همصدا با زنان جهان، با صدايى رسا عليه ستم جنسى روز جهانى  زن را گرامى داريم

امسال در "روز جهانی زن"  با صدايی رسا عليه ستم جنسی و سرکوب، هم صدا با همه ی زنان جهان، شرکت می کنيم. مراسم 8 مارس به يمن مبارزات آزادی خواهانه ی مردم  و با پايداری و جسارت زنان، امسال نيز چون سال گذشته، حتی  در ابعادی وسيعتر و علنی تر،  به خيابان ها و تالار های عمومی راه مي يابد.

جز چند سالی،  در فاصله ی  تثبيت حکومت های  استبدادی در هر دو دوره ی  پهلوی  و جمهوری اسلامی، زنان مجاز به برگزاری علنی و رسمی اين روز جهانی در ايران  نبوده اند. هر دو رژيم آزادی ستيز تلاش کردند تا روزهای ديگری را به جای  روز زن تحميل کنند. بازماندگان رژيم گذشته حتی اکنون در قالب اپوزيسيون نيز تلاش می کنند تا روز ديگری را به عنوان روز زن رايج  کنند تا زنان ايرانی را از ميارزات  مشترک و مترقی جهانی دور نگاه دارند. اما زنان ايرانی نشان داده اند که درست به جهت جهانی بودن اين روز و مبارزه  و همبستگی فراملی عليه ستم جنسی، که معنای روز زن است، 8 مارس  را روز خود می دانند.

 

مراسم اين روز به جهت علنيت بی سابقه اش پس از اولين 8 مارس پس از انقلاب،  امسال از چشم رسانه های بين المللی نيز پنهان نمی ماند. حتی رسانه های داخلی هم نمی توانند  بی اعتنا بمانند. 8 مارس امسال و برگزاری علنی و اعتراض آميز آن به همه  نشان خواهد داد که جنبش بيداری  زن ايرانی که ثمره ی مبارزات مستقل خود آنان است، ديگر سر باز ايستادن ندارد. برگزاری مراسم روز زن در اشکال متنوع خود نشان از اعتماد به نفس و موقعيت تهاجمی اين جنبش در مقايسه با سال های گذشته دارد. 8 مارس امسال نويد دهنده ی وجود و رشد سازمان های زنان در اشکال گوناگون خود در شرايط کشوری استبداد زده است.

 بايد از تريبون هایی که در اين روز به وجود می آيند سود جسته و اهميت جنبش زنان را به عنوان يکی از نيروهای عمده در معادلات سياسی ايران به همگان يادآوری کنيم و درست به همين جهت بر استقلال جنبش بيداری زنان پای فشاريم. اين جنبش تنها در استقلالش از دولت و مراکز قدرت داخلی و جهانی است که می تواند نقش واقعی و در خور خود را در رهايی زنان از  نابرابری ها و گسترش و تعميق دمکراسی در ايران بازی کند.

 

اکنون ديگر همه در جهان از قصاوت سران زن ستيز و سرکوب سيستماتيک زن در ايرانٍ جمهوری اسلامی آگاهند. اين آگاهی و انزجار افکار عمومی مردم جهان  کار را به آن جا کشاند که اتحاديه اروپا نيز سرانجام  پس از سال ها فشار پيگيرانه ی زنان فعال و سازمان های  اپوزيسيون در خارج  و اوج گيری مبارزات و اعتراضات زنان در داخل کشور، چاره ايی جز مشروط کردن معاملات اقتصادی خود با دولت ايران به اصلاحاتی در زمينه ی مسايل حقوق بشر و به ويژه  زنان نديد. يکی از شروط اتحاديه اروپا پيوستن ايران به کنوانسيون جهانی رفع تبعيض از زنان است. هر چند که واليان فقه پيوستن به اين کنوانسيون را حرام می دانند و مفاد اين معاهده ی جهانی از اساس با قوانين جمهوری اسلامی مغايرت دارد و پيوستن بدون قيد و شرط به معنای  الغای  کليه ی قوانين اسلامیٍ مربوط به قصاص و خانواده و حقوق فردی است، اما بی شک مي توان از فرصت ايجاد شده  برای سازمان يابی علنی حول خواستٍ برابر حقوقی و ارتقا آگاهی بخش وسيع تری از زنان ايران سود جست.  بی شک پيوستن به اين کنوانسيون خواست اکثريت عظيم زنان ايرانی است. اتحاديه اروپا نيز به اتکای اين خواست به طرح موضوع پرداخته است. اما تجربه به ما نشان می دهد که صاحبان قدرت و سرمايه برای تقسيم سود و منافع همواره با هم به توافق می رسند.  بدون فشار از پايين و به بيان درآوردن آن در قالب های گوناگون و متناسب با امکانات، شروط اتحاديه اروپا هم به فراموشی سپرده خواهد شد.

 

 جنبش زنان ايران امروز با قامتی استوار و به اتکای خواست نيمی از جامعه ی جوان ايران از آن ميزان از توانايی و اعتماد به نفس برخوردار است که با به ميان کشيدن عمده ترين خواست های مشترک زنان، نظام و فرهنگ مرد سالارانه ی حاکم بر مردم و حکومت زن ستيز جمهوری اسلامی را با يکی از وسيع ترين و بزرگترين چالش های حيات خود روبرو کند.  با به کارگيری اشکال نوين مبارزاتی و سودجويی خردمندانه و متکی به خود از شرايط ويژه ی منطقه و ضعف بی سابقه ی حکومت، می توان روند دستيابی به حقوق برابر زنان را  شتاب بخشيد.

 

جمهوری اسلامی بزرگترين مانع در راه مبارزه ی هم جانبه و توده ايی با فرهنگ مردسالارانه و خرافه پرستی است. جمهوری اسلامی بزرگترين مانع سازمان يابی گسترده و آزادانه ی زنان در راه پايان بخشيدن به ستم جنسی است. جمهوری اسلامی سرسخت ترين دشمن آزادی های فردی و حق انتخاب است. اما جمهوری اسلامی اکنون در بحرانی ترين دوره های حکومت خود به سر می برد. جمهوری اسلامی ديگر در جغرافيای سياسی امروز جهان جا و معنايی ندارد. زنان ايران با شدت بخشيدن به اعتراضات  خود می توانند در از ميان برداشتن  اين مانع،  نقشی کليدی و تعيين کننده ايفا کنند.

 

 

كميته مركزي سازمان كارگران انقلابي ايران (راه كارگر)

سه شنبه 14 اسفند 1381 و 4 مارس 2003