لبنان: ناکامی جناح اکثریت هم پیمان با آمریکا

هفته ای که لبنان را تکان داد!

آلن گرش، Alain GRESH   معاون و فرستاده ویژه لوموند دیپلماتیک

ترجمه بهروز عارفی

جورج دبلیو بوش، در جریان سفرش به خاورمیانه در ماه مه امسال، پشتیبانی کامل خود را از اسرائیل تجدید کرد. او همچنین بر اراده اش در ادامه «جنگ با تروریسم» تاکید نموده و القاعده، حزب الله، حماس و ایران را معرف این تروریسم دانست. باوجود این، استراتژی یادشده به بن بست برخورده و شاهد گویای آن از سرگیری مذاکرات میان اسرائیل و سوریه است. اما، در لبنان، آخرین زورآزمائی به شکست اکثریت طرفدار آمریکا تمام شد.

گذرگاه مرزی مصنع به روی رفت و آمد باز شد. میلیشیائی که راه عبور و مرور بین لبنان و سوریه را مسدود کرده بود، جای خود را به ارتش لبنان داد. این امر نشانه تخفیف تنش پس از نبردهای کوتاهی است که لبنان را به آتش کشیده بود. این جاده از دامن کوهستان به بیروت منتهی می شود. تردد میان دو کشور که معمولا شلوغ است، هنوز از سر گرفته نشده است. اینک، برای طی راه تا بیروت، کمتر از یک ساعت کافی ست.

اگرچه، همه مخاطبان ما در  این دیدارها، روایت واحدی از حوادث داشتند، ولی تفسیر آن ها یکسان نبود. روز ششم مه، حکومت لبنان پس از مشورت 12 ساعته دو بخشنامه صادر کرد: اولی به بررسی در مورد یک شبکه «خودگردان» ارتباطاتی حزب الله مربوط می شد که «غیرقانونی، نامشروع و تجاوز علیه حاکمیت دولت» ارزیابی شده است. تصمیم دوم، انتقال رئیس امنیت فرودگاه بیروت، ژنرال وفیق شوقیری بود. او افسری شیعه است که به نزدیکی با مخالفان دولت شهرت دارد. مقامات لبنانی با ارجاع مسئله به جامعه عرب و سازمان ملل متحد، آن را بین المللی کرده و «تجاوز جدیدی علیه دولت قانون در لبنان» خواندند.

اپوزیسیون لبنان، از جمله حزب الله و حزب امل به رهبری نبیه بری، که بر جامعه شیعیان چیره اند و نیز «حرکت میهنی آزاد» میشل عون تصمیم یادشده را محکوم کردند. روز هشتم مه، حسن نصرالله دبیر کل حزب الله، در یک کنفرانس مطبوعاتی از «اعلام جنگ علیه مقاومت» صحبت کرد. به موازات آن، میلیشیای حزب الله، امل و نیز میلیشیای حزب سوری ملی-اجتماعی (که جریان لائیکی ست) بر بیروت غربی مسلط شدند. این بخش از شهر، اکثریت سنی دارد. نیروهای اپوزیسیون فرودگاه و بندر بیروت را مسدود کردند. میلیشیای حزب المستقبل [آینده] (حزب سنی وابسته به سعد حریری و فواد سینیوره نخست وزیر) پس از نبرد کوتاهی تسلیم شدند.  کشمکش ها به مناطق دیگر نیز سرایت کرد و پس از کشته شدن هفتاد نفر، آرامش شکننده ای برقرار شد. در این میان، حکومت دو بخشنامه را لغو کرد. میلیشیا میدان را دراختیار ارتش و مسئولین سیاسی قراردادند. ارتش در این درگیری ها دخالتی نکرد.

 

اسلحه مقاومت

اکثریت و مخالفان از 17 مه در شهر دوحه گرد آمدند. امیر قطر و جامعه عرب بر این گفتگو ها نظارت داشتند و تلاش کردند از تجزیه کشور به دو نیمه جلوگیری کنند. در طرف حکومت، بیشترسنی ها، درزی ها و اقلیتی از مسیحیان قرار دارند و در مقابل، مجموعه شیعیان و نیمی از مسیحیان صف کشیده اند. رسانه های غربی غالبا اشاره ای به این مسیحیان نکرده و اپوزیسیون را فقط به حزب الله محدود می کنند. روز 21 مه، پیمانی بسته شد که در آن انتخاب ژنرال میشل سلیمان به ریاست جمهوری و حق وجود یک اقلیت بازدارنده و گذراندن قانون جدید انتخابات پیش از انتخابات بهار سال 2009 پیش بینی شده است. از نوامبر 2007، مقام ریاست جمهوری خالی بود. حل مسئله بسیار حساس خلع سلاح حزب الله به مذاکرات آتی موکول شد.

انگیزه های حکومت در صدوراین دو بخشنامه چه بود؟ چرا حزب الله و متفقینش وارد عمل شدند؟ چرا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا دخالتی نکردند؟ برد قرارداد دوحه تا چه حدی ست؟ همه این سوالات پاسخ های متناقض دارند.

یک روزنامه نگار نزدیک به دولت لبنان به ما گفت: «حزب الله ادعا داشت که هرگز به روی لبنانی ها اسلحه نخواهد کشید. و تسلیحات آنان فقط اسرائیل را نشانه گرفته است. اکنون می دانیم که این حزب دروغ می گفت.». همه رهبران اکثریت و رسانه های طرفدارش، این استدلال را تکرار می کنند که حزب الله یک میلیشیای ساده بوده و ترجمان «مقاومت» در مقابل اسرائیل و آمریکا نیست.  علی فیاض، عضو دفتر سیاسی سازمان شیعی پاسخ می دهد: « مناقشه ما بر سر مسائل داخلی نبود. سیستم ارتباطات ما عاملی تعیین کننده در پیروزی ما علیه اسرائیل در ماه های ژوئیه و اوت 2006 بشمار می رفت. ما برچیده شدن آن را نمی توانیم بپذیریم. این امر به معنی خلع سلاح ماست. برعکس، ما هرگز برای تحمیل نقطه نظرات مان در مورد امور داخلی، برای تغییر دولت یا برای تغییرات در قانون انتخابات، از سلاح مان استفاده نکرده ایم.»

ولی او نمیگوید که حزب الله بدون تردید، به این دلیل از این فرصت استفاده کرد تا به بحرانی پایان دهد که هیجده ماه به درازا کشیده، کشور را فلج کرده و هواداران حزب را به خشم آورده است. تشکیل یک دولت وحدت ملی پاسخگوی این هدف است. حزب الله قصد ندارد موقعیتی مرکزی در این حکومت اشغال کند، ولی میخواهد وضعیت مناسبی  برای «مقاومت» در برابر اسرائیل و طرح های آمریکا در منطقه بوجود آورد که به عقیده آن حزب، وظیفه ی مرکزی است.

فواد سینیوره و متحدانش آگاهند که «تسلیحات» حزب الله یک «خط قرمز» است. در آن صورت، پس چرا آنان به رغم هشدارهای مکرر نیروهای امنیت داخلی (نزدیک به اکثریت) و دیگران ترتیب اثری نداده و از آن گذشتند؟  یکی از تحلیل گران جناح اکثریت به ما گفت: ولید جمبلات رهبر حزب سوسیالیست ترقی خواه (درزی یا دروز) که عملیات علیه شبکه ارتباطات حزب الله را هدایت کرده بود، و نیز سعد حریری رئیس حرکت المستقبل (سنی) «در محاسبه اشتباه کرده و گمان نمی کردند که حزب الله به تلافی جوئی مسلحانه خواهد پرداخت. آن ها امیدوار بودند که بحران دوام یافته و در نتیجه  موفق خواهند شد تا از طریق مذاکره امتیازی کسب کنند. آن ها نه به ناتوانی خود اندیشیدند و نه به ضعف ایالات متحده در منطقه ».

میشل سماحه، وزیر پیشین وعضو اپوزیسیون با این نکته نظر موافق است ولی انتشار این دو بخشنامه را در چارچوب  برنامه ای قرار می دهد که ایالات متحده، عربستان سعودی و مصر با همدستی متحدان داخلی شان  برای تحمیل نقطه نظرات شان در لبنان تدارک دیده اند.  شایسته یادآوری است که بوش لبنان  را به عنوان «سومین جبهه جنگ با تروریسم » معرفی کرده است. (پس از افغانستان و عراق). «نشانه های چندی بر این ادعا گواهی می دهند –از جمله دیدار سمیر جعجع، سرکرده قوای لبنانی (مارونی) با پرزیدنت بوش در نیمه های ماه مارس، توصیه عربستان سعودی به اتباع خود برای خروج از لبنان، یا حمله شدید و تکراری آمریکا به «تروریسم» حزب الله.  قرار بود که شورای امنیت در نشستی در روز 8 مه 2008 به گزارش تریه رودلارسن [نماینده سازمان ملل متحد برای امور لبنان] گوش دهد. قرار بود که این جلسه به محکومیت حزب الله بخاطر خودداری از خلع سلاح رای دهد. اما در تمام این محاسبات، ارزیابی غلوآمیزی از نیروهای اکثریت شده و نیز تصور می کردند که حزب الله به زور متوسل نخواهد شد.»

اکثریت پارلمانی لبنان برای فرار از  مسئولیت خویش، به انتقاد های پی در پی از بی عملی «دوستان خود» پرداخت. داستان های عجیب و غریبی را براه انداختند تا توضیح دهند که لبنان را فدای مذاکرات مخفی بین ایران و آمریکا کرده اند؛ یا این که دلیل یورش آمریکا به القاعده در موصول (عراق)، جلب نظر مساعد سوریه بود ...

نظیر بیشتر نیروهای سیاسی لبنان، «حرکت میهنی» وابسته به میشل عون دارای یک فرستنده تلویزیونی موسوم به آرنج تی وی است. او در آن روز گزارش های مربوط به خروج نیروهای سوریه از لبنان در بهار سال 2005 و  فرارسفیر عربستان از آن کشور در  ماه مه 2008 را پشت سرهم پخش می کرد. همه مفسران در این باره هم نظرند که  ریاض به رغم صرف وقت و بویژه پول خود برای تحکیم دولت سینیوره و سنی ها با شکست سختی مواجه شده است.  از سوی دیگر، رسانه ها به تفسیر کنایه آمیز «بوسه مرگ باری» پرداختند که بوش در جریان دیدارش از اسرائیل به فواد سینیوره فرستاده بود. این کار به معنی ارسال پیامی از کشوری است که در چشم همه لبنانی ها  در تخریب کشورشان در تابستان 2006 مقصر بود. مشارکت حزب الله در کابینه آینده دولت، شکست مهمی برای آمریکاست. یکی از روشنفکران وابسته به اکثریت، این پرسش را طرح می کند که « آیا غربی ها مایلند که ایران بر کرانه های شرقی مدیترانه تسلط یابد؟»

اعضای دولت نیز با تحقیر ارتش ، بی عملی آن را مورد انتقاد قرار دادند. ژنرال سلیمان کار خود را چنین توجیه می کند: می بایست از «خونریزی و پراکندگی بیشتر در صفوف داخلی جلوگیری می شد (2) ». دست کم، یک سوم سربازان شیعه اند و بخش قابل ملاحظه ای از افسران  به اپوزیسیون تمایل دارند و از جمله به جناح عون. هر درگیری ارتش در نبردها به فروپاشی آخرین نهاد روی پا در کشور منجر می شد.

یکی از مسئولان مسیحی اپوزیسیون اشاره می کرد که حزب الله با تصمیم حل بحران از طریق اعمال زور، «ریسک جدی» اتخاذ کرد. تا آن زمان، این حزب تنها از روش های سیاسی استفاده کرده بود. مثل خروج از کابینه دولت در نوامبر 2006؛ درخواست استعفای دولت و خیمه زدن در مرکز شهر بیروت در اوایل سال 2007؛ برگزاری تظاهرات خیابانی. اما این بار، این حزب خواست که پیام ویژه ای را برساند: نمیتوان درباره سلاح مقاومت مذاکره کرد. زیرا این امر به معنی پذیرفتن این خطر است که  حزب رابه مثابه یک میلیشیای ساده تلقی کنند و تنش میان سنی ها و شیعیان تیزتر شود».

تنها نشانه هائی که از «تهاجم شیعه» میتوان در بیروت غربی یافت، چند پرچم حزب الله ، امل و حزب سوسیالیست ملی سوری ست. در حمرا، محله بازرگانی ، فروشگاههای مد و مواد غذائی، بانک ها و سالن های ورزشی مجددا باز شده اند. نظامیان که حضور دائمی دارند،  در پیرامون اماکن حساس نظیر سفارت عربستان سعودی (که موقتا تعطیل است) خانه خانواده حریری و دانشگاه آمریکائی لبنان که پس از دو سال تعطیلی، اخیرا فعالیت خود را از سر گرفته، موانع ایمنی گسترده اند. این هشدار مقامات رسمی را می توان بر روی دیوار خواند: «برای احترام همگان، نه از سیاست و نه از مسائل امنیتی حرف نزنید.»

هراس از «خطر شیعه»

تعطیلی تلویزیون «آینده» (مستقبل) و روزنامه المستقبل متعلق به حریری با محکومیت شدید و بویژه از جانب مطبوعات روبرو شد. یک روزنامه نگار وابسته به اپوزیسیون، با کمی اختلاف نظرمشابهی دارد: «در طول سه روز نبرد، حزب الله می ترسید که این رسانه ها به جنگ داخلی دامن بزنند. پس از زدوده شدن خطر، آن ها توانستند بدون هیچ فشاری، فعالیت خود را از سر گیرند».

رهبران چند کشور عربی مترسک «خطر شیعه» را تکان می دادند. و سنی ها نیز که حس می کردند از جانب رهبرانشان رها شده اند، هراس خود را از «خطر شیعه» بر زبان آوردند. شهادت ها حاکی از برخی زیاده روی ها در نبردها بود و شایعه ها نیز آن را تقویت می کرد. با این همه، تعداد قربانیان محدود بود. یکی از روزنامه نگاران نزدیک به اکثریت اظهارداشت : «اگر تنها افراد سازمان امل در حمله شرکت کرده و حزب الله حضور نمی داشت، دست کم هزار نفر کشته می شدند و حوادث با چپاول عمومی همراه می بود».  پیرو اطلاعیه «سازمان دیده بان حقوق بشر» هر دو طرف درگیری ، چه در بیروت و چه در شمال مرتکب نقض حقوق انسانی شدند. یکی از روزنامه نگاران «الاخبار»، نزدیک به اپوزیسیون از «چند مورد بی حرمتی به پیکر مردگان» گزارش داده بود.

با این حوادث، بر اقتدار حزب المستقبل در میان سنی ها نیز آسیب وارد شد. چرا که پیرو گفته محمد بیدون، وزیر پیشین وابسته به سازمان امل که به اکثریت پیوسته است: «سعد حریری از سازماندهی جامعه سنی و دفاع از آن ناتوان ماند، و بیش از آن ، قادر به ساماندهی نهادهای دولتی نشد». برخی هراس دارند که سنی ها، از جمله در شمال و در شهر تریپولی، به گروه های سلفی و حتی القاعده گرایش یابند. بد نیست  اشاره شود که القاعده توانسته است در دو سال گذشته، بر نفوذ خود در لبنان بیافزاید (3). شایسته است یادآوری شود که ایمان الظواهری، نفر دوم این سازمان، اخیرا اعلام کرده که این کشور «محور اصلی» مبازره با «صلیبی ها و یهودیان» خواهد شد.

مسیحیان از درگیری ها برکنار ماندند. از دیدگاه آلن عون، مشاور ژنرال میشل عون، واکنش آنان نسبت به رویدادهای اخیر ملایم بود: «از سوئی، آنان نگران توسل به زورند؛ و از طرف دیگر، او از ائتلاف «حرکت میهن پرستی آزاد» با حزب الله راضی است. این وفاق آرامش را در محلات مسیحی بیروت و نیز نواحی کوهستانی تضمین کرد.»

به مدت پنج روز، سرنوشت کشور به مذاکرات دوحه بستگی داشت. در این مذاکرات، همه رهبران سیاسی به استثنای نصراله شرکت داشتند. از زمان قتل عماد مغنیه، رهبر نظامی حزب الله، وی کمتر در انظار دیده می شود.

در جاده فرودگاه بر روی باندرول هائی میشد خواند: «یا با هم کناربیائید و یا برنگردید!». گروهی از تظاهرکنندگان تابلوهائی در دست داشتند که حتی بر روی آن فقط نوشته شده بود: « بر نگردید!». آنان به رهبرانشان که عازم   دوحه  بودند «سلام» می دادند و با پیامشان، به ستوه آمدن اهالی  را از کل طبقه سیاسی بیان می کردند. هر کدام، شعار قانونمندی، نهادمندی، دموکراسی و اقتدار دولت را می دادند، در حالی که همگی این اصول را زیر پا گذاشته اند. پاسخ همه به این پرسش که در میان سیاستمداران، چه کسانی پول مردم را اختلاس نمی کنند، یکسان است: «مسئولان حزب الله و حرکت میهنی آزاد». از زمان امضای قرارداد طائف در سال 1989، پایان جنگ داخلی و رسیدن رفیق حریری به نخست وزیری، غارت اموال دولتی یک ورزش ملی شده است. یک روشنفکر لبنانی آهی کشیده و می گوید «در لبنان، دو اردوگاه دموکراسی و دیکتاتوری نداریم. ایجاد دولت قانون هدف هیچکدام از نیروهای سیاسی لبنان نیست. ما زندانی استراتژی قدرت های منطقه ای و بین المللی هستیم. ما در رویائیم که بتوانیم خود را دور و بر کنار نگهداریم ولی واقعیت دائما  خود را تحمیل می کند. و بیداری اغلب دردناک است.»

شرط بندی خطرناک روی حزب الله، بصورت شکست اکثریت به رهبری سعد حریری و متفق ایالات متحده نمایان شد. ولی تردیدی نیست که این «هفته دیوانه ماه مه» ، یعنی این آخرین افت وخیز لبنان، پژواک همه مناقشات منطقه ای نخواهد بود.

--------

عنوان اصلی مقاله:

Revers pour la majorité alliée aux Etats-Unis

Une semaine qui a ébranlé le Liban

 

پاورقی ها:

1 – روزنامه الاخبار، چاپ بیروت، 16 مه 2008.

2 – روزنامه لوریان لو ژورL’Orient-Le Jour، چاپ بیروت، 18 مه 2008.

3 -  به مقاله فدا عیتانی، «گزارشی از نفوذ القاعده در لبنان» ، لوموند دیپلوماتیک، فوریه 2008 مراجعه کنید.

http://ir.mondediplo.com/article1233.html