صدای
سوم یک
گرایش تاریخی
امین
حقیقت
بایستی از
توانمندی و
قدرت استدلال
برخودار باشد.
و از منطقی که
وجودش را بر
ما تحمیل کند.
مانند نور که
حقیقت محض است
آیا طرح صدای
سوم از چنین
امکانی
برخودار است و
خود را با
جهان در حال دگرگونی
شدن انطباق
خواهد داد و یا
چند صباحی در
تونال ذهن ها
جولان خواهد
داد و سپس جایش
را به تئوری
جدیدی خواهد
داد.؟ فرض براین قرار گیرد
که چنین ایده
ای یک
امر خیالی
باشد باید پرسید
ما در کجا ایستاده
ایم در
کنار نیروی که
برابر طلبی را
خواستار است و
یا در سنگر
اثبات حقانیت
بخشیدن به وضعیت
موجود ؟ پیدایش
سوژه نماد
واقعیت است و راه
گشای کشف و
گشایش حقیقت.
و نسبیت
واژگونه
برداشت ما که
تناقض در دورن
آن نهفته است
اما منکر
بازتاب عینیت
است. صدای سوم
به عنوان تئوری
سیاسی که
درغالب «اندیشه سیاسی و
اجتماعی» در میان
فعالین
داخل و خارج
از کشور، در
نوشته ها و بیانیه
ها سیاسی
وتحرکات
مستقل
نشان خودرا
حک می کند
جنبشی اجتماعی
که نه تنها شیشه
عمر حکومت را
در دستتان خود
دارد و به یک آینده
نگری خود را
پایبند می
داند. و دارای
تنوع اندیشه و
شیوه و
ساختار
متفاوت و رو
کردی استقلال
گرایانه به
خود دارد. دلیلی
که نیروی های
چپ مارکسیستی
و و نیروی ها ی
دمکراتیک
ومدافع
دمکراسی واقعی
به پشت چنین
نظری بیایستند
،چه می باشد؟ اما
قبلا باید این
نظر شکافته
شود و و منطق
خود را به
اثبات برساند.
برآوردن شدن نیازهای
زیستی، به شیوه
انسانی، و ایجاد
زمان فراغت
همگانی برای
رسیدن به درک
چگونگی بودن
زندگی در
خورانسان آن
زمانی است که
ادمی حق انتخاب
آگاها نه برخ.دار
باشد. برای رسیدن
به چنین موقعیتی، نیازمند تحول در
موقعیتهای
اجتماعی است
که محصور
کننده اکثریت
و برخودار
کننده اقلیت جامعه
را سبب شده
است .و نتیجتأ جامعه
را ازنوزایی
سترون می کند.
و پدید آورنده
گروه های که
دچار اسیب های
اجتماعی و روانی
هستند.
.مبارزه برای
ایستادن انسان
بر پای خویش،
سیاست اساسی
صدای سوم است.
مانع
تلاش برای رسیدن
به این
آرمان متعالی ، نیروی
های قدرتمدار
به اشکال نهاد
های دولتی خود
را بروز می
دهند، و نیرو
هایی
که تنها چشم
انداز آنها
انسان مصرف گرا
و نیروی ارزان
کار و ساختار
آنها
روابط پیچیده
و پنهان
خدای پول
است و
ما با
بالماسکه ای
از ماسکها در
حفظ و پایداری
نظام مستقر
برخود داریم.
صدای سوم با نما
ها و وضعیت های
گوناگون تلاش
دارد
ماسک ها را از
چهره ها
بر گیرد. این
گرایش تنها تئوری بحران
،مثلاشرایط
کنونی ایران نیست
، چرا که جهان ارمان
های
متعالی
انسان در میان
دو نیروی
استبداد و
امپرطوری
سرمایه در
منگه است.
در
رابطه با ا یران مبارزه
با رژیم اسلامی
و هم احتمال
مداخله گری
امریکا را به
چالش می گیرد.
در مبارزات سیاسی
و طبقاتی بیان
طرح منحنی ،
توان مندی و
خردجمعی و
جنبش اجتماعی
از پائین را
ترسیم می کند.
و به
خودسازمانی
نهادی های
مستقل از
دولت و
نهاد های قدرت
پایبندی است.
بنیاد آن یر
پایه اکثریت
عظیم قرار
دارد، که نه به رژیم
جمهوری اسلامی
دخیل بسته و
نه به منجی که
سیاست های
آنرا بانک
حهانی و باسازی
را
تجارت آزاد
تعیین
به عهده می گیرد.
این گرایش،
بار فساد و
تباهی
که که دامن گیر
اکثریت عظیم را تنها
در سایه
سیاست و شیوه
نگاه رژیم
اسلامی به
رابطه قدرت و
انسان و حقوق
آن درک میکند
،که در مدت سه
دهه نه
تنها زندگی از رنگ
تهی بلکه شب
تار هم بر آن خیمه
زده است و تحقیر
را خصلت دورنی
آدمی نموده . و
از همه مهمتر
تهی نمودن روحیه
تحول خواهی در
میان بخش های
وسیعی از مردم
که نتیجه اختناق
و سرکوب
جمعی
می باشد. رسیدن
به دیدگاه همین است که
هست کاریش نمی
شودکرد.
و جانب دیگر
احتمال یک درگیری
بسیار قوی است
که باید نام آنرا
فاجعه بنامیم که
انظباق با سیاست
وارد شدن امریکا با نقش
جدید مدرنش و پایان
بی تفاوتیش به نقش و
وظیفه اش در جهان! آن پاک
سازی دنیا از
شر تروریسم و
دمکراسی و
آزادی را جهانی
کردن همچون
جهانی کردن
سرمایه در
واقع حمله
بزرگتر ها به
کوچکتر ها یا قانون
توحش، ،که یکی
از برنامه های
پایه ای سیاست
امریکا می
باشد. و جمهوری
اسلامی در
خدمت کردن به
این وظیفه کمر
همت بسته است.
بینان
نظری صدای سوم
بر پایه واقعیت
ها مازاد جهان
سرمایه
قرار دارد که هم در
دورن آن هم علیه آن
و چشم اندازی
در ورای آن
دارد و پایه ،
ریشه آن
بر بنیاد بر هم
زدن شرایط
موجود حاکم
،تغییر سیاست
به جهت شرکت
آگاهانه مردم
بر سرشت زندگیشان
می باشد.
در ایران،
وجود نظام
جمهوری اسلامی
،حکومتی تام
الاختیار در
عرصه سیاست و
اقتصاد ،
ودارای دیدگاهی جاه
طلبانه ایدئولوژیک
و حفظ
قدرت
به هر قیمت حتی
در شرایط ویژه
ای این آمادگی
را دارد که
برای آن
آخر زمان را
هم به وجود
آورد. صدای
سوم به
خاطرامکان
بروز درگیری و
جنگ ، مسئولیت
بیشتر ی دارد.
می تواند نقش
این بازی را
کم رنگ تر کند یا از بازی
جلوگیری
کند.زمانی که
از گرایش
تاریخی صحبت
به میان می آید صدای
انقلابات
خفه
شده است و
صدای خشم
ملتهایست که
دست رنج شان
به جهان سیر
ناپذیر سود
سرریز می شود .
مبارزات
اجتماعی می
تواند
برخوردار از
نگاه های
متفاوت
باشد تجربه این
آموزش
را به ما
داده است اما
شیوه مبارزه بایستی
در رابطه با
واکنش نیرو ی
حاکم و نیروی
تحول گر باشد .
به مبارزه
طبقاتی و قدرت
گیری اجتماعی
آن دامن زند و
جسارت داشتن
به جضور اراده
مستقل و
آگاهانه
طبقات اجتماعی
میدان دادن است .
و صدای
سوم نفی
دو نیروی
متضاد که در
واقعه دارای
خصلت مشترک می
باشند
را نمایندگی
می کند. و در نفی
است که پدیده
نو هستی می
بابد. چه
عواملی عینی
چه بازیگرانی
حضور دارند که
پایان نمایش
را می تواند
به نفع توازان
نیروی های
مردمی بیش ببرد ؟ فلاکت
زدگی و
نبود آزادی
های همگانی،اخته
کردن یعنی
سانسور بزرگ
خلاقیت و عریان
بودن
سرکوب
، وایجاد ترس
عمومی
اعلام رسمی
وکالت عام در
تمام عرصه سیاسی
و فرهنگی در
جهت منافع یک
گروه خاص وضع
قوانینی که
تفرقه
افکنانه و
ارتجاعی اند .
اختیار داشتن
به خود مختاری
از مردم ،
اختصاصی
دادن
حق حکومت و
نظر به
لایه خاصی از
طبقات ویژه در
همخوانی با بی حقی
عمومی . با
وجود این، اختناق
شمشیر آزادی و
رهائی تیز تر
میکند و دامنه
مبارزات
اجتماعی
گسترش یافته
گسترده تر می
گردد.
مرکزتوجه صدای
سوم
همانا
احتمال
فعال شدن توپخانه
های جنگی است. یک
نیروی بیگانه
و سلطه گر هوای
آن دارد که از
شرایط موجود
بهترین بهره
برداری را
بکند و سر
نافرمان را با
گیوتین قطع
کند، یا آنرا
ناچار به سپر
انداختن کند.
هم زبان مذاکره
گرم است. هم
باروت گذاری
در توپ ها جنگی
مسئولیت انسان
بودن حکم
می کند
مانع از زیر
ضرب رفتن تمام
هستی اجتماعی
شد. ارکان
موجودیت صدای
سوم در
چیست؟ الف -
جنگی رخ ندهد ب- حکومت
اسلامی جایش
را به قدرت سیاسی
مردم بدهد و یا
تعویض شود ج-
هرگونه تحولی توسط یک
نیروی سیاسی
وسیع مردمی
صورت بگیرد.
با نگاهی به عرصه
روزنامه ها و
سخنان بالا و
پائین
و نیروی های
پیرامونی جدا
از خصلت واقعی و اهداف
آنها و
مبارزات رو
به گسترش
اجتماعی حاکی
ازیک امر است :
صف بندی طبقاتی
از مشخصات
بارز این دوره
از مبارزه
اجتماعی مردم
ایران است.
مخالفت با جنگ
، این را دقیقأ
می توان از
مبارزات
موجود
درک نمود.
امریکا بر
بستر همین
اولویت
مبارزاتی و
برای دست ساخت
کردن حکومت در
ایران با
احتمالات در
تئوری و آینده
نگریش آستین
ها را بالا
زده تا
حکومت
انتخابی مردم
به ارمغان
آورد!
حکومت دستچین
شده با
کف زدنهای
ممتد نمایندگان
کمپانیها ،
ساقط شده گان
حکومت سلطنت،
شالاتانهای سیاسی.
تشنگان قدرت،
و نابینایان سیاسی.
چه بهتر از این
!
ماهیت
جمهوری اسلامی
تنافض
نهفته
در دورن نام
جمهوریت و
اسلام . خود
کامگی
و سرکوب عریان
همگانی حتی در
میان هم
تفکران دور
اندیش خودی آزادی
همچون نان در
دوران قطی
است. حق محصور
شده تئوری حق
عمومی را به
مانند اسید
همه آزادیها را در
خود حل می کند. در تمامی
تصمیم گیریها،
تفکر دین باور
مطلق است و
کل که
نیازی به غیر
ندارد.
هرگونه قرار
دادن وزنه ای
از جنس مردم و
رای عمومی بر
پایه شناخت و
آگاهی به
مثابه یک امر
شیطانی تلقی می
شود. حمهوریتی با چهره
های گوناگون ،
بدل دلقک وار یک
حکومت انقلابی
، سازمان یافته
و ودارای
ارتباط و
امکانات . و از
جانب دیگر
اهرامهای
اقتصادی و نهاد
سرمایه دولتی از
توانائی های
برخودار است که قادر
است بخش وسیعی
از بورواکراسی
پر دامنه را از میدان
انقلاب و حرکت
باز دارد
از
آنجا که هیچ
دولتی در هوا
نیست و از
منافعی دفاع می
کند ایا ابهامی
وجود دارد که
جمهوری اسلامی
از نظام سرمایه
در همآهنگی با
بانک جهانی به شکل انگلی
دفاع می کند ،
بگذار برای تیره
بدختان آروزی
روشنایی و برای
مئومنان آروزی
بهشت بکنند.
،جمهوری
اسلامی تجمع
افکار ارتجاعی
است . تنها
قانون رسمی و
جا افتاده در چنین
ساختاری که الحق
مدرن ،که رفرم پذیر
است شیوه
های و تنوع در
توطئه و
سرکوب است.
برای
رهائی اما چه
نیروی باید
سرنگونی را
صورت دهد.نیروی سیاسی
در بستر رهائی
سیاسی سازمان یاباند.
سازمان یافتن
به مانند علایق
مذهبی عمومی با
وجود اختیاری
بودن ، نیست بلکه
حلقه زدن آدمیان
به دور هم از چیزی
سخن می گوید بدون
شرمندگی باید
گفت از منافع
طبقاتی است .
لایه فعال این درک
درست را پیدا
کرده اند و
تجربه عراق به
این اندیشه را
کاملا برای
اذهان عمومی
جا انداخته
است، که
سرنگونی توسط
نیروی ائتلاف
برای آنها
زندگی شومی را
پدید خواهد
اورد. ریشه این
درک تا آنجاست
که حتی
بخش هائی عقیده
دارند بایستی
از یونان باید
ترسید اگر چه
بخواهند هدیه
بدهد. وجود
اعتقادی در بین
بخشی از
جامعه
با وجود تنفر
از حاکمیت اما
در قبال حمله
نیروی های
ائتلاف متمایل
هستند همین
ابر سیاه بر
آسمان زندگیشان
خمیه زند تا اینکه وضعیتی
مانند دو همسایه
برای شان پدید
بیاید. وبا
آمدن اولین
تانک ،نه از
تاک نشان می
ماند نه از
تاک نشان.. و
حکومت اسلامی
جنبش کودتاها ی
روزانه است در
قدم نخست سرکوب
جنبش داخلی را
که دجار تردید
و شکاف خواهد
شد در برنامه
خود خواهد
گنجد جنبش ما
سالهاست در
قتلگاه
مبارزه تقلبی
و ارتجاعی
مبارزه با
امپریالیسم
سر بریده شده
است. و نیروی
های ائتلاف هم
با وحشت از پا
گیری یک جنبش
گسترده به خیال
خاموش کردن
قبل از شعله
ور شدن افتاده
اند.
در
مقابل این دو
نیروی جهنمی ،
نیروی صدای
سوم بیان
ظرفیت ها و
امکانات مردم
برای مشخص
کردن وضعیت
جمهوری اسلامی می باشد.
که این ظرفیت
ها در شرایط
کنونی محدود
است آما قادر
به گسترش می باشد
از طریق
سازمان یابی
از جا نب نیرو
های طبقاتی و
و حنبش آزادی
و رهای عمومی.
چه در داخل و
چه مبارزات
مردم در جهان
آشفته . می بایست
ضد جنگ بود، اولین
قربانیان جنگ در ایران
زحمتشکان و
تمامی
دستاورد های
عینی و ذهنی
آنهاست
یعنی آشفتگی
و ناامیدی و
پراکنده گی
ارتباط عمومی
آنها در زیر
سایه بمب ها
به دود می شود
به هوا می رود. در
مقابل شاهد تقویت پایه های
حکومت خواهیم
بود. تجربه و
باز نگاهی به
تجربه علاوه
بر آن ویرانی
تمامی بینان
های اقتصادی و
زیر بنائی و تاریکی،
که برون رفت
از آن
بسیار
دوراز
دسترس و مشکل
خواهد بود .
سرنگونی
حکومت اسلامی از
اهداف خدشه
ناپذیر و شرط
مقدم برای ایجاد
نهاد
دمکراتیک
جنبش در نظر
باید گرفت . یا
هنوز امید باید
داشت فرج ما
راه گشایش
جمهوری اسلامی
است.؟
و وظیفه نیروی
های خارج از کشور
که با کمی دست
و دلبازی و و
گرایش به
برنامه
اضطرار زمان می
تواند نیروی میلیونی
از آن فراهم
آورد و نه
ارتش رهای بخش
! بلی استفاده
از افکار ضد
جنگ که اکنون
در تاریخ از
نظر گسترش در
حد خود از
توان بالائی
برخودار است و مکانیسم
شرایط کنونی
چنین حکم می
کند.و برای
ارامش روحیه
رادیکال از
شعار های خیالی بایستی
دوری نمود و
انرژی باید
صرف
سازمان یابی
و مبارزه برای
امکان انتخاب
بر پایه آگاهی
یافتن
و رهائی صرف
کنیم و آن نزدیک
شدن به اشکال
مبارزات
اجتماعی و
تنوع ابتکاری
آن و
ابتکارتشان
برای ساختن
جهانی دیگر