در اعماق زندگی و کابوس کارگران هفت تپه

ایرج فرزاد

 

بیش از ۴۰۰۰ کارگر کارخانه نیشکر هفت تپه، فعلا موفق شده اند که حقوق پرداخت نشده مرداد و شهریور ماه را بگیرند و در نتیجه به اعتصاب ۱۱ روزه خود پایان دادند و  به کار برگشتند. اما، این فقط ظاهر قضیه است که نشان میدهد جمهوری اسلامی و مدیر عامل و روسای کارخانه، با عکس العمل کارگران و اعلام همبستگی از دیگر صنایع و انعکاس وسیع آنچه که نفس دایر و یا تعطیل و بسته شدن کارخانه و بیکار سازی هزاران کارگر این کارخانه و صنایع و تولیدات وابسته به آن را زیر علامت سوال بزرگی قرار داده بود،  فعلا دست به عصا راه میروند.

 و  مساله این است که داستان و سرنوشت کارگران صنایع نساجی، چون تهدیدی جدی بر فراز زندگی هزاران کارگر "کشت و صنعت خوزستان" کماکان آویزان است. سران جمهوری اسلامی در این توهم بسر میبردند که گویا خواهند توانست یکباره و در یک تصمیم گیری آخرین مرحله سرنوشت کارگران صنایع نساجی را در برابر کارگران نیشکر هفت تپه  نیز قرار بدهند. دیدند که با مقاومت و اعتراض بسیار شدیدی روبرو میشوند. تصمیم گرفتند فرصت بخرند و کار جنگی فرسایشی با کارگران نیشکر هقت تپه را به پروسه ای دردناک تر محول کنند. و هیچکس، جز آنهائی که از منافع استراتژیک تر رژیم و سرمایه داران اسلامی دفاع میکنند، وحشت ناشی از نقشه ای که سران رژیم اسلامی برای کارگران چیده است را  بی ابهام نشان نداده است. دردسرهائی که سران رژیم اسلامی در دانشگاه های تهران با آن روبرو شد، آنان را واداشت موقتا در جبهه اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه عقب نشینی کنند. اما این واقعا یک شگرد و خریدن فرصت است. اصل سناریو را از زبان سهیلا جلودارزاده و مدیر عامل شركت  وابسته به وزارت جهاد كشاورزي بشنویم.

"سهیلا جلودارزداه"، عضو "فراکسیون کارگری" مجلس اسلامی که در "انتخابات" میاندوره ای به مجلس اسلام راه یافته است، در مورد وضعیت کارگران نیشکر هفت تپه، از نقطه نظر منافع استراتژیک "نظام" خطرات بسیار جدی که بر فراز سر هزاران خانواده کارگری آویزان است، را افشا کرده است. او به "سایت آفتاب" از جمله چنین گفته است:

" معتقدم چنانچه دولت برای سودجوئی شکر وارد کرد، باید در پیشگاه خدا و نظام پاسخگو باشد،  نیشکر هفت تپه اولین کارخانه ای نیست که به خاطر سیاست های نادرست تعطیل میشود و به اعتصاب کارگران منجر میشود".
در همان گفتگو، خانم جلو دارزاده گفته است: " دولت باید مشکل واردات را حل کند. این همه کالاهای چینی که یی رویه وارد شده باعث ورشکستگی بسیاری از کارخانه ها و بیکار شدن کارگران شده است. اگر برخی کارخانه‌ها بی‌سر و  صدا به کار ادامه می‌دهند به دليل وام‌هايی است که دولت در اختيار آنها قرار داده و اين وامها به منزله يک مسکن هستند که با انباشته شدن بدهی‌ها هنگام بازپرداخت دچار مشکل خواهند شد. وقتی سياست غلط در واردات را دنبال کردند، چنين روزهايی را درنظر نگرفتند. وقتی واردات را بصورت انتحاری
۴۸ برابر کردند بايد انتظار اين روزها را هم می داشتند " .

این یک تصویر است و البته تصویری واقعی از نقطه نظر مصالح عالیه حکومت اسلام و "خطری" که "نظام" ملکوتی اسلامیون را در پیشگاه "خدا" به مصاف "اعتصاب کارگری" می برد.

مشکل از نظر جلودار زاده، این است که گویا دولت و تجار اسلام قرار بوده نه برای "سود جوئی" که بخاطر رضای خدا، شکر وارد کنند! و لابد نمیخواهد به خود بقبولاند که تجار مومن و متدین، از محل واردات شکر بر چه خان یغمائی نشسته و به چه ثروتهای افسانه ای دست یافته اند. جلودار زاده خود را به نفهمی میزند آنگاه که صورت خود را از این حقیقت برمیگرداند که خدا و امامان و اسلام عزیز در برابر سودهای نجومی و پول و ثروت، سر سجده برزمین میسایند، نمیداند و یا نمی خواهد بداند که آنچه او پیشگاه خدا نامیده است، جز در هیات بی رحم و حسابگرانه و "سودجویانه" کلام و آیات زمینی او، یعنی همین "واردات به صورت انتحاری و ۴۸ برابر شدن آن"، محراب و میعادگاه و بارگاه وحی دیگری نیست. پنهان میکند که خدا در این دنیای تسلط سرمایه و سودجوئی و ارزش افزائی از محل نیروی کار و بر بستر مشقت و زجر و گرسنگی و فلاکت انسان، خود از آسمان و مکه و غار حرا و کوه طور، پا برزمین گذشته است و هاله نورانی اش را در قیافه عبوس و بی رحم و شفقت پول و عطش بت غضبناک سرمایه برای مکیدن نیروی زندگی انسان زنده، از خود تکانده است. اصلا درک نمیکنند، که مذهب، در مواجهه با پول و سود و سرمایه، از آوای اسرار آمیز فرستاده ای موهوم در غارها و بیابانهای برهوت و کوههای افسانه ای، در بازار بورس و ساختمانهای آسمانخراش شهرهای بزرگ، به مذهب پرستش "اعداد" و کلام و حدیث آنها، تغییر "رسالت" داده است.

از طرف دیگر "عبدالرضا دانائی فر" مديرعامل شركت مادر تخصصي محصولات كشاورزي دامي و منابع طبيعي وزارت جهاد كشاورزي گفت: "كارخانه شكر اين شركت به عنوان كارخانه اي دست دوم اوايل دهه ۴۰ از خارج خريداری و با حدود ۷۰ سال قدمت، تاكنون ۴۵ دوره بهره برداري را در ايران پشت سر گذاشته و در زمان حاضر داراي حدود ۴۵۰۰ نفر نيرو است".
روزنامه کیهان این اظهارات دانائی فر را در شماره روز پنجشنبه
۱۱ اکتبر، ۱۹ مهر ماه ۸۶ منتشر کرده است.

معنی زمینی این سخنان این است که مقامات جمهوری اسلامی با وصف یک کارخانه که آنهم به عنوان "کارخانه دست دوم"  با هفتاد سال قدمت خریداری شده و در ۴۵ دوره بهره برداری در واقع "فرسوده" شده است، سناریو تعطیل و بستن آنرا در آستین دارند.
 
و جمهوری اسلامی همین است. با صنعت نساجی هم همین کار را کرد و بسیاری رشته های تولید هم در صف اند که به سرنوشت نیشکر هفت تپه و کارخانه های نساجی دچار شوند. و این هشدار را باید جدی گرفت. دارند با ارقام و عدد اثبات میکنند که کشت و صنعت خوزستان، زیر بار وام و قرض به صرفه نیست و در آستانه تعطیلی و بسته شدن است. کابوسی وحشتناک است که سایه شوم آنرا از سرنوشتی که بر سر کارگران کارخانه های نساجی حاکم کردند، با تمام سیاهی اش میتوان رویت کرد. برای خانم جلودار زاده و کل آن میهن پرستانی که به دنبال ریشه های "حلال و مشروع" کسب سود اند، و ضربان قلبشان قبل از اینکه با زندگی کارگر و مردم بزند، در رقابت سرمایه های خارجی و "واردات این همه کالاهای چینی" شتاب میگیرد و در این تب و لرزها، دلشان قلیان و عرق نعنا و منقل و وافور طلب میکند، مشکل در این معمای لاینحل و تناقض با حکم "الهی" باقی میماند. خدا مقرر کرده است که "برخی از بندگان خود را بر برخی دیگر برتری دادیم". خیال میکنند آنگاه که دارند وضع سمت و جهت حال و هوای سرمایه اسلامی را پیش بینی میکند، انگار دارند باد را و طبیعت و قوانین آنرا هم میچرخانند. متوجه نیستند که مذهب و اسلام زبان موهوم و وارونه دنیائی است که خود وارونه است. میخواهند حتی آنگاه که خود در آستان سود و پول، اعتقاداشان به مرز و ملیت و مذهب را زیر پا میگذارند، به کارگر و مردم نشان بدهند که سرمایه و پول و استثمار نیروی کار، میهن و مذهب و مرز و بوم دارد. از مردم و از کارگران پنهان میکنند که همین حضرات سوپر مسلمان و رهراون مخلص امام راحل، به جیب زدن ارزش اضافی ناشی از کار ارزان کارگر "غیر مسلمان" چینی را به صنعت ملی و به همه میراثهای فرهنگی و اقتصادی "تمدن" ملی و اسلامی گرفتار شده در بدهکاری و بحران ورشکستگی ترجیح میدهند. خود آنان اگر روزی ببینند که سرمایه خودی، با روزی یک دلار دستمزد به کارگر و محروم کردن او از هر گونه حق اعتراض و ایجاد تشکل، از وارد کردن کالاهای "خارجی" دست برمیدارد، تمام نگرانیها و غم و غصه هایشان در پیشگاه خدا و ملت و سرزمین و میراث نیاکان باستان نیز، برطرف میشود. اگر نه، اگر انگیزه "سودجوئی" محرک دولت عالیه اسلام نیست، چه دلیلی هست که دولت، با اینهمه منابع مالی و اینهمه ثروت در جامعه، نتواند بخاطر حفظ معیشت و زندگی کارگر و خانواده اش، به صنایع در حال "ورشکستگی"، سوبسید و نه "وام" بدهد و شکر را هم به قیمت ارزان در دسترس مردم بگذارد؟ اینجاست که مخترعین هویت ملی و اسلامی برای سرمایه و سودجوئی و پول و دلشوره و دل نگرانی آنها برای سرنوشت "سرمایه خودی" از اینکه مقامات معظم جمهوری اسلامی، "بی رویه" شکر وارد کرده اند و کلا واردات از "خارج" را
۴۸ برابر کرده اند، تظاهر و "توریه"میکنند که مات و مبهوت مانده اند. مشکلشان نه انسان و رفاه و دستمزد و تشکل کارگران، که ثبات "نظام" است. میخواهند وانمود کنند که مشکل رژیم اسلامی، سیاسی نیست، میخواهند تلاش بیهوده برای یافتن راه خروج از "بحران آخر" را از مردم و از کارگران پنهان کنند.

اما از منظر کارگران، مساله اصلا اینها نیست. آنهائی که مستقیما از میان کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه سخن گفته اند، خطر واقعی، نه دل مشغولیها به بالا و پائین رفتن وزن سرمایه خودی و یا خارجی در سودجوئی، که  کابوس یک دوران پرمشقت جدال با گرسنگی و تعطیلی یکباره محل کارشان معنا شده است. فرماندار و مدیر عامل و هیات وزیران، به این نتیجه رسیده اند که امکان دادن وام بیشتری به شرکت "کشت و صنعت نیشکر خوزستان" که ۴۷ سال است تاسیس شده است، دیگر اصلا موجود نیست. مساله به سادگی این است که این شرکت، با هزاران کارگر آن و با هزاران کارگر شرکتها و صنایع دیگری که به آن وابسته است، با بدهکاری فعلی ۸۶ میلیارد تومانی اش، برای سرمایه داران و تجار و دولت اسلامی "صرفه" ندارد. خطر و  فاجعه واقعی در شرایط فعلی، و در ماههای آتی،  فلاکت و خطر گرسنگی ناشی از بیکارسازیهای وسیع است که کارگران و خانواده های هزاران نفری آنان را با تهدیدی مرگبار روبرو کرده است. و "خطر" انفجار خشم کارگران نیشکر هفت تپه در این مصاف مرگ و زندگی، همه "دلسوزان نظام" را به منبر پند و اندرز برای اجتناب از افزایش بی رویه و "انتحاری" وارادت برده است. نقطه خطر و گورکن واقعی نظام را با چشمانی وحشت زده در پیشگاه خدا، دست نشان کرده اند. سران رژیم اسلامی، در ادامه "سود جوئی" و واردات "بی رویه شکر"، و در شرایط قرار دادن صنعت کشت و صنعت خوزستان در بدهکاری و ورشکستگی، همان سناریوئی را که برای صنعت نساجی به اجرا درآوردند و هزاران کارگر را بیکار کردند، برای هزاران کارگر دیگر در خوزستان در دستور دارند. مقامات رژیم متوجه شدند که با بحران بزرگی که در آن گرفتار آمده اند، و بویژه با مصافی که در دانشگاههای تهران در برابر احمدی نژاد صورت گرفت، نمیتوانند از پس هزاران کارگر خشمگین و خانواده های گرسنه آنان برآیند. تصمیم گرفتند که دفع الوقت کنند و بطور موقت، در برابر کارگران نیشکر هفت تپه عقب ینشینند. سهیلا جلودارزاده و عبدالرضا دانائی فر از منظر منافع عالیه نظام به روشنی گفته اند که این نوع رفتار، فقط "مسکن" هائی موقتی است. کارگران نیشکر هفت تپه باید هوشیاری خود را صد چندان کنند و نسبت به سیاست فرسایشی خریدن وقت که در برابر رفقایشان در صنایع نساجی اجرا کردند، هوشیار بمانند.

۱۹ اکتبر ۲۰۰۷


Iraj.farzad@gmail.com
www.iraj-farzad.com
iraj_farzad@yahoo.com
http://iraj-f.blogfa.com