بازنگری در
حوادث
خردادماه: قتل،
تجاوز، کودک
آزاری و
گروگان گیری
طلعت تقي
نيا - 7
تیر 1387
برخورد
فیزیکی آخرین
مرحله امنیت
اجتماعی است
در مرور و
بازبینی
حوادث به روشني
جاي پاي
نابرابري
قوانين را در
بازتوليد
خشونت، به راحتي
مشاهده مي
کنيم.از طرفی
هر اندازه که
هزينه هاي
زندگي بالاتر و
نرخ مشارکت
اقتصادي
پايين تر و
جمعيت بيشتر باشد
، تعداد موارد
خشونت نيز
افزايش مي
يابد. تاثير
هزينه هاي زندگي
وقوع قتل هاي
عمد را افزایش
و معني دار کرده
است، زيرا با
افزايش هزينه
هاي زندگي تمايل
به خشونت از
نوع زورگيري و
ارتکاب قتل
عمد در بين
مجرمان
بالقوه و
مجرمان عادی
افزايش مي
يابد. اعمال
خشونت
باردرجامعه
را نمي توان
فقط حادثه
ناميد بلکه
این گونه
خشونت
هنجارشده
وگسترش
يابنده، مشکل
اجتماعی است و
نمایان
گرجامعه نا
سالم است . درآماری
که به تازگی
از سوی
مسئولين
استان مرکزی
ارائه شده،
عنوان شده است
که در سال
گذشته بيش از ۶
هزار زن معتاد
و ۷۲ دختر
فراری
دستگیرشده
اند و۴۲۸
خودکشی مربوط
به زنان در
استان مرکزی است
. جواهري،
معـاون امـور
بـانـوان
استانداری مرکزي،
در همين زمينه
گفت: بيش از ۶
هزار معتاد زن
پارسال در
استان مرکزی
دستگير شده
اند که
ميانگين سنی
آنان بين ۱۸
تا ۲۵ سال است
که ۳۰ درصد
معتادان دختر
و ۷۰ درصد
آنان را زنان
تشکيل می دهد. جواهری
با اشاره به
تخلفات زنان
استان در
پارسال افزود:
در اين مدت ۷۲
مورد دستگيری
دختر فراري، ۳۸
مورد جرائم
جنسي، ۳۱۸
مورد نزاع
دسته جمعي، ۳۲
مورد قتل، ۲۱
مورد خودکشی
موفق و هزار و ۴۰۷
مورد خودکشی
ناموفق در
استان به ثبت
رسيده است. ( خبرنامه
امیر کبیر 6
خرداد )
قابل توجه
است اين تنها
مربوط به آمار
رسمی ثبت شده
برای يک استان
می باشد که
توسط مسئولين
ارائه می شود
بی گمان آمار
واقعی و ثبت
نشده بسيار
بيش از اين می
باشد. شناخت
عوامل بروز
حوادث خشونت
بار وپیش گیری
مهم تر و ساده
تر از وقوع
حوادت ورفع
گرفتاری ها و
ناامنی ها در
جامعه است . آیا
مسئولین به
این باور
رسیده اند ؟
حجت الاسلام
درى نجف آبادى
دادستان کل
کشوردادستان
كل كشور با
بيان اين كه
شرايط تهران
با شرايط ساير
نقاط كشور
بسيار متفاوت
است، عنوان
كرد: با توجه
به مقتضيات و
شرايط هر
منطقه بايد
عملكردى واحد
و قابل دفاع
داشته باشيم . یک
سامانه علمی
با کار
تحقیقاتی ،
پژوهش و
ارزیابی
تشکیل بشود و
کار انتقال
متقابل
تجربیات با کشورهای
دیگرو انعکاس
آن را به عهده
بگیرد. آموزش
امنيت ! مهمتر
از برقرارى
فيزيكى آن است
حال آن كه برخورد
فيزيكى آخرين
مرحله در
برقرارى
امنيت جامعه
محسوب مى شود. ما
به همکاری و
مشارکت مردم
نیاز داریم
وخواستار
فرهنگ سازی
هستیم. (1 / 3 / 78)
از سویی به
گزارش" ايسنا"،
سردار
اسماعيل
احمدى مقدم
فرمانده
نیروی انتظامی
در حاشيه
همايش بررسى
ابعاد
روانشناختى و
جامعه شناختى
طرح ارتقاى
امنيت اجتماعى
و اخلاقى گفت: در
مبارزه با
مفاسد اقتصادى،
چنانچه نظام
مالى و
اقتصادى كشور
مكانيزه و
شبكه اى بود،
امكان
سوءاستفاده
هاى كلان وجود
نداشت. اين در
حالى است كه
ميلياردها
تومان از بيت
المال سرقت مى
شود وما
درخيابان ها
به دنبال قالپاق
دزدها هستيم. وی
می گوید: پيشگيرى
ازجرایم به
طورجدی
دردستورکارپلیس
قراردارد،بايد
بسترى براى
سخت و پرهزينه
شدن وقوع جرم
فراهم شود! حوادث
خشونت بار،
امري شخصي و
منحصر به فرد يا افراد
نيست بلکه
مشکل فراگير اجتماعي
است. براي
روشن شدن اين
موضوع، چند
حادثه
اخير را با
هم مرور مي
کنيم:
دیگر کشی
2/ 3 / 1387- مأموران
پليس آگاهى
كرج سال گذشته
از قتل دختر
جوانى در بلوار
امامزاده حسن
كرج باخبر
شدند
كارآگاهان پس
از ورود
درآموزشگاهی
که دختر جوان
کار می کرد با
جسد دختر ۲۴
ساله به نام «سكينه»
روبه رو شدند
كه با سيم برق
خفه شده بود.در
ادامه
تحقيقات مشخص
شد پس ازبه
قتل رساندن دختر
جوان پول و
طلاهاى او
سرقت میشود. كارآگاهان
به مرد كفاشى
كه در زير پله
ساختمان
آموزشگاه كار
مى كرد مشكوك
شده ابتدا با
ادعاهاى واهى
قصد منحرف
كردن مسير
تحقيقات را داشت
اما چند ماه
بعد اعتراف
کرد : آن زمان
به شدت
دچارمشكل
مالى شده بودم.
بنابراين
نقشه سرقت از
آموزشگاه را
طراحى كردم. بعدازظهر
روز حادثه
زمانى كه به
محل كارم آمدم
متوجه شدم در
آموزشگاه باز
است بنابراين
بلافاصله
وارد آنجا شدم.
سكينه وقتى با
من روبه رو شد
به داد و
فرياد پرداخت
كه همان موقع
با مشت ضربه
محكمى به
صورتش زدم كه
تعادلش را از
دست داد و روى
زمين افتاد. سپس
با سيم خفه اش
كردم. پس از
قتل طلا و پول
هاى او را
برداشتم و
متوارى شدم.
2 / 3 /1387 - دختر
جوانى كه به
اتهام قتل
نامزدش در
شعبه 74 دادگاه
کیفری استان
تهران محكوم
به مرگ شده بود،
با رضايت
اولياى دم از
مرگ نجات يافت.
دختر جوانى
همراه
شوهرخواهرش،
پسر ۲۲ ساله
اى به نام
مجيد را به
بيمارستانى
در تهران
منتقل كردند. پسر
جوان كه بر
اثر اصابت
ضربه كارد
مجروح شده بود
بر اثر شدت
جراحات و
خونريزى جان
باخت. سميه - دختر
جوانى كه
مقتول را به
بيمارستان
منتقل كرده
بود به اتهام
قتل مجيد
بازداشت شد .دختر
۲۴ ساله در
بازجويى ها
گفت: از دو سال
قبل با مجيد
آشنا شدم. او
سرباز بود،
بنابراين
قرار شد پس از
پايان دوران
خدمتش با هم
ازدواج كنيم،
اما او زير
قولش زد و به
بهانه هاى
مختلف سعى كرد
نامزدى مان را
به هم بزند.من
از اين موضوع
بشدت عصبانى و
ناراحت
بودم،ازاوخواستم
تا براى آخرين
باربا
يكديگرملاقات
تا شاید بتوانم
اورا از
تصميمش منصرف
كنم. زمانی که
مشغول صحبت
شديم كار به
جر و بحث و درگيرى
كشيد. من
عصبانى شدم با
كاردى كه
همراه داشتم
اورا زدم.پرونده
دخترجوان
براى رسيدگى
ازجنبه عمومى جرم
به دادگاه
كيفرى استان
تهران
فرستاده خواهد
شد.
25 / 3 / 1387- زنى
با مراجعه به
دادسراى
جنايى
ورامين، از ناپديد
شدن پسر ۲۸
ساله اش خبر
داد. اين زن در
شكايتش گفت: اول
تير سال ۸۱
پسرم «مجتبى» براى
انجام كارى از
خانه خارج شد
اما هرگز بازنگشت.
در اين مدت
چند بار براى
يافتن ردى از
پسر گمشده ام
به مراجع
قضايى و
انتظامى
مراجعه كردم
چون سرنخی ندارم
نتوانستم
پسرم را پیدا
کنم سرگردانى
و بلاتكليفى
بشدت آزارم مى
دهد خواستار
كشف سرنوشت
گمشده ام هستم.
بازپرس در
تحقيق از
خانواده و
دوستان
پسرگمشده
دريافتند،مجتبى
علاقه زيادى
به دختر خاله
اش، نازنين
داشت اما خاله
اش همواره
مخالف ازدواج
آنها بود. مأموران
سراغ نازنين
رفته زن جوان
با مرد ثروتمندی
ازدواج کرده
است وقتى براى
چندمين بار تحت
بازجويى قرار
گرفت راز قتل
چند ساله پسرخاله
اش را فاش كرد. او
به بازپرس
پرونده گفت: مادرم
با همدستى
برادرم على
ويكى
ازدوستان مان
به نام
نصيرمجتبى را
به قتل رسانده
و جسدش را آتش
زدند. فاطمه
پس از انتقال
به دادسرا راز
قتل چند ساله
را فاش شده
دید گفت: مجتبى
را به خانه
دعوت كردم اما
همان موقع به خاطر
مسائل مربوط
به ازدواج، با
او به جر و بحث
پرداختم و از
شدت خشم و
ناراحتى با
عصبانيت به
آشپزخانه
رفتم و با
گوشتكوب ضربه
اى محكم و
غافلگيرانه
به سر
خواهرزاده ام
زدم. او نيمه
جان روى زمين
افتاد که على
و نصير را صدا
زدم و از آن ها
خواستم دست و
پاى مجتبى را
بگيرند. بعد
روسرى ام را
دور گردنش
انداخته و
محكم آن را
كشيدم. پسرم و
نصير جسد را
به بيابان هاى
اطراف ورامين
برده و در
آنجا رهايش
كردند.سپس به
تنهايى به آن
محل رفتم و با
لاستيك خودرو
جسدش را به
آتش كشيدم. دو
روز پس از قتل
براى اين كه
ردى از جنايت
باقى نماند،
دوباره به
آنجا رفتم و
خاكستر جسد خواهرزاده
ام را داخل
كانال آب
ريختم. به
گفته پلیس اين
پرونده يكى از
پيچيده ترين
پرونده هاى
جنايى ورامين بود
كه پس از چند
سال كشف شد.
زن کشی
26 / 3 / 1387 - مأموران
كلانترى (۱۰۸ )نواب
هنگام گشت در
منطقه با پيكر
بى جان يك دختر
ناشناس در
پياده روى
خيابان
اروميه روبه رو
شده دختر
ناشناس شلوار
لى و بلوز
تابستانى به
تن داشت و
بدون كفش و
جوراب كنار
خيابان رها
شده بود. شواهد
نشان مى داد
او بر اثر
خفگى با يك
رشته سيم به
قتل رسيده است.
بازپرس جنايى
تهران در اين
باره گفت: به
طور قطع قتل
در محل ديگرى
رخ داده و سپس
جسد به اين
محل منتقل شده
است. هويت
مقتول هنوز
شناسايى نشده
و تلاش براى
دستگيرى قاتل
و انگيزه
جنايت ادامه
دارد.
29 / 3 / 1387- جسد
دختر جوان
دیگری دو روز
پس از ناپديد
شدن در يكى از
محله هاى كرج
كشف شد. در
نخستين بررسى
ها مشخص شد،
دختر جوان بر
اثر خفگى به
قتل رسيده است.بررسى
ها نشان مى
داد قربانى
جنايت در محل
ديگرى به قتل رسيده
و جسدش در اين
منطقه رها شده
است. پس از
بررسى هاى
مقدماتى با
دستور بازپرس
ويژه قتل جسد
به پزشكى
قانونى منتقل
شد. از سوى
ديگر
كارآگاهان در
بررسى پرونده
گمشدگان هويت
مقتول را
شناسايى
كردند.دختر ۲۴
ساله صبح شنبه-
۲۵ خرداد- براى
خريد از خانه
شان خارج و پس
از آن به طور
مرموزى
ناپديد شده
بود.خانواده
دختر جوان پس
از طولانى شدن
غيبت دخترشان
با مراجعه به
اداره جنايى
پليس آگاهى، شكايتى
را مطرح كرده
بودند. در حال
حاضر تحقيقات
جنايى براى
كشف راز اين جنايت
ادامه دارد.
29 / 3 /1387 - پسر
جوانى در تماس
با مركز فوريت
هاى پليسى ۱۱۰
از قتل خواهرش
در يكى از
محله ها ی
شهرستان زرند
کرمان خبر داد.
كارآگاهان
اداره جنايى
در محل جنايت
حضور يافتند.آنها
پس از ورود به
خانه با جسد
زن جوان روبرو
شدند كه با
ضربه هاى كارد
به قتل رسيده
بود. در
نخستين بررسى
ها مشخص شد
اعظم قربانى ۲۷
ساله پس از
جدايى از
همسرش به
تنهايى زندگى
مى كرد. برادر
مقتول در
نخستين
بازجويى ها
اظهار داشت: ساعت
۱۲ ظهر براى
ديدن خواهرم
به خانه اش
رفتم. هر چه در
زدم كسى جواب
نداد. با يك
ميله آهنى در
را شكستم. پس
از ورود به
حياط از پنجره
با جسد خونين
اعظم رو به رو
شدم. شواهد
نشان مى دهد
اعظم را با
ضربه هاى كارد
به قتل
رساندند. حدود
دو ساعت پس از
قتل،جسد وی
كشف شده است.در
تحقيقات
مقدماتى،
كارآگاهان به
چهار تن مظنون
شده و آنها را
بازداشت كرده
اند كه در حال
حاضر بازجويى
از آنها براى
كشف راز جنايت
ادامه دارد.
30 / 3 /1387 _ مردى
در تماس با
پليس۱۱۰ تماس
گفت: «در ضلع
جنوب غربى
پارك طالقانى
دست يك انسان
كه فكر مى كنم
زن باشد از
قسمت مچ بيرون
از خاك مانده
است.» كارآگاهان
در محل مورد
نظر حضور
يافتند. جسد
زن جوان كه
صورتش از بين
رفته بود از
زير خاك بيرون
كشيده شد. كيف
دستى وى نيز
در كنارش بود. نخستين
بررسى جسد
نشان داد زن
جوان كه مانتو
و شلوار مشكى
به تن داشت با
گره خوردن
روسرى دور
گردنش خفه شده
و پيكرش از
محل ديگرى به
بوستان منتقل
و دفن شده است. بازپرس
جنايى پس از
بررسى
محتويات كيف
مقتول يك قطعه
عكس، متعلق به
زن جوانى را
پيدا كرد كه
داخل تكه
روزنامه اى
قرار داشت. با
توجه به اين
كه صورت مقتول
قابل شناسايى
نبود و پشت
عكس نيز هيچ
مشخصاتى وجود
نداشت تحقيق
درباره
شناسايى صاحب
عكس آغاز شد. بازپرس
جنايى پرونده
در اين باره
گفت: به
احتمال زیاد
قتل بيش از يك
ماه قبل اتفاق
افتاده است . جسد
زن جوان براى
تعيين علت
اصلى و زمان
مرگ به پزشكى قانونى
منتقل شده و
تحقيقات براى
كشف راز اين جنايت
از سوى
كارآگاهان
جنايى تهران
ادامه دارد.
تجاوز
4 / 3 / 1387- دختر
جوان
شهرستانى
براى ازدواج
با مرد رؤياهايش
از خانه
گريخته بود،
پس از تجاوز
توسط سه پسر
پیکر نیمه جانش
به بيمارستان
منتقل شد
پزشكان نيز
بلافاصله
تلاش براى
نجات دختر
جوان را آغاز
كردند، اما
دختردقايقى
بعد جان سپرد. پليس
آگاهى توسط
مسئولین
بیمارستان در
جریان قرار
گرفتند و
توانستند سه
پسر جوان را
قبل از خروج
از بيمارستان
دستگير کنند. اشكان،
آرش و نيما
ابتدا مدعى
شدند پيكر
نيمه جان دختر
جوان را در كنار
خيابان يافته
و از سر
دلسوزى او را
به بيمارستان
منتقل كرده
اند. درگزارش
پزشكى قانونى
تأكيد شده بود:
دختر جوان ۲۴
ساعت قبل از
مرگ به طرز
وحشيانه اى
مورد تعرض قرار
گرفته و آثار
درگيرى و ضرب
و شتم هم روى بدنش
مشاهده شده
است. نیمايكى
از متهمان گفت:
دختر ۲۲ ساله
كه مريم نام
دارد، از سوى
يكى از دوستان
مان - امير - فريب
خورده و پس از
فرار از خانه
شان به اميد ازدواج
با او به
شهريار آمده
بود. دختر
بيچاره تصور
مى كرد امير
بلافاصله با
او ازدواج مى
كند، اما نمى
دانست فريب ساده
دلى خود و حرف
هاى فريبنده
امير را خورده
است. مريم به
تهران آمد و
امير به
دنبالش رفت
جايى براى
مخفى كردن
مريم نداشت،
او را به باغ
ما در شهريار
آورد. درحالى
كه من و دو تن
از دوستانم در
باغ بوديم،
امير، دختر
جوان را رها
كرد و به خانه
برگشت.نيمه
هاى شب درحالى
كه با مصرف
قرص هاى
روانگردان و
مشروبات الكلى
از حالت عادى
خارج شده
بوديم به سوى
دختر بى پناه
حمله ور شديم. مريم
در برابر ما
مقاومت كرد. به
همين خاطر به
او قرص هاى
آرامبخش
خورانديم تا
قدرت مقاومتش
را از دست
بدهد. بعد هم
او را مورد
آزار و اذيت
قرار داديم. اميرپس
از دستگيری در
بازجويى ها
گفت: نوروز
امسال براى
تعطيلات به
خانه خاله ام
در يكى از
شهرهاى غربى
كشور رفته
بودم كه با
مريم آشنا شدم.
دختر جوان به
دليل اختلاف
با پدر و
مادرش از من
خواست او را
از شرايط سخت
زندگى اش نجات
دهم. بنابراين
چند روز بعد
كه به شهريار
برگشتم، از او
خواستم براى
ازدواج به تهران
بيايد. او هم
پس از فرار به
تصور اين كه
از مشكلات زندگى
رها خواهد شد،
به تهران آمد. مريم
به دليل
اختلاف هاى
پدر و مادرش
با مشكلات
زيادى در
زندگى روبه رو
بود كه همين
موضوع باعث شد
دختر جوان
بدون شناخت از
امير به او
دلبسته شود. بعد
هم به تصور
اين كه قرار
است با او
ازدواج كند،
از خانه فرار
كرد.مريم پس
از انتقال به
باغ يكى از
متهمان به دليل
اين كه هيچ
راه بازگشتى
به خانه
نداشت، قبول
كرد چند روزى
را آنجا بماند.
8 / 3 /1387- پسری
که زن جوانى
را در مقابل
همسرش مورد آزار
و اذيت قرار
داده بود،
سحرگاه ديروز
اعدام شد. زن و
مرد ۲۶ ساله
اى سوار
برموتورسيكلت
در جاده قديم
قم - اصفهان در
حركت بودند،
با دو پسر كه
سرگرم تعمير
موتوسيكلت
شان بودند،
مواجه شدند.مرد
جوان
موتورسواربراى
كمك به آنان
كنارجاده
توقف كرد، اما
لحظاتى بعد دو
موتورسوار با
تهديد چاقو زن
ومردجوان را
به دره اى در
اطراف يك
روستا منتقل
كردند. آنها
پس از بستن
دست و پاى
مرد، همسر وى
را مورد
آزارواذيت
قراردادند و
فرارکردند.چند
روز بعد
مأموران پليس
رضا عامل اصلى
را دستگير
كردند. درجريان
بازجويى ازوى
مخفيگاه
همدستش امير - ۲۶
ساله - نيز
شناسايى شد. هيأت
قضايى شعبه ۸
دادگاه تجديد
نظر استان نيز
پس از رسيدگى
به پرونده رضا
- متهم اصلى - را
به اعدام
محكوم كردند. امير
را به ۵ سال
تبعيد، ۳ سال
زندان و ۹۹
ضربه شلاق
محكوم كرد.
19 / 3 / 1387 _ مرد
رمال كه با
فريب و نيرنگ،
زنان و دختران
ساده دل را با
چرب زبانى
اغفال به
بهانه هاى
مختلف فريب
داده و بعد هم
به آزار و
اذيت آنهامى
پردازد. دختر
جوانى با
مراجعه به
پليس از مرد
رمال به اتهام
آزار و اذيت
شكايت كرد. او
اظهار داشت: «چند
سال قبل ديپلم
گرفتم اما
نتوانستم در
رشته مورد
نظرم قبول شوم
وقتى با
سركوفت هاى
اطرافيان
مواجه شدم
تصميم گرفتم
با تمام تلاش
در دانشگاه
قبول شوم تا
اين كه از
طريق يكى از
دوستانم با
مرد فالگير آشنا
شدم و شنيدم
او با قدرت
جادويى اش مى
تواند مرا
بدون دردسر به
خواسته ام
برساند. به
همين خاطر پس
از تعيين وقت
قبلى وارد محل
كارش در
زيرزمين نيمه
تاريك يك خانه
قديمى شدم. مرد
رمال پس از
دقايقى گفت
وگو و شنيدن
مشكلاتم، گفت:
۲۰۰ هزار
تومان هزینه
دارد وسپس در
فضايى ترسناك و
تاريك پس از
خوردن معجون
مخصوص كه در
آب حل كرده
بود، به خواب
عميقى فرو
رفتم. وقتى
بيدار شدم
فهميدم رمال
به من تعرض
کرده است ». مأموران
در تحقيقات
دريافتند كه
جعفر - ۳۲ ساله- تا
چندى قبل
كارگر
ساختمانى
بوده و فقط
سواد خواندن و
نوشتن دارد و
داراى سه همسر
است که از راه
رمالى و
فالگيرى با
فريب زنان و
دختران ساده
دل ميليون ها
تومان نيز
كلاهبردارى
كرده است. زنان
پولدار از
شهرهاى مختلف
سوار بر
خودروهاى
گران قيمت به
محل كار مرد
فالگير - زيرزمين
مخوف- رفت و
آمد مى كنند،
برخى از آنها
شب را در خانه وحشت
سپرى مى كنند. يكى
از شاكى ها كه
زن جوانى بود،
در حالى كه از فاش
شدن اين موضوع
نزد خانواده
اش بشدت هراس
داشت، به
مأموران گفت: شوهرم
قصد سرمايه
گذارى در يك
كارخانه را
داشت. با
توصيه مرد
فالگير شوهرم ۱۴
روز در بيابان
هاى اطراف شهر
به دنبال
يافتن قفل هاى
قديمى و زنگ
زده می گشت تا
در سرمایه گذاری
موفق شود ،در
این مدت مرد
فالگير با رفت
و آمد به خانه
مان و به
بهانه پيگيرى
كارهاى شوهرم مرا
در جريان
رابطه پنهانى
شوهرم با يك
زن ديگر قرار
داد. يك روز او
در غياب شوهرم
به خانه آمد
دقايقى مرا به
حرف كشيد. بعد
هم يك ليوان
معجون مخصوص
به من خوراند
در حالى كه
دچار سرگيجه و
خواب آلودگى
بودم احساس
كردم نمى
توانم روى
پاهايم
بايستم. وقتى
به هوش آمدم به
طرفش حمله ور
شدم اما او
مرا تهديد به
رسوايى كرد. زن
ديگرى كه وى
نيز مورد آزار
و اذيت مرد
فالگير قرار
گرفته بود گفت:
به دليل
بيمارى
مادرزادى
شوهرم پس از
سال ها زندگى
بچه دار نشده
بوديم. به
همين خاطر از
ادامه اين وضع
خسته شده بودم.
از طرفى چون
شوهرم ثروت زيادى
داشت، نمى
خواستم با دست
خالى از زندگى
اش بيرون بروم.
به همين خاطر
از مرد فالگير
خواستم تا با
جادويش كارى
كند که اموال
شوهرم را
بتوانم تصاحب
کنم هر بار به
او مبالغ قابل
توجهى مى
پرداختم. پرونده
براى رسيدگى
در اختيار
رئيس شعبه( ۱۲) دادسراى
قم قرار گرفت. همسر
دوم متهم نيز
با مراجعه به
دادسرا از شوهرش
به اتهام
نپرداختن
نفقه شكايت
كرد. او گفت: «چند
سال پيش با
جعفر - مرد
رمال - ازدواج
كردم. آن موقع
شوهرم كارگر
ساختمان و گچ
كار بود. تا
اين كه پس از
مدتى فهميدم
شوهر
فريبكارم به
فالگيرى رو
آورده و قبل
از من هم
ازدواج كرده و
همسر و چند
فرزند دارد.
21 / 3 / 1387- مرد
جنايتكار در
تازه ترين
اعتراف هايش
راز قتل
سريالى ششمين
زن و تعرض به
دو زن و سرقت
طلاهاى ۱۱ زن
ديگر با
همدستى دو
برادرش
اعتراف كرد. با
كشف جسد يك زن
جوان در حاشيه
كانال آب ورامين،
مأموران در
نخستين بررسى
ها مشخص شد
قربانى جنايت
پس از ضرب و
شتم و آزار و
اذيت به قتل
رسيده است. سه
روز بعد جسد
بهاره -۳۵
ساله - شناسايى
شد. جسد زن
ديگرى در
كانال آب
ورامين كشف شد.
قربانى ۳۰
ساله، معصومه
نام داشته كه
به دلايل
نامعلومى خفه
شده است. شواهد
نشان مى داد
عامل جنايت پس
از آزار و
اذيت و قتل زن
جوان، جسد را
لابه لاى
پارچه اى
پيچيده و در
كانال آب رها
كرده است. * پيكر
طناب پيچ «فرح» -۴۲
ساله - نيز
پنجم مهر سال ۸۵
در همان كانال
كشف شد.با كشف
اين جسد،
كارآگاهان در
نحوه قتل ها
نشان مى داد
هر سه جنايت
سريالى از سوى
يك قاتل صورت
گرفته است. پيكر
نسيم -۲۸ ساله- چهارمين
قربانى هم در
حاشيه كانال
آب ورامين پيدا
شد. در پى
شكايت چند زن
كه مدعى بودند
طلا و پول هايشان
از سوى سه مرد
سرقت شده،
پليس سه برادر
را به اتهام
آزار و اذيت
زنان شناسايى
و دستگير كرد. اميررضا
-۲۶ ساله - حميدرضا
-۲۸ ساله- و
عليرضا -۲۳
ساله- به
ربودن ۱۱ زن و
سرقت طلا و
پول هاى طعمه
هايشان
اعتراف كردند.
همسر عليرضا -يكى
از متهمان - با
مراجعه به
دادسراى
جنايى
ورامين،
رازجنایت هاى
همسرش را فاش
كرد. او به
بازپرس گفت: «حدود
يك سال قبل به
خاطر مشكلات
خانوادگى با شوهرم
اختلاف پيدا
كردم. او در جر
و بحث و
درگيرى
تهديدم كرد در
صورتى كه به
اختلاف ها
پايان ندهم
مرا هم مثل
فرح - يكى از
قربانيان- مى
كشد.» عليرضا
لب به اعتراف
گشود و به
ارتكاب پنج
قتل اعتراف
كرد. از آنجا
كه احتمال
ارتكاب قتل
هاى ديگر نيز
همچنان وجود
داشت بازپرس
پرونده و
كارآگاهان به
بازجويى از او
ادامه دادند
تا اين كه
عليرضا به قتل
زنى در جاده «چرمشهر»
نيز اعتراف
كرد.وى گفت: سال
۸۵ پس از
كشاندن زن
ميانسال را
خفه كرده و
طلاهايش را
سرقت كرده بود.
قاتل تاكنون
به قتل شش زن
همچنين به ۱۱
فقره اخاذى از
زنان و آزار و
اذيت دو تن از
طعمه هايش با
همدستى دو
برادرش
اعتراف كرده
است. در حال
حاضر سه متهم
با قرار
بازداشت در
زندان هستند
كه با تكميل
تحقيقات،
پرونده آنها
بزودى براى
محاكمه به
دادگاه كيفرى
استان تهران فرستاده
خواهد شد.
23 / 3 /1387 - سال
گذشته مردى با
مركز فوريت
هاى پليسى ۱۱۰
تماس گرفت و
از قتل يك مرد
در خانه اى
واقع در منطقه
«ملاثانى» اهواز
خبر داد. اسماعيل
- ۵۰ ساله - به
تنهايى در آن
خانه زندگى مى
كرد. با ضربه
هاى كارد به
قتل رسيده كه
حدود سه روز از
مرگش مى گذرد. كارآگاهان
همچنين در
بازرسى خانه
قديمى با وسايل
مربوط به
رمالى مواجه
شدند كه نشان
مى داد مقتول،
رمال بوده است.
مأموران در
تحقيق از
همسايگان پى
بردند مرد تنها،
در خانه اش
فالگيرى و
رمالى مى كرده
است. به همين
خاطر هم هر
روز زنان و
دختران زيادى
به خانه اش
رفت و آمد
داشتند. با
گذشت حدود شش
ماه از جنايت
مأموران دو
پسر به نام
هاى امين و
ناصر مشكوك
شدند. اين در
حالى بود كه
دو پسر شرور
به اتهام فيلمبردارى
از خوابگاه
دختران
دانشجو فرارى
بودند. دو
متهم در
مخفيگاهشان
دستگير شدند و
در بازجویی به
قتل مرد رمال
نیز اعتراف
کردند. «امين» يكى
از متهمان در
اين باره به
مأموران گفت: چندی
قبل متوجه
تغيير رفتار
خواهرم شدم او
خيلى گوشه گير
و افسرده شده
بود. وقتى علت
را پرسيدم
خواهرم با
زبان بى زبانى
به من گفت: چندى
قبل كه براى
حل يك مشكل
خانوادگى به
خانه مرد رمال
مراجعه كرده
بود از سوى
اسماعيل مورد
آزار و اذيت
قرار گرفته
بود. با اطلاع
از اين موضوع
تصميم به قتل
مرد رمال
گرفتم. به
همين خاطر
نيمه هاى شب،
همراه دوستم
وارد خانه مرد
رمال شده و با
كارد او را
كشتيم.
کودک آزاری
4 /3 / 1387 - كميسيون
آموزش و
تحقيقات مجلس
درباره پرونده
پسر بچه دانش
آموز كه از
سوى معلم
مدرسه اش بشدت
تنبيه شده است
از وزارت آموزش
و پرورش توضيح
خواست. كودك ۱۰
ساله ساكن
شهرستان «لالى»
مسجد سليمان،
اوايل
ارديبهشت از
سوى معلمش مورد
تنبيه بدنى
قرار گرفت و
از آن به بعد
دچار فلج
حركتى شد. او
هم اينك در
يكى از
بيمارستان
هاى تهران از سوى
گروه ويژه
پزشكى تحت
مداوا است. به
گزارش
خبرنگار ما،
همزمان با
اعلام اين خبر
در صفحه حوادث
«ايران» خانواده
«على » و جمعى از
مسئولان
قضايى و
آموزشى كشور
پيگيرى اين
ماجرا را در
دستور كار
قرار دادند.از
سوى ديگر به
دليل وجود
ابهام هايى
درباره علت
بروز بيمارى
پسر بچه دانش
آموز تيم ويژه
اى از پزشكان
بخش مغز و
اعصاب يكى از
بيمارستان
هاى تهران به
بررسى موضوع
پرداختند.سرانجام
پس از انجام
آزمايش ها و
بررسى هاى متعدد
اعلام شد فلج
حركتى «على
كوچولو» به
دليل تنبيه
بدنى از سوى
معلم مدرسه اش
رخ داده است. بدين
ترتيب احتمال
بروز بيمارى
مادرزادى و يا
ويروسى در بدن
اين كودك رد
شد.
5 / 3 / 1387- مهدى
- متهم پرونده - صبح
دوشنبه ۳۰
ارديبهشت
همزمان با
شكايت همسرش
به اتهام ضرب
و شتم و اذيت
پسر ۳ ساله اش - ابوالفضل
- با دستور
دادستان
شهررى دستگير
شد.اين مرد در
نخستين
بازجويى ها
مدعى شد تنها
چند ضربه آرام
به پسرش زده
است و از علت پديد
آمدن آثار
گازگرفتگى و
سوختگى روى
بدن پسر
كوچولو هم
اطلاعى ندارد.اما
وى در جلسات
بعدى بازجويى
لب به سخن
گشود و به
بازپرس شعبه
پنجم دادسراى
شهرستان رى گفت:
من به خاطر
مشكلات مالى،
لحظه اى
عصبانى شدم و
پسرم را به
باد كتك گرفتم.بازپرس
پرونده نيز
متهم را با
قرار قانونى
بازداشت كرد.از
سوى ديگر با
توجه به
اظهارات
همسرش مبنى بر
اين كه وى
بيمارى روحى ـ
روانى دارد و
به تازگى هم
براى چندمين
بار به اعتياد
رو آورده است،
متهم براى
تأييد سلامت
روحى ـ روانى
از سوى كارشناسان
پزشكى قانونى
تحت معاينه و
سلامت روحی و
روانی او
تائید شداما
بازپرس
پرونده او را
يك بار ديگر
براى آزمايش
اعتياد به
پزشكى قانونى
فرستاد و تا
زمان اعلام
نتيجه اين
آزمايش
همچنان در
بازداشت موقت
خواهد بود. بازپرس
پرونده
تحقيقات خود
را از مهدى - پدر
كودك - در
زمينه
سوزاندن نقاط
مختلف بدن
پسرش و تنبيه
غير قانونى او
ادامه مى دهد. تاكنون
هم متهم چندين
بار از سوى
بازپرس پرونده
و مأموران
كلانترى تحت
تحقيق و
بازجويى قرار
گرفته است . مهدی
علت ضرب و شتم
فرزندش را به
دليل اعتياد و
سرخوردگى در
زندگى اش
اعلام كرده
است.سرپرست
دادسراى
عمومى و
انقلاب
شهرستان رى در
ادامه يادآور
شد: جرم متهم
يك جرم عمومى
است. بنابراين
مطابق قانون
با او برخورد
خواهد شد.
اسید پاشی
5 / 3 / 1387 - زن
جوانى بر اثر
اسيد پاشى
بشدت سوخته
بود در بيمارستانى
در مركز تهران
جان باخت . يكى
از شاهدان
ماجرا گفت: زن
جوان در پياده
رو خيابان
نواب در حال
حركت بود كه
دو سرنشين يك
موتوسيكلت كه
هر دو كلاه ايمنى
بر سر داشتند
به وى نزديك
شده و پس از اسيدپاشى
بلافاصله از
محل متوارى
شدند. شماره
پلاك
موتوسيكلت در
اختيار
بازپرس جنايى
قرار گرفت . خانه
سارا قربانى - ۲۴
ساله - در
نزديكى محل
حادثه قرار
داشت. زن جوان ۵
سال قبل از
همسرش طلاق
گرفته و با
پسر خردسالش
زندگى مى كرد. او
چهار سال قبل
با پسر جوانى
به نام عليرضا
- ۳۰ ساله- آشنا
شده و قصد
ازدواج
داشتند. علیرضا
پس از دستگیری
انگيزه خود را
انتقام جويى
از سارا عنوان
كرد و گفت: مى
خواستم با او
ازدواج كنم
اما خودش
نخواست و با
رفتار و
گفتارش مرا
دلسرد كرد. بارها
ارتباطم با او
قطع شد اما هر
بار قول مى داد
رفتارش را تغيير
دهد. با اين
حال نتوانست. بنابراين
من هم تصميم
گرفتم بلايى
به سرش بياورم
تا نتواند به
رفتارهاى
عجيبش با من
ادامه دهد. آن
شب با یک ظرف
اسيد به مقابل
خانه شان رفتم.
ناگهان چشمم
به سارا افتاد.
از اين كه
ساعت ۱۱ شب
تنها بيرون
رفته بود
عصبانيتم
بيشتر شد. چون
كلاه ايمنى
سرم بود مرا
نشناخت. وقتى
از كنارم رد
شد اسيد را از
پشت روى بدنش
پاشيده و فرار
كردم. اصلاً
باورم نمى شد
به خاطر اين
حادثه بميرد.
6 / 3 / 1387 - مأموران
پليس همدان از
كشف جسد مرد
ناشناسى، نزديك
يكى از
روستاهاى اين
شهر مطلع شدند..
جسد متعلق به
مرد ميانسالى
بود كه بر اثر
اصابت ضربه
هاى سهمگين به
سرش از پا
درآمده بود. سهراب
ـ ۴۰ ساله ـ كه
از اهالى
روستا بود صبح
روز حادثه براى
رفتن به محل
كارش از خانه
خارج شده و
ديگر بازنگشته
بود.مأموران
در بازرسى
خانه مقتول با
لكه هاى خون روى
فرش روبه رو
شدند. يكى از
دختران سهراب
لب به اعتراف
گشود و پرده
از راز قتل
پدرش برداشت.او
به مأموران
گفت: شب حادثه
پدرم ساعت دو
نيمه شب در
حالى كه بسيار
عصبانى بود به
خانه آمد. او
وقتى با
اعتراض مادرم
روبه رو شد كه
چرا دير به
خانه آمده با
تيشه به سوى
ما حمله ور شد. ما
هم در دفاع از
خود تيشه را
از دستش
گرفتيم و چند
ضربه به سرش
زديم. پس از
اطمينان از
مرگ پدرمان
شبانه جنازه
او را به
بيرون از
روستا منتقل
كرديم.
6 / 3 / 1387 - مادری
در تماس با
مأموران پليس
از قتل دخترش
به دست افراد
ناشناس
خبرداد. كارآگاهان
پس از ورود به
خانه با پيكر
خونين«مينا» ۳۲
ساله- روبه رو
شدند. شواهد
نشان داد او
در خواب با
ضربه هاى كارد
از پا درآمده
است. آثار
ورود به زور
در خانه ديده
نمى شد و
سرقتى نيز از
محل صورت
نگرفته بود. پليس
در ادامه
تحقيقات
دريافت، «شهاب»
برادر ۲۶ ساله
مقتول، از
اختلالات
شديد روانى
رنج مى برد. پسر
جوان در
نخستين
بازجويى ها
منكر قتل خواهرش
شد اما
سرانجام لب به
اعتراف گشود: من
بيمار روانى
هستم و كارت
قرمز دارم. امروز
عصر وقتى به
خانه آمدم
خواهرم را در
خواب ديدم.او
هميشه مى
خوابيد به
همين خاطر در
يك لحظه تصميم
گرفتم او را
بكشم. بنابراين
از آشپزخانه
كاردى
برداشتم و چند
ضربه به او
زدم. پس از مرگ
خواهرم، از
خانه فرار
كردم.
انتقام از
شوهر
7 / 3 / 1387- زنی
پس از سال ها
زندگى مشترك
از بداخلاقى و
تندخويى هاى
شوهرش به ستوه
آمده بود نيمه
هاى شب همسرش
را در خواب
سوزاند. پسر
جوان پيكر
سوخته پدرش «رحيم»
را به بخش
اورژانس
بيمارستانى
در اسلامشهر
رساند. «رحيم» با
بهبودى نسبى
لب به سخن
گشود و گفت: من
و همسرم كه
چند فرزند هم
داريم به خاطر
اختلاف هاى
شديد از مدت
ها قبل در دو
اتاق جداگانه
و دور از هم
زندگى مى كنيم.
نيمه هاى شب
در خواب بودم
كه ناگهان
احساس كردم
بدنم مى سوزد. اول
فكر كردم لوله
تركيده و آب
جوش روى بدنم
ريخته است. اما
وقتى چشم باز
كردم زنم را
ديدم كه پس از
پاشيدن روغن
داغ هراسان از
اتاق بيرون
دويد. همان
موقع با فرياد
پسرم را بيدار
كردم. او هم
مرا به
بيمارستان
رساند. پسرم
تنها شاهد من
است. پسر رحیم
به دادگاه
احضار شد. اما
در اين باره
ابراز بى
اطلاعى و به
اختلاف هاى
ديرينه و ريشه
دار پدر و
مادرش اشاره
كرد و گفت: «پدر
و مادرم هميشه
با هم لجبازى
و جر و بحث مى كنند.
مادرم زنى
شكاك است پدرم
هم تندخو و
بداخلاق. درگيرى
آنها گاهى
آنقدر شدت
پيدا مى كند
كه از هم شكايت
مى كنند. سال ۸۵
هم با شكايت
مادرم در
دادسرا و
ارائه گواهى پزشكى
قانونى، پدرم
به ۳ ماه
زندان و
پرداخت ديه
محكوم شد. اما
در مورد شب
حادثه به خاطر
آنكه شهادت من
باعث شديدتر
شدن اختلافات
آنان و اعضاى
خانواده مى
شود بهتر مى
دانم سكوت كنم
و چيزى نگويم. قاضى
شعبه دوم
دادگاه
چهاردانگه
حكم به برائت
زن داد. اما با
اعتراض مرد به
حكم دادگاه
پرونده در شعبه
نهم دادگاه
تجديد نظر
استان تهران
تحت رسيدگى
قرار گرفت و
زن را عامل
سوزاندن
شبانه شوهرش
دانستند. بدين
ترتيب زن و به ۶
ماه زندان و
پرداخت ۱۸
درصد ديه كامل
انسان و ارش
ناشى از
سوختگى به
شوهرش محكوم
شد.
11/3/1387ـ يك
زن كه پس از
سال ها زندگى
به بهانه
دريافت وام 1۰
ميليون
تومانى از
همسرش طلاق
گرفته بود، پس
از دريافت وام
حاضر به ادامه
زندگى با
شوهرش نشد. چندى
قبل زن ۳۸
ساله اى به
نام «مينا» با
مراجعه به
شعبه ۲۶۴
دادگاه خانواده
به قاضى «معافى»
گفت: هشت ماه
پيش از طريق
آشنايان
اطلاع يافتيم
صندوق قرض
الحسنه اى راه
اند ازى كرده
و به زنان بى
سرپرست تا ۱۰
ميليون تومان
وام مى
پردازند. از
آن جا كه با
داشتن سه
فرزند خردسال
براى حل مشكلات
مالى و اجاره
نشينى نياز
شديد به پول داشتيم
به شوهرم
پيشنهاد كردم
به طور صورى و
موقت از هم
جدا شويم تا
پس از دريافت
وام، زندگى
مشتركمان را
ادامه دهيم.همسرم
مجيد هم با
شناخت
واطمينانى كه
به من داشت به
خاطر زندگى
مان پيشنهادم
را پذيرفت. با
مراجعه به
دادگاه
خانواده و
بخشيدن همه حق
و حقوقم از
جمله مهريه ۲۰۰
سكه طلا به
طور توافقى از
هم جدا شديم. سپس
به عنوان يك
زن بى سرپرست
درخواست وام
كردم. مجيد را
هم به عنوان
ضامن معرفى
نمودم. او نيز
متعهد شد
اقساط
ماهيانه را
پرداخت كند.پس
از دریافت وام
به خاطر اين
كه در مدت ۱۱
سال زندگى
مشترك با مجيد
هيچ دل خوشى
از او و
بداخلاقى
هايش نداشتم
وام ۱۰ ميليون
تومانى را به
او ندادم. مجيد
هم وقتى فهميد
ديگر حاضر
نيستم با او
زندگى كنم
اقساط
ماهيانه
صندوق قرض
الحسنه را پرداخت
نكرد و نفقه
من و بچه ها را
هم قطع كرد. من
هم به خاطر
پرداخت نكردن
خرجى زندگى
خود و فرزندانم
به دادگاه آمدم
تا قاضى
پرونده حق و
حقوق قانونى
ام را از پدر
بچه هايم
بگيرد. قاضى
پرونده شوهر
سابق مینا را
براى بيان توضيحات
به دادگاه
احضار كرد. مجيد
گفت: همسر
سابقم مرا
فریب داد. بطور
توافقى از هم
جدا شديم. حدود
سه ماه از اين
ماجرا گذشت و
متوجه شدم «مينا»
بدون اطلاع من
وام ۱۰ ميليون
تومانى را
دريافت كرده
است و حاضر
نيست آن را در
اختيار من
قرار دهد و
ديگر حاضر نيست
با من زندگى
كند.
گروگانگيرى
خواستگار سمج
7 / 3 / 1387 - زن
جوانى به
دادسراى
جنايى تهران
رفت و با تسليم
شكايتى از
ربوده شدن
فرزند ۱۰ ساله
اش خبر داد: «ديروز
پسرم به مدرسه
رفت اما ديگر
به خانه
برنگشت. همه
جا به دنبالش
گشتم اما از
او خبرى نبود. تا
اين كه همان
شب، فرد
ناشناسى به
خانه ام تلفن
كرد و گفت
پسرم را ربوده
است امامن
میدانم مرد
ميانسالى كه
خواستگارم
است پسرم را
ربوده است و
با اين كار مى
خواهد مرا
وادار كند تا
به درخواست
ازدواجش پاسخ
مثبت دهم. بعد
از خواستگاری
با اطلاع از
شرایط زندگیش
تصمیم گرفتم
براى رهايى از
مشكلات زندگى
به خواستار
دیگرم جواب
مثبت بدهم. فكر
مى كردم با
اين كار
خواستگارسمج
دست از پيگيرى
و مزاحمت برمى
دارد. غافل از
اين كه او به
محض اطلاع از
تصميم من
عصبانى شد و
در پى انتقام
برآمد و در نهايت
نيز پسرم را
در راه مدرسه
ربودو به گروگان
گرفت.
20 / 3 /1387 - خواستگار
سابق يك زن كه
از سوى چهار
مرد ربوده شده
بود نيمه هاى
شب در اعماق
جنگل هاى
لويزان نجات
يافت.ساكنان
محله اى در
شرق تهران با
شنيدن صداى فريادهاى
مرد جوانى به
خيابان
دويدند آنها همان
موقع چهار مرد
را در حال
ربودن پسر
جوان همسايه
ديدند. همسایگان
با كلانترى (۱۲۶)
تهرانپارس
تماس گرفته و
مشخصات
خودروى پرايد
را در اختيار
مأموران قرار
دادند و پلیس
مردان را در
پارك جنگلى
لويزان در
حالى كه رضا -۲۸
ساله- را از
درخت به صورت
وارونه
آويزان كرده و
در حال كتك
زدن او بودند
دستگیر کردند .
يكى از متهمان-
به معاون
دادستان گفت: چند
روز قبل همسر
برادرم با
نگرانى و
دلهره به خانه
ما آمد. از
رفتارش متوجه
شدم مى خواهد
موضوع مهمى را
در ميان
بگذارد. او
سپس از مزاحمت
هاى تلفنى يك
مرد ناشناس
پرده برداشت و
گفت: تلفن هاى
او آرامش را
از زندگى شان
گرفته است. همسر
برادرم در عين
حال از من قول
گرفت تا شوهرش
از اين ماجرا
باخبر نشود. با
شنيدن اين
موضوع
بلافاصله به
پيگيرى ماجرا
پرداختم تا
اينكه مرد
مزاحم را
شناسايى كردم.
چند روز بعد
دريافتم او
خواستگار
سابق همسر
برادرم بوده
است. ابتدا
دوستانه به او
تذكر دادم تا
دست از مزاحمت
هايش بردارد
اما او منكر
تماس هاى
تلفنى و ايجاد
مزاحمت شد.اما
چند روز بعد
وقتى از همسر
برادرم شنيدم
مزاحمت هايش
ادامه يافته
تصميم گرفتم
او را تنبيه
كنم. رضا - شاكى
پرونده- هم در
اين باره گفت: «من
خواستگار
همسر برادر
اين مرد بودم
اما مزاحمت ها
كار من نبود. شايد
فرد ديگرى با
تلفن من براى
اين خانم مزاحمت
ايجاد كرده
است.»
26 / 3/ 1387 - چندى
قبل دختر
جوانى به نام «ندا»
با مراجعه به
دادسراى
شهرستان رى و
تسليم شكايتى خواستار
شناسايى و
دستگيرى
خواستگار
فريبكار شد. يك
ماه قبل در
خيابان با پسر
شيك پوشى آشنا
شدم.او خود را
سعيد، مهندس
يك كارخانه
بزرگ معرفى كرد.بعد
از چند جلسه
مت او به من
پيشنهاد
ازدواج داد. سعيد
هر روز و به
بهانه هاى
مختلف به
ديدنم مى آمد. پس
از مدتى با
شنيدن حرف هاى
عاشقانه و نوع
نگاهش به
زندگى به او
جواب مثبت
دادم.در يكى
از ديدارها «سعيد»
گفت: «ما رسم
داريم روز
خواستگارى از
طلاهاى عروس و
خانواده اش ۵
قطعه مشابه
تهيه مى كنيم
و بعد هم به
عنوان هديه به
عروس مى دهيم.» من
مقدارى از
طلاهاى خود را
به او دادم ،
او گفت: بهتر
است با هم به
طلاسازى
برويم هم به
يك طلاسازى در
شهررى رفتيم. سعيد
هم به مرد
طلاساز گفت: اين
خانم ، همسرم
است و هر يك از
اين طلاها ۵
نمونه با
كيفيت عالى
بسازيد
طلاساز مبلغى
به عنوان
بيعانه خواست.
سعيد گفت: پول
زيادى همراه
ندارد.من هم ۷
ميليون ريال
تراول چك
همراهم را به
مرد طلاساز
دادم. اما از
آن روز به بعد
تماس هاى
تلفنى «سعيد» ناگهان
قطع شد.يك
هفته اى با
دلشوره و
نگرانى به
انتظارش ماندم
اما باز هم
خبرى نشد. تا
اين كه به
سراغ مرد
طلاساز رفتم. اما
او گفت: «دو
ساعت بعد از
سفارش طلاها
شوهرتان
دوباره به
مغازه آمد و
گفت كه از
سفارش طلاها
پشيمان شده و
پول و طلاها
را پس گرفت.» مأموران
دادسرای
شهرستان ری پس
شناسايى و دستگيری
عاشق دورغین
متوجه شدند او
داراى همسر و ۲
فرزند است كه
با اغفال دختر
جوان او را
سركيسه كرده
است. کلاهبرداری
ها وارد شکل
های جدید
میشوند .
همسر کشی
11 / 3 /1387 – سال
گذشته
مأموران
كلانترى
تهرانسر از
ماجراى قتل زن
۴۲ ساله اى به
نام «نسرين» در
خانه اش باخبر
شدند. آنها پس
از حضور در
محل جنايت و
مشاهده جسد دريافتند
قربانى با
ضربه هاى كارد
به قتل رسيده است.
از سوى ديگر
مأموران در
ادامه
تحقيقات،
احمد همسر ۵۳
ساله مقتول را
به اتهام قتل
دستگير كردند.وى
در بازجويى ها
با اعتراف به
قتل همسرش به
بازپرس
پرونده گفت: به
دليل سوء ظن
شديد ، همسرم
را با ضربه
هاى كارد كشتم.بنابراين
پرونده با
صدور
كيفرخواست از
دادسراى
جنايى تهران
براى رسيدگى
در اختيار
قضات دادگاه
كيفرى استان
تهران
قرارگرفت.متهم
در جلسه دفاع
ازخودنيزگفت: همسرم
زنى پاك دامن
و فداكار بود،
اما من به علت
ابتلا به
بيمارى شديد
عصبى
ناخواسته او
را كشتم. در
ادامه نيز
فرزندان
مقتول و
اولياى دم
خواستار قصاص
عامل قتل شدند.قاضى
عزيزمحمدى
رئيس شعبه ۷۱
دادگاه كيفرى
استان تهران
متهم را به
قصاص نفس - اعدام
- محكوم كردند. پرونده
نيز براى
تأييد حكم
نهايى در
اختيار قضات
ديوان عالى
كشور قرار
گرفت. با
تأييد حكم از
سوى قضات شعبه
۳۳ ديوان عالى
كشور متهم در
آستانه اعدام
قرار گرفت.
22 / 2 /1387_ پسر
جوان كه به
اتهام قتل عمد
در انتظار مرگ
بود با رضايت
اولياى دم که خود
در قتل پدرشان
شرکت داشتند،
از اعدام نجات
یافت . زن
ميانسالى
همراه دو دختر
جوانش از
زندان رجايى
شهر به شعبه
اجراى احكام
دادسراى
جنايى تهران
منتقل شدند. آنها
كه به اتهام
معاونت در قتل
عيسى - ۴۳ ساله - مرد
خانواده به
حبس محكوم شده
اند به قاضى
پرو نده گفتند:«ما
مى خواهيم از
قصاص - اعدام - قاتل
پدرمان ادريس -
۲۲ ساله - گذشت
كنيم و او را
ببخشيم. زهرا - ۱۸
ساله - و
خواهرش فاطمه -
۱۶ ساله - بهمن ۸۵
با همدستى
مادرشان - اقدس
- نقشه قتل
پدرشان را
طراحى كردند و
با اجير كردن
پسرى به نام «ادريس»
از او خواستند
تا در اجراى
نقشه قتل
پدرشان به
آنها كمك كند. دختران
مقتول از
ارتباط
پنهانى همسر
مقتول و يك
پسر جوان
گفتند . مادر
هم از
بداخلاقى هاى
شوهرش گفت که
از دست او
خسته شده و با
پرداخت يك
ميليون تومان
پول به «ادريس» وى
را براى كشتن
شوهرش اجير
كرده بود. اقدس
- همسر مقتول - نيز
به اتهام
معاونت در قتل
به ۱۰ سال حبس
و زهرا و
فاطمه نيز به ۳
سال زندان
محكوم شدند.
21 / 3 /1387_ زن
باردار پس از
درگيرى شديد
با همسرش جان
باخت، حسن - ۲۶
ساله از مرگ
همسر باردارش
خبر داد. مأموران
كلانترى ۱۰۸
نواب پس از
حضور در محل
حادثه با پيكر
بى جان مهسان - ۲۰
ساله - در اتاق
خواب روبه رو
شدند، كه مرگ
زن جوان كه ۸
ماهه باردار
بود، مشكوك به
نظر مى رسيد،
شوهر «مهسان» تحت
بازجويى قرار
گرفت. وى گفت: دو
سال قبل، پس
از ازدواج با
همسرش از شهرى
در شمال كشور
به تهران نقل
مكان كردند. حسن
كه خود را
مهندس معرفى
مى كرد، ادامه
داد: به علت
بيكارى با
ماشين
مسافركشى مى
كردم. با اين
حال به دليل
مشكلات شديد
مالى صاحبخانه
نيز خواستار
تخليه خانه و
پرداخت اجاره
هاى معوقه شده
بود.وى همچنين
با اشاره به
درگيرى روز
قبل از حادثه
با همسرش گفت: مهسان
اعتراض هاى
شديد به حضور
يك زن بيگانه
در خانه و
مشكلات مالى
عنوان كرد
مژگان كه از دوستان
ما بود به
خانه ما آمد،
اما هنگام
خروج،
اشتباهى
مانتوى همسرم
را پوشيد. وقتى
هم مهسان به
خانه آمد و از
ماجرا مطلع شد
به سر و صدا و
اعتراض به
حضور یک زن
بیگانه
درخانه کرد و
كار ما به
درگيرى كشيد. من
نيز ابتدا چند
مشت به او زدم
و بعد هم خفه
اش كردم حدود
ساعت ۳ بعد از
ظهر از خانه
خارج شدم، حسن
اعتياد شديدى
به مواد مخدر «كراك»
دارد و مقدارى
مواد مخدر و
تعداد زيادى
سيم كارت هاى
اعتبارى هم از
خانه آنها
پيدا شده، صاحبخانه
به دليل رفت و
آمدهاى مشكوك
مرد مستأجر،
خواستار
تخليه خانه
شده و همسرش
نيز بر سر همين
موضوع با او
اختلاف شديد
داشته است.
30 / 3 /1387- وقوع
جنايتى در
منطقه «ماهدشت»
به مأموران
پليس كرج
اطلاع داده شد.
بلافاصله
گروهى از
كارآگاهان
همراه قاضى در
محل قتل حاضر
شدند.آنها پس
از ورود به
خانه با
پيكرهاى
خونين يك زن
ميانسال و
دختر جوانش رو
به رو شدند كه
با ضربه هاى
كارد از پا
درآمده بودند.كارآگاهان
دريافتند
نعمت - مرد
صاحبخانه - ساعتى
پس از اعلام
خبر قتل به
طور مرموزى
ناپديد شده
است. پس از
دستگيرى متهم
فرارى "نعمت" و
انتقال به
دادسراى
جنايى كرج ضمن
اعتراف به قتل
گفت: چندى قبل
با نسرين
ازدواج كردم،
اما پس از مدتى
اختلاف هاى ما
شدت گرفت. به
دليل اين كه
مادرزنم دائم
در زندگى ما
دخالت مى كرد،
ناگهان دچار
جنون شده و
تصميم به قتل
او گرفتم. از
سوى ديگر به
دليل اين كه
به همسرم نيز
سوء ظن پيدا
كرده بود،
نقشه قتل او را
هم طراحى كردم.بنابراين
روز حادثه
ابتدا همسرم
را به قتل رساندم.
بعد هم تلفنى
با مادرزنم
تماس گرفتم و
به او گفتم
حال همسرم خوب
نيست. وقتى به
خانه آمد،
غافلگيرش
كرده و با
ضربه هاى كارد
او را نيز
كشتم.با
اعتراف هاى
متهم و تكميل
تحقيقات
مقدماتى
بازپرس پرونده
او را با قرار
قانونى روانه
زندان كرد.از
سوى ديگر نعمت
كه در زندان
دچار عذاب
وجدان شده
بود، به زندگى
خود پايان داد.با
مرگ عامل
جنايت،
پرونده قتل دو
قربانى در دادسراى
جنايى كرج
مختومه شد.
30 /3/ 1387 - پنج
تن از قضات
عاليرتبه
ديوان عالى
كشور رسيدگى
به پرونده
جنجالی و
طولانی خديجه
جاهد معروف به
شهلا را به
اتهام قتل
فاطمه
سحرخيزان - همسر
ناصر
محمدخانى - آغاز
كردند. اين
پرونده با
دستور رئيس كل
دادگسترى
استان تهران و
براى تصميم
گيرى نهايى به
ديوان عالى كشور
ارجاع شد كه
از چند روز
قبل، قضات
عالى رتبه
مطالعه و بررسى
اوراق و
مستندات
پرونده را
آغاز كردند. «فاطمه
سحرخيزان» 33
ساله با ضربه
هاى كارد به
دست شهلابه
قتل می رسد، «شهلا»
- همسر صيغه اى
ناصر
محمدخانى - از ۱۳
سالگى به
ناصرمحمدخانى
- همسر مقتول - علاقه
مند بوده و پس
از گذشت سال
ها در ۲۸
سالگى با
آگاهى از اين
كه ناصر همسر
و دو پسر خردسال
دارد به وى
ابراز علاقه
نموده و زندگى
پنهانى با او
را آغاز كرده
است. او پس از ۱۱
ماه سكوت، لب
به اعتراف
گشود و هنگام
بيان جزئيات
باورنكردنى
قتل لاله در
حضور قاضى وقت
شعبه ۱۱۵۴ به
بازسازى صحنه
جنايت پرداخت.
بعد هم از
ارتكاب قتل به
شدت ابراز
پشيمانى كرد. شهلا
مجرم و به
قصاص نفس
محكوم كرد.حكم
قصاص نيز در
شعبه( ۲۶ )ديوان
عالى كشور و
در شعبه هاى( ۱۵
)و( ۳) تشخيص
ديوان نيز
تأييد شد. شهلا
درنامه اش به
قاضی با
اعتراض به
نحوه بازجويى
مأموران و اعتراف
وى در جلسه
بازسازى
جنايت و دفاع
در دادگاه
نوشت: به خاطر
فشارهاى روحى-
روانى، مجبور
به اعتراف هاى
فاقد ارزش
حقوقى شدم. حال
آن كه قضات
پرونده بدون
توجه به
اعتراف هاى
جديد و
دفاعيات
وكلايم، مرا
مجرم شناخته و
حكم قصاص
دادند.در حالى
كه قسم مى
خورم من قاتل
فاطمه
سحرخيزان
نيستم. با اين
حال تابع
قانون و دستور
قضايى هستم. در
حال حاضر نيز
پنج قاضى عالى
رتبه ديوان،
كار رسيدگى و
مطالعه اوراق
چند صد صفحه
اى و همچنين
دفاعيات شهلا-
وكلاى وى و
شاهدان
پرونده را
مورد بررسى
دقيق قرار
داده اند. بنابراين
هيأت قضايى در
آينده نزديك
تصميم خود را
درباره اين
پرونده اعلام خواهد
كرد. شهلا در
يك گفت وگوى
اختصاصى
درباره آخرين
وضعيت پرونده
اتهامى خود به
خبرنگار «ايران»
گفت: من از
داخل زندان
پرونده خود را
از سوى خانواده
ام و مددكاران
زندان پيگيرى
مى كنم. حال آن
كه اميدوارم
قضات ديوان عالى
كشور با دقت
متوجه
ايرادهاى
قضايى پرونده
بشوند. البته
با اطمينان مى
گويم اگر
دادگاهى
تشكيل شود
خيلى از مسائل
را مطرح خواهم
كرد. چرا كه
قاتل نيستم و
كسى را نكشته
ام و اين را بارها
در دادگاه
گفته ام و من
بازجويى هاى
خود را قبول
ندارم.
سر آخر
بين افزايش
هزینه هاي
زندگي از طريق
افزايش شاخص
قيمت مصرف کننده
(تورم) و قتل
عمد رابطه
مثبت در کشور
وجود دارد. اين
بخش از گزارش
دفتر مرکز
تحقيقات
کاربردي پليس
آگاهي ناجا پس
از تاثير
بررسي عوامل
اقتصادي و
اجتماعي بر
وقوع جرائم
خشن است. (30/ 3 /78
اعتماد) براساس
نتايج اين
تحقيق با
افزايش هزينه
هاي زندگي
تمايل به زورگيري
و ارتکاب قتل
عمد در بين
مجرمان
بالقوه افزايش
مي يابد. اين
گزارش مي
افزايد؛ ضريب
مربوطه در کل
کشور نسبتاً
بالا و به اين
معنا است که
با افزايش يک
واحدي در شاخص
مذکور، بر
تعداد قتل هاي
عمد 3 تا 4 مورد
افزوده مي شود.
در خصوص تاثير
مشارکت
اقتصادي، اين
بررسي نشان مي
دهد که اگر
ميزان مشارکت
اقتصادي تنها
يک درصد
افزايش يابد
از ميزان وقوع
قتل عمد حدود 6/2
درصد کاسته مي
شود. اين
بررسي در خصوص
استان تهران
به عوامل ديگري
نيز اشاره
کرده است، به
طوري که
محققان بر اين
باورند که
وقوع قتل عمد
در استان
تهران تنها در
چارچوب عوامل
اقتصادي قابل
توجيه نيست،
بلکه عللي
همچون تراکم
زياد جمعيت و
عدم کنترل و
نظارت تمامي
اماکن، پارک
ها و فضاهاي
برون شهري، عوامل
رواني تحريک
کننده جرائم
قتل عمد از قبيل
ترافيک،
آلودگي صوتي،
آلودگي هوا،
انواع تقلب و
توسل به شيوه
هاي مختلف
تقلب، گروگانگيري
براي اخاذي
پول، اختلاس،
رشوه، قاچاق و
فراري دادن
کودکان و... قتل
و جنايت در
استان تهران
را تحت تاثير
قرار مي دهند.
[1]
پانوشت:
[1] تمام
گزارش ها
برگرفته
ازحوادث
روزنامه ایران
بر گرفته از : مدرسه
فمینیستی
http://feministschool.info/spip.php?article868