عبور از وادی "آه"- درنگی بر مقاله آقای شالگونی

رهام تيرداد

کپنهاگ

 

آقای شالگونی نوشته اند" قبل از هر چيز بايد اعتراف کنم که من يک کمونيست هستم و... همچنين بايد اعتراف کنم که در مرگ آيت الله منتظری از ته دل عزادارم." * دو گزاره ظاهرا نا همخوان کنار هم نشسته اند تا تاثر يکی از چپ های شناخته شده ايران را بيان کنند.من نيز کمونيستم ونيز از در گذشت آيت الله منتظری متاسف وعزادارم. اما بيش از آن خوشحالم که کليشه هايی که گاهی به آيه واره هايی در ذهن وزبان چپ تبديل شده اند شکسته می شوند. خوشحالم که سير حوادث ورخ داد ها برخی از چپ های صادق را به ارزيابی مجدد از پديده ها - اگر چه شرمگنانه- می کشاند. خوشحالم که وادی سياه وسفيد دگم های دهه ها فرو می ريزد وطراوت وتازگی نگاهی نو به عرصه هستی تولد می يابد. اوج اظهار نظر آقای شالگونی در ابراز عزاداری برای آيت الله منتظری نيست، بلکه در شکستن شجاعانه حصارهايی از انديشه است که می دانم فغان بسياری ازهمراهانش را نيز بر خواهد آورد.

 

آقای شالگونی به مبتدای تازه ای در نگاه به پديده ها رسيده است. مبتدايی که از ديالکتيک عينی هستی مايه می گيرد ودر فرايند خود به دريافت نوينی از شعار ی که هميشه لقلقه زبان چپ است ، يعنی " تحليل مشخص از شرايط مشخص" می انجامد. اين نگاه با فاصله گيری از دگم های درهم تنيده دهه ها وبا دوری از ذهنيت های بسته ، در سرشتی فازی ، رها از ديدگاه مکانيکی در تحليل پديده ها ، پا به درون واقعيت می گذارد وبر آن سر است تا اسرار تحول واقعی را نه از دل برنامه ها وتزهای صرفا نظری که از دل واقعيت عينی بيرون کشد. به گمان من باز انديشی در کنش فردی وگروهي، تعمق درسير حوادث ساليان اخير، عدم کاميابی برنامه های طرح شده، ناتوانی در ارتباط با قلب تپنده جامعه ، همه وهمه سبب شده است تا نطفه های جديدی از تفکر در چپ شکل بگيرد..رهايی از آيه واره ها، تفکيک انحلال طلبی در آستان امپرياليسم وارتجاع با تحول خواهی عميقا انقلابی در راستای ايجاد تغييرات بنيادی در خويش ، در گروه ، در جامعه ودر جهان وبکار گيری متدلوژی عميقا انقلابی مارکسيسم وتجهيز به آخرين دست آوردهای علمی وفلسفی روز می تواند همان مشعل فروزانی باشد که چپ در کل واکثر چپ به اصطلاح راديکال بدان نياز مبرم دارد.آقای شالگونی خوشحالم که راه را درست آمده ايد حتی اگر برچسب های ناچسبی هم نثارتان گردد.

r_tirdad@yahoo.com