مردم شناسی، سلاحی برای نظامیان *

 

ویلیام او بیمن William O. Beeman

استاد و رئیس دانشکده مردم شناسی دانشگاه مینه سوتا، مینآپولیس، آمریکا. رئیس بخش خاورمیانه انجمن مردم شناسان آمریکا.

 

ارتش آمریکا در ماه سپتامبر 2007، برنامه «سیستم های انسانی منطقه ای**» (HTS)را که سال هاست در عملیات مورد استفاده واقع می شود، بطور وسیعی تقویت کرد (1). مردم شناسان پس از استخدام، مستقیما در واحدهای جنگی در لشکرها و تیپ ها در عراق و افغانستان به خدمت پرداختند. آنان ماموریت داشتند که با فرماندهان در مورد عملیات فرهنگی در محل مشاوره کنند. کاربرد این برنامه که مدیریت اجرائی آن با شرکت خصوصی  BAE Systems (2) است، ارائه اطلاعات به نظامیانی است که با شرایط بالقوه خشونت باری روبرو هستند تا با تکیه براین اطلاعات در ارزیابی جنب و جوش اهالی محلی دچار خطا نشده و آن ها را در تجزیه و تحلیل  شرایط روردرویشان یاری دهد.

 

نیویورک تایمز در شماره 5 اکتبر 2005، به تجلیل از گروه مردم شناسی درگیر در عملیات مهمی پرداخت که هدفش کاهش حملات علیه سربازان آمریکائی و افغانی بود. برای نمونه، این کارشناسان پس از مشاهده تعداد زیادی از بیوه زنان در ناحیه ای که مورد هدف بود، نتیجه گرفتند که جوانانی که با این بیوگان خویشاوندی دارند، امکان دارد خود را به حمایت مادی از آنان ناگزیر دانسته و در نتیجه از روی نیاز مالی به شورشیانی بپیوندند که به جنگجویان حقوق می پردازند. با اختصاص برنامه آموزشی حرفه ای مناسب برای این بیوه زنان، ازاحتمال بروز حملات کاستند.

 

برنامه HTS موجب نگرانی شماری از مردم شناسان شد، بویژه که پیشینه غمناکی را در ذهن آنان زنده می کرد. در طرح کاملوتCamelot  که در سال 1965 ایجادشد ولی دوام زیادی نیافت، کارشناسانی استخدام شده بودند که دلائل فرهنگی خشونت ها را ارزیابی کنند.  هنگامی که سازمان سیا تلاش می کرد از به قدرت رسیدن سالوادور آلنده، رهبر سوسیالیست در شیلی جلوگیری نماید، این طرح را درآن کشور تجربه کردند.

 

هدف طرح دوم که نام «عملیات غیر نظامی و حمایت از انکشاف انقلابی » (Civil Operations and Revolutionary Developement Support, Cords)، به آن داده بودند، هماهنگی برنامه های غیرنظامی و نظامی «آرام ساختن» امریکا در ویتنام بود. ماموریت این طرح تهیه «نقشه انسانی» منطقه عملیاتی به منظور شناسائی و در نتیجه گزینش آن ها  بمنزله هدف بالقوه بود یعنی افراد و گروه هائی که به حمایت از ویتنامی های کمونیست مظنون بودند. دقیقا می دانیم که از پژوهش مردم شناسی در جریان این عملیات استفاده شده است.

 

مردم شناسان نیز، همچون پزشکان که به  ادای سوگندنامه بقراط موظفند، دارای تعهد اخلاقی حرفه ای هستند که فعالیت شان را مشروط به عدم آسیب رساندن به اهالی مورد بررسی و پژوهش می کند. و این که جماعت مورد بررسی می بایست هنگام مشارکت در فعالیت های پژوهشی «با علم به اوضاع» رضایت داشته باشند. به یقین، احترام به این شرط، در زمان نبرد غیر ممکن است. البته بسیاری از مردم، این کارشناسان مردم شناسی را جاسوس تلقی می کنند، حتی زمانی که آنان در چارچوب عادی به پژوهش می پردازند و این امر ماموریت های عملی آن ها را بطور جدی بر هم می زند. همه این دلایل نشان می دهند که عملیات HTS بلافاصله در زیر نورافکن های همکاران حرفه خود شان قرار گرفتند.

 

در سپتامبر 2007، گروهی از پژوهشگران دانشگاهی «شبکه مردم شناسان ذی نفع»، (3) را ایجاد کردند که با الهام از فیزیک دانانی بود که با «جنگ ستارگان» مخالف بودند [پروژه دفاع ضد موشکی که پرزیدنت ریگان در سال 1983 براه انداخت]. این گروه، طرحی تدوین کرد که مضمون آن «تعهد عدم شرکت در ضد شورش» بود. یکی از موسسین این گروه، دیوید پرایس David Price استاد دانشگاه سنت مارتین، واقع در شهر لیسیLacey (ایالت واشینگتن) توضیح می دهد: «همه ما الزاما با کار با ارتش مخالف نیستیم، ولی ما با هر چه که به عملیات ضد شورش مربوط می شود، یا هر آنچه ناقض معیارهای وجدانی پژوهش بشمار می رود، مخالفیم. ما از همکارانمان می خواهیم که اعلام کنند که مایل به استفاده از مردم شناسی در این راه نیستند (4)».

 

در اکتبر 2007، شورای اجرائی، «انجمن امریکائی مردم شناسی» اطلاعیه شدیداللحنی منتشر کرد که گرچه مشارکت در طرح HTS را صریحا ممنوع نمی کرد ولی به اعضا در مورد احتمال نقض تعهد اخلاقی حرفه ای هشدار می داد.

 

  

هنگام تشکیل اجلاس سالانه این انجمن در واشینگتن در نوامبر 2007، این فعالیت ها در مرکز مباحثات ضد و نقیضی قرار گرفت که همچنان پر و صدا هستند. طی جلسه ای با عنوان «پاسخ امپراطوری: چشم انداز سازماندهی نظامی و اطلاعاتی آمریکا در مورد مناسبات با مردم شناسی»، مدافعان و مخالفان این برنامه  در حضور شرکت کنندگان زیادی به مجادله پرداختند. سخنرانانی که با ارتش همکاری کرده بودند، برای قانع ساختن همکاران شان نسبت به تاثیر آموزنده کارشان تلاش کردند و مدعی شدند که عمل ایشان، رفتار و منش نظامیان را تغییر داده و آنان را نسبت به تفاوت های فرهنگی حساس تر ساخته است. مردد ها معتقد بودند که کسانی که به همکاری با ارتش می پردازند، در کاربرد پژوهش های خویش ساده لوحانه عمل می کنند.

 

این مجادلات ضد و نقیض به تدوین قطع نامه ای انجامید که اگر همه تصویب می کردند، می توانست تعهد اخلاقی را تحکیم کرده و هرگونه فعالیت پژوهشی مخفی را برای بخش های اطلاعاتی ممنوع  سازد.

 

یکی از مدافعان عمده همکاری با ارتش دکتر مونتگمری مک فیت، مردم شناس در دانشگاه ییلYale و عضو «انستیتوی آمریکائی صلح» می باشد. در سمیناری که دهم مه 2007 برگزار شد، مک فیت طرحی ارائه داد که به تهیه طرح HTS یاری کرده است. طبق نظر وی، ارتش برای پژوهش های علوم اجتماعی که می توانند در پیروزی عملیات نظامی تعیین کننده باشند، کم هزینه می کند. او جهت پرکردن این شکاف علمی، ایجاد برنامه بزرگ تحقیقات علوم اجتماعی را پیشنهاد کرد که تاسیس یک پایگاه داده های اجتماعی- فرهنگی را الزامی کند. و به این منظور استخدام جوانان تحلیل گر فرهنگی را در بخش های حکومتی و نیز ایجاد اداره مرکزی دانستنی ها را  پیشنهاد نمود.

 

از منظر این حرفه، هیچکدام از پژوهش های مورد حمایت مک فیت Mc Fate، مسئله را حل نمی کند. با وجود این، هنگامی که کارشناسی به مثابه اسلحه ای در یک  نبرد در محل مورد استفاده قرار می گیرد، مشکل بسیاری بروز می کند. دقیقا، وجود مرز باریک میان استفاده خوب و بد از مردم شناسی است که مسئله ساز است.

------ 

* L’anthropologie, arme  des militaires

------

 HTS : Human Terrain Systems**

 

1 – پیرو مقاله ای که در سایت بی بی سی، بتاریخ 16 اکتبر 2007، با عنوان «ارتش امریکا مردم شناسان را به خدمت می گیرد» منتشر کرد، می نویسد که برای این طرح چهل میلیون دلار بودجه منظور شده است. بهای تمام شده یک مردم شناس در جبهه عملیاتی، چهارصد هزار دلار در سال  خواهد بود.

http://news.bbc.co.uk/2/hi/americas/7042090.stm

 

2 – این موسسه توسط شرکت فضائی بریتانیا و سیستم الکترونیکی مارکونی ایجاد شده است.

 

3 – اطلاعات سودمند فراوانی را میتوان در سایت زیر یافت:

http://concerned.anthropologists.googlepages.com

 

4 – مصاحبه با برنامه تلویزیونی « Democracy now » (13 دسامبر 2007)

 

-----

لوموند دیپلماتیک، مارس 2008.

 

ترجمه بهروز عارفی