دمکراسی و دیکتاتوری

ولادیمیر ایلیچ لنین

مترجم : صادق افروز

 

چندین شماره ای که از نشریه پرچم سرخ و وینا ، ارگان حزب کمونیست آلمان واتریش بدست ما رسیده   نشان می دهد که خائنین به سوسیالیسم – همان هایی که از جنگ وحشیانه امپریالیستی پشتیبانی کردند- شیدمن ها و کائوتسکی ها ، استرلیتزها و رنر ها ( همگی از  راست های    افراطی سوسیال دمکراسی آلمان ) – پاسخ محکم و مناسبی را از این نمایندگان واقعی و انقلابی طبقه کارگر اتریش و آلمان دریافت کرده اند . درود های گرم ما نثار هر دو این روزنامه ها ، که بهترین نمونه برای نشان دادن رشد و نمو انترناسیونال سوم هستند .

 

ظاهرا مهمترین مسئله انقلاب در آلمان و اتریش در حال حاضر این است : مجلس موسسان یا دولت شوروی ؟ سخنگویان انترناسیونال دوم ورشکسته  ، از شیدمن تا کائوتسکی در کنار اولی می ایستند و مواضع شان را در قالب دفاع از" دمکراسی" توضیح می دهند .( کائوتسکی حتی تا آنجا پیش می رود که  از " دمکراسی خالص " سخن می گوید .) دفاع از دمکراسی در تمایز از دیکتاتوری . در جزوه انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد که اخیرا در مسکو و پتروگراد منتشر شد من با دقت به نظرات کائوتسکی پرداخته ام .من سعی خواهم کرد به طور مختصر به مسئله ای بپردازم که به صورت سوال روزانه همه کشور های پیشرفته سرمایه داری درآمده است .

 

سخنرانی های شیدمن وکائوتسکی درباره " دمکراسی خالص " و " دمکراسی" به طور کلی به منظور فریب مردم و پنهان کردن ماهیت بورژوایی این دمکراسی است . بگذار بورژوازی تمام ابزار قدرت دولتی را در دستانش حفظ کند ، بگذار عده معدودی استثمارگر ماشین دولت بورژوایی را در اختیار داشته باشند ! بورژوازی در چنین شرایطی  انتخابات را به عنوان "آزاد" ، " متساوی " ، " دمکراتیک "  و همه جانبه تشویق می کند . این کلمات به منظور پوشاندن حقیقت طرح شده اند . پوشاندن این واقعیت که تا هنگامی که ابزار تولید و قدرت سیاسی در کنترل استثمارگران است آزادی واقعی ، برابری واقعی برای استثمار شوندگان خارج از صورت مسئله است . برای بورژوازی بی اندازه سودمند است که ماهیت واقعی بورژوایی دمکراسی مدرن مخفی بماند  و دمکراسی به صورت خالص و عام موعظه شود . شیدمن ها و کائوتسکی ها که این حرف ها را تکرار می کنند در عمل مواضع پرولتاریا را رها کرده و به صفوف بورژوازی می پیوندند .

 

مارکس و انگلس در آخرین مقدمه مشترکشان بر مانیفست کمونیست ( 1 ) بر این مهم پای فشردند که کارگران باید بدانند که پرولتاریا نمی تواند به آسانی ماشین دولتی (که بورژوایی است ) حاضر و آماده ای را به خدمت بگیرد و از آن در جهت اهدافش استفاده کند .بلکه باید این ماشین را درهم بکوبد و بشکند . کائوتسکی مرتد در جزوه اش دیکتاتوری پرولتاریا این مهم ترین حقیقت مارکسیستی را پنهان کرده و  مارکسیسم را کاملا مخدوش ساخته است . ستایش و تقدیری هم که شیدمن و شرکا از این جزوه به عمل آورده اند در  واقع ستایش های عوامل بورژوازی از شخصیتی است که به سمت بورژوازی چرخیده است .

 

این واقعا توهین آشکار به مردم زحمت کش و استثمار شده است که در شرایطی که آنها به اندازه کافی تغذیه نمی شوند و پوشاک مناسبی بر تن ندارند بیاییم و از دمکراسی خالص ، دمکراسی به طور عام ، برابری و آزادی و حقوق جهانی صحبت کنیم . توده های زحمت کشی که نه تنها توسط کار بردگی بلکه همچنین به دلیل 4 سال جنگ خانمانسوز له ولورده شده اند . ولی سرمایه داران و سودپرستان همچنان مالکیت شان را حفظ می کنند . این تلاش ها خرابکاری در مارکسیسم است ولی به کارگران می آموزد : که باید از دمکراسی بورژوایی که در مقایسه با فئودالیسم یک پیشرفت بزرگ تاریخی محسوب می شود استفاده کنند اما حتی برای یک دقیقه خصلت بورژوایی این دمکراسی را به فراموشی نسپارند . و در مورد شرایط تاریخی و محدودیت خصلت های آن همواره آگاه باشند . باید هیچگاه به دام " اعتقاد خرافی " "دولت" نیفتند و از یاد نبرند که حتی در دمکراتیک ترین جمهوری های بورژوایی و نه فقط سلطنتی این دولت ها ماشینی برای سرکوب یک طبقه علیه یک طبقه دیگر هستند . بورژوازی چاره ای ندارد مگر آنکه با مکر و ریا مردم را بفریبد و از دولت مردمی ، دمکراسی عام و دمکراسی خالص بگوید . جمهوری دمکراتیک در عمل چیزی جزدیکتاتوری بورژوازی و دیکتاتوری استثمارگران بر مردم زحمتکش نیست . شیدمن ها ، کائوتسکی ها ، آسترلیتزها ، رنر ها ( و با کمال تاسف فردریک آدلر) در این مسیر مکر و تزویر افتاده اند . اما مارکسیست ها و کمونیست ها این تزویر را بر ملا می کنند و به کارگران و مردم زحمتکش این حقیقت را به وضوح می گویند که جمهوری دمکراتیک و پارلمان و انتخابات عمومی در عمل چیزی جز دیکتاتوری بورژوازی نیست. و برای رهایی از یوغ سرمایه هیچ چاره دیگری نیست مگر اینکه دیکتاتوری پرولتاریا جایگزین این دیکتاتوری بشود .

 

دیکتاتوری پرولتاریا می تواند بشریت را از ستم سرمایه ، از دروغ ، خطا و تزویر و نفاق دمکراسی بورژوایی – که دمکراسی برای ثروتمندان است – خلاص کند و دمکراسی برای فقرا را سازمان دهد . دمکراسی که برای دهقانان فقیر و کارگران قابل دسترسی باشد . و این در حالی است که حتی در دمکراتیک ترین جمهوری های بورژوایی دمکراسی برای اکثریت مردم قابل دسترسی نیست .

 

به طور مثال آزادی انتخابات و مطبوعات را در نظر بگیرید . شیدمن ها ، کائوتسکی ها ، آسترلیتزها و رنر ها کارگران مطمئن می سازند که انتخابات کنونی برای مجلس در آلمان و اتریش دمکراتیک است . این یک دروغ است . در عمل سرمایه داران ، استثمارگران ،زمینداران و محتکرین 10/9  بهترین سالن ها را در اختیار دارند . 10/9 سهام روزنامه ها و چاپ خانه ها متعلق به آن هاست . کارگران شهری و کشاورزی و کارگران روزمزدی در عمل توسط " حق مقدس مالکیت "  ( که تسط کائوتسکی ها ، رنر ها و با کمال تاسف فردریک ادلر نیز پشتیبانی می شود ) و ابزار دولتی که چیزی جز مقامات بورژوایی و قضات بورژوایی و دیگران نیستند از دمکراسی محروم شده اند .

شعار" آزادی مطبوعات و مجلس" در چنین شرایطی در جمهوری دمکراتیک آلمان غلط و مزورانه است زیرا در عمل چیزی نخواهد بود جز آزادی ثروتمندان وبرای خرید و تطمیع مطبوعات به منظور سردرگم کردن مردم  با درو غ های زهرآگین مطبوعات بورژوایی .

این آزادی برای ثروتمندان است تا مالکیت شان را حفظ کنند و زمینداران قصر هایشان را و ساختمان هایشان را همچنان در تملک خویش حفظ کنند . دیکتاتوری پرولتاریا همه این ها را از سرمایه داران خواهد گرفت و قصر ها و بهترین ساختمان ها  و چاپخانه ها و روزنامه ها را به مردم زحمتکش تحویل خواهد داد . کائوتسکی ها ، آسترلیتز ها ، رنر ها به همراه دیگر همفکرانشان در د یگر کشور ها ( گامپرسزها ، هندرسون ها ، رینادل ها و واندرولد و شرکا)

به ما اعتراض میکنند که این به معنی جایگزینی دیکتاتوری یک طبقه به جای دمکراسی خالص و همه گیر است .

 

ما پاسخ می دهیم که یاوه می گویید .این در واقع به معنی برانداختن دیکتاتوری بورژوازی ( دیکتاتوری مزورانه ای که خود را در لباس زیبای جمهوری دمکراتیک بورژوایی آراسته ) و برقرار کردن دیکتاتوری پرولتاریا است .  این به معنی جایگزین کردن دمکراسی برای فقرا به جای دمکراسی برای ثروتمندان است . این به معنی تحویل دادن مجلس و مطبوعات به اکثریت توده مردم زحمتکش است . این یک انتقال از دروغ به حقیقت است . این به معنی بسط عظیم تاریخی دمکراسی است . این به معنی آزادی انسانیت از زنجیر و یوغ اسارت سرمایه است که حتی در دمکراتیک ترین و جمهوری ترین اشکال دمکراسی بورژوایی محدود شده می باشد . این به معنی جایگزین کردن دولت پرولتری به جای دولت بورژوایی است . انتقالی که سرانجام به نابودی خود دولت منجر خواهد .

 

اما چرا به این هدف بدون توسل به دیکتاتوری نرسیم ؟ چرا مستقیما به دمکراسی خالص روی نیاوریم ؟ چنین سوالاتی را دوستان مزور بورژوازی جلوی پای خرده بورژواری نابالغ و توده های نا آگاه قرار می دهند .

 

جواب ما به اینها این است : زیرا در جامعه سرمایه داری قدرتمند هم به پرولتاریا و هم به بورژوازی دروغ می گوید و این در حالی است که کسبه کوچک به ناگزیر مردد و بدون کمک احمقانه در آرزوی دمکراسی خالص و بدون طبقه و مافوق طبقه باقی می ماند . چون در جامعه ای که یک طبقه علیه طبقه دیگر قرار دارد برای طبقه ستمکش هیچ راه خلاصی به غیر از برقراری دیکتاتوری خودش وجود ندارد . از انجایی که پرولتاریا تنها طبقه ای است که توسط خود بورژوازی متحد شده و تعلیم یافته است به تنهایی قادر به شکست و سرنگونی  بورژوازی

است و در این مسیر می تواند توده های زحمتکش و مردد را که به شیوه خرده بورژوایی زندگی می کنند به سوی خود جلب کرده و یا حد اقل آنها را بیطرف کند . زیرا خرده بورژوازی و توده های ناآگاه رویای سرنگونی سرمایه داری را بدون یک جدال طولانی و سرکوب مقاومت استثمارگران در سر می پرورانند و در این مسیر هم خود و هم کارگران را فریب می دهند . در آلمان و اتریش مقاومت استثمارگران هنوز شکل نگرفته است .زیرا خلع ید از خلع ید کنندگان هنوز آغاز نشده است . اما زمانی که این خلع ید آغاز شود این مقاومت بسیار خشن خواهد بود . کائوتسکی ها ، شیدمن ها ،آسترلیتز ها و رنر ها با پنهان کردن این واقعیت به منافع پرولتاریا خیانت کرده در مهمترین و حیاتی ترین مقطع از مبارزه طبقاتی که همانا سرنگونی بورژوازی است به مواضع بورژوازی چرخش کرده و ندای "صلح اجتماعی " و آشتی طبقاتی بین استثمار گران و استثمار شوندگان را سر می دهند .

 

مارکس زمانی گفت : انقلاب لکوموتیو تاریخ است . انقلاب به سرعت آموزش می دهد .کارگران شهری و زحمت کشان روستایی در آلمان و اتریش به سرعت خیانت کائوتسکی ها ، شیدمن ها ، آسترلیتز ها را تشخیص خواهند داد . پرولتاریا این خائنین اجتماعی این سوسیالیست های در حرف و خائن در عمل را کنار خواهد گذاشت . همانگونه که در روسیه در مورد خرده بورژوازی و توده های ناآگاه  یعنی منشویک ها و سوسیالیست های انقلابی اتفاق افتاد . هرچه تسلط رهبرانی  با این طرز فکر کامل تر شود پرولتاریا سریعتر به این حقیقت پی خواهد برد که تنها ، براندازی دولت بورژوایی حتی دمکراتیک ترین نوع جمهوری آن و جایگزینی آن با دولتی نظیر کمون پاریس( که مارکس به کرات در باره اش سخن گفته است و توسط شیدمن ها و کائوتسکی ها واژگون چهره گشته و خیانت شده ) و یا دولتی از نوع شوروی را ه را به سوی سوسیالیسم باز خواهد کرد . دیکتاتوری پرولتاریا از میان ستم و جنگ سرمایه داری انسانیت را عرضه خواهد کرد .

 

مسکو 23 دسامبر 1918

 

 

(1)        مقدمه مشترکی که مارکس و انگلس بر چاپ روسی مانیفست در سال 1882 نوشتند آخرین کار مشترک شان بود .