مروری براطلاعیه روابط عمومی با عنوان یک یادآوری ضروری*1

تقی روزبه

تلاش روزافزون قدرت های بزرگ امپریالیستی برای نفوذهمه جانبه درجنبش های اجتماعی بویژه کارگری  ازیکسو وتلاش های متقابل جمهوری اسلامی برای کنترل ودرهم شکستن این جنبش ها ازدیگرسوبرکسی پوشیده نیست.هم اکنون پروژه"براندازی نرم"وتمرکزروی حلقات وعناصر باصطلاح سرپل درجنبش های گوناگون دردستورکاررژیم جمهوری اسلامی قرارگرفته است. تمرکزحول این پروژه حتا پس ازروی کارآمدن اوباما حدت وشدت بیشتری پیداکرده است.  پروژه ای که خاموش کردن کلیت جنبش وعدم امکان بهره برداری قدرت های بزرگ ازآن هدف اصلی رژیم را تشکیل میدهد. بی شک درچنین شرایطی به شکست کشاندن هدف های ارتجاع حاکم ازیکطرف و بی اثرساختن تلاش های قدرت های امپریالیستی برای نفوذ سیاسی وغیرسیاسی در جنبش ها و جهت ارتجاعی دادن به آنها ازطرف دیگرازمهمترین وظایف کارگران آگاه، کمونیست ها وفعالین کارگری،وهمه آزادیخواهان ضدارتجاع وضدامپریالیسم است. ولی متأسفانه بجای تلاش برای تقویت هرچه بیشتر جنبش های مستقل وانقلابی دربرابرهر دوقطب ارتجاع، منازعات درونی  فعالین کارگری وبه ویژه منازعات بی پایان فرقه های چپ که اخیرا برخی ازآنان با زدن برچسب "نفوذ پلیسی و شیوه های پلیسی" به یکدیگر- آنهم بدون داشتن دلیل وارائه فاکت موجه- و باهدف درهم شکستن حریف خود،وارد فازانحطاطی جدیدی شد وبرپیچیدگی وضعیت وگل آلودکردن بیشتر آب افزود.والبته روشن است که حاصلی هم جزهموارکردن بیشتر راه سرکوب وهم چنین تشدید بدبینی ودامن زدن به شکاف بین نیروها وفعالین چپ وجنبش ها نداشته ونخواهد داشت. نحوه برخورد و داغ کردن این مساله به شیوه غیراصولی و نادرست وآغشته به منافع تنگ فرقه ای وگروهی و... خواسته وناخواسته، پای جریان های مختلف را بدرجات گوناگون ومتفاوتی به این ماجرا وابرازواکنش نسبت به آن کشانده است. چنانکه درهمین رابطه شاهد موضع گیری سندیکای شرکت واحد وهفت تپه وبرخی فعالان کارگری داخل ونیز کانون ها وتشکل های همبستگی کارگری درخارج کشورواتحاد بین المللی کارونیزچندگروه وسازمان چپ وازجمله کومله و حزب کمونیست ایران واتحادسوسیالیسم کارگری و وحکمتیست ها ...بودیم که بعضا موجب تنش ها وشکاف ها وحتا بروز انشقاق های جدیدی گردید.بدیهی است که برای متوقف کردن این روند مسموم، داشتن ارزیابی درست ازعلل وعوامل ایجاد چنین فضای مسمومی ی برای رشد جنبش ها والبته مغتنم برای رژیم ودیگردشمنان طبقه کارگرلازم بوده ومداخله وبرخورد باین معضل با هدف کنترل این بیماری بدخیم و ازمنظردفاع ازمنافع کل جنبش دارای اهمیت است.دراین رابطه اخیرا اطلاعیه ای با امضاء روابط عمومی-یکی اززیرکمیته های کمیته مرکزی سازمان ما- انتشارپیداکرد که ضمن داشتن برخی نکات مثبت اما ازجهات گوناگونی خالی ازابهام واشکال نبود. درسطورزیروالبته  بطورفشرده مروری دارم براین اطلاعیه:

الف-گوئی یکی ازعادت های دیرینه و شناخته شده ما چپ ها استثناکردن شرایط خودویژه ومطلق کردن آنها  تاسرحد کشف  قانون بندی های جدید است.این بومی سازی شرایط همواره بستری بوده است برای یافتم یافتم ها!بی شک این یک حرکت غیرعلمی وایدئولوژیک است وهدف هم معمولا چیزی جزحقانیت بخشیدن به مواضع وگرایشات خودمان وبه کرسی نشاندن آنها نیست که درپوشش این گونه  استثناگرائی ها و اصالت بخشیدن مطلق به شرایط محلی صورت می گیرد.بارکردن وانتساب مختصات وپتانسیل هائی به سندیکا واتحادیه*2 باتوسل به شرایط استبدادی موجود درایران، آدم را به یاد تصورات جنبش چریکی قبل ازانقلاب بهمن و درمورد مقوله استبداد وکرامات  حاصل از ترک برداشتن آن می اندازد.وحال آنکه به تجربه میدانیم  که مسائلی چون استبداد(چه ازنوع استبدادسلطنتی وچه حالادرکسوت استبدادفقاهتی) ویا تبعیضات جنسی و ملی ومذهبی و...(گرچه خود باواسطه و درتحیلی نهائی اساسا ازآبشخورتبعیض طبقاتی-تبعیض درمفهوم همه جانبه اش- نشأت می گیرند وخود بخشی ازبازنمودِ وجوه متکثر وگوناگون آن بشمارمی روند، ولی بدلیل وجود رابطه پیچیده وغیرخطی بین آنها ووجود عوامل ترکیبی  گوناگون ازیکسو و تلاش طبقات حاکمه برای بازنمائی مستقلانه آنها ازسوی دیگر)برخلاف ادعای بیانیه عموما حاصلی جزکدرکردن صفوف پیچیده وکثیرالوجوه مبارزه طبقاتی ونقش دست اندازهای سرعت گیرویا برافراشتن موانع انحرافی دربرابرمبارزه برای سوسیالیسم را نداشته و انقلابی گری ضداستبدادی ویا ضدمذهبی و... رانباید الزاما وتماما ولااقل بصورت بیواسطه ومستقیم،بحساب مبارزه ضدسرمایه داری واریزکرد.ازسوی دیگرامروزه باگستره روندهای جهانی وجهانی شدن بازاروسرمایه وبه موازات آن روند جهانی شدن جنبش های اجتماعی وکارگری، کشیدن دیوارچین بین شرایط بومی وشرایط جهانی-جهانی که قدرت های فراملیتی قادرند باسهولت روزافزونی دستورالعمل ها و منافع سرمایه و امیال خویش را ازدیواره های  دولت- ملت ها عبوردهند وآنها را بردیگران دیکته کنند،بی معناترشده وطرح چنین مسائلی جزبازگشت به عقب و بومی گری ودخیل بستن به ناکجاآباد ومعجزات ِ شرایط خود ویژه حاصلی نخواهد داشت.درچنین جهانی نمی توان دریک نقطه ازآن سندیکا را ذاتا انقلابی ومحمل خودرهانی وضدسرمایه دارانه تلقی کردودرهمانحال درکشورهای پیشرفته سرمایه داری آن را نهادینه شده درنظام موجود بشمارآورد.دراین عبارت توجه به قید ذاتا مهم است. چرا که ضمن تصدیق وجوهی ازظرفیت های بالقوه،اما با چک سفید دادن وخالصا انقلابی عنوان کردن ویا کشیدن دیوارچین بین کشورها واصالت مطلق قائل شدن برای شرایط  محلی و....  فاصله می گیرد و باین ترتیب شالوده لازم برای حمایت مشروط وکمونیستی وبدورازشیفتگی درعین نقد جنبه های انحرافی برای هرتشکلی ازاین دست رافراهم می سازد*3. یک تشکل ذاتا بیمه شده وانقلابی وجود خارجی ندارد. شرایط استبدادی دربهترین حالت ودرکنارشروط مکمل دیگر می تواند،ازجهاتی وتنها ازجهاتی، به مثابه یکی ازعوامل مساعد عمل کند. ولی بشرط چاقو وبهمراه وجود شروط دیگر. مگرما تجربه استبداد زمان شاه وبیرون جهیدن هیولای ولایت فقیه با گشوده شدن درب بطری را نداشتیم؟ و یا درنمونه گویاتری ازنظر وزن کارگری،تجربه آفریقای جنوبی وسرنوشت تشکل های کارگری آن را-بامشارکتشان دربازسازی سرمایه دارانه جامعه پس ازپیروزی برآپارتاید- نداشتیم؟.پس بپذیریم که بورژوازی بیکارنیست وازقضا ومتأسفانه بسیارمؤثرتروپیچیده ترازما عمل می کند.

بهرحال توصیفات مبالغه آمیز وجدیدبیانیه درمورد ماهیت وعملکرد سندیکا درادبیات سازمان ما تازگی دارد(وحاوی مکاشفات جدید) وسرشارازشیفتگی تمام عیار است.این نگاه صرف وجودشرایط استبدادی را دلیل بر صحت استنتاجات خود وتسلط استثناء برقاعده میداند. نحوه صورت بندی این یافته ها-صرفنظرازدرستی ونادرستی اش- با مواضع شناخته شده ورسمی سازمان درمورد اشکال تشکل یابی پرولتاریا درتناقض است ونمی تواند بیان درستی ازآن باشد وچرا؟:

ب-مواضع رسمی سازمان چه دراسناد موجود مثلا در سند"ضرورت سازمان یابی سراسری کارگران واستراتژی ما" و(موجوددرآرشیوکارگری سایت سازمان) ونیز در اسناد کنگره ها و بعنوان نمونه سندسیاسی کنگره 13 (وموجود در سایت سازمان)، برخلاف مواضع یک جانبه مطرح شده دراطلاعیه "یک یادآوری ضروری" است.دراین اسناد برخورد با تشکل های کارگری هرگزبه آن صورت یکطرفه فرموله نشده است.دراین اسناد ماعموما با ترمینولوژی تشکل یا  تشکل های مستقل کارگری وبرسمیت شناختن تنوع درسازمان یابی مواجهیم که مفهومی عام تراز این یا آن تشکل خاص است.براساس این صورت بندی تأکید برسندیکا،حتا اگرآن را شکل عمده ومسلط بدانیم،اما درذیل تشکل های مستقل ویکی ازصورآن طبقه بندی شده است. درهرحال، صورت بندی یک مساله به شکل مطلق کردن یک نوع از تشکل، با آ ن نوع صورت بندی که متضمن درنظرگرفتن تنوع تشکلات و عمده بودن یک حالت درمیان حالت های گوناگون باشد،دارای تفاوت مهم وپی آمد های متفاوت است. مثلا درهمان سندِ ازنظرمحتوامنسوب به کمیسیون کارگری،که باتوجه به تقریبا قدمت دودهه ای آن دارای نکات باارزشی هم بوده است، ازمفهوم ویا عنوان تشکل مستقل و" تنوع درسازمان یابی" بخش های مختلف کارگران سخن به میان می آورد ویا درسند کنگره 13 دربخش جنبش کارگری و زحمتکشان از عبارت تشکل های مستقل وطرح تجربه سندیکای هفت تپه درذیل آن صحبت می کند ودرادامه  باطرح لزوم فرارتررفتن مبارزات کارگری ازمحیط های کار به  بیرون ازآن بر تنوع وتکثراشکال سازمان یابی  تأکید می شود: "گسترش مبارزه به محیط های عمومی و شهری که با افزایش فلاکت و فشار سیاسی حکومت باز هم بیشتر خواهد شد، توجه به اشکال متنوع دیگری از سازمانیابی را ضروری می سازد. "

وجالب است  توجه کنیم که  دقیقا درذیل این فصل مشترک است که تفاوت های دوگرایش اقلیت واکثریت  موجود درکنگره حول سازمان یابی مطرح می گردند.

ج-ازاین هم بگذریم،این سؤال مطرح میشود که آیا آن تصویری که دربیانیه یک یادآوری ضروری ازماهیت ذاتاانقلابی وضدسرمایه داری سندیکا وکارکرد آن درشرایط استبدادی آمده با آنچه که درواقعیت برآن می گذرد اصلا ربط وشباهتی  وجود دارد یا نه؟:

نگاهی به عملکرد موجود سندیکاها تاهمین لحظه گواه  برآنست که این ادعا هیچ ربطی به  واقعیت های کنونی وتجربه  سندیکاهای موجود ویا درحال بوجود آمدن ندارد.مگرشکاف وصف آرائی درون اتحادیه شرکت واحد،دورزده شدن مجمع عمومی آن واعتراضاتی که برانگیخت، یکه تازی رهبران ونارضایتی های درون آن تاحد بوجود آمدن دوگرایش وحتا دوسایت،مساله چگونگی  نظارت به مسائل مالی وچگونگی مصارف آن، چگونگی  رابطه وتماس  با نهادهای بین المللی و خارج، وتلاش برای برقراری تماس ویارابطه با بخش هائی ازحاکمیت(تا دیداربامعاون احمدی نژاد،رابطه با خانه کارگرو...وبا جریاناتی چون حزب اعتماد ملی  ومراوده با ارگان آن ویابا سایراصلاح طلبان،مسأله سه جانبه گرائی و ...وتا فراخوان برای شرکت درانتخابات رژیم توسط اسانلو و... تشکیل میزگرد کارگری با حضوروکارگردانی عناصری چون عباس عبدی باحضورمسؤلان سندیکای شرکت واحد و سخنان مبادله شده فی ما بین آنها مبنی برضرورت جهت دادن مبارزات سندیکائی کارگران  علیه  سیاست ها ی دولت موجود ونه علیه کارفرمایان بطورکلی، کنارگذاشته شدن مترجم و همکارسایت و.... را بخاطرنداریم؟

 مگرنمی دانیم که درتجربه جاری، دردرک ازماهیت وجهت گیری های سندیکا ها نیزگرایشات گوناگونی وجود دارند:ازآنها که فقط آن را به مبارزه درحوزه های مسائل صنفی وجاری محدودمیکنند،تا آنها که به مطالبات سیاسی  وضدسرمایه گره می زنند.ازآنها که درتلاش قانونی کردن آن درچهارچوب مقررات رژیم وسه جانبه گرائی هستند تا آنها که به فکرتحمیل عملی وفراقانونی آن  به رژیم هستند. ازآنهائی که درکشان ازاتحادیه سازش طبقاتی است تاآنها که مبتنی بر پیکارطبقاتی است.ازآنها که  خطربوروکراسی را چندان مهم نمی دانند،تا آنها که بوروکراسی را سم اتحادیه وپیکارطبقاتی میدانند وبالأخره ازکرایشی که ازاتحادیه های جنبشی ومبتنی برساختارهای افقی و پیکارهای طبقاتی دفاع می کنند،تاکسانی که ازنوع تشکل های دیگری چون کمیته ها،شوراها ودیگرتشکل های ضدسرمایه داری.خلاصه آنکه انواع گرایشات واختلافات هم درمضمون وتعریف آن وهم درساختاربندی آن ها موجود است.

بنابراین نه فقط دولت،نه فقط کارفرمایان خصوصی  ونه فقط انواع واقسام رویکرد فعالین وفرقه های چپ بلکه هم چنین تلاش های بی وقفه بورژوازی جهانی وقدرت های بزرگ سرمایه داری وتمامی اهرم های اقتدارجهانی آنها ازسازمان کارتاسایرنهادهای مالی وغیرمالی وتارسانه های پرمخاطب وصاحب نفوذ و...  که بسیارنیرومندتر وتأثثرگذارترازما چپها عمل می کنند و دارای امکانات بسیاربیشتری هستند،همه وهمه دست اندرکارتأثیرگذاری برسندیکا و بطورکلی تشکل یابی طبقه وجهت دادن به آن هستند. براستی اگراینها تهدیدات وآسیب  پذیری های  اتحادیه-ویاهرتشکل دیگر- نیست پس چیست؟ اگراین ها زنگ خطرهائی نیستند که هشیاری وحساسیت بیش ازپیش کارگران، فعالین وکمونیست ها را می طلبند پس چیستند؟مگردشمنان رنگارنک طبقه کارگرویادوستان ومدافعان آشفته فکروآشفته گوی آن  بیکارنشسته اند و ازهزاران اهرم برای به بیراهه کشیدن آن استفاده نمی کنند؟ پس متأسفانه نمی توان به وجود "قانون آهنین ونجات بخشی" درکشورهای استبدادزده دل بست. درچنین شرایطی با طرح اتحادیه هائی ذاتا انقلابی وبا چنین خلوص ویکدستی ورزمندگی بی توجه به آنچه که دردرون و حول وحوش آنهامی گذرد، وچالش های بزرگی که باآن مواجهند،دنبال ثابت کردن چه چیزی هستیم؟روئین تن بودن اتحادیه ؟! البته تجارب تاریخی نشان داده چنین روئین تنی-مگردرافسانه ها- درموردهرتشکلی اعم از اتحادیه وغیراتحادیه- وجود خارجی ندارد. درمبارزه طبقاتی ودرجهان واقعی هیچ تضمینی جزارتقاء خود مبارزه طبقاتی درفرایند تکوین آن وتقویت آگاهی وهوشیاری  برآمده ازآن وجستجوی مداوم ساختارهائی که بتواند این جوشش طبقاتی را هرچه وسیعتروشفاف تربازتاب بدهد، یافت نمی شود. راه ازقبل تضمین شده ای وجود ندارد ونام گذاری و عناوین پرطمقراق هم معجزه ای صورت نمی دهد.مبارزه طبقاتی یک فرایند درحال شدن وفرارونده ازمبارزات هم اکنون جاری است ونه داده ای ازپیش تعین یافته وقابل کشف برای کاشفان. "راهی" وجود ندارد تاکشف شود.راه را باید ساخت.آنهم بدست خود سوژه های تاریخی و بالقوه انقلابی وبا بهره گرفتن ازتجارب بدست آمده. خوب!درچینن شرایطی که اگرما بطورمسؤلانه برخورد  نکنیم و میله را  بیخودی ودلبخواهانه به این یا آن سو خم وراست کنیم،بجای تقویت سازمان یابی انقلابی فقط دنباله رو حوادث ومفتون مکاشفات خود شده ایم.

بنابراین اگرآنچه که درذهن خویش ازسندیکا به تصوردرمی آوریم، با آنچه که درواقعیت وجود دارد شباهت چندانی ندارد ودربهترین حالت داریم ازوجود بستروزمینه بالقوه مثبت درشرایط دیکتاتوری سخن می گوئیم که می تواند ونه الزاما،و درصورت برخورد آگاهانه کارگران وفعالین،درخدمت  تشکل یابی انقلابی و خودرهانی آنها قرارگیرد.درچنین صورتی بهتراست که شیفتگی،برخورد تجریدی وایدئولوژیک باین تشکل ها(وهرنوع تشکل دیگررا)که میدانیم همواره درگیر منازعات وفرایندهای مربوط  به تبدیل شدن به ارگانی برای مبارزه طبقاتی ویا سازش طبقاتی هستند را کنار بگذاریم و بجای حمایت مطلق وبی قید وشرط وچک سفید دادن،از سیاست منطقی راهبرد حمایت مشروط - مشروط به میزان ودرجه ای که درخدمت مبارزه طبقاتی قرارمی گیرند؛درمضمون ازپیوندوجوه مختلف مبارزه طبقاتی ودرشکل ازساختارهائی که بیشترین بازتاب دهنده مبارزه طبقاتی و مطالبات توده کارگری  باشد،حمایت کنیم.

د-گیرم که ازهمه ایرادت فوق دربیانیه با مواضع سازمان و با آنچه که سندیکاها هم اکنون درتجربه زنده با آن مواجهند، صرفنظرکنیم. تازه باز با مشکلات دیگری مواجه می شویم:تناقض بین مقدمه ونتیجه وبین پاراگرافی که با تأکید مطلق ویک جانبه برتشکل نوع سندیکائی مشخص می شود، با پاراگراف بعدی که درآن هرچند تلگرافی ولی به درستی بر پلورالیسم ودرنظرگرفتن تنوع گرایشات ویافتن نقاط اشتراک واتحاد عمل  ضمن داشتن اختلاف نظر، تأکید شده است. بی شک اگرتأکید به درنظرگرفتن پلورالیسم داریم،بناچاراین پلورالیسم ضرورتا اشکال تشکل ها را نیزدربرمی گیرد واگرچنین باشد دیگرنمی توان دربحبوحه این توصیه، بجای دفاع ازاصل تنوع درتشکل یابی، پیش فرض خود را دردفاع مطلق ازیک نوع آن قراردهیم. ضمن آنکه می توان درصورت نیازو درجای خود و درمتن واقعیت پلورالیستی وبا احترام به آن نظراخص خودمان در دفاع ازنوع خاصی ازتشکل را نیز مطرح کرد،بدون آنکه با مطلق کردن آن،این  تشکل ها را دربرابرهم قراردهیم وبه تشتت درمیان طبقه دامن زنیم. ولی درهرحال یک مساله کلیدی وجود دارد: تشکل ظرفی است برای جاری کردن، تقویت ودامن زدن به مبارزه طبقاتی*4 ونه سازش طبقاتی وازاین منظرنفس تشکل-تاچه رسد به عناوین- نمی تواند موردستایش ما باشد وتبدیل به هدف فی نفسه وحبل المتین نجات دهنده بشود. یک تشکل همانطورکه خوداین بیانیه درمورد تشکل های کارگری درکشورهای بزرگ سرمایه داری می گوید می تواند با نهادی شدن درنظام جلوی مبارزه طبقاتی را بگیرد. واکنون درجامعه ماهم دارد خطرتبدیل شدن ِ خودِ تشکل به هدف(آنهم بصورت میل به رسمیت یافتن قانونی ولاجرم تبدیل شدن به گروگان وسیبل دم دست دشمن) وجود دارد که می تواند سدراه پیشرفت وتعمیق مبارزه شود. واقعیت آن است که همواره و بویژه درشرایط سرکوب واستبداد،بیش ازآنچه که سطوح رسمی ومرئی تشکل اهمیت واصالت داشته باشد آن جنب وجوش وخروش وآن بدنه نامرئی وجنبش پشت نوک این کوه یخ-شاکله رسمی- است که اهمیت دارد واین یعنی که تحمیل تشکل درعمل،آنهم اساسا با چنین گستره مفهومی اساس است تا بدنبال جنبه رسمی وقانونی شدن آن رفتن.

علاوه برنارسائی های فوق، این پاراگراف علیرغم داشتن نکات درست،اما ازجهات دیگری هم خالی ازایراد نیست: طرح ناقص صورت مساله وطرح بخشی ازآن،درکنارغفلت ازپرداختن به خطرقدرت های امپریالیستی، یعنی آن بخش ازپیکره کوه یخی است که معمولادر زیرآب پنهان می ماند.بهمین دلیل مسکوت ماندن بخش مربوط به تلاش های گسترده قدرت های امپریالیستی برای اعمال نفوذ در جنبش ها و ازجمله طبقه کارگر ولاجرم غفلت ازدادن هشدارهای لازم دراین مورد یکی دیگر ازضعف های این اعلامیه است.همانطورکه دربالامطرح کردم دراین معضل ما با یک پدیده سه وجهی مواجهیم: رژیم،قدرت های امپریالیستی و عملکرد منفی فرقه ها وپاره ای فعالین کارگری، که تنها می توان با طرح درست جایگاه  هرکدام ازاین سه وجه ،موضع اصولی وتأثیرگذاری داشت.

******

اگربخواهم خلاصه کنم،نوشته فاقد انسجام وپیچیدگی لازم درتناسب با معضل چندوجهی بوجود آمده است.ضمن آنکه با مواضع رسمی سازمان هم ازجهاتی خوانائی ندارد . پیام اصلی اطلاعیه گنگ ومبهم است . معلوم نیست که آیا اطلاعیه  می خواهد بگوید ازمارک زدن های بدون دلیل ومستند وازگل آلودکردن آب اجتناب کنید(که قاعدتا باتوجه به شرایطی که منجربه صدورآن شده باید چنین باشد وحتا لازبود که با قاطعیت وصراحت بیشتری مطرح میشد) ویا آنکه دروسط دعوا بدنبال تعیین نرخ (آنهم نرخ حداکثری) برای تشکلی است که خودمحل مناقشه جریانات وفعالین داخل کشورو دربین نیروهای مخاطب اعلامیه است. بی شک طرح و برجسته شدن هرکدام  ازاین دووجه الزامات خود را می طلبد ومی توانددیگری را درسایه قراردهد.همانطورکه تقدم دادن به دفاع پرشور ویک جانبه ازسندیکا دربیانیه ای که  هدف اصلی اش توصیه به اجتناب ازبرخوردهای مخرب ومارک پلیسی زدن ودشمن شادکن به جریانات کارگری ومدعیان آن ودعوت به درنظرگرفتن واقعیت پلورالیستی  وچندگونگی موجود درمیان آنان است، عملا آن را به امر ثانوی و یک توصیه بی خاصیت تبدیل کرده است. طبیعی است که با چنین رویکردی وباچنین ورودی به معضل نمی توان آنگونه که شایسته است درمخاطبین اعلامیه احترام به پلورالیسم و داشتن احساس مسئولیت دربرابر تضعیف نکردن صفوف طبقه کارگرونیروهای چپ  وبرسمیت شناختن اختلافات نظری را به عنوان طرحی میانجیگرانه برای کنترل و برون رفت ازبحران وقراردادن تنش ها دربسترطبیعی خود برانگیخت.

09.03.05-15.12.87

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

 

*1-این بیانیه رامی توانید درآدرس زیرملاحظه کنید:

www.rahekargar.de/elamiye/200902/20090208-01-elamiye.htm

*2- باچنین توصیفی:"به جرات می توان گفت که تلاش در جهت تشکیل، تقویت، سازمان دهی وگسترش تشکل های اتحادیه ای و سندیکایی در ایران، برخلاف تشکل های مشابه در کشورهای سرمایه داری پیشرفته که نهادینه شده اند، خود عملی انقلابی و جسورانه است چرا که، نه تنها با مبارزه برای کسب حقوق پایمال شده کار در برابر سرمایه، مستقیما سرمایه و عطش سیری ناپذیر آن برای کسب سود را به چالش می کشد، نه تنهابه مدرسه ای در خدمت به آموزش انقلابی پرولتاریا و خودسازمان دهی و خود گردانی انقلابی آن بدل می گردد، و نه تنها به دیگر زحمتکشان و مزدبگیران راه مبارزه اصولی و پیگیر را می آموزد، بلکه مستقیما با استبداد رژیم در می افتد، شجاعانه با دستگاه های سرکوب آن درگیر می شود و قاطعانه در برابر تمامیت رژیم و تمام جناح های آن و تمام تشکلات به اصطلاح کارگری اما پوشالی ساخته دست رژیم اسلامی و مزدوران آن ایستادگی کرده و به پیش می رود." به نقل ازاطلاعیه یک یادآوری ضروری 

*3- ناگفته نماند که  طرح حمایت مشروط ازسندیکا درکنارنقد محدودیت های  آن که امروزه ظاهرا برخی ازشیفتگان را تاب تحمل آن نیست، یک اصل بدیهی ولی ظاهرافراموش شده است. هررویکردی  با درنظرگرفتن واقعیت پلورالیستی صفوف بزرگ مزدوحقوق بگیران وبطورکلی استثمارشوندگان، وبرسمیت شناختن این پلورالیسم در تشکل یابی، ونیزتلاش برای پیوند ویا ارتقاء مبارزات جاری -صنفی وبیواسطه به سطوح سیاسی-طبقاتی(مطرح شده درجمع بندی پایانی همان سند کمیسیون کارگری، وبه عنوان مهمترین وظیفه یک فعال آگاه کارگری) نمی تواند بیان کننده سیاستی  جز حمایت مشروط باشد. حتا اگرنظرمندرج دراین بیانیه درمورد مقام و ماهیت وجایگاه  ذاتا انقلابی سندیکا مبنای برخورد این رفقا با آنچه که درتجربه وواقعیت عینی جریان دارد باشد،خود مستلزم برخوردمشروط به اتحادیه ها  و اتخاذسیاست حمایت وانتقاد است. این شیوه برخورد  درکلیت خویش درمورد هرتشکل دیگری هم که بطورطبیعی واجتناب ناپذیر درمتن جامعه طبقاتی وبرای فراتررفتن ازآن صورت می گیرد،صادق است. وبنابراین نمی تواند انتقادی صرف به سندیکا ازمنظرباوربه تشکل روئین تن دیگر،یعنی تشکل مفروضی باشد که گویا بصورت ذاتا انقلابی وبیمه شده ای که بابی مهری مواجه است،باشد.وباین اعتباراسلوبی است مبتنی برمبارزه طبقاتی در برخورد با هرنوع تشکل. بااین همه انتقاد به سندیکا ضرورتا به چنددلیل بصورت برجسته تری مطرح می شود:نخست بدلیل قدمت و تجربه ای که گذرانده وبه دلیل بیلان تاکنون موجود آن؛دوم  بدلیل فراگیربودن نسبی آن درمیان طبقه، وبدیهی است که حرکت به جلو  وبرای ساختن جهانی نو و ناشناخته ازنقد آنچه که پراتیک شده است  انجام می گیرد ومشمول هرکه بامش بیش برفش بیش؛ سوم- ومهم ترازهمه- بدلیل آن که  یک روایت وتجربه مسلط وشایع ازسندیکا، با مثله کردن و جداساختن سطوح گوناگون وجداناپذیرمبارزه طبقاتی ازیکدیگر وبا تأکید یک جانبه بر  برصنفی بودن مبارزات طبقه کارگر-یعنی به مناسبات اجتماعی که  ناظربربازتولید بردگی مزدوری و رفرم  درآن است- وجه دیگروازقضا مهمتروتاریخی جنبش طبقه فرارونده مزدوحقوق بگیران، یعنی پویه مبارزاتی معطوف به  فراتررفتن از نظام مزدوری را درمحاق قرارمی دهد.  

*4- جداسازی سطوح سه گانه مبارزه طبقاتی، یعنی سه وجه درهم تنیده وجداناپذیرمبارزه اقتصادی،سیاسی ونظری دربسترمبارزات هم اکنون موجود، به مثابه مثله کردن کلیت این مبارزه است. انکاروجود آنها و پیوستگی اشان وعدم تلاش برای فرارفتن ازمطالبات صنفی ومبارزات بیواسطه و فی الحال محسوس ِ طبقه مزدوحقوق بگیران به فراسوی سرمایه-به مثابه فاعل وبرقرارکننده مناسبات سوسیالیستی- اصل مبارزه برای سوسیالیسم ازامروز را درمحاق می برد ورسالت آن را به ناکجاآباد و یا امیال و نقش آفرینی "نخبگان وانقلابیون ممتاز" می سپارد. قطعنامه معروف  وارائه شده توسط مارکس درمورد اتحادیه ها نیز- که به سند انترناسیونال هم تبدیل شد- صراحتا هردووجه جدانشدنی این مبارزه یعنی هم  مطالبات فوری  وهم مبارزه برای رفتن به فراسوی سرمایه داری را مورد تأکید قرارمی دهد.علاوه برآن  نقدهای صورت گرفته ازحدود یکصدوچهل سال تجربه وبویژه مباحثات وپژوهش هائی که حول بحران اتحادیه ها از40 سال پیش باین سو،هم پیرامون مضمون مطالبات  و چگونگی منجمدشدن آن وهم  پیرامون ساختارهای بوروکراتیک وسلسه مراتبی اخته کننده اش، توسط بسیاری از صاحب نظران معتبرچپ ومارکسیست هائی هم چون پری اندرسن و مندل و...انجام گرفته، وجملگی حاکی ازتصدیق محدودیت هاونقد آنهاست وجالب است که بخشی ازچپ های ما با بستن چشمان خود به این نقدها،هنوزدرهمان حال وهوای ده ها سال پیش بسرمی برند!.فی الواقع ازهمان زمان وقوع جنبش مه  1968  نشان داده شداکثر سندیکاهای موجود واحزاب چپ حامی آن ها دردفاع ازرفرم ورفرمیسم، اگرنگوئیم متأسفانه دربرابرجنبش ماهه مه  قرارگرفتند،که با آن همراهی نکردند(منظورمواضع رسمی وشاکله سندیکاها واحزاب است ونه بدنه ونه کلیت جنبش پرولتاریا بخصوص آن بخش وسیع پرولتری که خارج ازنفوذسندیکاها  قرارداشتند).علائمی از تکراراین نوع رویکرد را متأسفانه درقیام اخیرمردم ویونان و بدرجاتی رویکردسندیکاهای موجود آن هم شاهدبودیم.با این همه جداکردن سرنوشت وماهیت سندیکاها درایران استبدادی ازسندیکاها واتحادیه های جهانی، بدلیل یکدست انگاشتن وداشتن تصور خالصا انقلابی ازآن ها ونادیده گرفتن گرایش ها ورویکردهای گوناگون جاری  درآن، نیزپاسخ گونیست و مشکلات خود را دارد.