بیانیه کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران – راه کارگر

درمورد خروج از" کمیته اتحاد عمل برای دموکراسی"

 

بدین وسیله اعلام می کنیم که سازمان کارگران انقلابی ایران- راه کارگردیگردر" کمیته اتحاد عمل برای دموکراسی" شرکت ندارد." کمیته اتحاد عمل برای دموکراسی" شکلی ازائتلاف سیاسی میان سازمان اتحاد فدائیان خلق، حزب دموکرات کردستان ایران و سازمان مابود که ازاسفند  1374( مارس 1996) برپایه ی نکات مورد قبول هرسه سازمان به وجود آمده بود. نکات مورد توافق به شرح زیربودند:

 

1-- سرنگونی  رژیم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از تمامی اشکال و تاکتیک های مبارزاتی.

2-- استقرار نظامی دموکراتیک و مردمی در شکل جمهوری با انتخاب آزادانه اکثریت مردم ایران.

 3-- تامین آزادی های سیاسی و حقوق دموکراتیک و مدنی مردم به کامل ترین شکل آن.

 4--تامین حقوق ملی خلق های تحت ستم ایران- آذربایجانی ها، کردها، بلوچ ها، عرب ها و ترکمن ها بر اساس به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت خود در سرزمین های محل زندگی آنها.

5-- جدائی کامل دین از دولت و آزادی همه ادیان و مذاهب و عقاید.

 6-- لغو هرگونه تبعیض جنسی و تامین برابری حقوق زنان با مردان در همه عرصه ها.

7-- تامین حقوق و ارتقاء سطح زندگی کارگران و زحمتکشان و تضمین حق تشکل مستقل  و حق اعتصاب.

8       --  تامین حق حاکمیت مردم ایران در مناسبات بین المللی و مخالفت با هر گونه مداخله ی خارجی.

 

نگاهی به این مواد هشتگانه تردیدی نمی گذارد که " کمیته اتحاد عمل برای دموکراسی" برپایه یک پلاتفرم دمکراسی کاملاً حداقلی شکل گرفته بود وهیچ اشاره ای به سوسیالیسم درآن وجود نداشت. ولی سازمان ما که تعهد به پیکارطبقاتی کارگران وزحمتکشان را بنیادهویت خود می نگرد وبرضرورت مبارزه ی ازهمین امروزبرای سوسیالیسم تاکید دارد، نه تنها مشکلی در این همکاری نمی دید بلکه آن را علیرغم همه ی محدودیت هایش مفید می دانست. به دلیل این که ما مبارزه برای دموکراسی را جزئی ازپیکارسوسیالیستی می دانیم و می کوشیم ضمن تاکید برهویت و وظایف سوسیالیستی خودمان، درصورت امکان با همه طرفداران دموکراسی در این حوزه همکاری کنیم. بعلاوه اتحاد عمل با حزب دمکرات، یعنی قدیمی ترین حزب خلق کرد و قدیمی ترین حزب برخاسته ازملیت های زیرستم ایران، ازنظرما تاکیدی بود براهمیت و حساسیت حق تعیین سرنوشت ملی درپیکاردموکراسی درکشورچند ملیتی ما.

  اما مشکل همکاری در" کمیته اتحاد عمل برای دموکراسی" هنگامی شروع شد که رهبری حزب دموکرات درقبال طرح های جهان خوارانه ی آمریکا آشکارا موضعی درپیش گرفت که از نظرما مطلقاً نمی تواند با دموکراسی سازگارباشد. دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران آقای مصطفی هجری درپیام تبریک به جرج بوش به مناسبت انتخاب مجدداوبه ریاست جمهوری، صراحتاًخواهان مداخله ی آمریکابرای استقراردموکراسی درایران شد. این جززیرپا گذاشتن آشکارماده 8 پلاتفرم " کمیته اتحادعمل برای دموکراسی" معنائی نداشت. به همین دلیل ما بلافاصله هرنوع اقدام مشترک با حزب دموکرات کردستان را به حالت تعلیق درآوردیم و درچندین دیداربا رهبری آن سعی کردیم اولاً معنا وابعاد تغییرسیاست آنها رااززبان خودشان بشنویم وثانیاً نظرمان را درباره ی ناسازگاری چنین سیاستی با دموکراسی، حق حاکمیت مردم ایران و همچنین ماده 8 پلاتفرم " کمیته اتحاد عمل برای دموکراسی" به آنها توضیح بدهیم. درجریان این گفتگوها- که درفضای دوستانه ای صورت گرفتند- کاملاً روشن شد که رهبری حزب دموکرات کردستان طرح ها ومداخلات آمریکا رابرای پاگرفتن دموکراسی درایران و خاورمیانه مفید ولازم ارزیابی میکند وبنابراین حداقل شرایط لازم برای همکاری درراستای دموکراسی میان ما وجود ندارد.

        لازم به یادآوری است که ما این ارزیابی مان را با سازمان اتحاد فدائیان خلق نیزدرمیان گذاشته ایم ولی آنها با سیاست جدید حزب دمکرات مشکلی ندارند و بنابراین ادامه ائتلاف ما با آنهادرچهارچوب " کمیته اتحاد عمل برای دمکراسی " نیز ناممکن شده است.

در همین فرصت لازم است برای رفع هرنوع ابهام ، یک باردیگربرچند نکته تاکید کنیم:

 

1-                  باادامه موجودیت جمهوری اسلامی، بی حقی عمومی،فلاکت،نابرابری،تاریک اندیشی و فساد درکشورما همچنان ادامه خواهد یافت وهرروزی که برعمراین رژیم افزوده  شود مصیبت های مردم ایران نیز فزونی خواهد گرفت. بنابراین ، مبارزه قاطع برای براندازی جمهوری اسلامی مبرم ترین و تعطیل ناپذیرین وظیفه طرفداران آزادی و برابری و حق حاکمیت مردم ایران است. وهرکس که ازاین حقیقت طفره می رود فقط بی اعتقادی اش به دموکراسی و ترس اش از انتخاب مردم را به نمایش می گذارد.

2-                  براندازی جمهوری اسلامی گرچه شرط لازم وحیاتی شکل گیری دموکراسی است ولی به خودی خود به دموکراسی نمی انجامد. وحتی شرکت فعّال مردم درضدیت با استبداد نیزضرورتاً دموکراسی به بارنمی اورد. تجربه ی انقلاب سال 57 پیش روی ماست و شاهد گویای این حقیقت. دموکراسی با سازمان یابی مستقل بخش های مختلف مردم حول خواست ها و نیازهای خودشان پا می گیرد و با توده ای شدن و مستحکم تر شدن این سنگربندی های مستقل قابلیت بقا پیدا می کند. مطمئن ترین وکم هزینه ترین راه براندازی جمهوری اسلامی نیزباهمین سنگربندی های مستقل مردم گشوده می شود. آنهائی که میگویند مردم ایران به تنهائی و بدون کمک قدرت های خارجی نمی توانند جمهوری اسلامی را براندازند، بیش ازهرچیزدیگر، بی اعتقادی شان به مردم و اصول بنیادی دموکراسی را تبلیغ می کنند. چنین کسانی درپشت شعارهای  ضدیت با استبداد حاکم، شکل های دیگری ازقیّم مآبی برمردم را تدارک می بینند واگرخودشان هم وابسته به قدرت های خارجی نباشند، خواسته یا نا خواسته، قبح وابستگی به قدرت های خارجی راازبین می برند. فراموش نباید کرد که دموکراسی درساده ترین وکوتاه ترین بیان یعنی توانمند شدن مردم برای ِاعمال حق حاکمیت خودشان. به همین دلیل  منطق قیّم مآبی و حواله دادن مردم به نیروی نجات بخشی که ازپشت ابرها یااز بیرون مرزها می آید با پیکار دموکراسی غیرقابل جمع است.

3-                  اگرخوشامدن گوئی به مداخله ی قدرت های خارجی با دموکراسی غیرقابل جمع است، متوسل شدن به امپریالیسم آمریکا اعلام جنگ به منطق دموکراسی است. با نگاهی به تجربه ی همه ی پیکارهای دموکراسی درهمین شصت سال گذشته می توان دید که آمریکا بزرگ ترین دشمن دموکراسی وحق حاکمیت مردم دردنیای امروزماست. ازجمله درمنطقه ی خاورمیانه- که آمریکا درتمام این مدت حضوری فعال داشته ودر بخش بزرگی ازاین دوره حتی نیروی مسلط بوده- هرجا یک جنبش دموکراتیک ومردمی بیش ازحد معینی توده ای شده وپیشروی کرده، آمریکا را درمقابل خود دیده است. درتمام این دوره اکثررژیم های ارتجاعی و سرکوب گرخاورمیانه تحت حمایت همه جانبه امریکا بوده اند. درکشورخودمان نقش آمریکا رادرکودتای 28 مرداد 1332 فراموش نکرده ایم و نباید بکنیم. کودتائی که درتحکیم دیکتاتوری دوم پهلوی ها وبنابراین، درفراهم آوردن زمینه شکل گیری مصیبت جمهوری اسلامی نقش تعیین کننده ای داشت. بعضی ها می گویند این ها همه به دوره ی جنگ سرد تعلق دارند که آمریکا ناگزیر بود همه نیروهای ضد کمونیست را درمقابل اتحاد شوروی متحد کند. این استدلال خود به حد کافی رسواکننده است. اگرآمریکا واقعاً مدافع دموکراسی بوده، آیا نمی بایست درمقابل شوروی نیزبه جای حمایت ازرژیم های سرکوب گر،از دموکراسی حمایت کند؟ آیا می شود برای دفاع ازدموکراسی متحد ضد دموکراسی بود، آن هم به مدت نیم قرن و درسراسرجهان؟ اما نگاهی به مجموعه ی اقدامات آمریکا بعد از پایان جنگ سرد تردیدی نمی گذارد که دشمنی آن با دموکراسی ربطی به جنگ سرد ندارد. مثلاً درهمین همسایگی ما درافغانستان، بعد ازخروج نیروهای شوروی ازاین کشوردرسال 1989 نبود که آمریکا به قدرت گیری طالبان یاری رساند؟ آیا آمریکا نبود که در 1991 درعراق، از ترس پاگرفتن دموکراسی از پائین، عملاً دست صدام حسین را درسرکوب قیام تقریباً سراسری مردم بازگذاشت؟ و یعد، ازطریق یک محاصره ی اقتصادی وبمباران فرسایشی 12 ساله ودرنهایت، ازطریق یک اشغال نظامی جنایت کارانه، این کشور را به نابودی کشاند؟ آیا اکنون دردوره ی بعد ازجنگ سرد، پشتیبانی بی چون و چرای آمریکا ازجنایات اسرائیل و پشتیبانی آن از حکومت های فوق ارتجاعی و سرکوب گر درکشورهائی مانند عربستان سعودی، امارات متحد عربی وپاکستان را می توان نادیده گرفت؟ آیا می توان به نام دموکراسی، آمریکا را به مداخله درایران دعوت کرد تا شهرهای ما را هم به روز فلوجه و رمادی وبغداد بیندازد و یا مصیبت محاصره ی جنایت کارانه 12 ساله عراق را در کشورایران نیز تکرار کند؟  

4-                  منافع امپریالیسم آمریکا –هما نطور که با دموکراسی - با حق تعیین سرنوشت ملیت ها نیزعموماً درتضاد است. اگر حکومت آمریکا استثنائاً درجائی ازجنبش ملی خاصی پشتیبانی می کند، حتماً در پی استفاده ی ابزاری ازآن دربازی های منطقه ای است. بازی آمریکا با همین جنبش ملی کردهای عراق خود به حد کافی روشن گراست. آیا آمریکا نبوده که دردهه های گذشته چند باراین جنبش را دم تیغ حکومت های مرکزی عراق فرستاده ودرحساس ترین لحظه ها به آن خیانت کرده است؟ همین الآن نیز آمریکا با استفاده ابزاری ازاین جنبش بذردشمنی عمیقی میان کردها وعرب های عراق می پراکند که شرایط پای گیری دموکراسی را دراین کشور به نحو فاجعه باری دشوارتر خواهد ساخت. فراموش نباید کرد که حق تعیین سرنوشت ملی جزئی تفکیک ناپذیراز دموکراسی است و بدون دموکراسی عملاً نمی تواند معنائی داشته باشد. به همین دلیل، ناسیونا لیسم قومی – که با دامن زدن به دشمنی و نفرت میان ملیت های مختلف پا می گیرد – عملاً راه دستیابی به حق تعیین سرنوشت ملی را می بندد، نهادی شدن دموکراسی را ناممکن می سازد، جنبش طبقاتی کارگران وزحمتکشان را خفه می کند و همه ی افراد مردم را به سیاهی لشکرمنفعل و بی حق رهبران همه دان و همه توان تنزل می دهد. آینده ی ملیت های ایران و کشورهای دیگرمنطقه ی ما درهم زیستی داوطلبانه، دموکراتیک، دوستانه و صلح آمیزآنهاست، نه دررویاروئی ها و دشمنی های قومی.

5-                  راه کارگرهمچنان خود را متعهد به حق تعیین سرنوشت ملل وازجمله حق جدائی همه ی ملیت های ایران می داند واین راازلوازم حیاتی تاسیس دموکراسی وبه ویژه تحکیم هم بستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان درکشورچند ملیتی ما می نگرد. بازهم با صراحت اعلام می کنیم که ما مخالف جدائی طلبی هستیم وقاطعانه برای اتحاد داوطلبانه و دموکراتیک همه ی ملیت های ایران مبارزه می کنیم. ولی اتحاد داوطلبانه و دموکراتیک را بدون پذیرش حق جدائی و بدون پذیرش آزادی تبلیغات وتشکیلات همه جنبش های ملی دست نیافتنی می دانیم.

6-                  راه کارگرسنت مبارزاتی طولانی وظرفیت های دموکراتیک حزب دموکرات کردستان ایران را نادیده نمی گیرد وهمچنان امیدواراست وازاین حزب می خواهد که درسیاست جدیدش بازبینی کند وهرنوع خوشبینی به سیاست های قدرت های امپریالیستی ومخصوصاً امپریالیسم آمریکا را – که طرح های مصیبت باری برای کشور و منطقه ی ما دارد- کنار بگذارد. دریغ است حزبی با سنت ضد امپریالیستی و با هزاران مبارز جاتباخته راه آزادی ، نسبت به طرح های جهان خوارانه ی امپریالیستی چشم فرو بندد.

 

 

                                                زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

   

                                    کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران- راه کارگر

                                                9 تیرماه 1384 – 30 ژوئن 2005