فاشیسم دیگری در راه نیست، به فاشیسم حاکم گردن نگذارید!

 

    مرحله ی اول نهمین "انتخابات" ریاست جمهوری با دوره های قبل دو فرق چشم گیر داشت. اول این که شارلاتانیسم در تبلیغات کاندیداها حتی با معیارهای جمهوری اسلامی بی سابقه بود. همه ی کاندیدا ها- و از جمله کاندیداهای به اصطلاح "اصول گرا" -  سعی کردند به نحو بسیار زننده ای خود را با مردم هم صدا نشان بدهند. آنها روی بخش قابل توجهی از اعتراضات و مصیبت های مردم انگشت گذاشتند و پذیرفتند که مردم حق دارند. دوم این که تقلب در انتخابات چنان رسوا کننده بود که حتی فریاد "خودی ها" هم بلند شد. تردیدی نمی توان داشت که هیچ یک از این دو حادثه بدون رضایت و حتی سازمان دهی دستگاه ولایت نمی توانست اتفاق بیفتد.

    هر تفسیری که در باره ی اهداف سازمان دهندگان این دو حادثه داشته باشیم، باید بپذیریم که اولآ آنها از گسترش نارضائی ها و اعتراضات مردم و مخصوصآ از عدم شرکت آنها در انتخابات وحشت داشتند و ثانیآ می دانستند که بدون تقلب در انتخابات نخواهند توانست به نتایج مطلوب شان برسند. پس ناگزیر بودند به شیوه ی سلطان سابق، به مردم بگویند "صدای انقلاب تان را شنیدیم" و در همان حال برای مقابله  با پیشروی مردم، با اعلام حکومت نظامی، شبح سرکوب را بالای سر مردم نگهدارند.

       مرحله ی اول انتخابات نشان داد که جمهوری اسلامی در وضعیتی نیست که بتواند به سرکوب توده ای گسترده ای دست بزند، اما در عین حال نشان داد که در مقایسه با اپوزیسیون آویزان از قدرت و ویلان در پیرامون قدرت، بسیار زیرکانه تر عمل می کند، اپوزیسیونی که اعتقادی به مردم ندارد و با اولین بلوف دستگاه ولایت به زیر عبای یکی از رسواترین رهبران نظام ولایت فقیه پناه برده است.

    آنهائی که یک شبه حتی توخالی ترین شعارهای اصلاح طلبی خودشان را نیز به فراموشی سپرده اند و  از ترس فاشیسم به "اعتدا ل گرائی" رفسنجانی پناه می برند، نقدآ  آب تطهیر برسرهمین فاشیسم حاکم می ریزند. اگرانکارصریحِِ نه فقط حق حاکمیت، بلکه حق انتخاب ساده مردم درزندگی روزانه شان و حتی لباس پوشیدن شان، فاشیسم نیست پس چیست؟ اگرزنجیره ی بی پایان قتل های زنجیره ای و غیر زنجیره ای ، قتل عام چندین هزار زندانی سیاسی در عرض چند روز، تحقیر روزمره ی زنان کشورو تبدیل آنها به شهروندان درجه دوم و بی حقی سیاسی میلیون ها ایرانی غیرمسلمان و حتی غیر شیعه ، فاشیسم نیست پس چیست؟ اگر محکوم کردن نزدیک به هشتاد در صد جمعیت کشور به فقری خرد کننده وذلت بار ، بریدن زبان فعالان کارگری به جرم تلاش برای ایجاد تشکل مستقل  و محروم کردن اکثریت کارگران از هر نوع پوشش قانون کار، فاشیسم نیست پس چیست؟

    می گویند فاشیسم خشن تر از این هم ممکن است. اما اشتباه می کنند. اگر تیغ ولایت فقیه می برید، بی تردید خشن تر عمل می کرد. "رأفت آسلامی" آنها نیست که به این حد قانع شان می کند، ایستادگی و مبارزات مردم است که تیغ شان را کند کرده است. جمهوری اسلامی اکنون شکننده تر از آن است که بتواند به سرکوب توده ای خشن تری متوسل بشود و مردم بیشتر ازآن جلو آمده اند که به آسانی بشود مانند گذشته مرعوب شان کرد. می گویند درهرحال ، رفسنجانی دربرخورد با مردم معتدل ترازاحمدی نژاد است و عاقلانه تر ازاو می تواند با آمریکا کنار بیاید. اما فراموش میکنند که رئیس جمهوربدون رضایت رهبر حتی نمی تواند یک پاسبان به درخانه کسی  بفرستد تا چه رسد به مذاکره با آمریکا. همچنین فراموش می کنند که احمدی نژاد فقط یکی از پادوهای روحانیت حاکم بوده است و رفسنجانی یکی از ستون های این رژیم جهنمی در همه ی سرکوب ها و مصیبت آفرینی های آن.

    زنان ومردان آزادی خواه وبرابری طلب ایران! 

به نیروی جمعی تان ، به اثر گذاری اقدام وسازمان یابی مستقل خودتان باور داشته باشید. به فاشیسم حاکم گردن نگذارید. انتخاب میان "بدتر" و "بدترین" شایسته ی شما نیست. بالماسکه ی انتخاباتی این رژیم جهنمی را تحریم کنید.

 

سرنگون باد جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم

 

کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران- راه کارگر

اول تیر ماه 1384 -22 ژوئن 2005