ملاحضاتی درباره
تشدید جهانی شدن
سرمایه و علل
پیدایش گرایشات
چپ مارکسیستی در
میان دانشجویان
دانشگاه های ایران
درآمد
جریانات پرتلاطم
نیمه اول آذرماه
سال 1386 که منجر به
اعلام موجودیت
و حضور طیف جدید
چپ – مارکسیستی
در بین دانشجویان
دانشگاه های ایران
شد ، باعث بهت و
حیرت هم بین چالشگران
و فعالین ضد نظام
جمهوری اسلامی
و هم بین مردم کوچه
و بازار گشت . از
آن زمان به بعد
، فعالین سیاسی
و تحلیل گران کوشیدند
چند وچون عواملی
را که باعث جذب
جوانان ایران در
نیمه اول دهه 1380 خورشیدی
به سوی آرمان ها
و اندیشه های مارکسیستی
شده اند ، مورد
بررسی قرار دهند
.
بر اساس ابعاد
مختلف زیست سیاسی
و زندگی اجتماعی
دانشجویان ایران
بویژه در دهه 1375 –
1385میتوان عوامل
جذب دانشجویان
به مارکسیسم را
در پرتو ملاحظاتی
به دو بخش داخلی
و خارجی تقسیم
بندی کرد . در این
نوشتار بعد از
بررسی عوامل خارجی
( عمدتا جهانی تر
شدن سرمایه بویژه
در سی سال گذشته
و ورود امواج پی
آمدهای فلاکت بار
آن به ایران ) به
چند و چون عوامل
داخلی ( عمدتا پروسه
توهم زدائی در
اذهان عمومی جامعه
بویژه در بین کارگران
و دانشجویان و
گسترش عدم مقبولیت
و رضایت عمومی
از حاکمین و صاحبان
قدرت ) می پردازیم
. در آخر ، در بخش
جمع بندیها و نتیجه
گیری وظیفه چالشگران
و فعالین سیاسی
ایرانی را( که سال
هاست در خارج از
مرزهای ایران استبداد
زده به مبارزه
ادامه داده اند)
در مقابل این تحولات
به بحث و تفحص می
گذاریم .
ملاحظاتی درباره
جهانی تر شدن سرمایه
و پی آمدهای فلاکت
بار آن
1 – پروسه جهانی
تر شدن بر خلاف
تبلیغات ایدئولوگ
های نظام ، فقط
در گستره حرکت
سرمایه به وقوع
می پیوندد . این
پروسه که در سی
سال گذشته تشدید
یافته است ، سرمایه
داری را پیوسته
قادر می سازد که
به مثابه نظام
جهانی واقعا موجود
در دو بعد (بازار
فرآورده های کار
اجتماعی و بازار
سرمایه ) گسترش
یابد . یعنی در این
نظام ، تشکیل بازار
جهانی واقعی کار
علیرغم جهانی شدن
اقتصاد وجود عینی
ندارد و به اصطلاح
دم بریده است . پس
آنچه که جهانی
گشته و تشدید
یافته است ، سرمایه
و پی آمدهای فلاکت
بار آن بویژه نابرابری
های شدید ، در سراسر
جهان است .
2 – جهانی شدن سرمایه
در توسعه خود همواره
مبتنی بر نابرابری
های طبقاتی و ملی
بوده است . این نابرابری
ها که در سی سال
گذشته ( از اوایل
دهه 1970 به این سو
) در سراسر جهان
عمیق تر گشته ،
محصول شرایط خاص
این یا آن کشور
، این یا آن فرهنگ
و... نیست
. نابرابری محصول
و معلول منطق انباشت
سرمایه است . برمبنای
این منطق ، سرمایه
داری ناگزیر در
سطح و مقیاس جهانی
شکاف براندازانه
و قطب بندی کننده
است . توسعه نابرابری
بین کارو سرمایه
از یک سو و بین ملل
و کشورها ( مرکزها
و پیرامونی ها
) از سوی دیگر به
رشد و اشتعال تضادهائی
در سطح محلی و ملی
و منطقه ای و جهانی
دامن می زند که
حل آنها در چهارچوب
منطق حاکم نظام
بر بازار جهانی
امکان ناپذیر می
گردد .
3 - گفتمان
حاکم در مرحله
کنونی جهانی شدن
بازار نئولیبرالی
مدعی است که صفحات
مرحله نابرابر
ملت – دولت ها در
جهان در حال ورق
خوردن و تغییر
هستند . پیروان
اندیشه های " تلاقی
تمدن ها " و " پایان
تاریخ " و بخش عظیمی
از روشنفکران متعلق
به مکاتیب فرامدرنیست
ها می گویند جهانی
شدن در مرحله کنونی
برای کشورهائی
که کارکرد بازار
آزاد نئولیبرالی
را بپذیرند و هوشمندانه
به محور و مدار
آن بپیوندند ،
فرصت لازم را برای
انها مهیا می کند
که با ادغام خود
به مرکزهای قدیم"
برسند" . بررسی
اوضاع نشان می
دهد که کشورهای
پیرامونی چنین
توانی را ندارند
. بر عکس ، شکل های
جدید سلطه پنج
انحصارهای بزرگ
متعلق به نظام
، حامل و تنها عامل
اصلی قطب بندی
فزاینده و تعمیق
بیشتر نابرابری
بین مرکزها و پیرامونی
ها است . پذیرش منطق
این نوع جهانی
شدن ( حاکمیت بی
قید و شرط حرکت
سرمایه ) چیزی جز
پذیرش منطق سازمان
دهی آپارتاید جهانی
در مقیاس کره خاکی
نیست .
4 – در تاریخ پانصد
ساله سرمایه داری
، پروسه جهانی
شدن که از اول درون
بود توسعه سرمایه
بوده ، پیوسته
استعمارگر و ویرانگر
عمل کرده است . این
پروسه که در گذشته
از دو دوره مشخص
ویرانگری عبور
کرده ، امروز در
فاز تشدید مرحله
سوم آن قرار دارد
. بررسی مناطق مختلف
کشورهای جنوب در
این فاز نشان می
دهد که جهان ما
در سر دو راهی تاریخی
قرار گرفته است
: یا توسعه بلامنازع
جهانی شدن سرمایه
که بی رحمانه به
آپارتاید در مقیاس
جهانی ختم خواهد
گشت و یا گسترش
چالش هائی که جهان
را به سوی گشایش
مرکزهای جدید قدرت
در جنوب رهنمون
گشته و شرایط را
برای دگردیسی های
کیفی با چشم اندازهای
سوسیالیستی میسر
خواهد ساخت .
5 – نگاهی اجمالی
به اوضاع سیاسی
و اقتصادی کشورهای
جنوب به خوبی نشان
می دهد که در حال
حاضر با حاکمیت
نظام تک قطبی جهانی
سرمایه ، کشورهای
پیرامونی نه تنها
توان رسیدن به
کشورهای شمال را
ندارند بلکه به
خاطر ویرانگری
های فاز فعلی جهانی
شدن سرمایه و سلطه
فزاینده شکاف براندازانه
و قطب بندی کننده
پنج انحصار بزرگ
، با نابرابریهای
فلاکت بار تری
در آینده روبرو
خواهند گشت .
6 – کشورهای آفریقا
، جهان عرب و اسلامی
در مجموع در تقسیم
کار بین المللی
بنیادی بسته مانده
اند . این کشورها
چه آنهائیکه صنعتی
شده اند و چه آنهائیکه
نیمه صنعتی هستند
، جملگی اوضاع
اقتصادی شان شکننده
و آسیب پذیر بوده
و در موقعیت صادر
کنندگان منابع
طبیعی و محصولات
ابتدائی قرار گرفته
و عمدتا غیر رقابتی
باقی مانده اند
. در این کشورها
تعادل های اجتماعی
منجمله نهادهای
مدنی در شکل اصلی
خود به صورت ازدیاد
روزافزون حجم توده
های تهیدست ، فقیر
، بی خانمان و طرد
شده تجلی می کنند
. در این مناطق که
نصف کشورهای پیرامونی
( جنوب ) را در بر می
گیرند ، نه تنها
کمترین نشانه پیشرفت
در زمینه اتحاد
منطقه ای وجود
ندارد بلکه بر
عکس ما شاهد بروز
و عروج پولاریزاسیون
های افقی – اولتراناسیونالیسم
، خاک پرستی ، الحاق
طلبی ، جدائی خواهی
، امت گرائی های
دینی و مذهبی – هستیم
که همگی از تبعات
و عوارض جهانی
شدن سرمایه در
جهان بویژه در
کشورهای پیرامونی،
می باشند . با اینکه
این کشورها ، کشورهای
" ثروتمند " ( صادر
کنندگان نفت ) و
کشورهای فقیر و
بسیار فقیر را
در بر می گیرند
، اما کشوری در
میان آنها در سی
و پنج سال گذشته(از
شکست و افول " عهد
باندونگ " و پدید
ه ناصریسم تاکنون)
پیدا نشده است
که در ساختن یک
نظام منطقه ای
و قاره ای همچون
عامل فعال شرکت
کند . در این مفهوم
این کشورها بر
خلاف دهه های 1975 –
1955 در حاشیه قرار
دارند و امر توسعه
برای آنها چیزی
جز تلاش در جهت
جا دادن خود در
گسترش جهانی سرمایه
داری و توهم ویرانساز"
رسیدن به آنها"
( کشورهای مرکز
) نیست .
7– مقایسه و اختلاف
نمایانی که پیرامونی
های فعال ( چین ،
هندوستان ، برزیل
و... ) را از کشورهای
پیرامونی حاشیه
ای ( اکثر کشورهای
آفریقائی ، عربی
، اسلامی و..) جدا
می سازد فقط معیار
رقابتی بودن محصولات
صنعتی شان نیست
بلکه همچنین یک
معیار و سنجش سیاسی
است . بعضی از قدرت
های سیاسی در پیرامونی
های فعال ( مثل چین
، برخی از کشورهای
آمریکای لاتین
و... ) و پشت آنها جامعه
در مجموع طرح های
ملی و استراتژی
ها برای کاربرد
آنها دارند . این
طرح های ملی (بدون
اینکه تضادهای
اجتماعی را در
درون آن جوامع
نفی کنند ) مسلما
در رویاروئی با
پروژه های امپریالیستی
نظام تک قطبی جهان
سرمایه قرار خواهند
گرفت و فعل و انفعالات
این رویاروئی ها
سیمای جهان فردا
را ترسیم خواهند
ساخت . بر عکس ، پیرامونی
های غیر فعال ( حاشیه
ای ) طرح و استراتژی
خاص ندارند . حتی
هنگامی که بیان
هائی چون بیان
امت گرایان اسلامی
مدعی آن هستند
، ما متوجه می شویم
که آن بیان ها به
کلی تهی از طرح
هایی هستند که
از خاستگاه ملی
برای رویاروئی
با محمل های نظام
جهانی تعبیه شده
باشند . بررسی اوضاع
سیاسی و اقتصادی
این گروه از کشورهای
پیرامونی که ما
در این نوشتار
آنها را حاشیه
ای ، غیر فعال و
غیر رقابتی توصیف
کردیم ، نشان می
دهد که محفل ها
و جناح های گوناگون
امپریالیستی
" بجای آنها می
اندیشند " و ابتکار
انحصاری طرح های
متعلق به این مناطق
را در دست دارند
. در یک کلام ، لایه
بندی فزاینده و
شکاف بندی های
عمیق بین این گروه
از کشورها مفهوم
همبستگی " جهان
سومی " را در هم
نوردیده و به استراتژی
های جبهه مشترک
عهد باندونگ ( 1975
-1955 ) پایان داده است
.
8 – علیرغم درهم
نوردیده شدن عهد
باندونگ و پایان
همبستگی ها و
یک پارچگی های
جهان سومی دهه
های 1960 و 1970 ، جهانیان
امروز شاهد شکل
گیری و رشد پروسه
ای در سراسر جهان
هستند که در مسیر
آن چالشگران ضد
نظام تلاش می کنند
که بطور جدی محمل
ها و نهادهای پنج
انحصار بزرگ امپراطوری
را به چالش طلبیده
و بطور موثر در
مقابل جهانی شدن
که بی رحمانه می
خواهد کره خاکی
را بسوی یک آپارتاید
جهانی سوق دهد
، به مقاومت و مبارزه
برخیزند .
9 – در حال حاضر هم
در کشورهای مرکز
و هم در کشورهای
پیرامونی با گسترش
همه جانبه بحران
های اقتصادی ،
غذائی ، بیکاری
سازی فراگیر و
بسته شدن کارخانجات
، احتمال بروز
اعتراضات و قیام
های شهری به سان
یونان ، افزایش
یافته است . آینده
شغلی در این کشورها کارگران
و بویژه جوانان
و کسانی که وارد
بازار کار می شوند
را با مخاطرات
جدی روبروساخته
شده است . در واقع
اوضاع به نوعی
است که گوئی همه
بویژه جوانان ،
در کشورهائی مثل
یونان ، ترکیه
، ایران ، فرانسه
، اسپانیا ، ایتالیا
و ... در " لبه تیغ راه
می روند " و دیگر
توان تحمل نابرابری
های هولناک و ستم
عریان را ندارند
و نسبت به آینده
خود بیمناک بوده
و همواره در هول
و هراس زندگی می
کنند . علاوه بر
اینها ، دولت های
این کشورها از
ترکیه ، یونان
و ایران گرفته
تا جمهوری چک ،
فرانسه و دانمارک
و... ( با افزایش پروسه
های خصوصی سازی
، کاهش مقررات
و لغو تنظیمات
دولتی بویژه در
حیطه های آموزش
و پرورش ، بهداشت
عمومی ، مسکن سازی
و... ) ماهیت کمپرادوری
خود را به کاخ امپراطوری
و پنج انحصار بزرگ
به شکل عریان به
نمایش گذاشته اند
.
10 – علیرغم این اوضاع
، دولتمردان این
کشورها احتمال
وقوع قیام ها و
تظاهرات قهرآمیز
را در کشورهای
خود نمی بینند
و یا در صورت وقوع
دل خود را به سرکوب
و سانسور خوش کرده
اند . ولی بررسی
اوضاع این کشورها
نشان می دهد که
نه تنها ایران
، ترکیه ، مصر ،
نیجریه ( نمونه
هائی از کشورهای
پیرامونی ) بلکه
فرانسه ، اسپانیا
، ایتالیا ( نمونه
هائی از کشورهای
مرکز ) نیز نمایه
های متنوع یونان
هستند : کشورهائی
تحت فشار که توده
های وسیعی از مردم
در آنها از خوش
خیالی و توهم رها
شده اند . سیاست
های تبلیغاتی دولت
ها و به اصطلاح
اپوزیسیون در این
کشورها با شکست
روبرو شده و بررسی
اوضاع نشان می
دهد اکثریت قریب
به اتفاق مردم
اعتراضات و تظاهرات
کارگران ، زنان
، دانشجویان و... را بخشی از
قیام مردمی وعمومی
برعلیه حاکمیت
در آن کشورها به
حساب می آورند
. آنچه مسلم است
این است که مردم
در سراسر جهان
دیگر بیش از این
توان تحمل قطب
بندی سازی های
نظام جهانی و فساد
و ستم رژیم های
کشورهای خود را
ندارند . اگر یونان
، فرانسه ، اسپانیا
، ایتالیا و.. بهترین
نمونه هائی از
کشورهای مرکز هستند
که در آنها مردم
دیگر بیش از این
توان نابرابری
های فزاینده و
ستم عریان را ندارند
، ایران احتمالا
بهترین نمونه از
کشورهای پیرامونی
است که در آنجا
توده های مردم
بویژه کارگران
و دانشجویان ،
خود را از توهمات
دهه های 1387 – 1368 آزاد
ساخته و به جد خواهان
تغییر اوضاع هستند
ملاحضاتی درباره
پدیده نوظهور طیف
چپ جدید- مارکسیستی
در دانشگاههای
ایران
11 – افزایش فعالیت
های اجتماعی و
صنفی جنبش های
دانشجویی ، کارگری
و زنان به وضوح
نشان می دهد اقشار
و طبقات جامعه
ایران از انقلاب
مشروطه به این
سو آرمان های استقلال
، آزادی و عدالت
اجتماعی خویش را
تحقق نیافته می
بینند ، در همگامی
با رویدادهای بین
المللی ( از فعل
و انفعالات متنوع
و متعدد " انقلاب
بولیواری " در آمریکای
لاتین گرفته تا
قیام های جوانان
در فرانسه ، دانمارک
، یونان و... در اروپا
) برای تحقق جهانی
بهتر مبتنی بر
صلح ، برابری ،
آزادی و ... با شور
و شوقی مضاعف ،
راهی مردمی و دموکراتیک
( در راستای گذار
جامعه ایران به
استقلال و کسب
حاکمیت ملی ، آزادی
و دموکراسی و عدالت
اقتصادی و اجتماعی)
را جستجو می کنند
.
12- آنچه که کشور
ایران را در حال
حاضر با کشورهای
دیگر پیرامونی
متمایز می سازد
اوج گیری اعتصابات
گوناگون کارگری
از یک سو و شکل گیری
غیر مترقبه و رشد
سریع موج جدید
چپ - مارکسیستی
بویژه در بین جوانان
دانشجو است که
بررسی چندو چون
آنها حائز اهمیت
است . در ادامه این
نوشتار ، بعد از
بررسی اجمالی چگونگی
ظهور و رشد موج
جدید چپ – مارکسیستی
در ایران در دهه
1380 ، به توضیح وظیفه
و مسئولیت مارکسیست
های ایرانی دهه
های 60 و 70 که عمدتا
در خارج از ایران
فعالیت می کنند
، می پردازیم .
13 – انقلاب 1357 و تبعات
و عوارض آن تاکنون
از طرف صاحب نظران
و محققین مورد
بررسی و پژوهش
قرار گرفته اند
. بدون تردید ، انفجار
جمعیتی که بویژه
در سال های جنگ
هشت ساله ایران
و عراق در شهرها
و روستاهای ایران
به وقوع پیوست
، در دهه 1370 جامعه
ایران را دستخوش
تحول ساخت. حضور
میلیونها جوان
که در صد قابل توجهی
از کل جمعیت ایران
را در بر گرفت ،
تحرک اجتماعی را
برای ناظرین و
محققین نوید داد
. البته پرداختن
به مسئله جوانان
، مثل مسئله زنان
و مسئله ملی در
ایران نیاز به
تحقیق فراگیر و
سازمان یافته دارد
که نگارنده نمی
تواند از عهده
آن در این مقاله
برآید . آنچه در
اینجا مورد بحث
است این است که
چه عواملی باعث
گشتند که بخشی
از این جوانان
در نیمه اول دهه
1380 در ایران به سوی
آرمان ها و اندیشه
های مارکسیستی
جلب گشتند و از
همه مهمتر اینکه
این جوانان از چه منشائی
بیرون آمده و متعلق
به کدامین کمپ
مارکسیستی هستند
؟
14 – در آغاز دهه 1380
خورشیدی ، جامعه
ایران نزدیک به
15 سال بود که از حالت
و جو بسیج جنگی
( 1367 – 1359 ) و پی آمدهای
سیاسی ، اقتصادی
و اجتماعی آن بیرون
آمده و به مرحله
مصرف و رواج بیشتر
روابط سرمایه داری
منجمله تشدید روند
خصوصی سازی فراگیر
وارد شده بود. در
این بزنگاه یک
جریان بسیار چشمگیری
در دانشگاههای
ایران ( بویژه در
تهران ، شیراز
، تبریز و... ) آغاز
شد که دور از انتظار
خیلی از مردم منجمله
صاحب نظران جامعه
شناسی سیاسی ایران
بود و آن بازگشت
و یا احیای اندیشه
ها و فعالیت های
چپ مارکسیستی در
صحنه سیاسی ایران
بود . بروز و گسترش
موج چپ مارکسیستی
در بین دانشجویان
نه تنها مردم و
صاحب نظران را
دچار تعجب ساخت
بلکه بخشی از دولتمردان
جمهوری اسلامی
را نیز به حیرت
و شگفتی انداخت
. این شگفت انگیزی
ها بویژه زمانی
که دانشجویان پوسترهای
رنگین و بزرگ لنین
را در بخش های مختلف
دانشکده ها نصب
کرده و شعارهای
برابری ، آزادی
، " سوسیالیسم آری
" و " بربریت نه
" را با خود در
" روز دانشجو " حمل
کردند ، به حد نهایت
رسید . شایان توجه
است که در همین
زمان ( از سال 1383 به
این سو ) پیروز
ی حزب کمونیست
نپال در براندازی
رژیم سلطنتی در
آن کشور ، احیا
و گسترش حزب کمونیست
لبنان و شرکت فعال
آن در جنبش مقاومت
مردم لبنان در
مقابل حمله نظامی
اسرائیل به لبنان
در اواخر تابستان
سال 2006 ( 1385 خورشیدی
، و احیا و رشد بی
سابقه جنبش کمونیستی
در کشورهای بولیوی
، ونزوئلا ، اکوادور
و... در آمریکای لاتین
این صاحب نظران
را همچنان در بهت
و حیران فرو برد
. این صاحب نظران
و دولتمردان ( از
پیروان " پایان
تاریخ " ، " تلاقی
تمدن ها " ، پست
مدرنیست ها ... در
کشورهای مرکز گرفته
تا نخبگان جناح
های درون حاکمیت
جمهوری اسلامی
) به دلایلی که تعدادی
از آنها را بطور
اجمالی شرح خواهیم
داد ، جملگی به
خاطر اعتقاد و
وابستگی به تئوری
" تینا " ( بدیلی
وجود ندارد ! ) بر
آن بودند که بازگشت
و احیای چپ مارکسیستی
در کشوری مثل ایران
، امکان پذیر نیست
. بررسی نوشته های
این صاحب نظران
و نخبگان دولتی
( چه از کشورهای
پیرامونی و چه
از کشورهای مرکز
) نشان می دهد که
آنان دلایل متعددی
در رد اجتناب ناپذیری
احیا و یا بازگشت
نمایان و چشمگیر
چپ – مارکسیستی
را مطرح می کردند
، که در اینجا به
طور مختصر به بررسی
اهم آن دلایل می
پردازیم
15 – این صاحب نظران
و دولتمردان بر
آن بودند که گفتمان
چپ مارکسیستی در
بین فعالین جنبش
های کارگری ، دانشجوئی
و ... همراه با گفتمان
جنبش های رهائی
بخش عهد باندونگ
چه در کشورهای
مرکز و چه در کشورهای
پیرامونی قدرت
جذابیت و حقانیت
تاریخی خود را
باخته و به جای
آن در عصر بعد از
پایان جنگ سرد
، گفتمان نئولیبرالیسم
حاکم در " بازار
آزاد " به کرسی
تفوق و قدرت نشسته
است .
افول و ریزش قدرت
گفتمان های چپ
مارکسیستی و ملی
گرائی رهائیبخش
که در نیمه دوم
دهه 1970 میلادی آغاز
گشت ، در دهه های
بعد از فروپاشی
و تجزیه شوروی
، فروکشی جذابیت
جنبش های رهائبخش
ملی و بالاخره
جنبش کارگری در
اروپا و پایان
دوره جنگ ، تشدید
و تعمیق یافت . افول
و شکست این سه چالش
ضد نظام جهانی
سرمایه به ایدئولوگ
های نظام فرصت
داد که با اعلام
" پایان تاریخ
" و " مرگ مارکسیسم
" از کارآمدی و
مشروعیت نظام جهانی
سرمایه به مدیریت
آمریکا به عنوان
تنها راه " رستگاری
بشریت " دفاع کنند
. این جابجائی در
گفتمان ها چنان
بخش بزرگی از روشنفکران
را خلع سلاح و
" اخته " ساخت که
حتی مردم کوچه
و بازار در کشورهای
مرکز وپیرامونی
در رویاروئی با
طرفداران و پیروان
کمونیسم به طعنه
و طنز سرنوشت شوروی
، تبدیل چین به
سرمایه داری ،
یا شکست ناصریسم
و.. را تا این اواخر
مثال می زدند .
16 – این فروپاشی
ها و جابجائی گفتمان
ها شاید شدیدترین
تاثیر خود را بر
احزاب مارکسیستی
از اسپانیا ، ایتالیا
و... در اروپا گرفته
تا احزاب کمونیستی
کشورهای جهان سوم
و بویژه خاورمیانه
گذاشت تا جائی
که بسیاری از مارکسیست
ها در روسیه ، اوکرائین
، ایتالیا ، انگلستان
و... اصول مارکسیست
– لنینیست را از
مرامنامه های خود
حذف کرده و اکثرا
واژه کمونیست را
از اسم رسمی خود
برداشته و کلمات
دیگری مثل " چپ
نوین " را برای
نامگذاری جدید
حزب خود انتخاب
کردند . رهبران
تعدادی از احزاب
مارکسیست خاورمیانه
مثل جبهه خلق برای
آزادی فلسطین
( به رهبری جورج
حبش ) و سازمان فدائیان
خلق ( اکثریت ) نه
تنها به حذف کلماتی
چون پرولتاریا
و خلق ها در مرامنامه
های خود اقدام
کردند بلکه علنا
در سخنرانی ها
و مصاحبه های خود
از پایان عمر "
تاریخ " صحبت کرده
و اعلام کردند
که محرومین جهان
و قربانیان نظام
جهانی سرمایه
" توان انقلابی
" خود را از دست
داده اند و مبارزات
طبقاتی و ملی دیگر
وجود خارجی ندارند
. آنها به مردم نوید
دادند که نظام
جهانی و در راس
آن آمریکا در سیاست
جهانی خود " تعدیل
" بوجود آورده و
با گسترش و جهانی
تر شدن سرمایه
بویژه بعد از پایان
دوره جنگ سرد ،
از استعمار و سرکوب
کارگران و ملل
تحت ستم دست برداشته
و انقلاب تکنولوژیکی
بویژه در زمینه
های اطلاعات و
مخابرات از طریق
کامیپوتر و اینترنت
، نقش عمده را در
سرنوشت بشر به
عهده گرفته است
. تعداد این نوع
افراد که مسخ قدر
قدرتی نظام جهانی
سرمایه شده و در
مقابل " معجزات
" و " مقدسات " بازار
آزاد نئولیبرالیسم
به نیایش و تحسین
پرداختند ، فقط
به یک کمپ مشخص
در جنبش کمونیستی
اختصاص نداشت
. این افراد طلسم
شده از درون اکثر
سازمان ها و احزاب
چپ مارکسیستی چه
در کشورهای پیرامونی
و چه در کشورهای
مرکز بیرون آمده
و به طیف های گوناگون
جنبش کمونیستی
آن کشورها تعلق
داشتند . وجه مشترک
این افراد عبارت
بود از اینکه نه
تنها از مارکسیست
روی برتافته و
بعد از نفی ( و نه
نقد ) آن به پذیرش
تز " تینا " روی
آورده بودند بلکه
یک قدم نیز جلوتر
رفته و زبان نصیحت
گشوده بودند . آنها
تحت تاثیر آموزش
های هانتیگتون
، فوکویاما و دیگر
ایدئولوگ های نظام
جهانی به چپ های
مارکسیست بویژه
در دهه 1990، " هشدار
" می دادند که اگر
می خواهند مطرود
جامعه خود و تاریخ
بشری نشوند ، بهتر
است که در مواضع
خود تجدید نظر
اساسی کرده ، از
استفاده واژه هائی
چون استثمار و
مبارزات طبقاتی
و مقاومت ملل تحت
ستم و مبارزات
ملی و پدیده امپریالیسم
پرهیز کرده و بالاخره
مارکسیسم را کنار
بگذارند و برای
اینکه از قافله
عقب نمانند بر
ارابه های گوناگون
سوسیال دموکراسی
، پان ایسم و خاک
پرستی ، عرفان
و تصوف و انواع
و اقسام اندیشه
های پسامدرنیسم
و امت گرائی های
دینی و مذهبی سوار
شوند .
17 – در ابعاد تشکیلاتی
و سازماندهی ،
این فروکاهشی و
شکست در سطح جهانی
( فروپاشی و تجزیه
شوروی و " بلوک
شرق " افت و اضمحلال
جنبش های رهائیبخش
ملی در کشورهای
جهان سوم ، شکست
و اخته شدن جنبش
های کارگری در
اورپا و بالاخره
تبدیل چین توده
ای به یک کشور سرمایه
داری ) اگر چه بدون
تردید در جنبش
کمونیستی تمامی
کشورها تاثیر گذار
و فراگیر بود اما
آن چه در ایران
بر مسائل تشکیلاتی
و سازمانی چپ ایران
بیشترین تاثیر
را داشت نه فروپاشی
شوروی ( و تبدیل
چین به یک کشور
سرمایه داری ) بلکه
سرکوب حاکمیت تمامیت
خواه بود که تمامی
فرصت های ساخت
سیاسی را در دست
یک اولیگارشی روحانی
– نظامی ضد کمونیست
و ضد ملی منحصر
کرده و سازمان
های چپ – مارکسیستی
و نیروهای ملی
گرا را با نفرتی
امت گرانه ای دینی
و مذهبی و ایدئولوژی
ضد کمونیستی و
ضد ملی درهم کوبیده
و بکلی تارومار
کرده بود. ولی عارضه
فاجعه انگیزتر
این وقایع تا این
اواخر این بود
که بعد از گذشت
سی سال از وقوع
و شکست انقلاب
1357 و گذشت نزدیک به
بیست سال از فروپاشی
" اردوگاه سوسیالیستی
" و تبدیل چین توده
ای به یک کشور سرمایه
داری تاثیر این
فروپاشی ها و شکست
ها هنوز در درون
جنبش چپ – مارکسیستی
ایران ( یعنی انشقاق
و چند پارچه گی
و عدم ادغام و نبود
وحدت ) به قوت خود
باقی مانده بود
.
18 – با این همه ضربه
ها و آوار ناکامی
که بر بدنه چپ – مارکسیستی
ایران در سی سال
گذشته وارد آمد
، تعجب ندارد که
بروز و گسترش اندیشه
ها و گرایشات مارکسیستی
در دهه هشتاد خورشیدی
بین جوانان ایران
( بویژه در دانشگاههای
ایران ) به شدت با
شگفتی و حیرت زدگی
عام و خاص در ایران
و محافل بین المللی
روبرو گشت . در اینجا
دلایل سیاسی ،
اقتصادی و اجتماعی
که در بازگشت و
یا احیای تعجب
انگیز جنبش چپ
– مارکسیستی در
ایران نقش اساسی
داشته اند را بطور
مختصر شرح می دهیم
.
ناکامی اصلاح
طلبان جنبش دوم
خرداد در دهه پرتلاطم
1382 – 1374 در اصلاح سازی
و " دموکراتیزه
" ساختن حاکمیت
اولیگارشی ایران
( صرف نظر از این
که نیت و تمایل
واقعی آنان چنین
چیزی نبوده اما
انتظار بخش های
گوناگونی از اقشار
مختلف مردم بویژه
دانشجویان ، زنان
و بخشی از روشنفکران
حتی برون مرزی
ایران از آنان
چنین بود ) یکی از
مهمترین علل رشد
و عروج بدیل های
دیگر مثل ملی گرائی
سکولار ، جنبش
فدرالیسم در بین
ملیت های متنوع
ساکن ایران و بالاخره
جنبش جدید چپ – مارکسیستی
در دانشگاههای
ایران بود . بدون
تردید شکست جنبش
دوم خردادیها و
دیگر اصلاح طلبان
از یک سو و اعتلای
قدرقدرتی جناح
مافیای نظامی
– روحانی در سال
1384 جوانانی را که
در نیمه اول دهه
1380 در دانشگاههای
ایران مشغول تحصیل
بودند ، متوجه
تضادها و تناقضات
موجود در درون
جریان ها و طیف
های گوناگون درون
جنبش اصلاح طلبی
و سطح توان و قدرت
اثر گذاری هر
یک از این طیف ها
و جریان ها ساخت
. بیرون آمدن از
توهم که عمدتا
در بین دانشجویان
رواج داشت با اینکه
به تفرق و پراکندگی
در بین آنان منجر
شد ولی به امکان
بروز گرایش های
برابری طلبی و
سوسیالیستی در
بین دانشجویان
دامن زد . البته
خود دوره اصلاحات
با اینکه قویا
صوری و سطحی بود
ولی به خاطر رواج
آزادیهای نسبی
در حیطه های بویژه
مطبوعات ، سینما
و... در آن دوره کوتاه
موجب رهائی نیروها
و عناصر خفته دانشجوئی
شد . به کلامی دیگر
، در دوره رواج
و رونق جنبش دوم
خرداد ، بخش قابل
توجهی از دانشجویان
به شناخت بهتری
از خود و آرمان
ها و خواسته های
خود در جریان فعالیت
در عرصه سیاسی
دست یافتند . به
نظر نگارنده بغیر
از عامل داخلی
(عبور از خاتمی
و برون رفت از توهم
اصلاحات و تلاش
در جهت یافتن
یک بدیل جدی و اصیل
) عامل خارجی ( فعل
و انفعالات در
عرصه بین المللی
در دهه بعد از پایان
دوره جنگ سرد ) نیز
در رشد و احیای
اندیشه های چپ
– مارکسیستی در
بین دانشجویان
و دیگر اقشار جامعه
بخصوص زنان ، نقش
موثری ایفا کرد
که بررسی آن حائز
اهمیت است .
19 – در سال های آخر
قرن بیستم و سال
های آغازین قرن
بیست و یکم حدود
یک دهه بود که اتحاد
جماهیر شوروی و
چین توده ای به
عنوان چالشگران
نظام جهانی سرمایه
بکلی از صحنه سیاسی
رخت بربسته بودند
. نبود شوروی و چین
( همراه با اخته
شدن جنبش های کارگری
در اروپای آتلانتیک
از یک سو و افول
و شکست جنبش های
آزادیبخش ملی از
سوی دیگر ) در این
زمان به نظام جهانی
فرصتی فراهم آورد
که به تاخت و تازهای
براندازانه و مداخلات
نظامی و سیاسی
خود در سراسر جهان
این دفعه با شیوه
های جدید شدت بخشد
. در این دوره و تحت
چنین شرایطی سرمایه
داری جهانی در
نبود مبارزه و
مقاومت جدی در
برابر خود توانست
ضربه های متعدد
و فراگیری را به
دستاوردهای جنبش
کارگری و کمونیستی
وارد سازد . ایدئولوژی
نئولیبرالیسم
حاکم بر حرکت سرمایه
( جهانی تر شدن سرمایه
) نه تنها یک تئوری
و گفتمان بلکه
یک برنامه و جریان
واقعی به ضرر نیروهای
کارو زحمت هم در
کشورهای پیرامونی
و هم در کشورهای
مرکز بود که در
عملکرد بعضی از
نمایندگانش چون
تاچر ، ریگان و
بعدا نومحافظه
کاران و فرامدرنیست
های گوناگون نمودهای
خود را یافت . به
عبارت دیگر ، این
بار نظام جهانی
با چالشگری روبرو
نبود که از ترس
آن به کارگران
در کشورهای صنعتی
مرکز و به زحمتکشان
ملل تحت ستم " امتیاز
" داده و یا در مقابل
مبارزات آنان احیانا
دست به یک عقب نشینی
تاکتیکی بزند
.
20 – ولی پس گرفتن
تدریجی دستاوردهای
جنبش کارگری در
کشورهای مرکز
( که در دهه های
1950 ، 1960 ، 1970، کسب گشته
بودند ) از یک سو
و متلاشی ساختن
رها وردها ی دولت
های ملی گرای "
عهد باندونگ " و
رواج کمپرادورسازی
در کشورهای پیرامونی
از سوی دیگر باعث
مقاومت ها و نارضائی
ها ، حرکت های اعتراضی
و مبارزاتی نوین
در طبقه کارگر
و دیگر قربانیان
نظام سرمایه در
کشورهای مختلف
جهان گشت . اعتلای
جنبش کارگری در
ایران به موازات
گسترش اندیشه های
چپ مارکسیستی بین
جوانان دانشگاههای
سراسر ایران بطور
قابل ملاحظه ای
تحت تاثیر این
تحرکا ت در صحنه
سیاسی بین المللی
مشخصا در ارتباط
با پی آمدهای فلاکت
بار و ویرانگر
تشدید جهانی شدن
سرمایه ، در این
دوره تاریخی بود
. این واقعه یعنی
رشد و گسترش اندیشه
های مارکسیستی
نباید مانع آگاهی
به این امر شود
که این اعتراضا
ت و عکس العمل ها
فقط محدود به جنبش
کارگری و جنبش
مارکسیستی بین
دانشجویان دانشگاههای
ایران بود . باید
خاطر نشان ساخت
که در این دوره
( در نیمه اول دهه
1380 خورشیدی = دهه
1980 میلادی ) ما شاهد
بروز و عروج جنبش
های زنان ، محیط
زیست سبزها ، طرفداران
حق تعیین سرنوشت
و استقرار حکومت
فدرالیستی و.. در
صحنه سیاسی ایران
هستیم که به طور
طبیعی رشد و درجه
چالشگری آنها خود
باعث نیروبخشی
به اعتلای گرایشا
ت بسوی اندیشه
های مارکسیستی
بین جوانان گشته
است .
جنبش های ضد جهانی
شدن سرمایه ، ضد
نهادهای بین المللی
متعلق به نظام
جهانی ( صندوق بین
المللی پول ، بانک
جهانی ، سازمان
تجارت جهانی و...
) ابتدا در کشورهای
اروپائی و آمریکائی
مرکز نمود پیدا
کردند ولی در مدت
زمان کمی امواج
آن به کشورهای
آسیا و آمریکای
لاتین نیز رسیدند
. جنبش نوپای سوسیالیسم
در بین جوانان
دانشگاههای ایران
بدون تردید از
فعل و انفعالات
جنبش های سوسیالیستی
و ملی گرای آمریکای
لاتین نیز شدیدا
تاثیر پذیر بوده
است .
21 – با به پایان رسیدن
عصر رژیم های شبه
فاشیستی و نظامی
در بخشی از آمریکای
لاتین ، جنبش های
اجتماعی و سیاسی
چپ گرایان طرفدار
استقرار حق حاکمیت
ملی رشد یافته
و دولت های ضد جهانی
شدن سرمایه و ضد
امپریالیست را
در ونزوئلا ، بولیوی
، اکوادور و... بر
سر کار آوردند
. شایان توجه است که کشورهای
برزیل و ارژانتین
که باشدیدترین
بحرانهای اقتصادی-مالی
از نوع خودبویژه
در زمینه های بیکاری
سازی،تورم زائی
و ... در کشورهای پیرامونی
در نیمه دوم دهه
1990روبروشده بودند نه
بوسیله سیاست های
طرفداران " گروه
مکتب شیکاگو
" ( دولتمردان طرفدار
تامس فریدمن یکی
از پدران معنوی
بازار آزاد نئولیبرالی
) ونه بوسیله اخلاف
فریدمن ( نومحافظه
کاران حاکم در
کاخ سفید ) بلکه
توسط چپ گرایان
در همکاری با ملی
گرایان سوسیالیست
ضد بانک جهانی
و ضد سازمان " نفتا
" به ساحل ثبات
نسبی و اهمیت مالی
رسیدند . بررسی
تحولات سیاسی و
چند و چون پیروزی
دولت های ملی گرا
و مستقل با تمایلاتی
بسوی بخشی از آرمانها
و چشم اندازهای
سوسیالیستی در
کشورهائی مثل ونزوئلا
، بولیوی ، اکوادور
، اورگوئه به روشنی
نشان می دهد که
این دولت ها بدون
حمایت همه جانبه
کمونیست ها و اتحادیه
های کارگری متعلق
به طیف های مختلف
مارکسیست ها در
آن کشورها نمی
توانستند به پیروزی
رسیده و در مقابل
قدر قدرتی امپریالیسم
یانکی ( که هنوز
هم کل آمریکای
لاتین را به سان
خلیج گوانتانامو
و زندان معروفش
، ملک متعلقه و
حیاط خلوت خود
محسوب می دارد
) قد علم کنند . امروز
به برکت این همکاری
ها و اتخاذ وحدت
های استراتژیک
با دولت های چپ
گرا و ضد جهانی
شدن سرمایه ، کمونیست
ها ( که از نظر تشکیلاتی
و سازمانی به کمپ
های مختلف چپ مارکسیستی
تعلق دارند ) در
این کشورها به
موفقیت های چشم
گیری دست یافته
و با کسب پایگاههای
جدید در بین توده
های مردم فرصت
تاریخی پیدا کرده
ا ند که به بلند
پروازی های خود
شدت بخشند . این
امر که مارکسیست
ها در عصر پس از
فروپاشی شوروی
و تبدیل چین توده
ای به یک کشور سرمایه
داری می توانند
به موفقیت های
چشمگیر دست یافته
و رهاوردهائی را
به جامعه ارائه
دهند ، خود در شکست
سیاست های هژمونی
طلبانه نئولیبرال
ها و نومحافظه
کاران که می خواهند
نقش دولت را در
بخش های عمومی
و خدماتی پیوسته
از طریق اعمال
سیاست های ویرانساز
خصوصی سازی و لغو
تنظیمات و مقررات
بر بازار را کاهش
دهند ، نقش به سزائی
داشتند . کسانی
که روند اوضاع
را در آمریکای
لاتین مورد پژوهش
، تفحص و بحث قرار
می دهند ، بخوبی
می دانند که امروز
دولت های ونزوئلا
، بولیوی ، اکوادور
بطور چشمگیر و
فراگیر و دولت
های شیلی و اروگوئه
بطور نسبی موفق
شده اند که با برنامه
ریزی های اجتماعی
– خدماتی در بهبود
وضعیت معیشتی طبقات
فرودست کار و زحمت
نقش فعال ایفا
کرده و دست " نامرعی
" بازار " آزاد
" را تا آنجا که
قادر بوده اند
قطع سازند . دسترسی
دانشجویان برابری
طلب و سوسیالیست
ایران به این اطلاعات
بویژه از طریق
اینترنت ، در اعتلای
آگاهی آنان و اندیشه
های چپ مارکسیستی
و گسترش جنبش سوسیالیستی
در دانشگاههای
ایران در نیمه
دوم 1380 ( دهه 2000 میلادی
) نقش به سزائی داشت
.
22 – دانشجویان چپ
– مارکسیست ایران
در این دوره ( 1383 – 1386
) به پژوهش های عمیق
درباره کشورهای
چپ گرای آمریکای
لاتین دست زده
و به جمعبندی های
جامع و فراگیری
دست یافته اند
. آنها با استفاده
ازاین جمعبندی
ها و نتیجه گیری
ها ، و با دامن زدن
به بحث ها و تبادل
نظر بین خود و
" لیبرال های " درون
جنبش دانشجوئی
( عمدتا دانشجویان
طرفدار جناح اصلاح
طلبان و جناح راست
میانه معروف به
کارگزاران ) که
در داخل جنبش با
تاسی و آموزش های
نئولیبرالی فریدمن
( گروه مکتب شیکاگو
) و رهنمودهای بانک
جهانی و سازمان
تجارت جهانی ،
آزاد سازی اقتصاد
و خصوصی سازی را
تنها چاره حل مشکلات
و رهائی ایران
از توسعه نیافتگی
می دانستند ، موفق
گشتند که موقعیت
متفوق دانشجویان
طرفدار جناح های
درون حاکمیت را
به نفع گرایشات
چپ – مارکسیستی
به چالش جدی بطلبند
. مضافا در جریان
این بحث ها و تبادل
نظرها بود که دانشجویان
سوسیالیست در آستانه
برگزاری مراسم
شانزده آذر ( روز
دانشجو ) موفق گشتند
که رهبری خط " لیبرال
ها " را( که از طریق
شباهت سازی رهبری
دولت های چپ ضد
امپریالیست و ملی
گرای ونزوئلا ،
اکوادور و بولیوی
با دولت " بناپارتی
" و مافیای نظامی
– روحانی احمدی
نژاد ، سعی داشتند
اهمیت و اعتبار
اوج گیری گرایشات
چپ از اذهان و افکار
دانشجویان ایران
را بزدایند ) کاملا
با شکست روبرو
سازند .
23 – دیگر از طیف هائی
که در این دوره
موقعیت ممتاز و
اهمیت خود را در
بین دانشجویان
از دست دادند ،
طیف های طرفدار
خط " روشنفکری دینی
" از یک سو و طیف
مبلغین و مروجین
گفتمان " پست مدرن
" از سوی دیگر بودند
. به نظر نگارنده
، ناکامی طرفداران
این دو طیف در جلب
دانشجویان به سوی
اندیشه های خود
به طور غیر مستقیم
در پیروزی ها و
موقعیت های جناح
چپ مارکسیستی نقش
به سزائی در سال
های 1387 – 1382 خورشیدی
داشت . از اوائل
دهه 1370 خورشیدی ،
امواج گوناگون
اندیشه های پست
– مدرنیستی ( که در
واقع گفتمان های
متنوع عصر سرمایه
داری در فاز جهانی
تر شدن سرمایه
در دوره بعد از
پایان جنگ سرد
را در بر می گیرند
) به ایران بویژه
دانشگاهها نیز
رسید . باید توجه
داشت که در آن دوره
مروجین روشنفکری
دینی که عمدتا
از سوی حلقه های
نشریات " کیان
" و " آئین " اندیشه
های خود را در میان
دانشجویان رواج
می دادند ، با استفاده
از گفتمان پست
مدرنیست ها در
توضیح و توجیه
اندیشه های خود
از توانائی چشمگیری
برخوردار بودند
. ولی در جریان سال
های 1384 -1387 ، طیف روشنفکری
دینی با افول دولت
اصلاح طلبان به
مثابه شکل واقعا
موجود مردم سالاری
دینی از یک سو و
زیر سئوال قرار
گرفتن جدی اندیشه
های پست – مدرنیستی
( بویژه ارتجاعی
ترین وجه آن مبنی
بر نفی عقلانیت
تجدد طلبی و دست
آوردهای رهائیبخش
مبارزات طبقاتی
و ملی ) توسط مارکسیست
های پی گیر در جهان
، از سوی دیگر توخالی
بودن و بی ربطی
مواضع و گفتمان
های این دو طیف
را نیز در بین دانشجویان
به نمایش گذاشت
. افشای جنبه های
ارتجاعی این طیف
ها توسط بقایای
چپ – مارکسیستی
دهه های 1360 -1350 ایران
در دهه 1380 نیز نقش
به سزائی در جذب
دانشجویان جوان
به سوی اتخاذ مواضع
و بینش های سوسیالیستی
ایفا کرد .
24 – امروزه بیش از
هر زمانی در تاریخ
سی ساله جمهوری
اسلامی سرمایه
روشن گشته است
که صرفا سرکوب
و حذف فیزیکی نیروهای
چپ – مارکسیستی
در دهه خونین 1360 خورشیدی
نتوانست حذف کامل
فعالان ، تشکل
ها و حلقه های چپ
– مارکسیستی را
در عرصه های عمومی
و در گستره های
نشر و ترجمه آثار
مارکسیستی ، به
دنبال داشته باشد
. روشنفکران چپ
– مارکسیستی ایران
که به خاطر جو حاکم
خفقان و هیستری
ضد کمونیستی و
ضد ملی گرائی امت گرایان
حاکم امکان فعالیت
سازمانی نداشتند
به فعالیت انتشاراتی
و ترجمه روی آورده
و تلاش کردند که
در زمینه های ادبیات
بویژه در حیطه
داستان های کودکان
، ره گشای درهای
بسته گردند . این
شهروندان متعهد
به آرمان ها و آرزوهای
سوسیالیستی در
جریان سال های
سانسور و خفقان
ضد کمونیستی دهه
1360 و سپس دهه 1370 خورشیدی
، چون نمی توانستند
تشکل ها و ارگان
های سازمانی و
گروهی خود را داشته
باشند در نتیجه
به انتشار نوشتارهای
خود در نشریات
" آدینه " ، " جامعه
سالم " و دیگر مجلات
تخصصی مانند " نقد
نو " ، " صنعت حمل
و نقل " و... پرداختند
. این چپ های مارکسیست
قدیمی با ترجمه
و تلخیص تاریخ
صد ساله جنبش مارکسیستی
در جهان و ایران
( که اتفاقا بعد
از فروپاشی شوروی
و تبدیل چین به
یک کشور سرمایه
داری ، سردمداران
جمهوری اسلامی
بدون واهمه و ترس
از حضور بدیل اجازه
چاپ فراینده این
ترجمه ها و تلخیص
ها را می داد ) توانستند
به عامل موثر دیگری
در شکلگیری و احیای
موج جدید گرایشات
چپ – مارکسیستی
در دانشگاههای
ایران تبدیل گردند
. به کلامی دیگر
، دانشجویان مارکسیست
پس از حدود صد سال
از آغاز جنبش کارگری
و کمونیستی در
ایران قادر گشتند
دوباره طیف گسترده
ای از فعالیت ها
و آثار معتبر مارکس
، انگلس ، گرامشی
، هوشی مینه ، چه
گوارا و... را از
یک سو و روشنفکران
تاریخ جنبش کمونیستی
ایران از غفارزاده
، حیدرعمواوغلی
، سلطان زاده و
... گرفته تا تقی ارانی
، پیشه وری و... را
بخوانند .
25 – زندگی اجتماعی
چپ های مارکسیست
در سال های حکومت
اصلاح طلبان ( 1384
– 1376 ) به چندین علت
دیگر رونق یافته
و غنی تر گشت که
در اینجا به اهم
آنها اشاره می
کنیم :
- به غیر از وجود
رو به رونق رسانه
های چاپی که در
آنها مارکسیست
های نسل ماقبل
از انقلاب فرصت
یافتند که مقولات
مربوط به جنبش
مارکسیستی را به
بحث گذاشته و در
اختیار مارکسیست
های جوان دانشگاهها
بگذارند ، احیای
کانون نویسندگان
ایران و برگزاری
مجمع عمومی آن
نیز در این دوره
در رشد گرایشات
مارکسیستی در دانشگاهها
بین جوانان نقش
خوبی ایفا کرد
. چندین بار در این
زمان بیانیه هائی
از موضع عمومی
برابری طلبی و
آزادیخواهی از
سوی کانون نویسندگان
منتشر شد که به
رشد فکری و گسترش
دیدگاههای مارکسیستی
بین دانشجویان
کمک کرد . نباید
تصور کرد که کانون
نویسندگان یک نهاد
مارکسیستی و یا
حتی سوسیالیستی
بود . ولی افراد
فعالی از جنبش
چپ – مارکسیستی
که در کانون فعال
بودند ، در این
دوره فرصت پیدا
کردند که با مصاحبه
ها و نوشته های
خود هر از چند گاهی
نظرگاه ها و چشم
اندازهای سوسیالیستی
را در متن رسانه
های صوتی ، چاپی
، و بصری قرار داده
و با دانشجویان
ارتباط برقرار
سازند
- بدون تردید ، عمومی
تر شدن اینترنت
و ورود این رسانه
همراه با رواج
رسانه بصری ماهواره
در فضای سیاسی
ایران د راین مدت
باعث گشت که جوانان
ایران که دارای
گرایشات مارکسیستی
بودند ، با ارگان
ها و سایت های تشکل
ها ، سازمان ها
و احزاب مارکسیست
ایران که در خارج
از مرزهای ایران
استبداد زده فعالیت
داشتند ، آشنا
گشته و به مخاطب
خاص آنها تبدیل
گردند . به جرات
می توان اذعان
کرد که در این دوره
، دانشجویان جوان
که صرفا با پژوهش
های مستقل خود
به کسب اندیشه
ها و افق های مارکسیستی
و سوسیالیستی نایل
آمده بودند ، ناگهان
از طریق اینترنت
با سازمان های
متنوع چپ – مارکسیستی
ایرانی برون مرزی
که تا آن زمان
" اسطوره های دور
از دسترس " ، غیر
واقعی و غیر قابل
شناسائی در ایران
بودند، ارتباط
برقرار سازند
.
- رواج وبلاگ نویسی
در بین دانشجویان
دانشگاههای ایران
در این دوره که
در زیست سیاسی
و فعالیت های اجتماعی
چپ – مارکسیستی
آنها نقش قابل
توجهی ایفا کرد
، یکی از اثرات
برجسته حضور اجتماعی
اینترنت در جامعه
ایران بود . شایان
ذکر است که وبلاگ
نویسی با اینکه
در کشورهای مرکز
شکل گرفته و رشد
یافت ، ولی هیچوقت
در زندگی سیاسی
و فرهنگی جوانان
کشورهای مرکز آن
تاثیر عمیقی را
که در کشورهای
پیرامونی در زیست
سیاسی و زندگی
اجتماعی جوانان
گذاشت ، نتوانست
به جا بگذارد . وبلاگ
نویسی امروز در
کشورهای پیرامونی
از مکزیک و کلمبیا
در آمریکای لاتین
گرفته تا کشورهای
ایران ، لبنان
، هندوستان ، نپال
و... نقش بزرگی در
اشاعه اندیشه های
رهائیبخش منجمله
دیدگاههای چپ
– مارکسیستی ، در
میان جوانان ایفا
می کند .
- یکی دیگر از پدیده
هائی که در زیست
سیاسی و زندگی
اجتماعی جوانان
متمایل به گرایشات
چپ مارکسیستی در
سال های اخیر تاثیر
گذاشته و در رشد
روبه جلوی آنها
نقش ایفا کرده
است ، برگزاری
مراسم بزرگداشت
روزهای مهم تاریخی
( مثل روز شانزده
آذر ، شانزده دی
و... ) از یک سو و بزرگداشت
مقام و موقعیت
افراد شاخص و بسیار
محبوب در تاریخ
مبارزاتی مردم
ایران ( مثل مصدق
، تختی ، فروغ فرخزاد
، صفرخان و.. ) از سوی
دیگر ، در فعال
نگاه داشتن جریانی
که مانع فراموشی
سرکوب ها هم دوران
رژیم پهلوی ها
و هم رژیم جمهوری
اسلامی است ، بسیار
موثر بوده و بصورت
غیر مستقیم در
گسترش اندیشه های
چپ عام در بین دانشجویان
نقش داشتند . مراسم
خاوران (گورستانی
در حاشیه تهران
که بسیاری از اعدام
شدگان سال های
1360 بویژه جانباختگان
کشتار 1367 ، در آنجا
خفته اند ) که توسط
مادران ، همسران
و خویشاوندان جانباختگان
تا این اواخر هر
سال دوبار در این
مکان برگزار می
گشت ، آگاهی جوانان
را از درجه ستم
گری و ماهیت ضد
سوسیالیستی جناح
های مختلف درون
حاکمیت اعتلاء
داده و آنها را
به مبارزه در راه
استقرار عدالت
اجتماعی با چشم
انداز سوسیالیستی
راغب تر ساخت .
26 – تعمیق شکاف بین
ثروت و فقر مخصوصا
در دهه های 1370 و 1380
یکی دیگر از علل
گرایش به اندیشه
های برابری طلبانه
چپ مارکسیستی در
محافل دانشگاهی
گشت . اساسا شکاف
اندازی و خصلت
قطب بندی کننده
سرمایه که سال
ها برای جوانان
یک مقوله ذهنی
بود ، در دهه 1380 به
شکلی کاملا عینی
به آنها تضادهای
طبقاتی را نمایان
و آشکار ساخت . در
صد بسیار بزرگی
از جوانان که در
فردای پایان تحصیلات
دانشگاهی دورنمای
شغلی مناسب و امنی
را برای خود متصور
نگشته و امر بیکاری
مزمن و فراگیر
را لمس کردند ،
بیش از پیش متوجه
تعمیق تضادهای
طبقاتی و نابرابری
ها گشتند .
بعد از انتخاب
احمدی نژاد به
ریاست جمهوری در
سال 1384 ، دانشجویان
که خود را از توهم
وعده و وعید های
دولت خاتمی رها
ساخته بودند ،
متوجه شدند که
این دفعه احمدی
نژاد موفق شد بخش
بزرگی از خرده
بورژوازی سنتی
و تهیدستان شهر
و روستا را با طرح
برنامه های توهم
انگیز پوپولیستی
" عدالت اجتماعی
" ، " دولت مهرورزی
" و.... به سوی حمایت
از خود و نظام جمهوری
اسلامی سرمایه
جذب کند .
ولی دیری نگذشت
که دانشجویان سوسیالیست
با خوشحالی متوجه
شدند که بخش بزرگی
از تهیدستان ،
کارگران و خرده
بورژوازی بویژه
در شهرها ، به ماهیت
وعده و وعیدهای
دولت مهرورز پی
برده و از توهم
بیرون آمده اند
. این توهم زدائی
در بین فرودستان
و کارگران ، دانشجویان
چپ گرا را در گسترش
اندیشه های سوسیالیستی
خود در بیرون از
صحن دانشگاه راغب
تر ساخت . زیرا این
دانشجویان شاهد
این امر گشتند
که اگر برای روشنفکران
، زنان و خود دانشجویان
طرفداران خاتمی
حداقل پنج تا شش
سال طول کشید تا
از توهم بیرون
آمده و علنا " عبور
از خاتمی " را مطرح
کنند ، برای کارگران
و تهیدستان فقط
دو سال طول کشید
که گسترش وحشتناک
فقر ، گرانی و بیکاری
سال های 2008 -2006 را حاصل
سیاست های سرمایه
دارانه ، روند
فلاکت بار خصوصی
سازی بدانند . آگاهی
دانشجویان از توهم
زدائی بین کارگران
به قدری فراگیر
گشت که شعارهای
برخی از تجمعات
آنان به سمت بیان
خواسته های طبقه
کارگر و دیگر زحمتکشان
پیش رفت . البته
ارتباطات متعدد
برخی از فعالین
تشکل های کارگری
با دانشجویان مارکسیست
در انتخاب و بیان
این خواسته ها
بسیار موثر افتاد
. امروزه با اینکه
دولت ضد کارگری
جمهوری اسلامی
تلاش می کند که
از حرکت کارگران
در راستای تشکل
یابی و پی گیری
خواسته های صنفی
خود با اعمال سرکوب
، ارعاب ، دستگیری
و آدم ربائی جلوگیری
به عمل آورد ، ولی
بررسی گزارشات
وبلاگ نویسان دانشجوئی
متعلق به گرایشات
چپ مارکسیستی نشان
می دهد که دانشجویان
در گستره مقاومت
و مبارزات سازماندهی
شده تشکل های کارگری
شرکت فعال دارند
.
جمبند یها و نتیجه
گیریها
27-اوضاع سیاسی
و اجتماعی کنونی
ایران ، تضادها
و تنش های طبقاتی
موجود و رشد آنها
در نقاط مختلف
و در بین اقشار
گوناگون مردم ،
در بین کارگران
، زنان و دانشجویان
همراه با تظاهرات
و اعتراضات وسیع
و متنوع آنان با
توجه به این امر
که امروزه در هیچ
کشوری در خاورمیانه
و حوزه اقیانوس
هند جنبش کارگری
مستقل کارگری و
جنبش چپ – مارکسیستی
در بین دانشجویان
به اندازه ایران
وسیع ، فراگیر
و مستقل از دولت
نیست ، شرایطی
در درون ایران
بوجود آورده که
همنوائی ، همکاری
و اتحاد عمل بین
کلیه جریانات مارکسیستی
ایرانی برون مرزی
را به یک ضرورت
مهم سیاسی تبدیل
کرده است .
هم اکنون حاکمان
و صاحبان قدرت
با استمرار روش
های ضد کارگری
و ضد ملی و اعمال
قوانین برآمده
از امت گرائی ولایت
فقیه نه تنها بصورتی
گسترده و خطرناک
مدافعان برابری
، آزادی ، حق تعیین
سرنوشت و استقرار
حاکمیت ملی را
سرکوب می نمایند
بلکه درخواست های
مسالمت آمیز و
معیشتی آحاد جامعه
، بویژه کارگران
و دانشجویان و
زنان را نادیده
گرفته و یا آنها
را سانسور می کنند
. آنها مشخصا در
چهار سال گذشته
( 2008 – 2004 میلادی ) از سازمان
یابی تشکل های
کارگری ، دانشجوئی
و زنان با خشونت
آشکار و پنهان
ممانعت کرده ،
بدون توجه به باورهای
مذهبی و فرهنگی
اقشار مختلف مردم
بر اعمال آموزش
های جمهوری اسلامی
( که چیزی غیر از
یک دیدگاه خاص
سرمایه داری نیست
) اصرار می ورزند
و شکل خاصی از نهادها
و سازمان های اقتصادی
و اجتماعی را که
همگی به ضرر بخش
های وسیع جامعه
هستند تشکیل می
دهند . این حاکمان
در سی سال گذشته
بویژه در بیست
سال اخیر ، نابرابری
های طبقاتی ، ملی
و جنسی را در ابعاد
گوناگون به نفع
نظام جهانی سرمایه
و نهادهای فلاکت
بارش ( بانک جهانی
، صندوق بین المللی
پول و .... ) بسط داده
و با تحریف تاریخ
مبارزاتی مردم
ایران در جهت رواج
اغتشاش فکری بین
جوانان گوی سبقت
را از حامیان و
ایدئولوگ های رژیم
پهلوی ها ربوده
اند . حاکمان مستبد
درآمدهای کلان
از فروش منابع
ملی را در راستای
افزایش رفاه و
زندگی پر از عزت
و جلال " آقایان
و آقازاده های
" هیئت حاکمه و
به زیان نیروهای
کارو زحمت که تحقیقا
85 در صد جمعیت ایران
را تشکیل می دهند
، هزینه می کنند
.
28 – این وضعیت همراه
با توهم زدائی
در اذهان و افکار
عمومی و افزایش
عدم رضایت عمومی
از حاکمان و صاحبان
قدرت ، موجبات
تعمیق شکاف بین
دولت با مردم را
فراهم ساخته است
– در یک کلام ، توده
های مردم بویژه
کارگران و دانشجویان
خواست تغییر
و دگردیسی را در
محاورات روزانه
خود مطرح می کنند
و با گذشت زمان
و افزایش سرکوب
، بیکاری و تورم
دامنه و گستره
این خواسته وسعت
بیشتری می گیرد
. در حال حاضر ، مردم
ایران همراه با
روندهای متحول
جهانی بیش از پیش
آزادی ، حاکمیت
ملی و استقرار
از محور نظام سرمایه
را مطالبه می کنند
و به حکم تجربه
و آزمون های تاریخی
، تحقق این اهداف
را منوط به سازماندهی
یک بدیل مناسب
عملی می دانند
. آنها از چالشگران
و فعالین چپ مارکسیست
و طرفداران حق
تعیین سرنوشت و
استقرار حاکمیت
انتظار دارند که
هر چه زود تردر
جهت تعبیه یک بدیل روشن
و قابل اتکا برای
تشکل و سازماندهی
این نیروی بزرگ
متعلق به کار و
زحمت را در ایران
آغاز کنند .
29 – بدون تردید ضرورت
همنوائی ، همکاری
و اتحاد عمل و حتی
وحدت های سازمانی
و تشکیلاتی بین
فعالین و چالشگران
ایرانی ضد نظام
جهانی سرمایه که
با کلیت جمهوری
اسلامی سرمایه
خط کشی نمایان
دارند ، همواره
مد نظر بوده و در
سی سال گذشته مخصوصا
در ده سال گذشته
، تلاش هائی نیز
صورت پذیرفته است
که قابل تحسین
می باشند . اما این
تلاش ها به خاطر
موانع و عواملی
که بحث درباره
آنها می تواند
رهگشا باشد ، عملا
حاصلی در بر نداشته
اند . به نظر نگارنده
این موانع و عوامل
همراه با محدودیت
های متعدد که علیرغم
همه ضرورت ها امر
همنوائی ، همکاری
و اتحاد در درون
خود نیروهای چپ
مارکسیستی را از
یک سو و بین کلیه
طیف چپ مارکسیستی
و طیف های مختلف
طرفدار حق تعیین
سرنوشت و حاکمیت
ملی را از سوی دیگر
معوق گذاشته اند
، باید مورد بررسی
و بحث قرار گیرند
. در شماره های آینده
این نشریه ، چند
و چون این عوامل
و محدودیت ها به
طور مبسوط و جامع
مورد بررسی قرار
خواهد گرفت. زیرا
بدون برطرف ساختن
این محدودیت ها
و موانع و ایجاد
یک بدیل مردمی
تحت رهبری متشکل
، از خود گذشته
، پیشرو و مورد
اعتماد توده های
وسیع مردم ، امکان
آزادی بشریت زحمتکش
ایران هم از زیر
یوغ جمهوری اسلامی
سرمایه در ایران
و هم از محور فلاکت
بار نظام جهانی
سرمایه نمی تواند
میسر گردد .
30 – ولی همنوائی
، همکاری و اتحاد
جریانات چپ مارکسیستی
و همکاری آنها
با نیروهای طرفدار
استقرار حاکمیت
ملی (که به
روشنی با نظام
جهانی سرمایه ازیک
سو و جمهوری اسلامی
سرمایه از سوی
دیگر ، هم در عمل
و هم در حرف مرزبندی
کرده اند ) می تواند
امکان ایجاد و
رشد چنین رهبری
متشکل را تضمین
سازد .
31 – اکنون پس از سی
سال استبداد ،
رژیم اسلامی سرمایه
در رکود اقتصادی
فلاکت بار و نزدیک
به بحران کامل
( تورم ، بیکاری
، گرسنگی و... ) فرورفته
و خود را در مقابل
امواج خروشان اعتراضات
عظیم و فراگیر
کارگری ، جنبش
های برابری طلبانه
دانشجوئی و کمپین
های زنان ایران
عاجز یافته و دوباره
به آخرین حربه
خود یعنی سرکوب
مردم توسل جسته
و برای بقای خود
این دفعه به دامن
" مافیای نظامی
– اقتصادی " رژِیِم
که مهره اصلی نظام
جهانی سرمایه و
پروسه فلاکت بار
گلوبولیزاسیون
و خصوصی سازی در
ایران است ، پناه
برده است .
32 – بدین خاطر کانون
های مربوط به چپ
های مارکسیست چه
در داخل ایران
و چه در خارج از
ایران همراه با
حلقه های مترقی
، برابری طلب و
طرفداران استقرار
حاکمیت ملی باید
به این امر مثبت
و امیدوار کننده
توجه کنند که به
همت استقامت و
پایداریشان در
برابر تعرضات و
تبلیغات مسموم
کننده حامیان و
ایدئولوگ های سرمایه
داری جهانی و سرکوب
رژیم جمهوری اسلامی
امروز امواج فراگیر
تنش ها و اعتراضات
جنبش های کارگری
، سوسیالیستی ،
زنان و... شرایط ابراز
وجود و ایجاد تشکل
های پیشرو و مورد
اعتماد را فراهم
ساخته است .
در نتیجه ، به نظر
نگارنده ، نیروها
و جریانات مارکسیستی
ایران و دیگر نیروهای
پیشرو بیش از هر
زمانی در بیست
سال گذشته می توانند
راحت تر و با آسودگی
خاطر منافع سیاسی
و خواسته های اقتصادی
و اجتماعی کارگران
و دیگر زحمتکشان
ایران را به منافع
تنگ تشکیلاتی ،
دغدغه های گذشته
گروهی و عادات
نکوهیده سکتاریستی
ترجیح داده و خود
را بعد از یک " خانه
تکانی " موثر و
جدی برای برپائی
یک ستاد رهبری
دسته جمعی آماده
سازند .
پایان
....