آزادي مطبوعات يا آرايش ارتجاع بين المللي؟

سخني با مخاطبانِ مدعيان آزادي بيان در خارج از كشور

 

«‌رفيق جون! سازمانی که به هنگام ناتوانی از پخش انديشه‌يی که نمی‌پسندد جلو می‌گيرد، به هنگام توانائی، آن مغزی را می‌ترکاند که بخواهد انديشه‌يی کند سوای آنچه سازمان ديکته می‌کند.»

از مكالمه ي م. شعاعيان با ح. اشرف [1]

 

 

هنگامي كه تشت ها از بام افتادند، يك شبه همه، يا تقريباَ همه، دمكرات منش شدند و به استالين تف كردند. اما دمكراتيسم جامه اي نيست كه بتوان يك شبه پوشيد تا عيوبِ منش ضد دمكراتيك يك عمر پراتيك خشن و ضد دمكراتيك را رفع كند؛ تظاهر به آن تنها پوششي است كه آن گذشته ها را مي پوشاند، آن هم نه هميشه و نه براي مدتي طولاني. صِرف گفتار دمكراتيك و طلبِ حقوق بشر نشان دمكراتيسم نيست؛ تنها يك ويترين است. رفعِ آن عيوبي كه با شير (سياسي) اندرون شده اند، در سنين بالا و به هنگام ريش سفيدي پراكسيس دمكراتيك مستمر و خستگي ناپذيري را در تمام جنبه ها و رُويه هاي زندگي مي طلبد، بويژه مي طلبد كه انسان از هوس هاي جواني قدرت- و جاه- طلبي و شهوت شهرت دست بردارد، شخصيت نُوي را انكشاف دهد، و خود را خالصانه در خدمت جامعه قرار دهد. تنها در چنين صورتي مي توان اميدوار بود كه آنچه با شير (سياسي) و طي سال هاي پسين اندرون شده است، همچون شيرازه ي تهوع آوري فروريزد و دفع شود، وگرنه تنها با جان به در خواهد شد.

در سال هاي اخير برخي عناصر هوشمند، اينجا و آنجا، اين نكته را به نحوي گوشزد كرده اند. اما نگونبختانه رفتار هايِ با شير (سياسي) اندرون شده همچنان زهر كشنده ي خود را مي تراوند و محيط را مسموم مي كنند.

كسي دمكرات و مدافع حقوق بشر است كه از كوچكترين ظلم و بيعدالتي، ستم، و زورگويي، تحريف و جعل تاريخي، و دروغ و تقلب در نگذرد، چون كسي كه چنين كند، از ستم ها، ظلم، بيعدالتي ها، دروغ ها، تحريف ها، و جعل های بزرگ را نيز ناديده خواهد گرفت. تاريخ چه بسيار افرادي را شاهد بوده است كه با رفتاري دمكراتيك در جواني در سنين بالا رفتاري ضد دمكراتيك اختيار كرده اند. نمونه های پيش و س از انقلاب آن قدر زياد بوده اند تا گوش ها و چشم های ما را باز کنند. پس دمكراتيسم امري است كه بايد هر روز به منصه ي ظهور برسد، معاينه و انتقاد شود تا پايدار و موثر گردد، و بويژه چنان رشد كند و مَلَكه شود كه در نسل هاي آينده با شير اندرون شود.

اما در بيست و اندي سال اخير ما، در كنار سخن پراكني هاي دمكراتيك، همچنان شاهد ظلم هاي كوچك و بزرگ، دروغ و تحريفات عظيم، دوروئي هاي گسترده، و ناجوانمردي هاي تهوع آور بوده ايم، حتي در موارد نادري كه برخي صوراً از گذشته خويش انتقاد و اعلام كرده اند كه ديگر رفتار استاليني يا استبدادي پيشين خود را ترك گفته اند.

باز هم نگونبختانه، نه تنها براي خود ايشان، كه براي جامعه ي ايراني، در دفع ظاهري انديشه هاي خود چنان اغراق كرده اند كه از پشت به حضيض ديگري فروافتاده اند و با مراجعي همكاري علني يا نيمه علني مي كنند كه تا ديروز دشمن خلق مي انگاشتند و هنجره هاي خود را با شعار «مرگ بر» آن ها جريحه دار مي كردند. اگر اين كه چرا عده اي كه خودشان يا رهبران (يا مرادهاي) شان تا سقوط شوروي با كا.ژ.ب. همكاري مي كردند[2] اخيراً از آن سوي ديگر به حضيض خدمت به دشمنان ايران و بشريت فرو در غلتيده اند هنوز پاسخي روشن نداشته باشد، يك چيز روشن است: اين كه آنان همچنان در پي قدرت و جاه مي شتابند، وسيله ي آن هر چه مي خواهد باشد، چه ديگر نام نيك ناشي از خدمت به جامعه و نسل هاي آينده هدفي جستني نيست، بل تنها ارضاي شهوتِ شهرت وسيله ی آن هرچه باشد، باشد. خواب و خيال اينان نيز بايد، همچون برادر حاتم طاعي، حتي با شاشيدن در. چاه زمزمي هم كه شده، متحقق گردد.

اين است كه مي بينيم در پس پرده ي رياي دمكراتيسم جلساتي برگذار مي شود كه عمال سيا و موساد، چون ميستر تيمرمَن (Timmerman) تحت نام سازمان هاي پيشخوان، چون فري اِنتِرپرايز اينستيتوت (Free Enterprise Institute)[3] يا بنياد کشوری براي دموكراسي (National Foundation for Democracy[4] نه تنها در آن شركت مي جويند، كه حتي مخارج برگذاري آن را تأمين مي كنند، و مطابق گزارش هاي جسته و گريخته، آن را با نيم ساعت سخنراني افتتاح مي كنند، آن را مي گردانند، به شركت كنندگان تنها پنچ دقيقه وقت سخن مي دهند, يا برنامه ی فارسی تلويزيون آمريکا يـــک ســاعــت وقت به کسانی اختصاص می دهد تا همه ی دست آوردهای دمکراتيک از انقلاب مشروطه به این سوی را بخاطر قند شهرتی که در دلشان آب می شود بکوبند, و الخ. غم انگيز اين است كساني پيدا مي شوند كه هنوز حاضر نيستند به جناياتي كه در دوران شاه در خانه هاي تيمي خود به بهانه هاي پوچ عليه رفقاي خود مرتكب شدند، اعتراف و انتقاد كنند، و بر برنامه ي كشتن هر داوطلب پشيماني چشم مي بندند، يا در مورد هاي ديگري، چون كشتن رفيقي كه به رفيقي دختر دل باخته بود، به سكوت مرگبار خود ادامه مي دهند[5] – سكوتي كه ابطال آن ادعاي دمكراتيسم و پايبندي به حقوق بشر است.

همين سكوت از جانب تقريباً كل اپوزيسيون در مورد جلسه ي «همبستگي» پاريس رعايت مي شود. تنها برخي افراد در مورد آن افشاگري كرده اند، اما گروه ها و سازمان هاي مدعي دمكراسي و اجراي حقوق بشر با سكوتي، كه برخي آن را رضايت آميز تلقي مي كنند، با آن برخورد نكرده اند. آنان كه در گذشته در عراق و ليبي از كيسه هاي مردم نيازمند آن دو كشور امرار معاش مي كردند، از كمك سازمان هاي فلسطيني برخوردار مي شدند، و خود را دوست مردم بلاديده ي فلسطين مي نماياندند، و برنامه ي كسب قدرت مي ريختند، امروز، از جمله با شركت در جلساتي چون نشست پاريس، با بي حرمتي بي سابقه اي در كنار دشمنان مردم فلسطين و ملل ستمديده ي عرب قرار مي گيرند و از توبره ي آنان تغذيه ي «فكري» و جز آن مي كنند. سكوت رفقاي سابق اينان در اين مورد هم در چشم تاريخ نا بخشودني است.

اگر سازمان هاي سياسي نسبت به نخستين جلسات از اين دست، مانند آن نشست در مؤسسه ي هوور و به رياست وزيرخارجه ي پرزيدنت ريگان شولتس و با شر كت برخي از رفرميست هاي تهران، برخي پرچمداران ابدی حقوق بشر، و برخي «استادان» دانشگاه در خارج از كشور، اعتراض كرده و آن را محكوم كرده بودند، ديگر كسي جسارت برگذاري جلساتي چون نشست منعقده در پاريس را پيدا نمي كرد. حرمت ميهن دوستي و استقلال از دست رفته است؛ ديگر خوش و بش با دشمنان مردم زحمتكش عيب دانسته نمي شود. از همين روست كه پيدا مي شوند عناصر جسوري كه با دروغ، تحريف، حذف داده هاي محَقَق، و انتحال مي كوشند خيانت هاي نوكران سرشناس استعمار، چون قوام السلطنه و تقي زاده، را بزك كنند و همچون خادم به مردم عرضه دارند. هنگامي كه برخي مي كوشند خطاهاي «خودي و غير خودي» را تئوريزه كنند، تنها مطبوعات آزاد اند كه مي تواند با انتشار نقدهاي سليم، مستند و مدلل اين راه جديد «فرهنگي» را بر ارتجاع بين المللي سد كنند. و اگر ناشراني با تكيه ي آگاهانه يا ناآگاهانه به گذشته هاي استاليني خود از انتشار چنين نقد هايي را جلوگيرند، نسل جوان ناآگاه امروز از رويدادهاي تاريخي و علل و اسباب آن ها، و معيار ها و ارزش هاي والاي جنبش مقاومت تاريخ صد ساله ي ايران مطلع نخواهند شد.

از همين سرشت است سانسور پاسخ[6] به بابك امير خسروي توسط برخي سايت هايي كه دُ شنامه ي او به اين نويسنده را چاپ كردند – مَنشي كه هنوز بوي كا. ژ. ب. استالينسي را به مشام مي رساند – اما امروز علناً با درج تبليغات راديـو فـردا، راديويي كه توسط سيا از بودجه ي سالانه ي هفتاد ميليوني اداره مي شود، در سرلوحه ي سايت خود باز هم نشان می دهند که اين جا نيز از خدمت به يك سازمان جاسوسي ديگر ابايي ندارند، گوئي اين نيز با شير (سياسي) اندرون شده است!

اين رفتار و منش دورويانه راه به جايي نمي برد، حتي به كسب حمايت بزرگترين قدرت نظامي جهان منجر نخواهد شد. سكوت نيز در اين مورد، بويژه در باره ي كوشش هاي سيا براي توليد يك «جبهه ي همبستگي» از نوع عراقي يا افغاني آن هم ناگناهكارانه نيست، و روزي تاريخ در مورد آن داوري بيرحمانه اي خواهد كرد. ايران، نه چون كشورهاي جديد التأسيس افغانستان و عراق، ملتي است با بيش از هزار سال مبارزه عليه متجاوزان خارجي و يك صد سال مبارزه براي آزادي، دمكراسي، و استقلال ملي؛ مردم چنين كشوري به دست نشاندگان خرده پاي سازمان هاي جاسوسي سيا و موساد به عنوان ناجيان خود نمي نگرند و به آنان كوچكترين اعتمادي نخواهند داشت. تنها كساني مي توانند اعتماد مردم ايران را جلب كنند كه، پس از سال ها آزمايش روزمره در بوته ي دمكراسي، صميميت و پايبندي بي تزلزل خود را به رعايت حقوق بشر را از طريق پراكسيس به منصه ي ظهور بگذارند.

 

خسرو شاكري (زند)

پاريس, 11 مرداد 1386

 



[1] م. شعاعيان، «نخستين نامه ي سرگشاده به چريك هاي فدايي خلق،» در  شش نامه ي سرگشاده، انتشارات مزدك، فلورانس، 1979، ص. ۴۹؛ چاپ جديد، تهران, نشر نی, 1386.

[2] رجوع كنيد به نبود بر سر آتش ميسّرم كه نجوشم!». گفتگوي سردبير نشريه راه آزادي با بابك اميرخسروي»، بخش ششم، چاپ جداگانه.

[3] شعبه ي «ايراني» آن اخيراً به نام شخصي ننـگ آور تأسيس شده است.

[4] سازماني كه پرزيدنت ريگان براي مبارزه با شوروي به پا كرد و اكنون به برخي ايرانيان طرفدار «حقوق بشر» جوايزي اعطا كرده است، جوايزي كه ايشان اخيراً از زندگي نامه هاي اينترنتي خود حذف كرده اند، غافل از اينكه مي شود آن ها را با گوگل يافت.

[5] بنگريد به جزوه ي «جمعبندي سه ساله». در موارد ديگر بنگريد به:

P. Vahabvzadeh, “Mostafa Sho‘aiyan: The Maverick Theorist of revolution and the Failure of frontal Politics in Iran,” Iranian Studies, 40/3, June 2007, p. 412.; Idem, “Mostafa Sho‘aiyan and Fada’iyan-I Khalq: frontal Politics, Stalinism, and the Role of Intellectuals in Iran, “ British Journal of Middle Eastern studies, 34/1, April 2007.

[6] اين پاسخ دو بار، با درخواست مشخص و يادآوري لزوم رعايت اصول دمكراتيك، براي سايت مُبِلغ راديو فردا ارسال شد، اما به آن وقعي گذاشته نشد، امري كه پوشش دروغين دمكراتيسم را مي درد.