آنروز تا به امروز، نه به دنبال رفع نیازهای انسان ها، بلکه همواره وهمیشه به دنبال سود بیشتر راه می جوید . سرمایه دار وقتی به فکر نیازمندیهای انسان می افتد که مطمئن باشد ، رفع این نیازها به آزمندی سرمایه اش خدمت  می رساند و جیب های گشاد و نقدینه گی او را افزایش می دهد.

هرسرمایه داری برای افزایش سود وبارآوری بیشتر ، آنجا که از تولید فرار می کند یا بزبانی می گریزد، بیکاری تولید می کند. آنجا هم که سودی در تولید نشان می نماید ، تنها به سهم خویش به  گسترده گی و انبوهی صنعت وتکنولوژی فکر می کند وهمیشه پیشرفت وتکامل ، تکنیک و ماشین را برای بهره کشی بیشتر پی می گیرد.

سرمایه دار بجای کاهش ساعات کار، به کار اضافی و بجای افزایش اشتغال، بیکار سازی، بجای دستمزد بیشتر، کمترین دستمزد . بجای افزایش تولید و رفاه مردم جامعه اش، به سودطلبی بیشتر راه می جوید و دقیقا به عکس آن چیزی عمل می کند که در بوقهای خویش می دمد. روزی نیست که چرخ سرمایه برای اخراج و بیکار سازی گسترده وبیرویه کارگران شاغل، اسباب چینی  نکند!

آنچه ما امروز شاهدیم ؛ هم اکنون، عوارض بیکاری چندین میلیونی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری  را بنمایش می گذارد. این نمایش بصورت بحران بی آینده گی جوانان دختر و پسر، فساد وتباهی عظیم، گسترش اعتیاد و الکلیسم، قاچاق و فحشاء، بیماریهای مزمن مقاربتی وروانی ، خود کشی وطلاق های گسترده، افزایش بزهکاری وناهنجاریهای اجتماعی از یکطرف میدان دار است . از طرف دیگر اوج گیری گرایشات فاشیستی ، خصومت و دشمنی با کارگر مهاجر، افزایش دستجات و احزاب رسمی و غیر رسمی نئونازی ورشد نژاد پرستی، نفوذ سیاسی و اجتماعی رشده یابنده یکایک محافل و مجامع خارجی ستیز و ضد انسانی در برابر چشمان ما ظاهر می گردد .  از همین روست که ؛ امروز جهان به قمارخانه انحصارات مالی و بخش وسیع جهان بشری، به بدهکار آنان( سرمایه داران) تبدیل شده اند.

 درایران کلیت سرمایه داری انگلی ، از دیر باز ترین ایام تا به امروز، تنهااز این شاخه تولید به آن شاخه تولید فرار نمی کند، بلکه اساساّ از خود تولید فرار می کند و به نزول خواری ، ربا خواری، فساد پروری، بورس بازی، واسطه گی ، دلالی ، دریوزه گی ، سفله گی، مافیا پروری ، آقا منشی و کلاشی در لباس مکلا و معمم روی می آورد تا به سود های افسانه ای دست یابد. بدون آنکه ارزشی از خود بجا نهد.

انقلاب توده ای ضد سلطنتی بهمن ماه ۱۳۵۷، محصول سلطه سرمایه داری و بر ضد آن بود. اما این انقلاب به بار ننشست و به شکست انجامید.  این شکست بیش از هر چیز، محصول استبداد رژیم سلطنتی و اعمال دیکتاتوری خشن سرمایه به کارگران و زحمکشان و نیروی حاشیه تولید و روستائیان زحمتکش ایران بود. به هیچ یک از آنان این امکان داده نشد تا بعنوان یک طبقه اجتماعی در برابر طبقه سرمایه دار متشکل شوند و تهیدستان شهر وروستا را که توسط طبقه زمین خواران حاکم، خانه خراب و آواره و ضایع شده بودند ، بعنوان متحد خویش ، بدور خود گرد آورند. این شکست محصول به تاراج بردن انبوهه روشنفکران و کارورزان قلم واندیشه هم بود که حاضر نمی شدند، به ساز استبداد گردن نهند، و همین وسیله شد که آنان را با نیروی ساواک بدرون زندان ها برند . روزبه ها از نسل ۲۸ مرداد و امیر پرویز پویان و هادی بنده خدا لنگرودی ها از نسل سیاهکل ناکام را به چوبه اعدام بستند.  گلسرخی ها ، کرامت دانشیان ها ، روشنفکران ترقیخواه را دستگیر و به پای بیداد گاههای نظامی کشاندند تا اعدام شان نمایند و جامعه را مرعوب ، یکه تازی های حکومت خویش سازند تا ساختگی و پوشالی بودن دروازه تمدن ادعایی خویش را، اسباب چینی کنند! نسلی را به پای چوبه اعدام کشاندند. بخشی را کُشتند، بخشی را دربدر و تبعید ساختند. خیل وسیعی را برای ابد ، به زندان محکوم کردند. جمعی را به فجیع ترین شکل ممکن و به دروغ به اتهام فرار در تپه های اوین به رگبار بستند. در عوض دست کارگزاران ارتجاع عمامه بسر،آخوند و نان دانی آنان ( مسجد و منبر ) را در کلیتش، رها ساختند.   

حاکمیت رهبری ارتجاعی روحانیت بر تخت انقلاب سوار شدن اش ، میوه تلخ و زهر آگین ، همین سلطنت بود که بخاطر ماهیت سرکوبگری و اختناق ذاتی اش، جز مذهب ، مسجد ، منبر را باقی نگذاشت . هر فکر و جریان مستقل و متحولی را که بکمک آن می شد، مردم را جمع و رهبری کرد، کوبیده و درهم شکست و خود نیز فرار را بر قرار ترجیح داد. ارباب  مذهب هم در جایگاه حکومتی اش ، آن زمان که پا سفت کرد ، سیاه ترین استبداد را بر مردمان ایران حاکم ساخت. حقوق مدنی و آزادیهای فردی را حتی در چهاردیواری خانه و بقولی در درون اطاق خواب مردم ، با شنود و بی شنود، بیرون کشید و ویران ساخت.   

همین نظام ، سرمایه دار و سرمایه خوار و حافظ منفعت کلان سرمایه داران،ضمن پاسداری خونین از سرمایه داری، ارتجاعی ترین اشکال مالکیت و قوانین شرعی را به خدمت خویش می گیرد . هر روز همراه با افزایش بی وقفه قیمت ها، تعرض به دستمزد ها شدت می گیرد . فقر و گدایی در معابر عمومی گسترش می یابد.  تشکل مستقل کارگران ، سندیکا هها ، اتحادیه ها و شورا ها و مجامع عمومی کار، اتحادیه مستقل بیکاران و اخراج شده گان از کار ، تشکل های مستقل ، محافل و مجامع آزاد و لائیک، تعاونی ها ، کمیته های اقدام ، کمیته های کارخانه و غیره ، زیر ضرب قرار می گیرند و سیاست زدایی می شوند و عمله نظام در لباس پاسدار، بسیجی ، نهی از منکر، امنیتی ، والی شهر، امام جمعه ، قاضی القضات، و رهرو امام ره، با اسم شب « اقدام علیه امنیت ملی » و یا به اتهام « تبلیغ علیه نظام »، احکام صادر می کنند و توسط ضابطین فرمانبر خود، برسر شاخ می نشینند و بُن می برند! این است حاصل خانه خرابی نزدیک به ۷۰ میلیون شهروند ایرانی در برابر اقلیت متشرع دینمدارو دین خوار!

مبارزه دانشجویان در طی بیش از چند دهه در تاریخ مبارزه آزادیخواهانه مردم ایرن، رسالت عمق بخشیدن به جنبش مبارزاتی درون کشور، بر سر بزنگاهها ، خنثی کننده ، آن کیسه چپاولگرانه بوده که سرمایه داری ایران از پس حجره های بازار گرفته تا کارفرما های غاصب ، بر سر کارگران و زحمتکشان جامعه ما ، فرو ریزانده اند و طبقه رنج و کار نیز برای رهایی از آن، همه  توش و توان خویش را به رودررویی و چاره اندیشی و تقابل با آنها نهاد.

تا امروز صف دانشجویان چپ و سوسیالیست با گامهای دقیق و به موقع خویش، پرچمدار و پیام آور، رسالت تاریخی جانبداری از جنبش های اجتماعی  درون کشور بوده اند. این رویارویی و صف آرایی ، طی چند دهه اخیر، نتایج جانکاه  آواره گی ، تبعید و زندان ، شکنجه واعدام و هزینه های چند گانه ای را برای آنان به دنبال داشته است . همه تاریخ خونبار کشور ما اخراج از تحصیل وسر تراشی و به سربازی اجباری بردن دانشجویان در دوره های خفقان ( سلطنتی)  ودر دوران دیکتاتوری خونریز ( اسلامی ) به تعلیق از ترم تحصیلی ، دستگیری و زندان ، کتک خوری واخراج ، یا اعمال سایر شیوه های خطر آفرین زندگی،  کشاکش های این دوره های تاریخ مبارزاتی دانشجویان کشور ما را رقم می زند. از جمله در همین طرح آمده است : «جنبش دانشجويي که طي چند ساله ي اخير با شعار اتحاد جنبش دانشجويي با جنبش کارگري به صحنه آمده است بايد براي کمک به حضور نيرومند جنبش کارگري در مبارزات اجتماعي و سياسي و اعلام همبستگي خود با کارگران، گام هاي عملي جدي بردارد. کمک به شکل گيري صندوق اعتصاب و جمع آوري کمک مالي براي کارگران زنداني و اخراج شده از جمله ي اين گام هاي عملي است. »  آنچه من بدان می اندیشم؛ اجرای عملی صندوقهای یاری رسانی مالی و جمع آوری کمکهای مالی برای خانواده های فعالین کارگری زندانی شده ضمن اینکه به لحاظ کمک مالی برای یکایک اعضاء خانواده زندانیان سیاسی نظام اهمیت زیادی دارد و دلگرمی و اطمینان می آورد، در عین حال تنها یک اقدام بشردوستانه و آوانگارد ، و تهیجی تلقی نمی شود، بلکه اقدامی مبارزاتی وسازمانگر ، سیاسی و طبقاتی هم هست. این قللک گردانی، یک اقدام سیاسی تعهد برانگیز وماهرانه ،جهت بر جستگی بخشیدن به افکار عمومی برای برحق دانستن مبارزه کارگران در سطح جامعه به حساب می آید. یک اقدام صورت گرفته در امسال در درون کشور، کمک مالی کارگران عسلويه به خانواده های کارگران بازداشت شده در مراسم اول ماه مه سنندج  است،  که در اطلاعیه  سایت اتحاديه سراسری کارگران اخراجی و بيکار، آمده است : « امروز مبلغ چهار ميليون ريال کمک مالی جمع آوری شده توسط کارگران عسلويه تحويل اتحاديه سراسری کارگران اخراجی و بيکار شد. اين کمک در پی يورش به مراسم اول ماه مه در شهر سنندج و بازداشت ۱۳ نفر از کارگران شرکت کننده در اين مراسم و در همبستگی با کارگران بازداشتی ظرف روزهای گذشته توسط کارگران عسلويه جمع آوری و امروز در اختيار اتحاديه سراسری کارگران اخراجی و بيکار قرار گرفت. » در پایان خبر آمده است : « بی ترديد ما کارگران تنها با اتکا به نيروی متحد و متشکل خود، قادر خواهيم شد سد محکمی در برابر تعرض هر روزه صاحبان سرمايه به حقوق انسانی خود ايجاد نموده و برای هميشه به نکبتی که نظام سرمايه داری بر زندگی ما و خانواده هايمان تحميل کرده است پايان دهيم. زنده باد همبستگی کارگری» پس این چنین نگاه مسئولانه ای از جانب کارگران عسلویه ، که خود در بدترین شرایط ممکن زندگی می کنند، نشان از همدردی و همدلی وباور به همبستگی طبقاتی ، کارگران عسلویه نسبت به هم طبقه ای ها خود دارد. از خارج کشور نیز درست در آستانه نوروز امسال چندین میلیون تومان به دست کارگران داخل رسانده شد. در پاسخ به کمپین مالی محمود صالحی نیز ، فعالان جانبدار مبارزه کارگران و مزد و حقوق بگیران در خارج از ایران ، به این ندای ، نجیبه صالح زاده ( همسر محمود صالحی ) پاسخ دادند و کارزار های مالی چندی تدارک دیده شد. این کمک های فعالان مدافع مبارزات کارگران از خارج کشور نیز با باور و اعتقاد آنان گره خورده است . ما می بایست این ضربآهنگ کارزار های مالی داخل و خارج را بدور ازشحنه و شیخ ، به جولان در آوریم و صحنه پیکار طبقاتی را آوردگاه رویارویی ها سازیم . ما وشما، می توانیم چنین کنیم . درنگ جایز نیست!

طرح یاری رسانی مالی شما و اقدام ضربتی آن در این شرایط،، بدون تردید نقش آفرینی شما فرزندان جامعه را به اثبات می رساند . در این میان آنچه تعیین کننده است و تجربه نیز تا به امروز به شما و ما یاد داده، طرح هایی از این نوع ، مادامی پاسخ می گیرد که به این و آن فرد محدود نگردد و در حوزه عملی و اجرایی در سطح  یک یا چند دانشکده ، دست به دست نگردد. بلکه به حرکتی فرا گروهی ، چند صدایی و جنبشی بدل گردد. آنجا هم که مانع تراشی  حراست و امنیتی ها ، جلو پیشروی  ادامه کار را می گیرد ، افشاء این چهره ها در مقام مقدم ، کار شما و ما باید جای گیرد.  کم هزینه کردن این طرح با پوشش سراسری کردن و توده ای نمودن این اقدام معنی می یابد . وقتی طرح جا افتاد ، اینجاست که خرد جمعی ، می تواند آنرا با بازبینی همه جانبه بین مردم ببرد و بقولی : " توده را به جنگ صنفی آشنا کند" ، در واقع شاه بیت این طرح هم در این خواهد بود که ، بین مردم برده شود و همه گان را با خود درگیر کند. امروز در درون دانشکده ، فردا در درون فلان پارک ، روز دیگر به درون آن میدان و بازار چه و پای مسیر کوه کشانده شود. تا مردم با پوست و گوشت خود از موجودیت زندانی کارگر و وضعیت اسفبار خانواده های انان با خبر گردند . مردم باید بدانند ؛ حاصل فقر و فقاهت زندگی کارگران و مشکلات آنان ، چه فجایع اسفباری را متوجه زندگی همسران و فرزندانشان تا به امروز نموده است . گزارش "محمد علي مقنيان"  نماینده شهرستان بیجار وعضو كميسيون اجتماعي مجلس هفتم نماینده مجلس در اطلاع رسانی « گروه صنعتي ملي در سالهايي نه چندان دور با ۳۲ شركت تحت پوشش ۱۴هزار و ۵۰۰ كارگر را در اختيار داشت و امروز اين گروه صنعتي به پاركينگ اتومبيل‌‏هاي فرسوده و اسقاطي تبديل شده است ...» "مقنيان" تصريح كرد‌‏: « پس از تعطيلي اين گروه بزرگ صنعتي كه بخاطرمسايلي چون واردات وركود بازار فروش و كمبود نقدينگي، رخ داد۰۰ ۲ نفرخودكشي كردند وكانون گرم ۲هزار كارگر به دلايلي متعددي از هم پاشيده شد‌‏....»، (خبر گزاری کارایران – ایلنا ، جمعه  ۲۴شهریور ۱۳۸۵ برابر ۱۵سیپتامبر ۲۰۰۶) حاکمیت کارگرگُش، خودکشی ۰۰ ۲ کارگر، بر جستگی ابعاد یک جنایت تاریخی را توسط رسانه های عمومی و بویژه رادیو و تلویزیون کشور، از افکار عمومی پنهان نگاهداشته اند . این بر ما ست که ابعاد چنین جنایاتی را در تاریخ معاصر ایران ،  بر ملا کنیم.

  اگرامروز زنان  پیسشرو در به صف کردن مادران و خواهان ما و شما ، دهها حرکت اعتراضی و مطالباتی را سازمان می دهند و هزینه نیز می پردازند. کتک می خورند، احضاریه می گیرند. دستگیر  و روانه زندان ها می گردند . با وکیل و وثیقه و دهها زحمت و مشکل طرفند ولی از پای نمی نشینند. کار سترگ شما، طرح جمع آوری کمک مالی برای خانواده های زندانی و اخراج شده از کار، یعنی : " محمود صالحی، شيث امانی و صديق کريمی کارگران زندانی که به دليل تلاش برای برگزاری مراسم مستقل روز جهانی کارگر در زندان به سر می برند" می تواند ، برشی باشد ، برای یک اقدام جنبشی وهمگانی . این میسر نمی شود. مگراینکه جهت توده ای کردن و درگیر نمودن بخش وسیع جامعه و به صف کردن اقشاراجتماعی به پای این اقدام ، حتی اگر پولی در صندوق تان جای ندهند ، مواظب صندوق تان باشند و شما را از گزند، دزدیده شدن و ربودن شدن فعالان این طرح، در خیابانها و میدان ها ، حمایت کنند، گامی بجلو است. اگر این طرح به این حد پیش رود ، که مردم آنرا از آن خود بدانند، جسارت و عمق این مبارزه را معنی می بخشد. در تاریخ ما ، روزی که تختی قهرمان ملی کشتی ایران ، برای جمع آوری کمک به زلزله زده گان بوئین زهرا، با وانت بار ، به درون مردم رفت ، پاسخ تاریخی گرفت . توده مردم با او همراه شدند . دراذهان مردم نقش بسته ، که مادر پیری با پای ناتوان به دنبال وانت بار، به تختی چسبید و گفت : « قهرمان من چیزی در بساط ندارم ، دارایی ام همین چادر است که "عصمت ام" را با آن می پوشانم ، آنرا ازسر برمی دارم و به تو می دهم تا به محتاجش برسانی. من با سر برهنه به خانه برمی گردم، شاید چیزی پیدا کنم !» این است پایه اعتماد توده ای ، به اقدامی جان سوزو جسارت آمیز. در اهمیت این طرح می توان گفت؛ نباید این وظیفه مهم را بمانند کار دست چندم وجانبی  یا صرفاً تدارکاتی نگریست. باید آنرا بسیار جدی تلقی کرد و همانطور که پیشتر یاد کردم، به سطح تمام دانشگاهها و دیگر مراکز آموزشی و ... کشاند . آنرا بعنوان وطیفه ای مهم و اجتماعی گسترش داد و پیش برد. در یک کلام ؛ برای پوشش دادن به جامعیت  طرحی این چنینی ، باید حصار تنگ ذهنی ها را شکافت و گسترده ترین گرایش ها را در گیرش ساخت و دنبال امتیاز طلبی نبود و بردشمن دُون غرید!

دانشجو می تواند، امروز چون دیروز ، پایه قدرتمند آن اعتمادی گردد که خود با استقلال عمل واتکا به نیروی خویش، بنا نهاده و می خواهد  با دستان خود به سرانجامی  نتیجه بخش رساند. شما در پارک دانشجو در کنار تجمع وسیع زنان به صف شدید. شما دیروز در خاوران در کنار دهها و صد ها تن از مادران و زنانی  جا گرفتید که خواستند ، یاد آن کشتار خونین دو تابستان ۶۰ و ۶۷ را نگذارند ، بفراموشی بزداید . شما در کنار "عمو ناصر" ، هما وا شدید و سرود خوان آخرین جمعه سال نو بودید. شما پیشتر در کنار صف اعتصاب کارگران شرکت واحد به صف شدید و همه وبلاگ های خود را برای پوشش اعتراض آنان آپ کردید تا توطئه سکوت مطبوعات دولتی را بشکنید و شکستید. شما با خود کارگران سندیکای مستقل شرکت واحد  همراه شدید و صف در صف انان شعار سر دادید. شما در اول ماه مه امسال، روز همبستگی بین المللی را چه جسورانه با شعار: "  دانشجو و کارگر، اتحاد و اتحاد"  پر گل و نوا ساختید. شما در کنار انبوه استادان و معلمان تلاشگر، جای گرفتید و پرستاران اعتصابی و اعتراضی را پاس داشتید. شما همانید که هستید . در یک کلام؛این اقدام تاریخی و جذاب شما، قدم عملی مهم دیگری در اتحاد جنبش دانشجویی و جنبش کارگری  و برابری طلبانه، در راستای پاسخگویی به مطالبات عمومی آزادیخواهانه،  کشورمان محسوب می شود و گامی رو به جلو است. پس تلا لو این طرح و اقدام شما ، از همه آنان که تا دیروز با آنان بودید ، پاسخ خواهد گرفت . شما بر حکومت اید نه با حکومت و این همه استوانه دوام و بقاء شماست . 

شاهکار عمل شما ، در دوری گزینی از فرصت طلبان و عافیت جویانی استکه؛ با حضور خویش در این گونه  اقدامات ، برای خود و روز مبادا، پی نام و نشان می گردند . شما باید این گونه فرصت طلبان را نیز، از صف خود برانید . این کار مادامی شکل واقعی بخود خواهد گرفت ، که توده مردم بدان اعتماد کنند ، وزنه این طرح درپایه ریزی این اعتماد توده ای و برانگیختن نوعی پشتوانه ملی برای آن ، معنی می یابد . باید همه پایه جامعه جوان ما ، از کوچه، محله، روستا و شهر را درگیراین اقدام نمود و راه را برای پیشروی آن گشود . طبقه کارگرما ، ضربآهنگ هزینه های سخت جانی را درتمامی سطوح  مبارزاتی خویش ، ازواحد های تولیدی ، کارخانه های کوچک و بزرگ ، کوره پزخانه ها ، معادن مس و زغال سنگ ، نفت ، گازو پتروشیمی ، نساجی ، کارخانگی زنان ، کودکان خیابانی کار و بخش میلیونی خدمات ازمدتها پیش آغازکرده است و هزینه های گران قیمتی نیز پرداخته و می پردازد . وایش ننهیم ، تاریخ ما به شما و همه فرزانه گی نیروی اجتماعی شما چشم دوخته است . این کار از شما بر می آید. به پیش!