فريدون آدميت، پدر تاريخنگاری و تاريخشناسی مدرن ايران

مصاحبه ي فرشاد قربانپور با

 خسرو شاکري

استاد بازنشستهء تاريخ (مؤسسهء تحقيقات عالي علوم اجتماعي، پاريس)

شهروند امروز، چهارم آذر 1386

[مصاحبه ی زير به مناسبت درگذشت دکتر فريدون آدميت، پدر تاريخ مدرن ايران، از نو پخش می شود]

 

 

 

- دکتر فريدون آدميت مورخ را چگونه ارزيابي مي کنيد و ويژگي تاريخ نگاري آدميت را چه مي دانيد؟

--- آدميت نخستين مورخ دوران معاصر ايران است که با شيوه هاي مدرن تاريخنگاري به تاريخ انقلاب مشروطيت پرداخت. پيش ازو کسان ديگري نيز به اين تاريخ پرداخته بودند، از جمله احمد کسروي که به بازسازي رويدادهاي مشروطيت پرداخته بود، کم و بيش در همان مايه اي که ادوارد برآون (Edward Browne) انجام داده بود. تفاوت کار کسروي با کار برآون اين بود که وي، با استفاده از اسناد بيشتري، جزئيات مهمتر و دقيقتري را در بازسازي آن تاريخ مورد استفاده قرار داد. وي از منابع زيادي، از جمله به زبان هاي روسي و ارمني، استفاده کرد. با اينکه از نظر محتوا کمترين خرده اي مي توان به گرفت، اشکال تاريخنگاری او اين است که نمي توان منابع وي را مورد بررسي قرارداد يا کيش (check) کرد. جاي تأسف است که او منابع خود را به دقت براي استفاده ي اعقاب حرفه اي خود به دست نداده است. همين جا بايد افزود که در دوران رضا خان، که مشروطيت جز در نام تعطيل شده بود، امکان نگارش تاريخ مشروطيت وجود نداشت. از همين رو، وي انتشار آن کتاب را در نخستين دهه ي سده ي چهاردهم خورشيدي طي يک سلسله مقالات در مجله ي روشنفکران عرب (العرفان) آغازيد، که در دمشق منتشر مي شد. البته او بعد ها توانست در اواخر زمان رضا شاه برخي تکه هاي آن را در ايران در مجله ي پيمان منتشر سازد. اين اشاره را به کسروي ازين نظر مي کنم که تأکيد ورزم که آدميت براستي نخستين مورخ معاصر ايران است که به سبک مدرن به کار تاريخ پرداخته است. البته بوده اند ديگر کساني که همزمان يا پس از آدميت کارهايي را در مورد مشروطيت (غالباٌ اسناد و به نحوي پراکنده و غير سيستماتيک) منتشر ساخته اند، اما کار هاي آنان، که برخي اوقات با اهداف سياسي رسمي صورت مي گرفت، با کارهاي آدميت قابل مقايسه نيستند. آثار آدميت نشانه از يک نظم فکري، شيوه ي علمي، و دقت و سنجش حرفه اي برخوردار است. آدميت نخستين ايراني ای است که تاريخنگاري و تاريخشناسي را با آموزش حرفه اي آموخت، و نه الله بختکي چون بسياری که نام مورخ گرفته اند. در عين حال، او تنها مورخ عصر خود است که از ارثيه تاريخنگاري مورخاني پروسواس چون بيهقي بي بهره نمانده است. او تداوم تاريخنگاري علميِ سنتي و پيوند آن با تاريخنگاري مدرن است. اين همه به اين معنا نيست که نمي توان بر او خرده گرفت يا انتقاد کرد. هيچ مورخي کاري کامل و بي نقص تحويل نمي دهد، بيشتر ازين رو که درِ امکانات کامل به روي او بسته است. همچون ديگر رشته هاي علمي و فني، در تاريخ هم بايد با پژوهش هاي تازه و نوآوري هاي متُديک کار پيشينيان را فراتر بُرد، «تکميل» کرد، يا به عبارت درست تر، ترفيع بخشيد.[1] اما کم نبوده اند کساني که به نام تاريخنگاري با دستچين کردن فاکت هايي از تاريخ و لايي زدن مطالب و مواضع ايدئولوژيک خود «تاريخ» نوشته اند. به نظر من، اين خرده يا آن ايراد به آدميت نقد جدي بر کارهاي او نيست. کسي مي تواند آدميت نقد کند که در تحقيق و دستيابي به منابع تاريخ مشروطيت و تحليل علمي و اشِراف به نو آوري هاي شيوه اي (متُديک) ازو فراتر رفته، او را دِپاسه کرده، باشد. من چنين کسي را نمي شناسم، حتي در ميان ايرانيان يا انيرانيان که در خارج از ايران به مشروطيت پرداخته اند. آدميت تنها کسي است که زندگي خود را وقف تاريخنگاري مشروطيت کرده است؛ حتي مي شود گفت که شغل ديپلماتيک او کمتر براي او اهميت داشته است تا تعهدش به تاريخ مشروطيت، اگرچه مي توان مطمئن بود که وي، چون يک فرد با وجدان، در انجام امور شغل خويش هم احساس مسؤوليت کرده است.

 

- چرا تاكنون كمتر نقدي جدي به آثار آدميت وارد شده است؟

--- فکر مي کنم پاسخ اين پرسش را داده باشم، ولي تکرار آن بي ضرر است: کسي تا کنون نتوانسته است در پژوهش و تحليل مشروطيت ازو فراتر رود. هنوز کسي پيدا نشده است که همانند او يک عمر را مصروف کار تاريخ مشروطيت کرده باشد. اين نکته را که درجايي ديگر گفته ام تکرار مي کنم که شناخت مشروطيت نياز به يک تيم متخصص تاريخ (به معنای مارکسی آن، چند رشته ای) دارد، که با بي نظري و بي طرفي همه ي اسناد و مدارک را جمع آوري کنند و به بازسازي و تحليل مشروطيت بپردازند. در غرب اين امر کار يک مؤسسه است، که ما در ايران نداشته ايم.

 

- آدميت در بسياري از آثارش تنها عامل قطعي عقب ماندگي در ايران را استبداد ديوانيان و ظلم آنان مي داند. نظر شما در اين باره چيست؟

--- اگر نظر آدميت براستي اين بوده باشد – البته اين خود يک دريافت از نوشته هاي اوست – نمي توان آن را نظر دقيقي دانست، چه در تاريخ نمي توان هيچ عاملی را «قطعي» تعيين کرد. هنوز مورخان غربي دست اندر کار تعيين عوامل پديد آمدن سرمايه دراي در اروپا هستند و به نتيجه اي نرسيده اند. آيا مي توان گفت اين يا آن عامل در پديد آوردن انقلاب فرانسه يا انقلاب فوريه و انقلاب (يا کودتاي) اکتبر در روسيه بيشتر مؤثر بودند؟ هرکسي مي تواند در اين يا آن مورد با تکيه به پژوهش حدسي متنفع (speculation) بزند، اما متأسفانه تاريخ با رياضيات يا فيزيک قابل مقايسه نيست که به دقت علمي بتوان وزن مخصوص هر عاملي را تعيين کرد. آيا مي توان گفت که بردن يک شطرنج باز از رقيبش به علت اين يا آن حرکت است؟ چون حرکت هاي بيشماري در شطرنج و ترکيبات آن هست حرکت قطعي اي که پيروزي يک رقيب را بر ديگري ميسر مي سازد نمي توان تعيين کرد. در تاريخ عوامل به مراتب بيشتر از مهره های شطرنج هستند. آيا يک پياده نمی تواند گاه از يک وزير مؤثرترافتد؟

 

- به نظر شما، کدام اثر آدميت مهم تر است؟

--- از ديد من، همه ي آثار او حائز اهميت هستند، چون وي با يک برنامه ي فکري منظم به اين کارها پرداخته است، و آن ها را نمي توان از يکديگر جداساخت، حتي اميرکبير او که، به نظر من، در آمدي است براي شناخت او از فرآيند کوشش براي نوسازي ايران. برعکس، مي توانم بگويم که کدام اثر او اهميت ديگر آثار او را ندارد: فكر دموكراسي اجتماعي در نهضت مشروطيت ايران. اين اثر متکي به پژوهش گسترده نيست و، لذا، تصويري که از سوسيال دموکراسي به دست مي دهد و نتيجه گيري هاي آن ناقص اند. شايد علت اين امر عدم دسترسي وي به منابعي بوده باشد که در آن زمان شناخته نبودند. بخاطر دارم که پس از انقلاب، هنگامي که پس از سال ها تبعيد به ايران باز گشتم و مشتاقانه به دين او رفتم، او ديدن مجموعه اي از اسناد سوسيال دمکراسي را که به فرانسوی بر اساس آرشيوهاي غربي و روسي منتشر کرده بودم خوشنود شد و گفت آن را با علاقه خواهد خواند.

 

- آدميت در آثارش به چه مسئله اي به شكل بارز توجه داشت؟

--- برخلاف کسروي که به باز سازي جريان رويداد هاي مشروطيت پرداخته است، دلمشغولي اصلي آدميت پيدايش و انکشاف انديشه دموکراسي و آزادي در ايران است.[2] آخرين اثر او در باره ي مجلس اول تقنينيه از طرح نخست او فراتر مي رود، اما،به نظر من، موفقيت آن کمتر از کارهاي پيشين اوست، شايد بخاطر اينکه دسترسي لازم را به همه ي اسناد نداشته است. از ديد من، اين کمبود تنها دليل عدم موفقيت کامل اين کتاب نيست، چون او يک ديد نخبگاني (Elitist) از جنبش اجتماعي دارد و به جنبش توده اي که تکيه گاه اصلي نخبگان است توجه لازم را ندارد. آن بخش ازين اثر (بخش پنجم) که طي آن به انجمن هاي انقلابي مي پردازد و آن ها را «افراطي» مي خواند ازين ديد نخبگاني او سرچشمه مي گيرد. موفقيت مشروطيت را در مبارزه با محمد علي شاه نمي توان بدون انجمن هاي انقلابي، بويژه انجمن تبريز، و مقاومتي که دو انجمن تبريز و رشت با کمک ياران انقلابي قفقازي به راه انداختند، متصور بود. در اين مورد به تفصيل در کتابم در مورد سوسيال دموکراسي نوشته ام و در اينجا تکرار نمي کنم[3]

 

- شما چه انتقادي به تاريخ نويسي و آثار آدميت وارد مي كنيد؟

--- ايرادي که مي توانم به آدميت يا هر تاريخنگاری و تاريخشناسي دارم اين است که در حد مطلوب (يا ايده آل) نمي تواند خود را از همه ي پيشداوري ها در انتخاب منابع و ارزيابي آن ها، و تشخيص و تحليل ارتباطِ داده ها و تعيين وزن مخصوص آن ها رها سازد. البته در ميان ايرانيان معاصر آدميت، به خاطر وجدان حرفه اي اشّ از نادر کساني است که در اين کار به موفقيتي نسبي دست مي يابد. از ديد من او يک تاريخنگار و تاريخشناس استثنائي در ايران معاصر است و کمتر کسي مي تواند در زمينه ي کار او با وی همطراز شود.



[1] ايده ی هگلی : (Aufhebung, Dépassement/Sursumption, Sublating).

[2] نبايد فراموش کرد باقر مؤمني هم در زمينه ي معرفي متفکراني که انديشه ي آزادي، دموکراسي و مدرنيته را در ايران مطرح ساختند کارهاي باارزشي کرده است.

[3] خسرو شاکري، پيشينه هاي اقتصادي-اجتماعي جنبش مشروطيت و انکشاف سوسيال دموکراسي در آن عهد، تهران (اختران) 1384.