وقتی
"شیخ کوچک
قدیم
اصلاحاتی"
کافه را بر هم می
زند
فواد
شمس
سه
شنبه 11
سپتامبر 2007,
بوسيله ى دیاکو
اگر جامعه
و زندگی انسان
های آن را به
مثابه ی یک
شهر تصور
کنیم. خیابان
های آن شهر و
محل های کار و
زندگی انسان
ها را می توان
عرصه عمومی و
صحنه ی اصلی
جدال میان
انسان ها و
طبقات مختلف اجتماعی
تلقی کرد که
هر روزه در آن
جدال اجتماعی
_ طبقاتی در
جریان است.
جدال روزمره
ای که یک سویه
از آن را می
توان در جدال
سیاسی
نمایندگان
سیاسی این
طبقات
اجتماعی
مختلف دید. در
این میان
داستان
درگیری های
جریانات مختلف
موجود در
حاکمیت فعلی
جامعه ی ما را
می توان به
دعوا هایی در
یک کافه دور
افتاده و خاک گرفته
تعبیر کرد که
هر از چندگاهی
با سرو صدای
افراد حاضر در
آن توجه مردم
ساکن در این
شهر به آن
نقطه دور
افتاده از شهر
جلب می شود.
البته در چند
صباح اخیر با
وجود آن که
گویا دعوا های
این کافه چنان
بالا گرفته
است که میز ها
و صندلی های
بیشتری شکسته
می شود مردم بعد
از نگاه زود
گذری که به
درون این کافه
دود گرفته می
اندازند با
نیشخندی خیلی
زودتر از گذشته
دوباره به
زندگی و البته
مبارزات
روزمره خود
باز می گردند.
در آخرین
نمونه از این
دعوا های میان
افراد حاضر در
این کافه شیخ
"شجاع"
اصلاحات طرف
مقابل را به
شدیدترین شکل
ممکن و با
شجاعت کامل
خطاب قرار
داده است و او
را تهدید کرده
که مردم جواب
او را می دهند:
" تو برادرمن !
سال 88 حتما به
ميدان بيا تا
آنجا ببيني
چهطور مردم
به تو جواب ميدهند
كه حزب ميخواهند
يا نميخواهند؟
حتما هم بيا
تا جوابت را
بگيري"1
البته
شجاعت این شیخ
"اصلاحاتی"
از آن جا مشهود
است که حتی در
میان این
دعوای شدید که
گردو خاک
فراوانی را
ایجاد کرده که
به صورتی که
فردای آن این
گردو خاک به
کیوسک های
روزنامه
فروشی و البته
دنیای مجازی
سیاسی نیز
سرایت کرده
است. حتی نامی
از طرف مقابل
دعوا نیز
نبرده اند: "
اما ديروز
مهدي كروبي
شايد براي
اولين بار به
اظهارات
احمدينژاد
واكنش نشان
داد و از او
انتقاد كرد.
هرچند كه او
در تمام طول
مدت سخنراني
اش نامي از وي
نبرد و تنها
از مخالفان احزاب
سخن گفت" 2
در این جا
قصد ما بررسی
میزان " تلاش"
یا " شجاعت"
این شیخ گرامی
در نقد جریان
مقابل شان
نیست چون خود
ایشان اعتقاد
دارند که یکی
از " اصلاحاتی
" ترین و البته
" عضو کوچک
قدیم
اصلاحاتی" ( اعضای
بزرگ و جدید
اصلاحات چه
کسانی هستند؟
)هستند که
برای همه نیز
تلاش می کنند.
اما میزان
"تلاش " ایشان
والبته شجاعت
را می توانید
در جلسات شان
با مقامات
بالا و البته
شورای نگهبان
ببینید: " ما
براي اصلاحات
تلاش ميكنيم
و من اصلاحاتي
تر از خودمان
سراغ ندارم
بنابراين من به
عنوان يك عضو
كوچك قديم
اصلاحات
براي همه
مشكلات و
موانع هر كاري
بتوانم انجام
ميدهم از
مقام معظم
رهبري
درخواست ملاقات
ميكنم و به
رايزني و گفت
و گو با شوراي
نگهبان ميپردازم
ما براي همه
تلاش ميكنيم
ولي استقلال
حزبي خود را
حفظ می کنیم."
(تاکید از من
است)3
در این جا
قصد داریم به
این مقوله
بپردازیم که
چگونه شده است
که اکنون مهدی
کروبی این شیخ
اصلاحات که
خود را معتقد
و مومن به "
چارچوب قانون
اساسی"
جمهوری
اسلامی و "
آرمان های
امام"( آیت
الله خمینی ) و
البته با
حمایت " مقام
معظم رهبری"
می دانند: " ما
در چارچوب
قانون اساسي و
با عنايت به
آرمانهاي
امام(ره) و
حمايت از مقام
معظم رهبري به
صحنه آمدهايم
و حامي ولايت
فقيه و نظام
هستيم و چشم
هم به بيرون
نداريم "4 به
میدان آمده
اند و به
محابا به نقد
"برادر" شان
در جناح مقابل
می پردازند؟
در این
سخنان شیخ
اصلاحات نکته
جالب تر از
دیگر نکات
تاکید ایشان
بر این نکته
است که "چشم هم
به
بیرون"ندارند.
این نشان می
دهد که جناب
کروبی و اصلاح
طلبان با عنایت
خاصی که به
ادامه راه
امام و رهبری
دارند هر گونه
تغییری را به
خارج نسبت می
دهند. این جدال
به ما و کسانی
که خواهان
تغییر رادیکال
و ریشه ی
مبتنی بر جدال
اجتماعی _
طبقاتی هستند
مربوط نمی
شود. پاسخ
گویی این امر
را به مفسران
بسیار با سواد
VOA که بعضا
خود نیز از
یاران قدیم و
البته صدیق " شیخ
کوچک قدیم
اصلاحاتی"
هستند، می
سپاریم.
در ادامه
اما بر میزان
"ایستادگی"
این شیخ قدیمی
و البته کوچک
اصلاحات بر سر
مقوله تحزب می
پردازیم: " ما
ايستادهايم
و فعاليتهاي
حزبي خود را
با جديت پيگيري
ميكنيم و حزبمان
هم رانتخوار
و سوءاستفادهكن
نيست. ما نه از
كسي باج ميخواهيم
و نه به كسي
باج ميدهيم.
ما يك حزب
مستقل هستيم.
و انشاءا...
در انتخابات مجلس
حضوري فعال
خواهيم داشت."5
البته
برای روشن شدن
منظور جناب
کروبی از فعالیت
های حزبی جدی
و پی گیر تنها
نباید به این
امر کفایت کرد
که ایشان کار
حزبی را خلاصه
شده در " انشاءا...
در انتخابات
مجلس حضوري
فعال خواهیم
داشت" می
دانند، بل که
باید چند سطر
بالاتر از این
سخنرانی پور
شور ایشان را
نظری بیافکنیم:
" تا رسيدن به
وضعيت مطلوب
كار را جدي
بگيرد و البته
هميشه گفته ام
كه سرتان در
لاك خودتان
باشد"6 آری
باید " کار را
جدی بگیرید" و
اما نباید
فراموش کنید
که این پیر با
تجربه که خود
سال های 60 و
سرنوشت احزاب
و گرو هایی که
سر در لاک خود
نداشته اند،
را دیده است و
در سرکوب آنان
از دور دستی
بر آتش داشته
اند همیشه
گفته است " سر
تان در اک
خودتان باشد" .
ا
البته ما
به نوبه ی خود
از این بخش از
سخن جناب "شیخ
کوچک قدیم
اصلاحات "
شدیدا
استقبال می کنیم
و از ایشان می
خواهیم طی
بخشنامه ای به
تمام حوزه های
حزبی و کادر
های حزبی شان
ابلاغ کنند که
لطفا در کار
جنبش های اجتماعی
دخالت نکند و
سندیکا ها و
اتحادیه های
کارگری،
انجمن های
دانشجویی و
گروه های زنان
را به حال خود
بگذارند و "سر
در لاک" خود
فرو برند تا
بتوانید با
هماهنگی های
انجام گرفته
با مقام بالا
و شورای
نگهبان " انشاءا...
در انتخابات
مجلس حضوري
فعال" داشته
باشید.
البته در
این میان گویا
روزنامه ی
ارگان حزبی ایشان
توصیه های این
شیخ را جدی
نگرفته است شیخی
که "به خدا"
قسم می خورد
که کار حزبی
با سهل انگاری
نمی شود : " به
خدا كار با
سهلانگاري
درست نميشود"8
و این حزب
علاوه بر
ضابطه هایش
هزینه هم داد:
" اين حزب
چارچوب و
ضوابط دارد و
البته محدوديت،
امتيازات،
هزينه و
خسارات زيادي
هم دارد" 9
جوانان
اصلاحاتی که
گویا جدیدا در
مقابل این "شیخ
کوچک قدیم
اصلاحات"،
"اعضای بزرگ
جدید اصلاحات"
هستند با سهل
انگاری توصیه
شیخ شان را
مبنی بر این
که "سر در لاک"
خود فرو ببرند
گوش نکرده اند
و احتمالا
موجب بروز "
هزینه ها و
خسارات زیادی"
خواهند شد.
در همین
شماره امروز
روزنامه ی
اعتماد ملی که
ارگان حزب
"شیخ کوچک
قدیم
اصلاحات" است
در چندمقاله
در مقولاتی مثل
جنبش
دانشجویی و
گروه های "چپ
کمونیستی" و
البته جنبش
"کارگری و
معلمان"10
دخالت کرده اند.
از آن بدتر
حتی در مدح "
رادیکالیسم"11
نوحه سرایی
کرده اند.
این
"اعضای بزرگ
جدید
اصلاحات"
فراموش کرده اند
که قرار است
که شیخ شان
پرچم دار وحدت
اصلاح طلبان
باشد: " من
پرچمدار وحدت
و اصلاحات
هستم و بيشتر
از همه به
دنبال وحدت
بودهام"12 از
هم اکنون با
حمله به دفتر
تحکیمی ها در قالب
دو صفحه ی
روزنامه ای
مطلب! با سهل
انگاری جدیت و
پی گیری شیخ
را بر باد
داده اند: "
حركت دفتر
تحكيم وحدت در
اين سالها به
تدريج به سمت
گسست از مباني
فكري خود در دهه
60 و دور شدن از
هويت چپ اسلامي
بوده كه تجلي
آن را ميتوان
در سخناني چون
لزوم تغيير
اساسنامه دفتر
تحكيم، طيفهاي
متعدد حاضر در
اين مجموعه در
اين چند سال كه
از نيروهاي
سكولار
گرفته تا چپ
ماركسيست و از
فمينيست
گرفته تا چپ
سنتي را در بر
ميگيرد،
مشاهده كرد.كه
به عنوان
نمونه ميتوان
به حجم گسترده
انتقادات
ايشان به سالهاي
60 اشاره نمود." 13
باید توجه
داشت در این
جا داستان نقد
تحکیمی ها
نیست. چون به
جرات می توانم
بگویم آنان
نیز به نوبه ی
خود به اندازه
"شیخ کوچک
قدیم
اصلاحات"
تلاش کرده اند
که جریانات " دیگر"
را منکوب کنند
اما زورشان
نرسیده است. در
این جا منظور
این" عضو بزرگ
جدید
اصلاحاتی" تنها
گله گذاری از
این
"برادران"
است و (چون کم خطر
ترند نام شان
رک و راست تر
از احمدی نژاد
آمده است) که
چرا " سکولار"
ها و " چپ های
مارکسیست" و "
فمینیست" ها
را مثل دهه 60 از
دانشگاه
اخراج نکرده
اند و به خاک و
خون نکشیده
اند؟ البته
این دوست عزیز
باشد منصف باشد
تحکیمی ها
"زور" شان
نرسیده است.
البته این
مقاله نویس "
اعتماد ملی"
در این میان
تاکید کرده
اند که دفتر
تحکیم "ارث
پدری" کسی
نیست. اما این
جا جای سوال
است که چرا
افراد نزدیک
به شیخ
اصلاحات هنوز
خود را پدر
خوانده نه
تنها دفتر
تحکیم که کل
جنبش
دانشجویی می
دانند؟
احتمالا
مسئله انحصار
الوراثت در
دادگاه هنوز
حل نشده است: "
دفتر تحكيم
وحدت ارث عدهاي
خاص از
دانشجويان
نيست كه آنان
در زمان خود و
بر اساس طرز
تفكر خود در
مباني آن تغيير
ايجاد
كنند.اگر
كساني قصد
دارند با هويتي
غير از هويت
مذكور در
اساسنامه اين
مجموعه فعاليت
كنند" 14
در این
میان جای بسی
خوشحالی وجود
دارد که این
نوچه های " شیخ
کوچک قدیم
اصلاحات" از
بزرگ تر هایشان
شعورشان بیشتر
است و با
نگاهی به
وبلاگ ها و
سایت ها که نمود
واقعی از تضاد
های همان
جامعه ی شهری
خارج از کافه
اصلاحات است
فهمیده اند که
ما به کمتر از
" انقلاب
کارگری" راضی
نمی شویم : "
براي اطلاع
بيشتر ميتوان
به سايتها و
وبلاگهاي
آنها مراجعه
كرد. از طرف
ديگر جريان چپ
كمونيستي كه
به هيچ چيز
كمتر از انقلاب
كارگران در
كنار معلمان و
دانشجويان و...
راضي نيست
مسلما امكان
فعاليت درون
ساختاري را نخواهد
يافت"15
در زمانه
ای که خیابان
های شهر و محل
کار و زندگی
انسان های
ساکن در این
جامعه به همت
نیروی های
سرکوب گر نظم
موجود در امن
و امان کامل
به سر می برند .
شیوخ پیر که خود
را " عضو کوچک
قدیم
اصلاحات" می
دانند به همراه
نوچه های جوان
شان که گویا
قرار این " عضو
بزرگ جدید
اصلاحات"
باشند پرچم
دار اصلاحات شده
اند و مشغول
بر هم زدن
کافه هستن. و
در گوشه ی
دیگری از این
کافه عده ای
از اعضای دفتر
سیاسی تحکیم
نشسته اند و
شعر های جان
سوز در "مدح
رادیکالیسم"
می گویند و
رادیکالیسم
شان و آرمان
هایشان را که
محصور در دیوار
های کافه ها
است یا در
"سیگار برگ
دود" می کنند و
یا در "ته قهوه
شان" جا می
گذارند: "
راديكال
هميشه آرمانگراست
و زنده به آرمانگراييش.
اما خوب ميداند
آنچه را كه
فعلاً مجال
جامه عمل
پوشاندن نيست
بايد با سيگار
برگ دودش كرد
و در ته مانده
قهوههاي
كافهها باقي
گذاشت؛ البته
تا اطلاع
ثانوي" 16
این جوان
هوشمند البته
قید " تا اطلاع
ثانوی" را ذکر
می کند. چون
این جوانان
لااقل چشم شان
پرسو تر از
شیوخ کوچک
قدیمی
اصلاحات است و
گوش شان به
سنگینی این
شیوخ نیست و
دارند می بینند
که جدال های
اجتماعی _
طبقاتی جاری
در جامعه
بسیار جدی تر
از دعوا های
کافه ای شیخ
اصلاحاتی با
احمدی نژاد
هاست. آنان
دارند صدای
گام های آن
چیزی را که
برای شان هراس
انگیز است می
شنوند و می
دانند که ما
به " هیچ چیز" کمتر
از آن راضی
نیستیم: " هيچ
چيز كمتر از
انقلاب
كارگران در
كنار معلمان و
دانشجويان و...
"
پس بهتر
است هراسان
همان سیگار
های برگ شان
را دود کند و
سریع ته مانده
قهوه شان را
بنوشند و در
سوگ اصلاحات
شان مدیحه سرایی
کنند.
پس به نظرم
بهتر است "شیخ
قدیم کوچک
اصلاحات" آرامش
کافه را بر هم
نزند و سعی
کند به هماهنگ
ها انجام
گرفته با مقام
بزرگ بالایی
راضی باشد و
سهمی از آن
سفره ی پر
نعمت را هر
چند کمتر از گذشته
بگیرد و با
خوبی خوشی با
دیگر اصلاح
طلبان تقسیم
کند تا دیگر
لازم نباشد
برای نبودن
دعوا بین شان
"به خدا" قسم
بخورد : " به
خدا ما درون
جبههاصلاحات
با هيچكس هيچ
اختلافي
نداريم. دليلش
هم آن است كه
همه ميدانند
اختلاف بر سر
سفرهاي است
كه در آن گوشت
و مرغ و ماهي
باشد. سر سفره خالي
كه كسي با كسي
دعوا نميكند."17
چندان به
"برادر"
عزیزش نتازد
که همین اندک
آرامشی که به
آنان اجازه می
دهد آرمان
هایشان را در گوشه
کافه ها دود
کنند و برای
پر کردن سفره
هایشان از مرغ
و گوشت دل در
گرو انتخابات
مجلس ببندند
همین قدرت
سرکوب گری "
برادر" شان که
نباید نام اش
را هم برد است.
در آخر لازم
به تذکر است
که بگوییم
لطفا از مردم
برای حل دعوا
هایشان مایه
نگذارند که
این مردم بی
تفاوت به دعوا
ها کافه ای
شما
رادیکالیسم
واقعی را درست
در خیابان های
شهر و در محل
کار و زندگی روزمره
شان می جویند
و به " هیچ چیز
کمتر از" آنانی
که جوانان تان
نوشته اند
راضی نمی
شوند.
[1]
يادداشت
[1] پا نوشت:
1- در همايش
سراسري حزب
اعتماد ملي و
در واكنش به
حمله عليه
احزاب مطرح
شد: پاسخ
كروبي به احمدينژاد،
روزنامه
اعتماد ملی،
سه شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحات 1و 2
2- همان
3- همان
4- همان
5- همان
6- همان
7- همان
8- همان
9- همان
10- نقدي بر
اپوزيسيون
دانشجويي
خارج از كشور؛
طنز بزرگ
تاريخ؛
استعمارگرهاي
انقلابي -
عليرضا
ذاكري،
روزنامه
اعتماد ملی،
سه شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحه8
11- در مدح
راديكاليسم -
محمد منصوري
بروجني (دبير
سياسي انجمن
اسلامي
دانشجويان پرديس
قم دانشگاه
تهران)
روزنامه
اعتماد ملی، سه
شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحه9
12- در همايش
سراسري حزب
اعتماد ملي و
در واكنش به
حمله عليه
احزاب مطرح
شد: پاسخ
كروبي به احمدينژاد،
روزنامه
اعتماد ملی،
سه شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحات 1و 2
13- نقدي بر
اپوزيسيون
دانشجويي
خارج از كشور؛
طنز بزرگ
تاريخ؛
استعمارگرهاي
انقلابي -
عليرضا
ذاكري،
روزنامه
اعتماد ملی،
سه شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحه8
14- همان
15- همان
16- در مدح
راديكاليسم -
محمد منصوري
بروجني (دبير
سياسي انجمن
اسلامي دانشجويان
پرديس قم
دانشگاه
تهران)
روزنامه اعتماد
ملی، سه شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحه9
17- در همايش
سراسري حزب
اعتماد ملي و
در واكنش به
حمله عليه
احزاب مطرح
شد: پاسخ
كروبي به احمدينژاد،
روزنامه
اعتماد ملی،
سه شنبه 20
شهریور، سال
دوم، شماره 458،
صفحات 1و 2