رفسنجانی در بازی قدرت

 

ارژنگ بامشاد

 

a.bamshad@yahoo.com

 

انتخابات مجلس خبرگان رهبری، علیرغم خواست و میل طرفداران دولت، عروج مجدد  رفسنجانی در عرصه ی قدرت را رقم زد.  پس از شکست رفسنجانی در انتخابات مجلس شورای اسلامی و هم چنین شکست او در انتخابات ریاست جمهوری، محافظه کاران نو و راستگرا به رهبری  احمدی نژاد و رهبر فکری اش مصباح یزدی، تلاش گسترده ای آغاز کردند که قدرت رفسنجانی را هر چه بیشتر محدود کنند و او را از دایره ی اصلی  قدرت کنار زنند. باند نطامی ـ امنیتی احمدی نژاد و اطرافیانش بر این باور بودند که با طرد کامل اصلاح طلبان از عرصه ی قدرت، چه در قوه اجراییه و چه در قوه مقننه، می توان و باید دایره قدرت رفسنجانی و طیف میانه روهای حامی او را محدود کرد. برکناری فرزندان هاشمی از مقامات اجرایی در تهران درست یک هفته پس از شروع به کار دولت جدید، نشانه ای به قدر کافی آشکار بود. هدف باند احمدی نژاد این بود که در صورت شکست رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان، مقدمات عزل او از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را فراهم آورند و به این ترتیب آخرین سنگر موجود در دست میانه روها را نیز فتح کنند. از این رو بود که در انتخابات خبرگان، سنگین ترین حملات شخصی علیه خاندان رفسنجانی را آغاز کردند. اما رفسنجانی در مقابل این اقدامات گسترده ی راستگرایان افراطی بیکار ننشست. با سفرهای متعدد به قم، روحانیون و مراجع اصلی را به حمایت از خود کشاند. اصلاح طلبان نیز که در حذف رفسنجانی، یکی از تکیه گاه های اصلی خود در مواقع بحرانی را از دست می دادند، به یک باره به گرد او حلقه زدند و به حمایت از او پرداختند. به این ترتیب انتخابات خبرگان رهبری با پیروزی برزگ رفسنجانی و شکست مفتضحانه طرفداران مصباح ـ احمدی نژاد به پایان رسید.

با قرار گرفتن نام رفسنجانی در صدر لیست منتخبین مجلس خبرگان و مرگ  مشکینی  رهبر این مجلس ، تلاش برای قبضه رهبری خبرگان به عرصه ی جدید تلاش باند مصباح ـ احمدی نژاد تبدیل شد. اقدامات گسترده ای صورت گرفت تا مانع از آن شوند که رفسنجانی بر کرسی رهبری مجلس خبرگان تکیه زند. کاندبداها ی مختلفی را در مقابل او علم کردند.  حتی یک  هیأت از سوی محافظه کاران افراطی به نزد رفسنجانی رفتند تا او را از کاندیداتوری برای رهبری مجلس خبرگان بر حذر دارند. اما تمام تلاش ها   با شکست مواجه شد و رفسنجانی بر کرسی رهبری خبرگان تکیه زد و پست خود در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نطام را نیز مستحکم تر کرد.

پیروزی رفسنجانی بر رقیب خود بیش از آنکه نتیجه قدرت و نفوذ شخصی اش در سلسله مراتب قدرت در جمهوری باشد، نتیجه اجماعی بود که حول او صورت گرفت. تعرض همه جانبه باند مصباح ـ احمدی نژاد و اهرم های نظامی ـ امنیتی حامی شان، از یک طرف روحانیت و بویژه مراجع تراز اول را ترسانده است و از سوی دیگر اصلاح طلبان را به بی وزنی سیاسی دچار کرده است. این وضعیت باعث شده تا این دو نیروی درونی رژیم ، برای مقابله با تعرض لجام گسیخته ی این باند، به هاشمی رفسنجانی پناهنده شوند و از تمامی امکانات و قدرت خود برای حمایت از او در مقابله با قدرت طلبی بی مهار احمدی نژاد وحامیانش استفاده کنند. بی جهت نیست که بسیاری از اصلاح طلبان امروز از اصلاح طلب شدن رفسنجانی سخن می گویند و مدام از مثلث خاتمی ـ هاشمی ـ کروبی سخن به میان می آورند.

قدرت گیری رفسنجانی از سوی دیگر با مخالفت رهبر رژیم نیز روبرو نشده است.  حتی بر عکس اینجا و آنجا نیز گفته شده  که رهبر رژیم برخی از طرفداران احمدی نژاد را از تعرضات شخصی به رفسنجانی بر حذر داشته است. این امر نشان می دهد که حتی دستگاه رهبری رژیم نیز از پاره ای اقدامات احمدی نژاد و دارودسته او خرسند نیست. هر چند به عنوان رهبر نمی تواند از قوه اجراییه ی خود دفاع نکند آن هم در شرایطی که رژیم خود را برای مقابله با اعتراضات توده ای  و تعرضات خارجی آماده می سازد.

 پیروزی رفسنجانی  بیش از آنکه نتیجه  پیشروی خط او و حامیان رنگارنگش باشد بیانگر انزوای شدید احمدی نژاد و طرفدارانش است. او در این چند سال آنچنان سیاستی را در پیش گرفته است که حتی جریانات محافظه کار رژیم که خود را اصولگرایان می نامند نیز به تدریج از او دوری می گزینند. تحولات اخیر  طیف اصولگرایان و انشعابات پی در پی فراکسیون هایشان در مجلس، بیانگر این وضعیت است. درست  در شرایطی که نگرانی از اقدامات عوام فریبانه و گاه غیر معمول احمدی نژاد در میان  روحانیون و طیف هایی از حکومتیان افزایش می یابد، رفسنجانی به عنوان شخصیت نجات بخش وارد میدان شده و توانسته خود را  به صورت وزنه و قطب متعادلی  در مقابل اقدامات غیر قابل پیش بینی احمدی نژاد معرفی کند.امری که مورد توجه محافل سیاسی بین المللی نیز قرار گرفته است.

اما رشد و گسترش حضور رفسنجانی در بازی قدرت، چگونه می تواند بیان سیاسی و عملی داشته باشد؟  نقش رفسنجانی را باید در دو شرایط متفاوت، مورد بررسی قرار داد. یکی در شرایط سیاسی حاضر و صف بندی های موجود و دیگری در شرایطی که خامنه ای دیگر نتواند چون گذشته در مسائل سیاسی  نفش بازی کند و یا در قید حیات نباشد. در واقع در شرایطی که خامنه ای به هر علت نتواند چون گذشته در حوادث سیاسی کشور تأثیرگذار باشد، هاشمی رفسنجانی نقش مرد قدرتمند رژیم را بازی خواهد کرد و در تحولات سیاسی بسیار تأثیرگذار خواهد بود. اما در شرایط کنونی نیز با انتخاب او به ریاست مجلس خبرگان و هم زمان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودن، به او امکان گسترده ای در تأثیرگذاری در سمت و سوی تحولات کشور می دهد. روشن است که این تأثیرگذاری بیش از هر چیز می تواند با سد نظرات خامنه ای روبرو شود. حوادث سال های گذشته نشان داده است که مواضع او و خامنه ای در کشورداری در بسیاری از زمینه ها در ضدیت و یا حداقل در مقابل همدیگر قرار دارند. کمتر موضوعی را می توان یافت که مواضع این دو شخصیت اصلی رژیم اسلامی در همسوئی با هم قرار داشته باشد. به همین دلیل است که در سال های گذشته ، خامنه ای برای تحکیم هر چه بیشتر قدرت خود، با نیروهای گوناگون برای زدن پر و بال رفسنجانی متحد شده است. خارج کردن صدا و سیما از دست محمد هاشمی، حذف پسران رفسنجانی از وزارت نفت و متروی تهران، بستن روزنامه دختر رفسنجانی،  پرونده سازی علیه کرباسچی و خلع او از شهرداری تهران ،فشار برای کنار گذاشتن مهاجرانی از وزارت ارشاد و در این اواخر بستن بازتاب به اتهام پخش اخبار مربوط به انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان را باید نمونه هایی از قیچی کردن بالهای قدرت رفسنجانی دانست. اما علیرغم تمامی این تلاش ها ، رفسنجانی توانسته است جایگاه خود در قسمت بالائی هرم قدرت را حفظ کند زیرا  وزن سیاسی و نقش او در انقلاب اسلامی و تحولات بعدی آن ، سنگینتر از آن است که بتوان او را به کناری نهاد.

این تقابل سیاسی میان خامنه ای و رفسنجانی، امری است که گاه و بیگاه به شکل ویژه ای از سوی او  به عرصه ی مطبوعات نیز کشیده می شود. او در مصاحبه ی مفصلی با " فصل نامه حکومت اسلامی|" شماره 40 و 41 تابستان و پائیز 1385 ، گوشه ای از این اختلافات  را علنی کرد.آنجا که به نقش مجلس  خبرگان در کنترل نهادهای تحت امر رهبر رژیم می پرداخت و توضیح داد که چگونه خامنه ای با تلاش های هیئت رئیسه خبرگان برای فراخواندن نهادهای تحت امر خود برای پاسخ گوئی به پاره ای سئوالات کمیسیون های اختصاصی خبرگان واکنش نشان داده و مانع انجام وظایف نظارتی این نهاد کلیدی در نظام اسلامی شده است. در همین مصاحبه هاشمی رفسنجانی خطوط کلی درک خود از جایگاه مجلس خبرگان و نقش نظارتی آن بر اقدامات رهبر رژیم و نهادهای تحت امر او را به شکل روشنی بیان می کند. و اکنون که بر ریاست این نهاد تکیه زده است می تواند بیش از گذشته روی برجسته ترکردن نقش این نهاد تاکید کند. امری که در سخنان چند هفته ی اخیر او نیز به شکل ویژه ای بیان شده است.

رفسنجانی برای این که بتواند باورهای سیاسی خود را عملی سازد باید  با سد رهبری رژیم به گونه ای درگیر شود. این امر در شرایطی که سیاست های دستگاه رهبری و ائتلاف های تاکتیکی او با سنت گرایان افراطی و حتی با باندهای ترور درونی رژیم، با شکست روبرو شده و کشور را در عرصه سیاست خارجی نیز به لبه ی پرتگاه کشانده است، از امکان موفقیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است. همین وضعیت است که  باند مصباح ـ احمدی نژاد  و افراطیون سنگر گرفته در شورای نگهبان را خشمکین کرده است. آنها در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی، قصد  دارند  اجازه ندهند ائتلاف جدیدی که در حال شکل گیری است و در آن نقش رفسنجانی روز به روز برجسته تر می شود، در انتخابات آتی با موفقیت روبرو شود.

روند حوادث کنونی در کشور نشان می دهد که  در مقابل اقدامات بشدت نابخرادانه ی باند مصباح ـ احمدی نژاد و افراطیون همسو که کشور را به سوی پرتگاه می برند و برای مقابله با خطرات خارجی، سرکوب گسترده داخل را تجویز می کنند، و در شرایطی که رهبر رژیم  اسیر  دست نوشته های خود در پروسه ی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جمع بندی آنها است،  یک ائتلاف جدید حول هاشمی رفسنجانی در حال شکل گیری است. ائتلافی از لیبرال ـ میانه روهای وابسته به رفسنجانی؛ اصلاح طلبان بی وزن مانده از اینجا و رانده از آنجا و بخشی از مراجع و روحانیون قدرتمند حوزه های علمیه و یا مستقر در استان ها و شهرستان ها. چنین ائتلافی هم در زمینه ی داخلی و هم در زمینه ی خارجی شیوه های متفاوتی از شیوه های افراطیون عوام فریب برای حفظ جمهوری اسلامی در مقابل تعرضات توده های عاصی مردم و تهدیدات خارجی ارائه می دهد. اما نباید از یاد برد که رفسنجانی یعنی عالیجناب سرخ پوش، هر چند تلاش دارد چهره ی معتدل از خود و حکومت اسلامی ارائه دهد، یکی از ستون های قدرت روحانیون بر ایران است. او در تمامی جنایت های نزدیک به سه دهه حکومت اسلامی نقشی تأثیرگذار داشته است. چه در اعدام های دهه شصت، چه در حلق آویز کردن زندانیان سیاسی  تابستان 67، چه در سرکوب جنبش های ملی، چه در ترورهای جنایت کارانه فعالین سیاسی در خارج کشور و هزاران اقدام جنایت کارانه دیگر جمهوری اسلامی. بنابراین شکل گیری ائتلاف جدیدی حول رفسنجانی در مقابل اقدامات خطرناک باند مصباح ـ احمدی نژاد نباید باعث خوشبینی به رفسنجانی و ائتلاف جدید شود.

آنچه در میان حکومتیان می گذرد ، طبعأ نمی تواند با بی اعتنائی جنبش مردمی روبرو شود. این تحولات می تواند امکانات و شرایط متفاوتی را برای جنبش مردمی ایجاد کند. اما برای مقابله با خطراتی که اقدامات جناح مسلط حکوت برای کشور فراهم آورده است، باید بیش از هر چیز روی قدرت تشکل و همبستگی مردمی و جنبش های اجتماعی توده ای تاکید کرد و به سازماندهی و قدرت گیری آن کمک کرد

شنبه 14مهرماه 1386. ـ 6 اکتبر2007