خاورميانه و موقعيت ايران                     ويژه سايت گزارشگران

m.rad@gmx.net

پيش از جنگ آمريكا و غرب بر عليه افغانستان و عراق دولت بوش رژيم ايران را ياغی ‌تلقی كرده بود ولی حكومت ‌ايران آزادانه و داوطلبانه خود را در كنار نيروهای متجاوز قرار داده و از آنها در جنگ پشتيبانی ميكرد سياست مداران رژيم ايران در اوايل تهاجم به خاورميانه درنيافته بودند كه هدف آمريكا ايجاد خاورميانه بزرگ است كه ايران را هم شامل ميشود ‌قبل از آنكه به موقعيت ايران در خاورميانه بپردازيم لازم است گريزی به تاريخ بزنيم و ببينيم اساس تئوری ‌خاورميانه بزرگ از كجا سرچشمه ميگيرد و چرا آمريكا  در صدد ايجاد آن بهر قيمت بر آمده است.

بررسی‌ تاريخی ‌مسائل ايران و خاورميانه در صد سال گذشته  نشان ميدهد كه سرنوشت كشورها و مردم اين منطقه ارتباط تنگاتنگی ‌با هم داشته و بدون همكاری‌  همه جانبه اين كشورها باهم  پيشرفت ، ثبات و استقلال اين منطقه همچنان با چالشهای ‌بزرگی مواجه خواهد شد طی‌ سالهای‌اخير بخصوص با اشغال افغانستان و عراق و گسترش جنگ از شمال آفريقا تا پاكستان كه بسياری‌از فرصت هااز دست رفته است  يكبار ديگر نيروهای ‌سياسی و كشورهای منطقه اين سئوال را پيش روی ‌خود قرارداده اند كه نقش آنها در اين برهه چيست وچگونه ميتوانند سرنوشت خاورميانه را مستقلانه رقم بزنند.

  خاورميانه سه قاره اروپا ، آسيا و آفريقا را بهم متصل ميكند كه تاجكستان ، پاكستان ، افغانستان ، ايران ، تركمنستان ، ازبكسنان ، قرقيزستان ، ارمنستان ، گرجستان ، تركيه ، اردن ، اسرائيل ، لبنان ، فلسطين ، شبه جزيره عربستان ، يمن ، عمان ، آذربايجان و عراق را در بر ميگيرد جمعيت اين منطقه از مرز 450 مليون نفر ميگذرد منابع طبيعی‌ و اهميت ژئوپوليتيك منطقه از چنان اهميت تعيين كننده ای بر خوردار است كه طی صد سال گذشته بر سر حاكميت ملی و مالكيت آن بين قدرت های متجاوز و كشورهای ‌منطقه جدال سرنوشت ساز همچنان ادامه دارد.

 

 

خاور ميانه بعداز جنگ جهانی‌اول :

 

جنگ جهانی ‌اول با تهاجم گسترده نظامی كشورهای اروپايی با آغاز فروپاشی دولت عثمانی  بسمت خاورميانه آغاز شد در اين جنگ انگلستان ، فرانسه و تمامی ‌كشورهای اروپای ‌شرقی و روسيه شركت داشتند ادامه جنگ جهانی‌اول بسرعت دولت عثمانی ‌را متلاشی كرد كه در نتيجه آن مناطق جنوبی خاورميانه از لبنان وسوريه تا شبه جزيره عربستان در كنترل كشورهای‌انگلستان و فرانسه در آمد.

ادامه جنگ در اروپای شرقی ‌بين روسيه تزاری و آلمان و هم پيمانان آن روسيه را باندازه كافی ‌ضعيف كرده بود كه نتواند سهمی‌از پاشيدگی‌امپراتوری ‌دولت عثمانی را ‌نصيب خود كند  سهم فرانسه از خاورميانه جنوبی ‌تنها سوريه و لبنان شد و بقيه آن تحت كنترل انگلستان در آمد .

انگلستان به اين غنايم بسنده نكرده و تمركز خود را برای ‌كنترل شرق خاورميانه افغانستان ، پاكستان  امروزی و مناطق تحت كنترل روسيه يعنی  تاجيكستان ، اوزبكستان ، قرقيزستان ، آذر بايجان ، ارمنستان  وگرجستان گذاشت  ‌انگلستان در نظر داشت بعداز موفقيت در استراتژی ‌خود با اشغال ايران حلقه محاصره روسيه را تكميل كند و بعنوان قدرت برتر جهانی حرف اول رابزند.

با‌ پيروزی انقلاب اكتبر  در سال 1917 دولت شوروی با اتخاذ سياست های ‌تازه مخالفت علنی ‌خودرا با‌اشغال و ضميمه كردن خاك كشورهای‌ ديگر اعلام كرد اين اولين ضربه كاری‌ به سياست نظامی ‌گری و اشغال گری كشورهای‌ شركت كننده در جنگ بود با اين سياست شوروی‌ از سرزمينهای ‌كشورهای همسايه عقب نشينی كرده و اين كشورهای رابرسميت شناخت همين اقدام شوروی‌ استراتژی ‌انگلستان  را با مانع بزرگی‌ مواجه كرد.

شوروی با ‌پيوستن داوطلبانه كشورهای ‌شمال خاورميانه از گرجستان تا تاجيكستان به اتحاد شوروی ( بر طبق قانون اساسی شوروی‌ اين كشورها مجاز بودند هروقت كه اراده كردند از اتحاد شوروی ‌جدا شوند)  موافقت كرد با مستقل شدن تعدادی ‌از كشورهای ‌خاورميانه انگلستان بهمراه فرانسه و آلمان و ديگر كشورهای‌اروپای ‌شرقی تا سال 1921 با شوروی وارد جنگ شده تا دولت شوروی ‌را سرنگون كنند و مناطق از دست رفته را پس بگيرند.

انگلستان برای كنترل كامل خاورميانه  سياست تازه ای را ‌در دستور كار خود قرار داد در تركيه و ايران دوديكتاتورنظامی  را بقدرت رساند  و همزمان  ايتاليا و آلمان را بسرعت ميليتاريزه كرده تا اين دوكشور بكمك كشورهای‌اروپای ‌شرقی‌ شوروی را از شمال اروپا‌ در منگنه نظامی ‌قرار دهند هدف از اين سياست تدارك و آماده سازی‌ يك جبهه نظامی ‌وسيع برای ‌درهم شكستن اتحاد شوروی و  كنترل مجدد خاورميانه ‌بود كه كنترل جهان را برايش ميسر ميكرد.

 

خاورميانه بعداز جنگ جهانی ‌دوم :

 

دوكشور ايتاليا و آلمان پس از قدرت گيری ‌نظامی‌ بدورقيب سرسخت انگلستان و فرانسه تبديل شدند و آلمان هيتلری‌ در سال 1939 در عراق كودتای ‌نظامی كرده و رژيم وابسته به انگلستان را سرنگون و انگلستان و فرانسه را از خاورميانه فراری ‌داد و به سراسر منطقه نفت خيز خاورميانه بجز آذربايجان شوروی ‌سابق مسلط شد.

شكست آلمان و ايتاليا و ژاپن در جنگ جهانی دوم  و تضعيف فرانسه و انگلستان در جنگ اين فرصت را برای كشورهای‌ خاورميانه بوجود آورد  تا يكی ‌پس از ديگری‌ استقلال خود را اعلام  كنند اين كشورها  با وجود استقلال ملی از تجربه كافی ‌برای‌اداره كشورهای ‌خود بر خوردار نبوده ضمن آنكه ساختار اقتصادی اين  كشورها هنوز فئودالی ‌باقی ‌مانده بود همين ضعف بزرگ و كنترل اين كشورها توسط نيروهای ‌نظامی‌ و احتياج مبرم آنها به منابع مالی‌ و سازمانی‌ يكبار ديگر اين كشورها را وادار كرد تا دست كمك بسوی كشورهای ‌قدرتمند و متجاوز دراز كنند.

 

‌خاورميانه از سالهای‌1945 تا 1960 مواجه با دوقطب قدرتمند اقتصادی‌، سياسی و نظامی‌ ديگری  در جهان شد كه يكی‌ در صدد بازسازی‌ خرابيهای ‌وارده ناشی از جنگ  در شوروی واروپای ‌شرقی ‌و ديگری‌ غول  نوپای‌ نظامی و اقتصادی‌آمريكا بود كه در جنگ آسيب مختصری ‌ديده بود و بسرعت در تدارك كنترل خاورميانه بر آمده بود خاورميانه هنوز بخود نيامده با كشور اسرائيل در منطقه مواجه شد كشوری كه تا بامروز نقش كليدی در سياست گذاری‌ اين منطقه بازی ‌ميكند.

 آمريكا با استفاده از اوضاع‌ جهان و خاورميانه بسرعت خود را جايگزين فرانسه و انگلستان در منطقه كرد و با كودتا در ايران و به كنترل در آوردن پاكستان و تركيه و منابع نفتی ‌خاورميانه در صدد بر آمد تا شوروی ‌رااز جنوب محاصره  و خاورميانه باقی ‌مانده را از آن خود كند كه اين پروسه هنوز ادامه دارد.

با پاشيدگی‌اتحاد شوروی ‌و بلوك شرق در سالهای‌1990 آمريكا با همكاری ‌ناتو موقعيت را مغتنم شمرده ودر صدد بر آمد تا خاورميانه را برای‌اولين بار در تاريخ  با كنترل مناطق جدا شده از شوروی‌ سابق به بقيه خاورميانه متصل كند كه خاورميانه بزرگ نام دارد كه سه قاره آسيا و اروپا و آفريقا را بهم متصل ميكند خاورميانه ای با پتانسيل اقتصادی ‌حداقل 500 ( پانصد) سال در آمد ناخالص جهان ( در آمد ناخالص جهان 47000 ميليارددلار در سال است )  منطقه ای كه  60% منابع نفتی ‌و گازی جهان را در خود جای ‌داده است رويايی   كه ‌در صد سال گذشته نه انگلستان و نه آلمان و نه روسيه از پس آن  بر نيامده بودند. اين همان خاورميانه بزرگ است كه آمريكا ميخواهد آنرا كنترل و بر دنيا آقايی كند .

 

   آيا آمريكا و ناتو موفق خواهند شد خاورميانه بزرگ را ايجا د كنند؟

 

تعداد معدودی‌از كشورها در خاورميانه ازسالهای‌1965  با جمع بندی از تجارب گذشته به اين مسئله پی بردند  كه بايد فكر اساسی برای ‌ثبات سياسی ‌و اقتصادی پايدار در خاورميانه جنوبی در دستور كار قرار گيرد درست درهمين ايام تحولات ديگری در منطقه در شرف وقوع بود اسرائيل ازايجاد سرزمين نيل تا فرات  دم ميزد (  طرح اوليه ايجاد خاورميانه آمريكايی ) و مصر به جبهه غرب پيوسته بود و ايران و تركيه بكمك عربستان سعودی‌ به محاصره كامل نظامی‌عراق دست زده بودند در اين شرايط اتحاد  سياسی نظامی‌ كشورهای ‌امتناع عرب متشكل از عراق ، سوريه ، ليبی  ، الجزاير ، يمن جنوبی  و سازمان آزادی‌ بخش فلسطين تشكيل شد كه موازنه نيروها را در منطقه بهم زد اين كشورها با آلترناتيو اتحاد اعراب ( پان عربيسم )، عدالت اجتماعی‌ ( سوسياليسم ) و ملی‌ گرايی‌‌ ( ناسيوناليسم ) وارد عرصه مبارزه و مقاومت شدند.

بجرات ميشود گفت اين اقدام در تاريخ منطقه خاورميانه بيسابقه بود چه اين اتحاديه توانست توازن سياسی در منطقه ايجاد كند و تمركز خود را بر روی ‌مبارزه با تجاوز و عقب گرايی‌ و مبارزه با شيخ بازی ‌در منطقه كه مدتها بود در دستور كار كشورهای  آمريكا و غرب قرار داشت بگذارد اين كشورها  با تصويب  قانون اساسی كه جدايی‌ دين از حكومت و حقوق برابر زن و مرد و لگال سيستم ( حكومت قانون ) را برسميت ميشناخت  ضربه كاری به آلترناتيوهای ‌وارداتی وارد آورد و از اين تاريخ است كه ديگر اسرائيل نتوانست با وجود پشتيبانی همه جانبه كشورهای‌غربی سرزمين های‌اعراب را اشغال و ضميمه خاك خود كند همين تفكر است كه با مقاومت خود در جنگ خاورميانه عرصه را به آمريكا و هم پيمانان آن تنگ كرده است .

 

تاريخ اين منطقه نشان داده است هروقت بحران جهانی ‌گسترش پيدا كرده و يا يك قدرت تعيين كننده از صحنه خارج شده است اين منطقه مورد تاخت و تاز قرار گرفته است از سالهای‌1945 تا 1990 بعلت دوقطبی بودن جهان مانور قدرت ها در منطقه مهار شده و محدود بود از آنجا كه بخشی ازخاورميانه در كنترل اتحاد شوروی‌ قرار داشت عملا امكان كنترل جهان را برای كشورهای ‌غربی‌ ناممكن ميساخت نگاهی ‌به نقشه خاورميانه نشان ميدهد كه سياست كنترل كشورهای ‌خاورميانه تنها مربوط به سالهای‌اخير نيست.

انگلستان بعداز انقلاب اكتبر تلاش كرد تا همين مناطق را كنترل كند در جنگ جهانی ‌دوم فاشيسم و آلمان نازی دقيقا در همين منطقه تمركز گذاشت آلمان شمال افغانستان را اشغال كرد و از جنوب ايران بدريای ‌خزر راه آهن كشيد و دو رژيم نظامی ايران و تركيه را با خود همراه كرد تا باكو و شمال خاورميانه  را بتصرف خود در آورد و در عراق در سال 1939  كودتا كرد.

شورویاز سالهای‌1965 ببعد دقيقا در همين مناطق تمركز گذاشت و با پشتيبانی از كشورهای‌ جبهه امتناع اعراب  نگذاشت آمريكا و پيمان ناتو بر اين منطقه مسلط شوند  و دقيقا پس از پاشيدگی ‌شوروی‌ مجددا همين مناطق مورد تهاجم آمريكا قرار گرفته است.

 

توليد ، صادرات و ذخيره نفتی كشورهای ‌خاورميانه

 

كشورهای ‌توليد كننده نفت

    توليد روزانه

مليون بشكه

صادرات روزانه

مليون بشكه

ذخيره نفتی شناخته شده

ميليارد بشكه

 

عربستان سعودی

10.5

9.00

264.00

ايران

4.2

3.0

137.00

امارات متحده عربی‌

2.8

2.5

98.00

كويت

2.5

2.2

102.00

عراق

2.00

1.5

115.00

قطر

1.20

0.90

15.20

قزاقستان

1.3

0.65

40.00

آذربايجان

0.5

0.18

7.00

 عمان

1.1

1.00

6.00

سوريه و يمن

0.8

0.4

6.00

 

ذخيره شناخته شده نفت جهان   1292.60 ميليارد بشكه ، سهم خاورميانه 790  ميليارد بشكه درصد ذخيره نفتی ‌خاورميانه  61.12% ذخاير جهان،  درصد ذخيره نفتی آمريكا با 21.4ميليارد بشكه تنها  1.2%  ذ خاير جهان را در بر ميگيرد.

از مجموعه 3826.143995  ( سه هزارو هشتصد و بيست و شش مليون وصد وچهل و سه هزار نهصد و نود و نو ) ميليارد مترمكعب ذخاير شناخته شده گاز جهان  41% آن به كشورهای خاورميانه و 35.5%  آن  متعلق به روسيه است و سهم ديگر كشورهای ‌جهان تنها 23.5% از ذخاير شناخته شده گاز است. 

 

كشورهای وارد كننده نفت  از خاورميانه

 

كشورهای وارد كننده نفت

واردات نفت مليون بشكه

مصرف روزانه      مليون بشكه

ذخيره نفتی شناخته شده ميليارد بشكه

 

آمريكا

12.00

22.00

21.4

ژاپن

5.5

5.5

00

آلمان‌

2.7

2.6

00

كره جنوبی

2.2

2.2

00

فرانسه

2.00

2.00

00

ايتاليا

2.00

2.00

00

اسپانيا

1.8

1.8

00

تايوان

1.00

1.00

00

 

 

اين آمار و ارقام نشان ميدهد كه چرا هنوز منطقه خاورميانه از اهميت حياتی برای ‌كشورهای صتعتی ‌بويژه آمريكا ‌ بر خوردار است كشورهای غربی‌ استراتژی‌اقتصادی خود را برای ‌سی سال آينده بر مبنای ‌واردات نفت از خاورميانه استوار كرده و  وبدين منظور ميلياردها دلار سرمايه گزاری زيربنايی در اين كشورها صورت گرفت  اين كشورها  ميلياردها دلار هزينه جنگ  خاورميانه  در سال 1991 بر عليه عراق را بر عهده گرفتند تا بزعم خود آخرين مانع را از سر راه بر دارند.    

اگر كشورهای صنعتی و آمريكا همچنان حاضرند ميلياردها دلار برای كنترل خاورميانه  هزينه نظامی كنند باين دليل است كه هنوز اميدوارند تا تمامی ‌اين مناطق را در حيطه نفوذ  خود البته با هزينه مردم كشورهای منطقه و منابع طبيعی آنها نگه دارند.

 اين تهاجم  نظامی كه منافع ملی‌ تمامی ‌كشورهای منطقه از جمله ايران  را بخطر انداخته است طبعا با مقاومت گسترده مواجه شده كه ابعاد آن هر روز دامنه بيشتری‌ بخود ميگيرد همين چند روز پيش سران كنفرانس حوزه دريای خزر در پروتكل پايانی‌ خود در تهران ضمن موافقت با همكاری ‌منطقه ای‌ بصراحت قيد كرده اند كه بر عليه يكديگر واردهيچ بلوك نظامی نخواهند شد.

بر كسی پوشيده نيست كه آمريكا بدون جلب همكاری ايران و كشور همسايه شمالی‌ رويای‌ايجاد خاورميانه بزرگ را بر باد رفته می بيند .

 

نقش ايران در خاورميانه و جهت گيری‌ اوضاع :

 

همانطور كه در جداول بالا مشاهده ميشود ايران دومين ذخيره نفتی ‌خاورميانه را از آن خود كرده است و از نظر ذخاير گازی ‌هم در مقام دوم جهان قرار دارد در نقشه خاورميانه ايران گذرگاه اصلی اتصال سه قاره است متصل بودن ايران بدو شاه راه آبی خليج فارس و دريای خزر و با سيزده همسايه يكی از ممتازترين شرايط را در منطقه ايجاد كرده است.

ايران در بين  كشورهای  خاورميانه كه بيش از (450 ) چهارصدو پنجاه  مليون نفرجمعيت دارد از  موقعيت ويژه ای بر خوردار است از آنجا كه اكثريت مردم ايران ( 75% )  شيعه مذهب هستند و در كشورهای همسايه از پاكستان گرفته تا تركيه و كشورهای عرب حاشيه خليج فارس تعداد قابل ملاحظه ای ‌شيعيان زندگی ‌ميكنند  بر تاثير گذاری‌ايران افزوده شده است .

بخش اعظم كشورهای  همسايه ايران منهای ‌روسيه كمتر از صد سال سابقه استقلال دارند و از نظر تاريخی‌ نه دربين مردم خود و نه در بين كشورهای  ديگر هنوز جا نيافتاده اند پس از انقلاب سال 1357 و قدرت گيری  نيروهای ‌شيعه در ايران و ضعف بزرگ نيروهای سنی‌  در خاورميانه كه در اكثريت قرار دارند نيروهای ‌شيعه منطقه از لبنان گرفته تا افغانستان جان تازه ای گرفته و عملا نيروهای ‌سنی‌ كه سازمان و تشكيلات منسجمی ‌ندارند را پشت سر گذاشته اند .

نيروهای‌ سنی ‌در اوج قدرت دولت عثمانی‌ از نفوذ بسيار بزرگی بر خوردار بوده و با وجود يكه بسياری از مناطق همانند افغانستان و تاجيكستان ، قرقيزستان و ازبكستان ، و تركمنستان و... و را در كنترل نداشتند بعلت نفوذ معنوی دولت عثمانی در اين كشورها اكثريت مردم مذهب سنی را پذيرفتند  در همين دوره هم دولت صفويه با استفاده از مذهب شيعه توانست ايران را در مقابل تهاجم نظامی ‌دولت عثمانی‌ حفاظت كند و از شيعيان عراق كه در اطراف مقبره امامان شيعه گرد آمده بودند  پشتيبانی كند.

يكی از اشتباهات بزرگ كشورهای‌عربی‌ با اكثريت سنی   به حاشيه راندن شيعيان در كشورهای عربی ‌بود ‌ تا همين بيست سال پيش در تمامی ‌كشورهای‌عرب شيعيان در حول و حوش شهرها ی بزرگ زندگی‌ فلاكت باری داشتند و انسانهای ‌درجه دو و سه به حساب آمده و بخش بزرگی از آنها با گدايی امرار معاش ميكردند و بی نهايت تحقير ميشدند تشكيل حكومت شيعه در ايران آنها را منسجم كرده تا جايی‌ كه در لبنان بيك نيروی ‌تعيين كننده در مناسبات نيروها تبديل شده اند ‌نيروهای ‌سنی‌  فلسطينی همانند جهاد و حماس خود را از نظر سياسی به ايران بيشتراز كشورهای عرب نزديك می‌ بينند.

بنابراين حوزه نفوذ معنوی ايران را بايد از هزاره افغانستان تا كرانه های ‌خليج فارس و از عراق تا لبنان در نظر گرفت كه جمعيتی در حدود 120 مليون نفر را پوشش ميدهد در افغانستان شيعيان از نظر زبانی با ما ‌وجه اشتراك دارند و بقيه شيعيان بيشتر خود را متعلق به جوامع اعراب ميدانند تا ايران  همبستگی‌عربی‌ بين اعراب بيشتر از آن است كه اين نيروها را بسمت ايران سوق دهد و يا داوطلبانه در خدمت منافع ايران قرار گيرند.

بزرگترين نيروهای  مخرب در همبستگی ‌اعراب  حكومتهای‌اين كشورها هستند كه باتمام توان باهر نيروی دگر انديش به مخالفت بر ميخيزند وقتی‌عراق به بزرگترين و مدرنترين قدرت اقتصادی خاورميانه تبديل شد و در های  كشور را برروی‌اعراب باز گذاشت تا در اين كشور كار كنند اكثر دولتهای عربی‌ تمايل به‌ همكاری نشان ندادند همين بس كه كشورهای عرب عضو اتحاديه عرب كه يك تشكيلات  تشريفاتی ‌بيش نيست هيچ تلاشی ‌در جلوگيری از جنگ كشورهای غربی بر عليه عراق انجام نداد مخالفت مصر كافی ‌بود تا مدتها اين تجاوز به عقب بيافتد و يا در مورد مسئله فلسطين دقيقا همين حكومتهای‌عرب هستند كه خود را كنار كشيده اند.

در چنين شرايطی هر نيروی ‌سياسی تحت فشار در كشورهای عرب خود را نزديك به حكومت ايران احساس ميكند جمهوری ‌اسلامی ‌ايران توانايی‌ كمك مالی ‌و نظامی  به اين نيروها را ندارد ايران به اندازه كافی ‌بزرگ هست كه برای حفاظت از آن احتياج به نيروی كافی انسانی دارد هزينه امنيت كشوری  بوسعت ايران سر به ميلياردها دلار ميزند بايد در نظر داشت كه نيروهای  شيعه در خاورميانه با جمهوری  اسلامی‌ دارای‌ منافع مشترك بوده و در صورت لزوم ازهمديگر پشتيبانی خواهند كرد كه البته منوط به آن است در چه شرايطی قرار ميگيرند.

ايران همانند همه كشورهای منطقه خاور ميانه منهای‌اسرائيل و تركيه الزاما دارای‌استراتژی نظامی ‌دفاعی ‌است و قادر نخواهد بود برای‌اشغال يك كشور نيرو بسيج كند چه رسد به اينكه بتواند هزينه آنرا تامين كند جنگ هشت ساله ايران با عراق نشان داد كه اشغال حتی ‌يك وجب خاك كشورهای ديگر چه هزينه سنگينی ‌دارد تازه خود عراقيها هم در صدد اشغال ايران نبودند و قصدشان مهار نيروهای ايران در چهارچوب خاك ايران بود.

 اشغال كويت از طرف عراق كه تا سال 1960 جزو خاك اين كشورمحسوب ميشد  با آگاهی ‌از تجاوز و اشغال قريب الوقوع اين كشور  توسط كشورهای غربی‌ ‌صورت گرفت برای‌عراقيها مسجل بود كه آمريكا و انگلستان با تلاشی ‌شوروی‌ و بلوك شرق در كوتاه ترين زمان ممكن به عراق حمله خواهند كرد كشورهای انگلستان و آمريكا و اسرائيل ده ها بار تلاش كردند رهبران عراق را ترور كنند و اين كشور را به آشوب بكشند.

اتحاد شوروی ‌در جنگ جهانی ‌دوم  برای ‌درهم شكستن آلمان نازی  مجبور شد اوكراين ، بخشی از فنلاند و شمال افغانستان وشمال ايران را به اشغال خود در آورد وبا اين پيش بينی و تدارك بود كه توانست فاشيسم را بزانو در آورد .

بنابراين ايران دارای محدوديتهای‌ بزرگی‌ است كه مانع از آن خواهد شد تا سياست تهاجمی  در پيش گيرد ‌تمامی ‌شواهد نشان ميدهد كه تمام كوشش رژيم جمهوری ‌اسلامی گرفتن تضمين امنيتی ‌از كشورهای غربی ‌و همسايگان است تاايران مورد تجاوزنظامی  قرار نگيرد توافقات كنفرانس اخير دريای خزر با همسايگان شمالی نشان ميدهد كه ايران آماده مسئوليت پذيری است .

تا چند سال پيش بخشی از سردمداران رژيم همانند خمينی كه چندان اطلاعی‌از اوضاع و توازن نيروها نداشتند بحث ايجاد يك قطب مذهبی ‌شيعه به مركزيت كربلا را در برابر مكه  كه بزعم آنها در انحصار و كنترل سنی ها بود را مطرح ميكردند كه با مواجه شدن با شرايط تازه خاورميانه و جهان و تغيير اوضاع اقتصادی در كشور ‌و بالا رفتن قيمت نفت اين تفكر را كنار  گذاشته اند .

اما آنچه مسلم است اگر كشورهای  غربی‌ و يا اسرائيل دست به حمله نظامی‌ به ايران بزنند با مقاومت ايران مواجه خواهند شد و اين دور از انتظار هم نيست اما تحولات خاورميانه از جمله كوشش برای ‌رسيدن به توافق با فلسطينيها كه غرب و آمريكا بدين منظور بسيج شده اند و تهديد تركيه به اشغال مناطق نفتی ‌كردستان عراق و به تعويق افتادن جلسه گروه كشورهای ‌پنج بعلاوه يك  و جلسه سازمان ملل در باره مسئله هسته ای‌ايران نشان ميدهد كه آمريكا و غرب مجبورند از طرح خاورميانه بزرگ آرام آرام  دست بكشند.

‌خاورميانه بسرعت دوران گذار راطی ‌ميكند بايد در انتظار تحولات تعيين كننده ای ‌بود كه اهم آنها تشديد تضاد مردم منطقه با متجاوزان آمريكايی‌ و فشار برای‌ خروج نيروهای نظامی از خاورميانه و تضاد  بين كشورهای عربی ‌و اسرائيل است كه حول توافق بر ای‌ايجاد فدراسيونی متشكل از فلسطين ، اردن و اسرائيل دور ميزند كه رژيم اسرائيل با آن مخالف است.

دولت تركيه با اوضاع پيش آمده در حالت بی وزنی ‌قرار گرفته از طرفی‌ اتحاديه اروپا پيوستن اين كشور به اين اتحاديه را منتفی ‌دانسته و با شكست طرح خاورميانه بزرگ مصرف ارتش تركيه به پايان رسيده است اين خلاء نيروهای نظامی‌ تركيه و سران اين كشور را دچار سر در گمی‌عجيبی ‌كرده است كه در صدد بر آمده اند تا ببهانه مبارزه با نيروهای ‌مقاومت كرد مناطق نفتی شمال عراق را اشغال كنند.

اغراق در مورد پتانسيل نظامی ‌و هسته ای‌ ايران بيشتر ناشی‌از آن است كه ايران قصد تسليم شدن ندارد  و حاضر نشده است با طرح خاورميانه بزرگ آمريكا همراهی‌ كند از طرف ديگر خاورميانه نياز مبرم به همكاری اقتصادی و‌امنيتی‌ منطقه ای دارد كه غربيها نمی‌ خواهند ايران سهمی‌ در آن ايفا كند .

شكی‌ نيست كه آمريكا و وكشورهای غربی  همچنان برای پاشيدگی ‌كشورهای  خاورميانه با استفاده از مذهب ادامه خواهند داد ولی ‌همين سياست هم بر ضد خود تبديل خواهد شد چون نيروهای سنی‌ هم بيكار ننشسته و خود را سازمان ميدهند.

خاورميانه تا چندی ‌جولانگاه نيروهای مذاهب‌ مسيحی ، شيعه و سنی‌ و يهودی خواهد بود  حتما همه نيروهای  درگير در منطقه سعی ‌خواهند كرد از مذهب نهايت استفاده را بكنند در كنار هزينه سنگينی كه آمريكا و كشورهای‌غربی‌ برای‌ تثبيت آلترناتيو مذهبی در خاورميانه متحمل ميشوند نيروهای ملی‌ و ملی‌ مذهبی‌ وگرايشات  چپ سرنوشت كشورهای  خاورميانه رارقم خواهند زد.

 سئوالی‌ كه ذهن بسياری را بخود مشغول كرده است شركت فعال نيروهای  مقاومت ‌مذهبی ‌در جدال  خاورميانه و چگونگی ‌بر خورد به آنهاست واقعيت اين است كه اين نيروها ی ‌مذهبی‌ دارای تشكيلات و برنامه مبارزاتی‌ همانند دوحزب مسيحی‌  اتحاديه سوسيال مسيحی  ((CSU و اتحاديه دمكرات مسيحی (CDU) آلمان هستند .

در ديگر كشورهای ‌اروپايی همانند سوئد ، دانمارك ، فنلاند ، نروژ ، انگلستان ، استراليا و ...... ‌پرچمهای‌آنها با علامت صليب مسيحی مزين شده است و بسياری‌از احزاب اين كشورها عميقا مذهبی‌ هستند بنابراين  مذهبی ‌بودن يك نيروی سياسی  بمعنی مترقی‌ و ياارتجاعی  بودن نيست بلكه معيار چگونگی ‌بر خورد آنها به نيروهای سياسی ديگر در جامعه است تا زمانی ‌كه آنها دست به سركوب فيزيكی‌ نيروهای ‌ديگر نزنند همانند همه نيروهای ‌ديگر اين حق آنهاست كه به تبليغ نظرات خود بپردازند  و يا تشكيلات سياسی درست كنند  در خاورميانه ما نمونه خوب فلسطين را داريم كه همه ديدگاه ها در كنار همديگر بفعاليت ادامه ميدهند بالعكس آن هم در مورد همه ديدگاه هاو نيروهای ديگر صادق است.

واقعيت اين است كه هيچ نيرويی ‌در كشورهای ‌خاورميانه به تنهايی  آلترناتيو نيست همه  نيروهای ‌ملی‌ ، ملی ‌مذهبی‌ و نيروهای ‌چپ و مليتهای‌ منطقه دارای ‌نفوذ و پايگاه در خاورميانه هستند با سابقه مبارزاتی ‌كه در منطقه وجود دارد ميشود انتظار داشت خاورميانه بتدريج جايگاه خود را در جهان پيدا كند .

بايد ديد كه مردم ‌خاورميانه و رهبران آنها تا چه اندازه به بلوغ سياسی رسيده  واز تجارب صد سال گذشته و بحرانی ‌كه به آنها  تحميل شده است آموخته اند و آيا قادرند از منافع جمعی‌ و هويت ملی  خود دفاع كنند و در پی‌ همكاری ‌منطقه ای بدون رقابت نظامی  بر آيند؟ خاورميانه بايد هرچه زودترخود را از شر متجاوزان و اشغال گران آزاد كند ‌اين جنايت كاران متجاوز ارزشی‌ برای‌ جان انسانها قائل نيستند وبه تنها چيزی كه می‌انديشند غارت منابع طبيعی ‌منطقه است اين وظيفه تاريخی ‌نسل مترقی ‌امروز خاورميانه است تا سرنوشت خود را بدست گيرد.   

                                                       

 م. ر ا د ( 21.10.2007)