حزب کمونیست ایران، آرزو یا یک وظیفه

 

هادی میتروی

 

بدنبال اوجگیری کمی و کیفی ِمبارزات صنفی طبقهء کارگر در سراسر ایران و آغاز یکرشته بحث ها در چند محفل کمونیستی، دال بر وجود زمینه های اجتماعی و لزوم شکلگیری تشکل سیاسی طبقهء کارگر ایران، سلسله مقالات «حزب کمونیست ایران" در سه شماره، جهت طرح بحث و اطلاع عموم هم میهنان تنظیم و بحضورتان تقدیم می گردد. «حزب کمونیست ایران از افسانه تا واقعیّت» اولین مقاله از این مجموعه بود که در پایان امردادماه سال جاری انتشار یافت. "حزب کمونیست ایران، آرزو یا یک وظیفه»؛ که در پیش رو دارید؛ دومین نوشته از این سلسله مقالات می باشد. سومین و آخرین مقاله در این زمینه «پیش بسوی تاسیس حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران» است که در آستانهء نوروز منتشر خواهد گردید. در سومین و آخرین مقاله  از این دست،ونشان خواهم داد که اندیشهء «حزب یگانه و سراسری کمونیست در یک کشور» یک اندیشهء «خلّص» کمونیستی است. این اندیشه مقوله ای کمونیستی است که مستقیما از دل آموزش های بنیانگزاران کمونیسم علمی  بر می خیزد. آموزه ای که بجز عصاره و یا مضمون اصلی مانیفست حزب کمونیست هیچ نیست. به این اعتبار در مقالهء پایانی نشانه خواهم داد که هر آنکس که با این جوهر آموزش های سیاسی کمونیستی آشنائی و توافق نداشته باشد شایسته است تا یا در آموزش های خود از این مکتب علمی؛ جهت رهائی بشر از یوغ بهره کشی انسان از انسان؛ تجدید نظر فرماید و یا حداقل خود را با هویّتی دیگر؛ و نه کمونیست؛  به جهانیان معرفی نماید

 

 اما در این دومین مقاله مقدمتا به گزارش کوتاهی از نخستین طرح بحث خود در «حزب کمونیست ایران از افسانه تا واقعیت» اختصاص خواهم داد. سپس در در بخش دوم، درکوتاه ترین شکل ممکن؛ به تکرار طرح بحث خود؛ جهت یادآوری؛ اختصاص خواهم داد. در این بخش همچنین به پاره ای از انتقادات به خود ِاین مقاله نیز اشاره خواهم کرد. در بخش سوم و پایانی، با حدود چهار ماه تاخیر نسبت به نخستین مقاله، نظرات امروز خود زمینهء تدارک حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران را مجددا عرضه خواهم کرد

 

 بخش یکم: گزارشی کوتاه از نخستین مقاله

 

 با اعتقاد عمیق به ضرورت ایجاد ارادهء واحد سیاسی در درون جنبش طبقهء کارگر ایران؛ در شرایط خطرناک داخلی، جنگ های متنوع منطقه ای، بحران ها و تهدیدهای بین المللی امپریالیستی؛ جهت طرح بحث در لزوم شکلگیری اراده ای مشترک، از پائین و با رعایت مساوات کلیهء حقوق دموکراتیک، در راستای تدارک ِحزب یگانه و سراسری کمونیست ایران از همین امروز، مقالهء حزب کمونیست ایران از افسانه تا واقعیّت

http://www.hafteh.de/?p=1659.

تنظیم شد. این مقاله برای هشت سایت انتر نتی از تشکل های کمونیستی میهنمان، دو سایت آزاد و مستقل جهت نظر خواهی عمومی و بیش از صد تن از کمونیست های میهنمان ارسال گردید. از میان تشکل های کمونیستی که نخستین مقاله برایشان ارسال گردید تنها دو تشکل کمونیستی از کنار این طرح بحث عبور کردند و از انتشار آن خودداری نمودند

 

از دو سایت انترنتی مستقل؛ با گرایشات سوسیالیستی؛ متاسفانه تنها یک سایت به انتشار آن؛ جهت نظر خواهی عمومی؛ مبادرت نمود

 

از بیش از صد کمونیست ایرانی، تنها سه نفر به این نوشته برخورد کردند

 

رفقای سایت آذرخش یکی از تشکل هائی هستند که از کنار این مقاله عبور نموند. رفقای این سایت تنها پس از انتشار این مقاله در دیگر سایت های انترنتی، به «پاسخی سربسته به سایت روشنگری» مبادرت نمودند و کپی این زحمت، در ده ماده، را برای خود من نیز ارسال فرمودند

 

نخستین دلیل من در حال حاضر برای امتناع از پاسخگوئی به این موارد ده گانهء رفقای آذرخش هماناعدم انتشار آن در سایت های معتبر انترنتی از جمله خود سایت آذرخش می باشد. تو گوئی خود این رفقا بهتر می دانند که موارد ده گانه شان تنها بحث ِ"نفی هادی میتروی بهر قیمت» است و ارزش خواندن برای عموم را ندارد! بتبع آن اینجانب نیز انگیزه ای در پاسخگوئی عمومی به آن نخواهم داشت

 

 دومین دلیل من در امتناع در پاسخگوئی به رفقای آذرخش همانا تمرکز ِغیر دیالکتیکی و در نتیجه بحث های انتزاعی این رفقا در رابطه با  نظرات شخصی من، نپرداختن به اصل موضوع بحث و در نتیجه بی ارتباط بودن بحث این رفقا با کل طرح بحث می باشد. من از این رفقا رفیقانه خواهشمندم که برای روشن شدن بحث، مجددا مقالهء فوق را مطالعه نمایند. رفقا من بر این باورم که حداقل هشت مورد از تذکرات شما کاملا بی مورد می باشند و همچنین بر این باورم که حداقل، پاسخ این هشت مورد، در خود مقالهء مادر داده شده است. این ادعا را سر فرصت در یک نشست حضوری به اطلاع شما عزیزان خواهم رساند

 

اما تنها دلیل من برای پرداختن "مشروط" به بخشی از مقالهء انتقادی رفقای آذرخش به طرح بحث من در "حزب  و کمونیست ایران از افسانه تا واقعیّت"، نوعی کوشش کودکانهء رفقای این سایت در "راستای  تشدید تضادهای" اندیشهء من با موجودیت همین "چند جریان کمونیستی واقعا موجود میهنمان» می باشد! از آنجائی که این بخش از انتقادات رفقای آذرخش به مقالهء طرح بحث من، به «دیگران» می پردازد  و "بناگزیر" به بحث دیگر کمونیست های ایرانی مربوط می شوند، من نیز "بناگریز" به این بخش از "مسائل" ایشان به مثابه مقدمه ای برای دومین مقاله؛ که هم اکنون در اختیار شماست؛ می پردازم و برای روشنائی بیشتر، این موارد را در ادامه مجددا مورد بحث قرار می دهم

 

و اما فراموش نکنیم دومین سایت کمونیستی که این طرح بحث را نادیده گرفت، همانا سایت انترنتی سازمان کارگران انقلابی ایران، «راه کارگر» است. آنچه باعث تعجب نگارنده می گردد این است که بدعوت خود این سازمان، طرح بحث فوق، بطور مبسوط به نظرات و مصوبات سیزدهمین کنگرهءهمین سازمان پرداخته است! دلگیری من از رفقای مدیریّت این سایت؛ بخاطر نادیده گرفتن این طرح بحث؛ تنها از این بابت است که خود این رفقا نظرات  و متون تنظیم شده برای کنگره را به نظرخواهی عمومی گذاشتند اما در عمل با عدم انتشار این مطلب این دعوت خود را نادیده گرفتند و در مورد شخص من این «دعوت» را نارفیقانه زیر پا لِه فرمودند. این از نظر من وفای به عهد کمونیستی نیست و شایسته است که این رفقا قبلا فکرهایشان را بکنند! یا از طرف ِ"کمیتهء مرکزیشان» عموم را دعوت به بحث نفرمایند و یا وقتی دعوت عمومی  به «خربزه» خوری می فرمایند پای لرزش هم بنشینند! من شخصا از رفقای مدیریّت این سایت  انتظار داشتم که این طرح بحث را اون پائین سایت در بخش دیدگاه ها برای اطلاع بخشی از رفقای داخل که من به آنها دسترسی ندارم و اقلیتی از کادرهای این سازمان در خارج از کشور که من با ایشان آشنائی ندارم، منتشر می نمودند

 

 رفقای آذرخش در این زمینهء «تشدید تضادها» می نویسند



دوم) اینکه برای ایجاد حزب یگانه و سراسری کمونیست در ایران، رد پلورالیسم تشکیلاتی در درون طبقۀ کارگر و تأکید بر ضرورت حزب واحد کمونیست را کافی ارزیابی می کند و به طرح مباحث دیگری که برای تدوین برنامه، سیاست (استراتژی و تاکتیک) و طرح تشکیلاتی حزب لازم اند نمی پردازد. ظاهرا در این گونه موارد، نظرات راه کارگر را می پذیرد، زیرا در رابطه با این مباحث، انتقادی به راه کارگر ندارد.

آقای میتروی علاوه بر التقاط در زمینۀ مکان تشکیل « حزب واحد سراسری کمونیست »، روشن نمی کند که این حزب در شرائط کنونی « افسانه » است یا « واقعیت ». با توجه به این که جنبۀ تاریخی حزب کمونیست در ایران «از آغاز قرن گذشته تا امروز » مورد نظر نویسنده است باید نشان می داد تشکلی که در آغاز قرن گذشته «حزب کمونیست ایران» نامیده می شد و تشکل های کنونی کدامشان واقعاً حزب کمونیست یا حداقل تشکیلاتی کمونیستی بوده یا هستند (البته آقای میتروی به « راه کارگر» در صورتی که نقد ایشان را به خود بپذیرد به عنوان تشکیلات مطلوبی که می تواند به حزب واحد سراسری کمونیست تبدیل شود تمایل دارد )


 

رفقای آذرخش در این بند با مسامحه ای غیر کمونیستی به "مسائل " من با سازمان کارگران انقلابی ایران می پردازند و ادعا می کنند که از آنجائی که من در این طرح بحث نظرات رفقای سازمان کارگران انقلابی ایران در پایان سیزدهمین کنگرهء این سازمان را؛ به مثابه یکی از مدافعین تشکل های سیاسی متعدد (رفقای خواننده عنایت داشته باشند که بحث من اساسا در نفی لزوم تنوع تشکل های صنفی طبقهء کارگر در یک کشور نمی باشد) در درون طبقهء کارگر ایران؛ بعنوان مثال مطرح نموده ام، انتقاداتم به اکثریت ِرفقای سازمان کارگران انقلابی ایران، تنها از زاویهء باور به تشکل سیاسی متعدد در درون جنبش طبقهء کارگر ایران می باشد. رفقای آذرخش  چنین عنوان می کنند که از آنجائی که نگارنده به مواضع سیاسی و ایدئولوژیک  سازمان کارگران انقلابی ایران انتقادی را در این مقاله مطرح نمی نمایم پس با این سازمان در کلیت وجودش توافق دارم و « فقط » بر سر مسالهء تشکیلات « مساله » دارم

 

نه رفقای آذرخش! این تنها، کلان انتقاد من به رفقای سازمان کارگران انقلابی ایران است. اما این متاسفانه "کلان» انتقاد من تنها به  رفقای کارگر انقلابی نیست! بل «کلان انتقاد» من به خود شما رفقای آذرخش و بسیاری دیگر از کمونیست های متشکل و غیر متشکل این میهن نیز می باشد! دلیلی هم من در این طرح بحث برای پرداختن به  سایر انتقادات خود به این سازمان و یا یک تارنمای کمونیستی، چون خود شما نمی دیدم. اساسا در مقالهء مورد بحث، هدف من بهیچوجه انتقاد از سازمان کارگران انقلابی ایران و یا سایت انترنتی آذرخش و یا سایر سازمان ها ی کمونیستی این میهن در "کلیتشان" نبوده است، نیست و مطمئن باشید در تداوم این کوشش نیز نخواهد گردید. اساسا من این کوشش ها را برای خنک کردن دل این و یا آن "رهبر انقلابی پرولتاریا» انجام نمی دهم. برایم چون روز روشن است که در چنین کوششی که منافع عمومی طبقهء کارگر ایران را مورد نظر قرار میدهد روشنفکران برج عاج نشین جنبش کمونیستی را “عسلا و عبدا» خوش نخواهد آمد! اما ای رفقای خواستار ایجاد ارادهء واحد سیاسی در درون جنبش طبقهء کارگر ایران، تا حال کجایش را دیده اید؟

 

 همین برخورد غیر قابل انتشار رفقای آذرخش و بی محلی رفقای کارگر و انقلابی ما، در مقابل آنچه در آینده بر ما خواهد رفت بسیار ناچیز است. من در راستای مبارزهء ایدئولوژیک بی امان در جهت در هم شکستن نظر غیر کمونیستی "تعدد تشکل های سیاسی در درون جنبش کارگری یک کشور" خود را برای ناملایمات بس زبرتری آماده کرده ام

 

رفقا بیائید ساده نباشیم. بمدت سه دهه تشکل های کمونیستی این میهن با چنگ و دندان خود را در مقابل وحشیانه ترین یورش های یک رژیم سرمایه داری وابسته با شکل و شمایل قرون وسطائی حفظ نموده اند. پس از سی سال جماعتی راه میفتند و ادعا می کنند که آرایش سیاسی و طبقاتی در ایران دستخوش تحولات "کلان" خواهد گردید. این جماعت بر این پای می کوبند که طبقهء کارگر ایران در اثر سه دهه خون، شکنجه، درد و رنج  بیدار شده است. این جماعت دست می افشانند که امروز متشکل و غیر متشکل بتدارک حزب کمونیست یگانه وسراسری ایران بنشینیم. خوب تشکل هائی که این نظر را بهر دلیلی نمی پذیرند و فعالیت در یک حزب سراسری کمونیستی؛ بشکل یک فراکسیون کمونیستی؛در تشکیلات یگانه و سراسری را خوش ندارند و خود را به مثابه فراکسیونی در این تشکیلات سراسری نمی توانند حتی «تصور» نمایند و این چنین کوششی را "نفی" خود خواهند پنداشت، بنظر شما ساکت خواهند نشست؟ آیا شما بر این باورید که در صورت رشد، گسترش و عملیاتی شدن این پروژه آن دسته از تشکل هائی که برغم خود را حزب و سازمان نامیدن، فرقه هائی کمی بزرگتر و یا کوچکتر می باشند، از کنار این اندیشه و حاملین آن به آرامی و با لبخند خواهند گذشت!؟

 

رفقای کمونیستی که به کار جمعی، تشکل های صنفی مستقل ومتعدد، اما تشکیلات سیاسی واحد در جنبش طبقهء کارگر ایران معتقدند و در راستای تحقق این تشکل های مستقل و پایدار صنقی و سیاسی بطور هماهنگ گام بر می دارند، خیلی خوب و بهتر از من می دانند که برای ایجاد یک هستهء کمونیستی حتی در همین "آزادی» های خارج از کشور به چه میزان بایستی خون دل خورد. چگونه من ِنوعی خود را بفریبم که تشکل های غیر دموکراتیک "کمونیستی" (که الحمدالله و المنه تعدادشان از تشکل های کمونیستی بسیار بیشتر است) در قبال نفی هویت "اندکشان"؛ از طرف یک حرکت همگرا و سراسری کمونیستی در درون جنبش طبقهء کارگر ایران؛ بی تفاوت بمانند؟

 

عناصر و تشکل هائی که این پروژه و فعالیت دموکراتیک فراکسیونی در درون حزب یکانه و سراسری کمونیستی  ایران را "انحلال" خود ارزیابی می کنند، زودتر و یا دیرتر سکوت خود را در هم خواهند شکست. سکوت خود را درهم خواهند شکست و به "مقابله" با این برنامهء روشن و ممکن ِ"فرقه محفل برانداز ِکمونیستی"، خواهند پرداخت. من در همین نقطه تاکید می کنم که "ما" کوشندگان راه ایجاد تشکیلات و ارادهء سیاسی واحد در درون جنبش طبقهء کارگر ایران، از همین امروز شایسته است تا تفاوت جوهری بین کمونیست هائی که نیاز به ارادهء واحد سیاسی در جنبش طبقهء کارگر ایران برای فردائی آزاد، آباد و مستقل از سیاست های سرمایه های جهانی را می فهمند و آن مدعیان کمونیسمی که بهر دلیلی این نیاز را نمی فهمند، قائل شویم. ما شایسته است تا در پروسهء کار ِمشترک ماهیت گوناگون این دو جهان "متضاد ِکمونیستی" را بشناسیم  و با تفکیک این دو نوع "کمونیسم" از یکدیگر، روابط کیفا متفاوتی را با این دو جهان دو عنصری؛ یکی کمونیستی و دیگری غیر کمونیستی؛ برقرار نمائیم

 

 به عبارت دیگر محافل و فرقه های مدعی کمونیسم و در ضدیّت با کمونیسم اصلا کم نیستند. هنگامی که "رهبران برج عاج نشین مستقل و منفرد" را نیز به این مجموعه تشکل ها اضافه کنیم می بینیم که بیشمارانند! بیشمارانی با کتابخانه های متعدد، تالیفات بیشمار، رسانه ها و سایت های گوناگون و نظریات بسیار "فوق علمی"، در همهء زمینه ها! بیشمارانی که در روند تهاجم به خط و برنامهء تشکیلاتی و ممکن ما، بناچار روند ایزولاسیون و نفی خود را با سرعتی بیش از پیش طی خواهند نمود

 

بر مبنای تجربهء تاریخی سه دههء گدشتهء این عناصر، محافل و فرقه ها؛ برغم عدم تجانس و عدم سنخیّت با یکدیگر؛ در مقابل پروژهء ما، یکدست و یکپارچه عمل خواهند نمود و زودتر و یا دیرتر با یورش بسوی ما از هویت غیر کمونیستی شان به «دفاع» خواهند پرداخت! نکته ای که فعالین این پروژه از همین امروز بایستی در نظر داشته باشند این است که بخاطر عدم تجانس،  این نیروها هماهنگ، یکباره و یکپارچه به نفی ما، کلیّت این پروژه و کوشش در حفظ تمامیت خود، نخواهند پرداخت. هوشیار باشیم که مخالفین جدی این پروژه خیلی دیرتر اما بسیار زیرکانه تر و سازمان یافته تر به مقابله با این طرح کمونیستی خواهند پرداخت. نگارنده در این موضع قرار دارم که به رفقای این راه یادآوری کنم که سکوت نسبی جنبش کمونیستی با این پروژه را بر حسب سنت ایرانی ِ"سکوت علامت رضاست" تلقی نکنیم. بسیار ی از تشکل های سیاسی  کارگری تا امروز در قبال این پروژه سکوت کرده اند. بیائید این سکوت را الزاما بحساب توافق این رفقا نگذاریم

 

 در عین حال می بینیم هستند سازمان های کمونیستی که از همین آغاز کار، با تمام قوا و در روشنائی و علنیت از این کوشش ها استقبال می نمایند. باز هم فراموش نکنیم که طبعا در قاموس یک حرکت کمونیستی است که این حرکت با "استقبال" به سبک و روش ِطبقات میانی؛ به به و چه چه؛ همراه نخواهد بود بلکه «استقبال» کمونیست ها از این پروژه،  با انتقادات جدی و کوبندهء کمونیستی همراه خواهد بود. طبعا در همین پروسه خواهیم دید که انتقادات جدی رفقای؛ متشکل و غیر متشکل؛ کمونیست در این پروسهء تدارکاتی با نق نق های محفلی - فرقه ای در نفی لزوم سازماندهی و شکلگیری ارادهء واحد سیاسی در درون جنبش طبقهء کارگر ایران، هیچ شباهتی نخواهند داشت و کیفا متفاوت خواهند بود. از آنجا که این برخوردها از آبشخور طبقاتی متفاوتی برخوردار هستند، بخشی رو به آینده و ایجاد این ارادهء واحد و سراسری در درون طبقهء کارگر ایران خواهند داشت و بخش دیگری  رو به گذشته خواهند نمود و حقیرانه در جهت حفظ فرقه، محفل و برج عاج خود و نفی ما اقدام خواهند نمود

 

شایسته است که در آغاز این کوشش ها، تنها برای حفظ سلامت، تداوم و پیشرفت ِکار، تفاوت جوهری ِانتقادات کمونیستی، با نق نق های کودکانهء محفل - فرقه ها و ابر منفرد فرهیختگان برج عاج نشین ِجدا از مردم را از یکدیگر تمیز دهیم. تا در سایهء یک دریافت ِ"تمیز» کمونیستی، نه تنها  از انتقادات استقبال کنیم و آنها را بیدرنگ بکار ببندیم، بلکه در تداوم این حرکت، رابطه ای مشخص، مناسب و در خور با هر یک از این برخوردکنندگان ایجاد نمائیم. ما از همین امروز شایسته است تا اعتقاد عمیق به "وحدت" حزبی  با کمونیست هائی که حاضر به فعالیت دموکراتیک فراکسیونی در حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران می باشند را بنمایش عموم گذاریم. از یکطرف همگرائی ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی خود را بروشنی علنی سازیم و از طرف دیگر "تضاد" اصولی و بنیادین خود با تمامی کسانی که با "نادیده گرفتن"، سکوت و حتی سنگ اندازی در این راه به تدارک این ارادهء سیاسی واحد یاری نمی رسانند را از طرف دیگر، با قاطعیّت  بر ملا سازیم

 

بخش دوم: در طرح بحث «حزب کمونیست ایران از افسانه تا واقعیت» من چه می گفتم؟

 

یکم: تشکیل حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران در مقطع کنونی؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور؛ ناممکن است

دوم: تدارک نظری جهت تشکیل "حزب کمونیست ایران"، از همین امروز، امری ضروری و اجتناب ناپذیر  است

سوم: در تدارک نظری جهت تشکیل حزب کمونیست ایران حضور تمامی کمونیست های متشکل و غیر متشکلی که به این ضرورت باور دارند الزامی است

چهارم: در راستای تدارک این حزب یگانه و سراسری کارگری، اندیشهء تعدد سازمان های سیاسی در درون جنبش طبقهء کارگر ایران با یک مبارزهء ایدئولوژیک مداوم بایستی از ریشه خشک گردد

پنجم: در صورت عدم موفقیت در "خاک کردن" اندیشهء غیر کمونیستی ِتعدد تشکل های سیاسی در درون طبقهء کارگر ایران و عدم شکلگیری یک ارادهء سیاسی سراسری، به هنگام بروز یک برآمد توده ای، طبقهء کارگر ایران از دخالت موثر در آیندهء این میهن، مجددا باز خواهد ماند

 

 از روز انتشار اولین مقالهء طرح بحث (در امردادماه)  تا امروز؛ در طول چهار  ماه گذشته؛ در این راستا فعالیت های جدیدی نیز آغاز گردیده اند. کوشش هائی که هر یک به تنهائی و به روشنی درک از نیاز به ارادهء واحد سیاسی در جنبش طبقهء کارگر ایران از طریق بحث و گفتگوهای جمعی را مادیّت می بخشند. این کوشش های نوین در راستای سازماندهی کمونیست های این میهن در زیر یک سقف، نشانه ای "مادی-جمعی» و نه "ذهنی-فردی» از درک عمیق کمونیست های ایرانی به "دوران» و این نیاز می باشد

 

با اینکه سایت های «اخبار روز» و «راه کارگر» بی مهری می کنند و از چاپ نخستین طرح بحث سرباز می زنند، اما رفقای پرکار ما حشمت محسنی و تقی روزبه در همین سایت ها در مقاله های

 

http://www.rahekargar.net/maghalat/200810/20081027-01-maghalat.htm

 

http://rahekargar.net/maghalat/200810/20081022-01-maghalat.htm

 

 

بروشنی و در حد یک نوشتهء کوتاه، مصیبتی را که جنبش طبقهء کارگر ایران با آن روبروست در معرض دید عموم می گذارند. اما متاسفانه تنها تفسیر وضع موجود کافی نیست بایستی پس از تفسیر این وضع به دنبال تغییر آن رفت. رفیق ما تقی روزبه در مقاله ای دیگر در سایت روشنگری

 

http://www.roshangari.net/as/sitedata/20081213215457/20081213215457.html

 

با دقت و تعهد به تعقیب این فرقه گرائی و حاملین آن می پردازد. اما از این رفیق بایستی پرسید تا کی جدا جدا جدا و غیر متشکل بایستی از فرقه گرائی نالید و به دفاع از جنبش عمومی طبقهء کارگر ایران پرداخت؟ براستی این رفقای پرکار در چند سال گذشته هیچ تغییر کیفی در زمینه های اجتماعی جهت شکلگیری یک تشکل سیاسی کارگری در سراسر ایران مشاهده نمی کنند؟ براستی تا کی بایستی با این آرایش سیاسی – تشکیلاتی به مبارزات خود در نفی فرقه -محفل گرائی غیر کمونیستی و برای ایجاد تشکیلات سیاسی سراسری و شکلگیری ارادهء واحد طبقهء کارگر ایران ادامه دهیم؟

 

رفقا برای تغییر مصیبت ها و مصائب  موجود در جنبش کارگری ایران هر مدعی وابستگی به جنبش کمونیستی میهنمان؛ چنانکه در بالا گفتم و در اینجا مجددا تاکید می کنم؛ دیرتر و یا زودتر مجبور به موضعگیری و عمل مشخص خواهد گردید. خواهشی که من از تمامی  رفقای باورمند به لزوم تدارک حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران دارم این است که برای جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی از چهار "ضد" کار از همین امروز اجتناب نمائیم

 

یکم: از فردی کردن بحث ها، پرداختن به افراد، «خط»ها و بویژه سوابق افراد حقیقی و حقوقی در دوران جنگ سرد اجتناب نمائیم. درست برعکس نظرات امروز شخصیّت های حقیقی و حقوقی مدعی کمونیسم را بیرحمانه به نقد کشیم و از این طریق از تجزیه و خط خطی کردن ِصوری جنبش کمونیستی امروز میهنمان شدیدا پرهیز نمائیم. در مقابله با نظرات انحرافی مدعیان کمونیسم؛ متشکل و غیر متشکل واز هر کجا که می آیند؛ بخاطر منافع امروز و فردای کارگران این میهن سکوت را جایز نشماریم و نظرات غیر کمونیستی موجود در جنبش طبقهء کارگر میهنمان را بیرحمانه بنقد بکشیم

 

دوم: در اثبات و حتی نفی این پروژه به بحث مشخص از شرایط مشخص ایران بپردازیم. کماکان غوطه خوردن ما در بررسی تجربیات جنبش کمونیستی قرن گذشته؛ آنهم در نقطهء دیگری از کرهء خاکی؛ هیچ دردی از دردهای جنبش کمونیستی میهنمان را "دوا" نخواهد کرد، هیچ قفلی را در ذهن روشنفکران این میهن نخواهد گشود و هیچ زنجیری را از پای کارگران این میهن نخواهد درید

 

سوم: ارزش سیاسی تشکیلاتی هر یک از  محافل، مجامع، سازمان های متعدد کمونیستی، تک تک رفقای سازمانی و کمونیست های مستقل از تشکل های سیاسی که به خیل عظیم پیشبرندگان این پروژه خواهند پیوست را بفهمیم و از همین امروز بر حقوق مساوی هر یک از این فعالین و امکان حضور تشکل های کمونیستی واقعا موجود در این حرکت به مثابه فراکسیون های کمونیست ِاز همین امروز متشکل و سازمان یافته، تاکید ورزیم. این فراکسیون ها را از همین امروز و در آغاز این کوشش به مثابه ستون های اصلی سقف عظیمی که به وسعت این فلات پهناور بر سر کمونیست های این میهن خواهیم گستراند، بفهمیم

 

چهارم: ادبیات ما شایسته است تا علمی، واقعگرا و بویژه مبرّا از هر نوع «تعصّب» ِخرده بورژوائی  باشد. ادبیّات کمونیستی شایسته است تا از توهین، تحقیر و بحث های مجرد تئوریک؛ بدون ارتباط با شرایط طبقهء کارگر ایران؛ فاصله بگیرد. در این دوری گزیدن، شایسته است تا  ادبیات ما "اثباتی"، حول مسائل مشخص، برای امروز ایران، آسان و همه فهم باشد. وظایف کمونیست ها (بخش سیاسی جنبش طبقهء کارگر) با کارگران سندیکائی و فعالین اتحادیه ای (بخش صنفی جنبش طبقهء کارگر) یکی نیست. حزب کمونیست ایران حلقهء گمشدهء بیش از یک سده رنج و خون  ِروزمرّهء کارگران ایران در امر کسب ِقدرت سیاسی است. وظیفهء حزب کمونیست یگانه وسراسری ایران "تنها" راهیابی و سازماندهی جهت پرکردن "خلاء سراسری کردن مبارزات صنفی و روزمرّهء طبقهء کارگران ایران" نمی باشد. این حزب موظف خواهد بود تا با بررسی دائم آرایش سیاسی جامعهء ایران یک برنامهء ملی رهائیبخش و  سراسری را بتدوین درآورد. این برنامهء ملی با در نظر گرفتن منافع عمومی مردم  سراسر ایران در مقابل حاکمیت سرمایه داری وابستهء جمهوری اسلامی، در نخستین گام، درهم شکستن ماشین قراضهء نظامی قرون وسطائی جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار می دهد. این حزب بایستی دائما بر نقش و وظایف طبقهء کارگر ایران در پیشرفت این  برنامهء ملی، نقش این طبقه در «درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی وابسته در ایران» و نهایتا نقش این طبقه در تثبیت  و دفاع از تمامی دست آوردهای دموکراتیک ِاجتماعی؛ در فردای جمهوری اسلامی؛ تاکید نماید و راه را دائما بنمایاند. این حزب موظف خواهد بود تا نقش ویژه و دخالت  طبقهء کارگر ایران، در شکلگیری قدرت سیاسی، در آیندهء این میهن را برای نخستین بار در تاریخ ایران، «عملیاتی» سازد

 

بخش سوم: امروز من چه می گویم؟

 

از مجموعهء برخوردهای متناقضی که به نخستین مقاله و مسائل مربوط به طبقهء کارگر ایران در چهار ماه گذشته صورت پذیرفته است، کماکان بر این باورم که اندیشهء "تشکل های متعدد سیاسی در درون جنبش کارگری ایران" یک اندیشهء وارداتی و غیر کمونیستی است. رفقای عزیزی از دور تر و یا نزدیکتر ادعا می کنند که این یک اندیشهء استالینی است. برخی دیگر این اندیشه را از استنباطات رفیق ما لنین از اصول کمونیسم ارزیابی می کنند. من در سه ماه آینده و در آستانهء نوروز در یک مقالهء نسبتا مفصل نشان خواهم داد که  اندیشهء حزب کمونیست یگانه ای که در اوج دموکراسی تمامی گرایشات کارگری یک کشور را در خود سازمان می دهد، از بنیان در تعارض با نظرات حضرت استالین و پیروان او می باشد. در همین مقاله نشان خواهم داد که این اندیشه درک روشن و کامل رفیق ما لنین؛ در سال های پایانی قرن نوزدهم؛ از نظرات بنیانگزاران کمونیسم ماتریال-تاریخی-دیالکتیکی است. در این نوشته نشان خواهم داد که رفیق ما لنین با درکی درست از کمونیسم و سه منبع و سه جزء آن، بدرستی به این جوهر مانیفست حزب کمونیست پی می برد و در تمامی آثار خود در این دوران این امر را جوهر و عصارهء کمونیسم می داند آنرا در تاسیس حزب کمونیست روسیه (که آنرا سوسیال دموکرات) می نامند، بکار می بندد.  در این نوشته نشان خواهم داد که بر خلاف پلمیک های سخیف برخی از کمونیست ها، این اندیشه درک و یا استنباط این و یا آن کمونیست «منفرد» در این و یا آن گوشهء جهان نمی باشد. این اندیشه جوهر مانیفست حزب کمونیست است و تا آغاز تاریخ بشر، امحاء طبقات، نفی دولت و سایر ارگان های سرکوب طبقاتی و استقرار جهانی کمونیسم، جهت ایجاد اراده ای واحد در مقابل طبقات استثمارگر، این اصل تشکیلاتی بقوت خود باقی خواهد ماند

 

هم از این روست که امروزه جهت رعایت اصل حداقل تلفات در خلع ید سیاسی از نظام جمهوری اسلامی ایران و حداکثر مشارکت در آیندهء سیاسی ِاین میهن، حزب کمونیست یگانه وسراسری ایران "بایستی" تا قبل از یک برآمد توده ای تدارک دیده شود. در این راستا باورمندان؛ متشکل و هنوز نا متشکل؛ به این ضرورت، شایسته است تا از روز نخست دست در دست به این مهم اقدام ورزند. در این راستا مسئولیت تشکل های سیاسی کمونیستی واقعا موجود بسیار حساس و تعیین کننده خواهد بود. من عمیقا بر این باورم که به هر دلیلی، تشکل های سیاسی کمونیستی واقعا موجود از این تدارک سر باز زنند، هر کوششی از "منفردین" در این راستا به تعدد بیشتر سازمان های کمونیستی این میهن دامن خواهد زد وعملا موفق به ایجاد یک چتر وسیع حول این پروژه نخواهد گردید و متاسفّانه در این پراتیک مشخص به نقض غرض منجر خواهد گردید

 

درست بر بستر کوشش جمعی حول این پروژهء کمونیستی؛ همزمان از کمونیست های منفرد و متشکل با حقوق مساوی؛ خواهد بود که عناصر و تشکل های کمونیست را در یک همگرائی باز خواهیم شناخت و در یک پراتیک سیاسی و تشکیلاتی قادر به تمیز کمونیست ها از مدعیان گستاخ انحلال طلبی و فرقه گرائی در درون جنبش سیاسی طبقهء کارگر ایران خواهیم گردید

 

با آنچه گفته شد این حرکت در جهت تدارک حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران شایسته است تا با دقت و حوصلهء کافی صورت گیرد. این حوصله و دقت از آنجائی ناشی می شود که این حرکت از روز نخست با همگرائی کمونیستی آغاز گردد. این حرکت از آنجائی که از روز نخست نه بدنبال جذب رفرمیست های "سوسیال دموکرات" است و نه به آوانتوریسم  ِ «سوسیال رولوسیونر" ها در درون خود میدان خواهد داد، لازم است تا خط کشی بسیار روشنی با  انحرافات ِچپ و راست در جنبش کمونیستی میهنمان، ترسیم نماید. این حرکت شایسته است در نخستین گام تدارکاتی، «کمونیسم وکمونیست" را در امروز ایران تعریف نماید. ببینید چقدر ساده است، کافی است  سه سیلاب "کو- مو نیسم"! و سه منبع و سه جزئش را در رابطه با امروز ایران تعریف جمعی نمائیم  و آنگاه این کمونیست ها از سراسر جهان فراخوانیم! می بینید آغاز کار چقدر ساده است؟

 

اگر چه این "کو مو نیسم" تنها سه منبع و سه جزء دارد، سه منبع و سه جزئی که اگر آن را بفهمیم کمونیستیم، به همین سادگی! اما تداوم کار به این سادگی نخواهد بود. آغاز تدارک این تشکیلات یگانه وسراسری و زایمان این عنصر نوین اجتماعی در سراسر ایران با درد و رنج و عرق جبین و شب بیدارماندن ها و خطرات بیشمار همراه خواهد بود. بیائید در آستانهء این راه دشوار با یکدیگر مهربان تر باشیم. اینقدر یکدیگر را با کمونیست ندانستن، نادیده گرفتن و حتی "رفیق" ننامیدن تحقیر نفرمائیم. بیائید در این موقعیت خطرناک جهانی که اقتدار سیاسی طبقهء کارگر ایران و یا بندگی سرمایه های گلوبال را در ایران رقم خواهد زد، بفهمیم که هر یک از "ما" متشکل و غیر متشکل تنها ذره ای کوچک از یک دریا هستیم

 

بحثی تکمیلی اندر باب "ایپسیلون" و «دریا»  با کمونیست های متشکل و غیر متشکل ِاین میهن

 

اندر ریاضی نامبرده ایپسیلون، "بینهایت کوچک" نامیده می شود. این بی نهایت کوچک را اگر ضرب در دو کنید آن "دو" را می خورد و باز هم تبدیل می شود به همان بی نهایت کوچک! وقتی آنرا در خودش ضرب بفرمائید؛ یعنی به توان دو برسانید؛ بدتر می شود و می شود بی نهایت کوچکتر! درست مثل "سوراخ های سیاه" اندر کائنات! هر چه را به این پدیده نزدیک بفرمائید خرد می شود، نابود می شود و از محاسبه خارج می گردد. اما وقتی که این حضرت بی نهایت کوچک را از ذهن ریاضی به عین مادی می آوریم این حضرت پس از کلی جمع و کم شدن، ضرب و تقسیم شدن، از بی نهایت کوچک؛ بستگی به اینکه چگونه ضرب و تقسیم شود؛ ناگهان به بی نهایت بزرگ تبدیل می شود. عجبا!؟

 

بی نهایت کوچک، در جهان مادی؛ با فعل و انفعاتی که در اختیار خود او نیستند؛ مثلا در یک «موقعیّت انقلابی»؛ نه تنها «چیز" می شود، بلکه گاه حتی «دریا» می شود، بی نهایت بزرگ می شود! این بی نهایت کوچک های  هر یک از "ما"؛ در مقایسه با جنبش عمومی طبقهء کارگر ایران؛ در یک تحول عمیق اجتماعی، اگر آمادگی شرایط انبساط اجتماعی - سیاسی را بدست نیاورده باشیم، مجددا می شویم هزاران بی نهایت کوچک! روز از نو اما «روزی" از نوع همین امروز! زهی شادمانی، این بحث در دورانی زمینهء مادی یافته است که طبقهء کارگر ایران با پشت سر گذاشتن بیش از صد سال مبارزهء مستمر، بر دو پای خود ایستاده است، اما نیروهای ما بویژه در خارج از کشور این تدارک را از کجا بایستی آغاز نمایند؟

 

نیروی ذخیرهء جنبش طبقهء کارگر ایران با تجربهء سه دهه زندگی و مبارزه در «سوسیال دموکراسی» های  امپریالیستی، با تجربیّات ارزندهء صنفی و سیاسی، امروز در خارج از کشور بسر می برد. این نیروی ذخیره در طی سی سال گدشته در خارج از کشور از تجربیات غنی سیاسی و تشکیلاتی؛ در فضای نیمه دموکراتیک خارج از کشور بهره مند گردیده  است. امروزه این نیروی ذخیره متشکل از هزاران کمونیستی است که هر یک به فراخور حال خویش در گوشه ای از جهان به مدت سه دهه با نظام سرمایه داری جانی جهانی درگیر بوده اند. این سوسیالیست های جوان دیروز که برای حفظ خویش،کار، یار، یاور، خانواده و کاشانهء خویش را رها کرده اند و به این «غربت» غریب پناه برده اند، امروزه پس از سه دهه، کادرهای کمونیست ِورزیده ای را بدنیا آورده اند. کمونیست های ورزیده ای که هر یک صاحب جهانی تجربه از فعالیت های سندیکائی، اتحادیه ای و حزبی در خارج از کشور خود ایران می باشند

 

از نظر من برای تدارک نظری، سیاسی و تشکیلاتی ِچنین حزبی، مقدمتاداین نیروی ذخیرهء جنبش سراسری طبقهء کارگر ایران در خارج از کشور و دور از تیغ این نظام را بایستی در زیر یک سقف گرد ِهم آوریم. بدون سازماندهی این دسته از کمونیست های ایرانی؛ آنهم از همین امروز، در هم شکستن نظرات انحرافی در جنبش کمونیستی میهنمان؛ و بتبع آن بیرون رفتن از این آرایش هفتاد و دو ملتی در درون جنبش طبقهء کارگر ایران؛ غیر ممکن خواهد بود. بدون سازماندهی این دسته از کمونیست های منفرد (مستقل از تشکل های کمونیستی واقعا موجود) و متشکل ایرانی و درسگیری از تجربیات سه دهه زندگی و مبارزات آنها، خاک کردن اندیشه های غیر کمونیستی و پایان دادن به محفل گرائی و فرقه گرائی ِمزمن در جنبش کمونیستی میهنمان ناممکن خواهد بود. هم از اینروست که من در شرایط امروز ایران، کوشش در راستای تدارک  سراسری «حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران» را فرای کوشش در برآورده کردن یک آرزوی کمونیستی، بلکه وظیفهء عاجل و آجل ِتک تک کمونیست های ایرانی می دانم

 

  رفقا، دستتان را بگرمی می فشارم و برایتان آرزوی تندرستی دارم

 

 با احترام، هادی میتروی، آذرماه هشتاد و هفت

hadi.mitravi@yahoo.com

پس از تحریر: بخاطر عدم امکان ویراستاری از غلط های املائی و انشائی که این متن در دل دارد پوزش می خواهم