چهل و
چهارمين دوره انتخابات رياست جمهوري آمريكا سرانجام با پيروزي بارك اوباما
سياستمدار جوان و سياهپوست آمريكائي به
انجام رسيد.
اين
پيروزي در نوع خود يك استثناء و از جوانبي
داراي اهميت بسيار ميباشد. استثنائي است زيرا كه براي نخستين بار در تاريخ سراسر
تبعيض و نژادپرستي اين كشور يك سياهپوست بمقام رياست جمهوري نائل شده است و اهميت
بسيار آن بدينجهت است كه ميتواند با اين
جابجائي سياسي بطور ملموس معادلات سياسي را در عرصه هاي سياسي در چهارگوشه جهان
دستخوش تغييراتي بنمايد. هم از اينرو نتيجه اين انتخابات با استقبال عمومي بين
المللي روبرو شده است و اين موضوع نشاندهنده شكست سياست دولت جرج بوش است كه جز بر
قتل و غارت و خشونت متكي نبوده است.
اين تغييرات
قطعا و با شناختي كه از الزامات گردش سرمايه جهاني و مختصات ان در دست است
نميتواند تحولاتي بنيادين را پيامد خود داشته باشد و شعارهاي باصطلاح سوسياليستي!!
پيش از انتخاباتي اوباما را متحقق نمايد.
توجه به اين
نكته ضروري است كه اوباما نماينده سوسياليستها نيست و دمكراتهاي امريكا نمايندگي
بخشي خاص از تجارت و سرمايه جهاني را رسالت تاريخي خود دانسته اند و ميدانند.
در واقع سير دولتي كردن بانكها در پي بحران اخير
سرمايه داري نه از زاويه بازگشت به سوسياليسم كه براي رهائي سرمايه و نظم سرمايه
داري براه افتاده است و مشابه سازي اين اقدامات با مناسبات سوسياليستي آغشته و مشوش كردن اذهان عمومي است.
اما يك چيز
مسلم است كه دولت جديد عرضه مجدد چهره خشن
و نظامي دولت جرج دبليو بوش را در سطح جهان ، در برنامه خويش نخواهد داشت.
وعده اين تغييرات را پيش از انتخابات و قرائت نتايج آن از
سوي بارك اوباما شنيده ايم.
اين در
حاليست كه بارك اوباما با توجه به نتايج موفقيت اميز مجالس سنا و نمايندگان همه
ابزار لازم براي تحقق به وعده هاي پيش از انتخاباتي خود را در اختيار دارد.
اين سوال مطرح است كه ايا اوباما ميتواند بر فراز
سيستم موجود و مسلط در آمريكا و در زمينه هاي ارتباطي بين المللي پروازي دگرگونه داشته باشد؟
قطعا رئيس
جمهور جديد آمريكا و برخلاف نظرات برخي از
قلم زنان و مبلغان سرمايه جهاني كه اين
موفقيت را اميدي در برابر ترس و خشونت مينامند، توان خروج از قواعد و مناسباتي را كه او را
تولد و به اوج رسانده است، ندارد و اين تغييرات
نقطه پاياني بر هراس مردم
فقرزده و محو چهره خشونت طلب امريكانخواهد
بود.
اما انتظار عمومي ناظران سياسي كه با مختصات چرخش
سرمايه و الزامات و نيازهاي ان آشنايند،
تعديل سياست جنگجويانه و خشونتبار آمريكا و امپرياليسم جهاني است كه جرج بوش در راس ان در 8 سال گذشته سكاندار
ان بوده است و بعنوان چهره زشت و نفرتبار دولت آمريكا در افكار عمومي مردم جهان
معرفي شده است.
اين پير
وزي اما دستاوردي مهم و حاشا ناپذير
بهمراه خواهد داشت و اينكه تمايلات نژادپرستانه و راسيستي در آمريكا و حتي ساير
نقاط جهان كه از وجود اين معضل رنج ميبرند، را متاثر خواهد كرد.
تعدادي از متفكرين سياسي نيز معتقدند كه نتايج اين
انتخابات و پس راندن جرج دبليو بوش ميتواند تا حدودي عيار تعهد به مباني حقوق بشر را بالا برده و نتيجه
ميگيرند كه اين تحول سياسي در اينده روابط خارجي ميان ايران و آمريكا تغييراتي را
شامل خواهد شد و فضاي بسته سياسي در كشورمان را تا حدودي متاثر خواهد كرد.
اميد كه
چنين باشد!!!
ضرب المثلي اروپائي ميگويد كه چنانچه سيبي از درخت
بيافتد نميتواند خيلي دور از تنه اش باشد و
بارك اوباما عليرغم تمامي وعده ها و هياهوئي كه در داخل آمريكا. اروپاي متحد و برخي قلم زنان براه انداخته اند
در تداوم هدايت سكان رهبري دولت امريكا جز
كارگزار سياستهاي دمكراتهاي آمريكا نخواهد بود.
هنوز
همدلي و همراهي دمكراتها با جمهوريخواهان
در حمله نظامي به افغانستان و عراق از اذهان پاك نشده است و حتي بارك اوباما ادعاي
خروج بي قيد و شرط از عراق را بيان نكرده است.
آنچه
اوباما در ادعاهاي خود گفته است اينست كه
بمرور و مشروط به عدم تشنج در عراق نيروهاي نظامي آمريكا را از اين كشور خارج
نموده و در پاكستان و افغانستان مستقر خواهد كرد.
خروج بي قيد
و شرط نظاميان آمريكا از اين دو كشور و منطقه اساسا خواست مردم اين كشورها بوده
است حال انكه نه دمكراتها و نه دولت تنفر انگيز و خشونت طلب جرج دبليو بوش بر اين
اعتقاد نيستند.
جان كلام اينست كه اوباما حتي اگر چنين نيتي داشته
باشد قادر به پروازي فراي مجلس نمايندگان و سناي امريكا نخواهد بود و از اين كوزه
همان تراود كه در اوست و بوده است.
بهروز سورن
5.11.2008