پرولتاریای ایران به پیش

حامد محمدی

در شرایط کنونی جامعه ی ایران تحلیل روند وچشم اندازآتی جنبش های اجتماعی با ازریابی صحیح از شرایط سیاسی _اقتصادی حاکمیت اسلامی ایران این جنبش هارا وارد فاز و عرصه ی جدید مبارزات رادیکال بر علیه دولت سرمایه داری خواهد کرد .آنچه که امروز پارامترهای جدیدی رابرای این جنبش ها علی الخصوص جنبش کارگری ایران تحمیل می کند ،تاثیرات ناشی از بحران است که این خود معلولی برای دست اندازی حاکمیت به معیشت کارگران می باشد .لذا ما شاهد افزایش تراکم اعتراضات کارگران در یک سال اخیر وندادن حقوق معوقه به این قشر از جامعه می باشیم .اما آنچه که ما را در این شرایط وارد فاز جدیدی از مبارزات جواهد کرد فقط وفقط پاسخ دادن به یک سوال است !آیا سطح مبارزات واعتراضات فعلی می تواند پاسخ گوی مسائل و معظلاتی باشد که کارگران ایران در حال وآینده ای نزدیک با آن دست به گریبانند؟!!

در چندین ماه اخیر با شروع افزایش وتراکم دو چندان دستگیری های فعالین کارگری _زنان _دانشجویی از سمت رژیم ،یورش به آکسیون های اعتراضی و اعتراضات کارگران ،افزایش احکام سنگین وصدور حکم اعدام وسنگسار در چندین ماه اخیر به طور متواتر ومانور نیروهای امنیتی در سطح عمومی جامعه وبطور کلی جامعه ی میلیتاریزه شده ،رژیم در سردنشان دادن زهر چشم و بطور کلی سنگین کردن وزنه ی توازن قوا به سمت خود است واین خفقان حاکم چیزی جزاین نخواهد بود که حاکمیت سرمایه داری ایران به درستی به این درک رسیده است که برای کاهش اثرات ناشی از بحران سرمایه داری چاره ای جز یورش بردن به سطح معیشت کارگران را ندار د و این برای وی مقدر نخواهد بود مگر با سرکوب بیشتر و افزایش بودجه ی نظامی _امیتی .شاید بتواند گفت جنبش کارگری در طول حیات خود در ایران در برهه ی حاضر ،این چنین مورد توجه جریانات گوناگون سیاسی قرار نگرفته است .امروز نحوه برخورد به مسائل کارگری علی الخصوص در درون حاکمیت از اهمیت ویژه ای بر خوردار گشته است که این خود نشانه ی ضرورت تاریخی اقتصادی طبقه ی کارگر برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برانداختن مناسبات سرمایه داری می باشد .اما پراکندگی طبقه ی کارگر وعدم وجود تشکلات کارگری چه از نوع اتحادیه وچه از نوع حزبی بزرگترین موانع این راه هستند .شکی نیست که سرکوب مانع اصلی در تشکل یابی طبقه ی کارگر و ارتقای خواست های کارگران است .اگر خواست های کارگران در جریان اعتراضات کاگری تدافعی است یکی از علل ان سرکوب است .از طرفی پراکندگی و خود به خودی اعتراضات کارگری نقطه ی ضعف جنبش کارگری است و همین نقطه ی ضعف که سرمایه داران  و دولت از آن بهره برده و به تهاجم خود علیه کارگران می دهد. در ایران ،حاکمیتی برسرکار است که هرگونه تشکل را ممنوع دانسته و با هر تلاشی برای ایجاد تشکل کارگری مستقل به شکل حاد وقهر آمیز برخورد می کند وجمهوری اسلامی در طول حیات خود نشان داده است که در این نظام سرکوب حرف اول وآخر را می زند و دولت نظامی احمدی نژاد نمونه ی حی و حاضر آن است .دولت نشان داده است که هرگزسیاست هایش را براساس دستورات وتقصیمات سازمان های بین المللی تعین نکرده و نخواهد کرد .همان طور که با قطعنامه های هر سال سازمان ملل در مورد نقص حقوق بشر در ایران چنین می کند .لذا همان طور که مشخص است سرکوب مانع اصلی تشکل یابی کارگران است از طرفی اگر کارگران تشکل فراگیر و توده ای نداشته باشند این خود دلیلی برای سرکوب اعتراضات خود به خودی است بنا براین سوالی که برای فعالین جنبش کارگری مطرح می شود این است که در گام اول مبارزه ی کارگران برای براندازی باید کاهش سرکوب های دولت مطرح شود یا ایجاد تشکل ؟   با نگاهی به ساخت تقصیم کاراجتماعی  ایران و مبارزات جنبش کارگری ایران به 3 نکته ی قابل ملاحظه خواهیم رسید که بنا بر استراتژی تاکنون تشکل های کارگری ایران پتانسیل ضربه پذیری بالایی داشته وامکان دستیابی به تشکل کارگری برای آنها کمتر خواهد بود .

1_)نگاهی به بافت وساخت طبقه ی کارگر در کشور مانشان می دهد که ما با یک مشکل ساختاری ا زنقطه نظر ضعف تمرکز کارگران در شاخه های صنعتی خدماتی روبروایم وکماکان در ساخت جامعه روابطی وجود داردکه هنوز زیر سلطه ی سرمایه های تولیدی وجود ندارد اما بخشی از طبقه ی نیروی کار را به خود اختصاص داده است  طبقه ی کارگر کشور مااز لحاظ اجتماعی سخت ناهمگون است ،به لحاظ حقوقی برخی از کارگران قرار دادی وبخشی پاره وقت وجود دارد که وحدت نداشته ی کارگران را بازهم شگننده تر می سازند

2_)از طرف دیگر در ساختار نیروی کار ایران روشن است که بخش اعظم طبفه ی کارگر در ایران به جزءغول خفته یعنی کارگران نفت در ایران که اگر بر خیزند می تواند تاثیر کار سازی بر جنبش کارگری در ایران نهاد از همان اهمیت در اقتصادایران در برابر دولت بر خوردار نیست که در سایر کشورها دارد .این امر به دلیل استقلال مالی نسبی دولت از طبقه ی مسلط اقتصادی است و نقش نفت در افتصاد ایران که به دولت سرمایه داری ایران .بخشیده است .

3_)جنبش کارگری ماکماکان در چهارچوب تدافعی مبارزه می کند بدین معنا که نه عصرتاٌبرای افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار ،بلکه برای خواست هایی هم چون پرداخت دستمزدهای عقب افتاده ،جلوگیری از اخراج و....به نبرد می پردازد.        

مبارزه ی کارگران در شرایطی پیش می رود که از یک طرف جنبش کارگری نیاز سوزان به تشکل و سازمان یابی را در می یابد و با فداکاری پی ریزی آنرامخصوصاًاز سال 83 در دستور قرار داده است .از طرف دیگر رژیم اسلامی ،با ارزیابی دقیق از این مرحله از بر آمدکارگران برای ساختن تشکل تلاش می کند حلقه ارتباط فعالان را با توده ی کارگران قطع کند وبا دست گیری ،رندانی کردن وبالا بردن هزینه ی فعالیت نقش سازمان دهنده گان جنبش کارگری را مختل سازد .در چنین شرایطی هر طرح معطوف به سازمان دهی باید بتواند بیش ترین نیرورا گردآوری کند واز سوی دیگر بتواند سرکوب های رژیم را کند و بی اثر سازد .لذا سازمان دهی کارگران در نقطه ی تولید بدونه به میدان آمدن شاخه ها ،اقشار ولایه های دیگر نظیر زنان ،جوانان بیکار ،دانشجویان......نه تنها نمی تواند نیروی موثری را در برابر رژیم سازمان دهد بلکه اگر در امر سازمان دهی موفق شود نمی تواند در دراز مدت بقای خود را حفظ کند .

طبقی پرولتاریا بنا بر جایگاه طبقاتی و نقش تاریخی که در تولید اجتماعی به آن فعلیت داده هر آن توانایی آن را دارد که بر پیکره ی نظام سرمایه داری لرزه افکند البته تا مادامی که ار لحاظ تشکل به کیفیت قابل چشمگیری برسد اما مشکل در نظام سرمایه داری ایران ان است که روبنای سیاسی نظام سرمایه داری ایران نوعی دیکتاتوری  عریان و لجام گسیخته می باشد که هر تشکل پذیری تا مادامی که از سیاست سرکوب آن کاسته نشود مقدر نخواهد بود لذا تازمانی که متغیر سرکوب کاهش نیابد هر گونه مبارزات کارگری _زنان در صف مستقل خود مبارزه ای فرسایشی خواهد بود .متغیر سرکوب در ایران خود تابعی می باشد از متحد شدن استراتژیک جنبش های رادیکال کارگری ،زنان ،جوانان ،دانشجویان .لذا وظیفه ای که پیش روی جنبش کارگری ایران قرار می گیرد نه تشکل مستقل کارگری بلکه متشکل شدن جنبش های اجتماعی به صورت یکپارچه علیه وضعیت موجود اعتراض کند کارگران توانایی آن را خواهند داشت تاتشکل کارگری راحول براندازی نظام سرمایه داری ایران ایجاد کند ولی این کار مقدر نخواهد بود تا مادامی که رژیم را را مجبور به عقب نشینی کند. جنبش کارگری تا مادامی که علاوه بر مطالبات خود ،مطالبات دموکراتیک زنان ،ملت های تحت ستم و به طور کلی هر گونه مطالبه ی دموکراتیک را زیر پرچم خود نبرد توانای متحد کردن جنبش های اجتماعی و بطور کلی توانایی رهبری جنبش براندازی نظام سرمایه داری ایران را نخواهد داشت .این جاست نکته ی اصلی تغیر فاز مبارزات کارگران در ایران در برهه ی کنونی که بحران جهانی اخیر نیز معلولی برای افزایش سرکوب در ایران می شود و استراتژی تشکل سراسری کارگران باید به تشکل جنبش های دموکراتیک تغیر استراتژی بدهد . 

 

زنده باد همبستگی طبقاتی کارگران

21 بهمن 1387