در ضرورت تلاش راديكال براي آزادي رفقا "

بابك پاشا جاويد

تحليلي كوتاه بر " دلايل عملكرد شتاب زده ي حاكميت سرمايه داري اسلامي و همكاري اپوزيسيون نما هاي آنتي چپ "

" در ضرورت تلاش راديكال براي آزادي رفقا "

در هفته هاي اخير ، شاهد سركوب گسترده ي فعالين چپ دانشگاه هاي ايران بوديم . سركوبي كه چندان هم غير قابل پيش بيني نبود و در راستاي سياست هاي حاكميت اسلامي ، امري بعيد به نظر نمي رسيد . بر خلاف برخي تحليل ها ، مبني بر آزادي رفقا پس از برگزاري آكسيون 13 آذر دانشجويان چپ ، يا حداكثر پس از تجمع 18 آذر دفتر تحكيم در دانشگاه تهران ، كماكان بالغ بر 30 نفر از رفقايمان ، در بند حاكميت ، به اسارت در آمده اند . به دليل طولاني شدن مدت بازداشت ها ، نيز اظهارات مضحك و عجيب برخي رسانه ها و اپوزيسيون نما هاي آنتي چپ ، بر آن شدم تا تحليلي مختصر از جايگاه كنوني حاكميت اسلامي ايران در جهان ، كه خود موثر ترين عامل در تشديد سركوب هاي داخلي است ، نگاشته و در آن به فشار هاي داخلي و خارجي وارده بر حاكميت ، اشاره اي گذرا داشته باشم . هر چند كه پرداختن به دلايل دستگيري رفقا ، نيز بررسي روش هاي اساسي براي آزادي آن ها ، خود يكي از اساسي ترين انگيزه هاي نگارنده مي باشد .

باشد كه نوشته ي حاضر ، در جهت شفاف سازي برخي مسائل ، به ويژه دلايل سركوب جنبش هاي مترقي و ديگر جنبش هاي اجتماعي ، موثر واقع شود . متذكر مي شوم براي روشن تر شدن مسائل ، نيم نگاهي به جنبش ها و نحوه ي عملكرد و جهت گيري برخي افراد و گروه ها در يك سال سپري شده ، خواهم داشت .

15 آذر 85 ، زماني بود كه طيف چپ دانشگاه هاي تهران ، نشان دادند كه با برنامه ريزي و هماهنگي ، مي توان تريبون را به دست گرفت و در آن به نقد راديكال وضعيت موجود پرداخت . آكسيون 15 آذر 85 در دانشگاه تهران ، كه شعار هاي مطرح شده ، مطالبات دانشجويان چپ ، نيز پلاكارد هاي سرخ رنگ آن ياد آور قدرت چپ در دانشگاه بود ، نقطه ي عطفي براي جنبش چپ به شمار مي ايد . البته پيش زمينه هاي قبلي در برگزاري اين آكسيون ، تاثير زيادي داشتند كه از پرداختن بدان ها در موقعيت كنوني صرف نظر مي شود .

پس از آن روز به ياد ماندني در جنبش چپ ايران ، مواردي پيش آمد كه در نحوه ي عملكرد افراد و گروه ها تاثيري بس شگرف بر جاي گذاشت . نقد هايي از درون بر جنبش شد و نقد هاي رفقا به يكديگر زمينه ساز ايجاد جبهه هايي شد . البته در اين جا بر آنم كه به مطلبي مهم تر كه در رابطه با وضعيت كنوني هم هست بپردازم و آن ، برخورد رسانه هاي غير چپ و آنتي چپ با ماجرا بود . ليبرال هايي كه اجازه ي قرائت نوشته ي ابراهيم يزدي بدان ها داده نشده بود ، سخت در پي انتقام جويي بودند . خلاصه اين كه جنبش چپ ، از ان نقطه ي عطف به بعد ، جايگاه ويژه تري در نقدها ي پوزيسيوني و اپوزيسيوني يافت كه در اين ميان اپوزيسيون نماهاي به واقع پوزيسيون كه ماهيت اپورتونيستي ان ها بر اساس عملكرد ها و نظراتشان براي ما به اثبات رسيده است ، به طرز شگفت آوري مطالبي را طرح كرده و زمينه هاي شناساندن نيرو هاي چپ ( البته به معناي لو دادن ) را وظيفه ي خود دانسته ! و به عنوان طيف هاي متعهد ! همپاي نيرو هاي امنيتي و اطلاعاتي ، پروژه اي بس كثيف و امنيتي و صد البته به ظاهر غير مستقيم را آغاز كردند . درست است كه خبر رساني هاي وابسته به حاكميت نظير ، فارس ، رجا نيوز و ... به همراه رنگين نامه هاي حكومتي كه ارگان هاي تبليغاتي نظام هستند ، به شايعه پراكني ، كوچك جلوه دادن جنبش چپ ، برچسب زدن به فعالين و پيوند دادن آنان با اپوزيسيون خارج و حالب تر از ان آمريكا ! پرداختند ، عملكرد مدعيان دروغين آزادي كه به ظاهر در نقش اپوزيسيون داخلي خود را نمايان مي كنند ، بسي مضحك تر بود و اين نادانان بي هنر كه سنگ بورژوازي دون را به سينه مي زنند ، با ناداني هرچه تمام نر ادعا هاي واهي خود را در مقابل ديد همگان گذاشتند . چرا كه از خبر گزاري ها و رسانه هاي وابسته (كه علنا وابستگي به حاكميت را افتخاري براي خود مي دانند !) انتظاري جز اين نمي رفت كه همسو با عملكرد هاي حاكميت سرمايه داري اسلامي قدم بردارند . ولي براي گروه دوم ، پرونده اي فراموش نشدني ثبت شد كه بوي متعفن آن و خيانت هاي پشت پرده اش ، تا هميشه در تاريخ ثبت خواهد شد و اذهان ما ان را فراموش نخواهد كرد .

پروژه ي كثيف " شهروند امروز " و در راس آن سردبيرش " محمد قوچاني " ، بر اساس برنامه اي از پيش مشخص ، حساسيت بر روي طيف چپ را تا حدي بالا برد كه زمينه هاي سركوب آن توسط حاكميت آسان تر و جاده ي سركوب هموار تر شود . از اواخر بهار 86 ( به ويژه) ، تقريبا شماره اي چاپ نشد كه در ان مطالبي از جنبش چپ جهان و به خصوص ايران نوشته نشود . البته اين نوشتن ها به گونه اي بود كه اثري منفي بر روي اين جنبش بگذارد . در واقع ، اين جريان كثيف ، در نقش مكمل ، پروژه ي امنيتي سركوب را به شكلي مناسب هدايت نمود تا زمينه هايي براي مطرح كردن ادعا هاي واهي خود ايجاد كند . بديهي است جنبش مترقي چپ ، اصلي ترين مانع و سد راه بزرگي در مقابل خواست ها و مواضع شخص قوچاني و دار و دسته اش بود كه اين افراد به نوعي با حمايت حاكميت بايد در مقابل اين جنبش قرار مي گرفتند .

به هر حال ، گذشت حدود يك سال از 16 آذر 85 ، براي چپ پرونده اي بس بزرگ بر جاي نهاد و جنبش چپ ايران ( به ويژه تهران ) ، جايگاه بسيار بزرگي در رسانه ها يافت و توجه همه ي افراد و گروه هاي پوزيسيون و اپوزيسيون را به خود جلب كرد . بدين گونه بود كه با حساسيت هاي به وجود امده ، حاكميت سرمايه داري اسلامي ، تمام عزم خود را جزم كرد تا با وجود فشار هاي داخلي و خارجي شديد وارده بر پيكره اش ، مانع از برگزاري دوباره ي آكسيون 16 آذر توسط دانشجويان چپ شود . چنين بود كه در اقدامي شتاب زده ، كه خود ناشي از سردرگمي ها و دست پاچگي هاي حاكميت است ، چند تن از رفقايمان ، در فاصله ي چند روز مانده به برگزاري آكسيون ( در روز 13 آذر ) در منازلشان و يا در خيابان ، به طرز وحشيانه و غير انساني دستگير شدند . اين پروژه و تعقيب ديگر رفقا ادامه يافت ، تا اين كه در دو روز مانده به تجمع ، با فعالين چپ تماس هايي حاصل شده ، و ان ها را به وزارت اطلاعات ، براي معرفي خود ! فرا خوانده و تهديد كردند در صورت عدم حضور در ساعت مقرر ، دستگير خواهند شد ! با اين وجود نه تهديد ، نه بازداشت رفقا ، تاثيري در به وجود آمدن رعب و وحشت در اين رفقا و سايرين نداشته و اتفاقا عزم آن ها را بيش از پيش جزم كرد تا در روز 13 آذر ، با حضوري متحد تر و در صفوفي منظم تر ، مطالبات اساسي و ريشه اي خود را مطرح كنند . نيز همسو با شعار هاي قاطعانه براي آزادي رفقاي دربند ، جهت گيري و عملكردي راديكال اتخاذ شود . ولي دست اندر كاران حاكميت ، باري ديگر دست به كار شدند و در روز 13 آذر نيز تعداد زيادي از فعالين چپ را در دانشگاه تهران ، يا خيابان هاي اطراف آن ،و نيز در برخي شهرستان ها دستگير كردند تا به هر نحو ممكن و به ارتجاعي ترين روش ، نگذارند صداي مخالف باري ديگر با قاطعيت از دانشگاه به گوش رسد .

آن چه در اين ميان ، وحشت سركوب گران را بيش از پيش افزود ، اين بود كه با وجود بازداشت جمع كثيري از رفقايمان كه از فعال ترين دانشجويان چپ به شمار مي ايند ، آكسيون در روز وعده داده شده و در ادامه ي آن تجمعات ساير شهرستان ها ، به نحو با شكوهي و با هيبت خاص خود برگزار شد تا باري ديگر لرزه بر اندام مزدوران سركوب گر افكند . باري ، باري ديگر دانشجويان فعال چپ ، نشان دادند كه با قاطعيت تمام در مقابل حربه هاي بورژوازي خواهند ايستاد و نخواهند گذاشت ، مرتجعان بورژوا ، در هر لباس و ظاهري ، صداي مخالف را خفه كنند .

آن چه در اين ميان ، براي طيف نا آگاه به نمايش گذاشته شد ، تلاش هاي مضحكانه ي ناشي از وحشت و دست پاچگي رسانه ها و رنگين نامه هاي حكومتي بود كه سعي در هرچه بدتر نشان دادن مراسم كردند . نمونه هايي كه در اينترنت و رسانه هاي مرتجع وابسته نمايش داده شد خود گواهي بر مدعاي نگارنده است . واژه هاي " اخلال گر " ، " آشوب گر " و انواع تهمت هاي ناروا ، به وضوح نشان دهنده ي سياست هاي كثيف سركوب گران در اين راستا است . ولي گويا بعد از گذشت ساليان دراز ، افرادي (كه تعدادشان چندان هم كم نيست) هنوز اين را درك نكرده اند كه روش هاي كهنه ي فيلترينگ و سانسور و ... ديگر كارايي خود را از دست داده اند . كسي كه بخواهد ، مطمئنا خواهد توانست به اصل ماجرا دست يابد و اتفاقا فيلترينگ و سانسور و تحريف كه ابزار هاي بورژوازي دون صفت هستند ، چهره ي واقعي سانسور كنندگان را در مقابل رخ همگان به نمايش خواهد گذاشت .

اما در ادامه ي روند تحريفات ، چيزي كه در روز هاي اخير ، شاهد آن هستيم ، تلاش وزارت اطلاعات براي پيوند دادن رفقا به اپوزيسيون خارج است . با بررسي نحوه ي دستگيري رفقا ، به آساني مي توان دريافت ، وقتي كه حاكميت بهانه اي براي دستگيري ندارد ، بايستي با دروغ و تهمت ، آنان را به يك سري افراد ، محافل و جريانات وصل كند ، تا به ظاهر و بر اساس قانون اساسي ! خودش ، براي انان حكم تعليق ، حبس و ... بزند .

باري در اين شرايط حساس ، دست و پا زدن هاي نيرو هاي وابسته به حاكميت ، چيزي عجيب نيست . در حاليكه فشار هاي وارده از طرف آمريكا و خطر جنگ از يك سو ، فشار هاي وارده از طرف اپوزيسيون خارجي از سوي ديگر و از همه مهم تر فشار هاي وارده از سوي اپوزيسيون داخلي و مشخصا طيف چپ ، استرس مضاعفي را بر پيكره ي حاكميت وارد مي سازد ، بديهي ست كه دستگيري دانشجويان مبارز و اقدامات سركوب گرانه و ديكتاتور مابانه ، در داخل كشور نيز ، نمايي شديدا منفور بر جاي خواهد گذاشت . از طرفي از نظر حاكميت ، اگر اين دانشجويان دستگير نشوند و جنبش هاي مترقي سركوب نشوند و آكسيون هاي به حق كه مطالبات اصيل انساني را پيگيري مي كنند ، با شدت و هيبت خاص برگزار شوند ، نماي بيروني زشت ديگري به حاكميت اسلامي خواهد بخشيد كه اصلا به صلاحش نيست . در اين ميان برنامه ريزان و دست اندركاران پشت صحنه ي حاكميت ، چاره اي جز روش هميشگي در مقابل خود نخواهند ديد و آن هم چيزي نيست جز : سركوب و پس از آن تحريف ، سانسور و اتهامات واهي . چرا كه براي اينان يك راه خود نمايي مي كند و آن سركوب است و حال چگونگي تطهير نماي منفور اين حركت ، سانسور و تحريف است .

حال براي آزادي رفقاي دربند ، " چه بايد كرد ؟ "

بديهي ست در اين راستا و به عنوان تاكتيكي مقطعي ، آزادي رفقا ، يكي از مهم ترين مواردي است كه بايستي در راس برنامه هاي ما قرار گيرد . با توجه به اين نكته كه دستگيري هاي اخير دانشجويان چپ كه به صورت وسيعي صورت گرفت ، به گونه اي است كه با توجه به شرايط ويژه ي كنوني و بحران هاي پيش روي سرمايه داري جهاني ، به طور واضح و روشن ، پيش بيني اين كه چه بر سر تك تك رفقا خواهد امد را مشكل مي كند ، اما اين پيش بيني و و بررسي وظايف ما ، چيزي امكان ناپذير نيست . يكي از پيشنهاداتي كه مشخصا مي تواند و بايستي مطرح شود ، " تلاشي راديكال " براي آزادي رفقا است . اما راديكال بودن اين تلاش به چه صورتي است ، چيزي است كه به بررسي هاي بيش تري نياز دارد و عملكردي كه پيش روي جنبش چپ گذاشته مي شود ، چيزي است كه از درون آن بوجود مي آيد و آن خود ناشي از تحليل رفقا از شرايط جاري است . در اين راستا ، مطابق نظر نگارنده ، بايستي در اين مقطع خاص ، اتحاد عملي بين رفقاي چپ ( صرف نظر از برخي مسائل ) شكل گرفته و راهكار هاي پيشنهادي براي چنين تلاشي ، به بحث گذارده شوند . بديهي ست نگارنده ي متن حاضر نيز ، يك سري راهكار ها و پيشنهاداتي در اين زمينه دارد ، كه به دليل برخي مسائل ، نيز به دليل طولاني شدن نوشته ، امكان ذكر آن ها در اين نوشته مقدور نمي باشد. اميد است ، باري ديگر ، رفقا دور هم جمع شوند تا راهكار هاي مختلف به بحث گذارده شوند و در صورت امكان ، راهكار هايي برگزيده شوند ، تا با اتحاد ، در راستاي آزادي رفقاي دربندمان و در سطحي بالاتر در جهت مطرح كردن و رسيدن به خواسته هاي اساسي و راديكالمان قدم برداريم . به اميد آزادي رفقاي دربندمان ، و با اين تاكيد كه :

" با دست خود گيريم آزادي ، در پيكار هاي بي امان "

يكشنبه 16 دسامبر 2007, بوسيله ى دیاکو