روز دانشجو و خلاء تشکلهای اتحادیه ای در دانشگاهها

                                          

                                                   آرش کمانگر

 

تاکید دانشجویان چپ  بر ضرورت پیوند با  مبارزات طبقاتی کارگران و زحمتکشان  و پافشاری بر مطالبات رادیکال آزادیخواهانه و برابری طلبانه و نیز مبارزه با امپریالیسم  و سرمایه داری با افقهای سوسیالیستی ، و ایجاد نهادها یا تشکلهایی برای پیشبرد این اهداف ، نباید سبب شود که  رسالت عاجل ایجاد اتحادیه مستقل و سراسری دانشجویان ایران حول اهداف صنفی و اجتماعی این قشر وسیع به فراموشی سپرده شود و یا این تصور شکل گیرد که گویا همین محافل و گروههای کوچک دانشجویی  میتوانند جای خالی یک تشکل سراسری ، مستقل و وسیع دانشجویی را پر کنند

 

 

در ١٦ آذر ١٣٣٢، هزاران تن از دانشجویان، با اجتماع در دانشکده فنی دانشگاه  تهران در واکنش به سفر گستاخانه ریچارد نیکسون به ایران و برای بیان مجدد خشم و کینه خویش از کودتای سیا ساخته ٢٨ مرداد ، دست به یک حرکت اعتراضی زده و فریاد مرگ بر امپریالیسم، مرگ بر استبداد سر دادند . این حرکت دلیرانه درست در شرایطی رخ داد که تنها چند ماه از کودتای خونین تابستان ١٣٣٢ می گذشت. زندانها از انبوه مبارزان چپ و آزادیخواه مملو بود و روزی نبود که خبر دستگیری و شکنجه مخالفین سیاسی دیکتاتوری سلطنتی به گوش نرسد. رژیم محمد رضا شاه وقتی با سیل اعتراض به سفر فرستاده بلند پایه امپریالیسم آمریکا مواجه شد، به قوای نظامی خود فرمان شلیک داد. در نتیجه این یورش خونین به حریم دانشگاه ، تعدادی زخمی و از آن میان سه دانشجو بنام های قندچی، رضوی و بزرگ نیا جان باختند. از آن تاریخ تا کنون دانشجویان مبارز کشورمان سالگرد این واقعه خونین را بعنوان روز دانشجو پاس میدارند. روزی که دیگر صرفاً تجلیل و یاد بود آن سه دانشجوی رزمنده نیست، بلکه فرصتی ست دوباره بر سازش ناپذیری انبوه دانشجویان آگاه و مترقی با استبداد و بی حقی عمومی، و دفاع از آزادیهای فردی و اجتماعی.

 اما نه رژیم پهلوی و نه رژیم اسلامی به این خواستهای حق طلبانه  گردن نگذاشتند. رژیم پهلوی با استقرار گارد سرکوب ویژه دانشگاهها و سازماندهی مامورین ساواک برای شناسائی و دستگیری " سیاسیون"، برای حفظ " ثبات" این کانون حسٌاس، اهمیتی استراتژیک قائل بود. اما به رغم این سیاست ها ، انبوه دانشجویان چپ و مبارز با برپائی محافل مطالعاتی، تیم های کوهنوردی، توزیع اعلامیه ها و کتب ممنوعه و بالاخره همکاری فعال با سازمانهای مخفی اپوزیسیون و در کنار آن راه اندازی حرکات صنفی، خواب آرام را از آن رژیم سلب کرده بودند. بیاد داشته باشیم که بخش اعظم اعضای سازمانهای زیر زمینی از محیط های  دانشگاهی برخاسته بودند. در جریان ا نقلاب ٥٧ نیز داشنجویان نقش بارزی در سازماندهی اعتراضات میلیونی داشتند. بعد از شکست این انقلاب عظیم وحاکمیت ارتجاع مذهبی، حتی در اوج توهم توده ای نسبت به خمینی ، رژیم نتوانست پایه چندانی در مراکز آموزش عالی بدست آورد. طبیعت دانش پژوهانه، آزاد منشانه و روشنفکرانه دانشجویان خیلی زود آنها را در برابرارتجاع نو رسیده قرار داد. از اینرورژیم اسلامی  چاره ای جز این نداشت که در اردیبهشت 59 با سازماندهی یک " انقلاب فرهنگی" دانشگاهها و یا همانطور که خود می گفت سنگر چپ ها را تسخیر و سپس تعطیل کند. رژیم اسلامی تنها زمانی اقدام به باز گشائی دانشگاهها در سال ٦٢  نمود که هم با اعدامهای گسترده سالهای ٦٠ تا ٦٢ هزاران تن از دانشجویان و فعالین اپوزیسیون را از صحنه سیاسی کشور محو کرده بود و هم هزاران دانشجوی مخالف را اخراج و از حق تحصیل محروم نموده بود. ضمن اینکه با تعبیه صافی های متعدد از جمله هیأت های گزینش و نیز اختصاص بیش از 50 درصد سهمیه دانشگاهها به ایادی حزب الهی رژیم، توانست لااقل برای یک دهه  محیط سیاسی دانشگاهها را به رکود و رخوت بکشاند. اما دیری نپائید که موجی از حرکات پراکنده صنفی و رفاهی دانشگاههای سراسر کشور را فرا گرفت. حرکاتی که هر سال بر ابعاد آن افزوده می شد. این حرکات به نوبه خود روی بخشی از پایه حمایتی رژیم در انجمن های اسلامی دانشگاهها تاثیر گذاشت و آرام آرام هویت اصلی این تشکل ها دچار سائیده گی مزمن شد.

انشعاب بزرگ این تشکل های قانونی در جریان انتخابات مجلس چهارم شورای اسلامی و تعمیق آن در انتخابات مجلس پنجم و بالاخره صف آرائی آنها در جریان انتخابات ریاست جمهوری 2 خرداد ٧٦ تردیدی باقی نگذاشت که  جناحهای رژیم دیگر حتی در میان اکثریت پایه حمایتی خود در دانشگاهها نیز حرفی برای گفتن ندارند. بنابراین دردوره پس از دو خرداد ٧٦ این حرکات و اعتراضات صرفاً صنفی نیست که شاخص اساسی جنبش دانشجوئی را نشان میدهد بلکه حرکات آشکار سیاسی و حتی پیشقراولی جنبش دانشجوئی در اعتراضات سیاسی وجه مشخصه اصلی مراکز دانشگاهی کشورمان محسوب می شود.  جنبش شش  روزه تیر ماه ٧٨  و خیزش ده  روزه خرداد ٨٢  که علاوه بر تهران در چندین شهر یزرگ دیگر ایران رخ داد و از حمایت وسیع توده های شهری خصوصاً جوانان برخوردار شد جلوه ای از این تحول را به نمایش گذاشت.  این خیزشهای با شکوه اگر چه با دستگیری صدها تن موقتاً سرکوب شد، اما بر آگاهی و تجربه جنبش دانشجویی افزود .

با این همه مبارزه برای لغو احکام حبس و برای آزادی کلیه دانشجویان زندانی و نیز حق ادامه تحصیل دانشجویان اخراجی و " ستاره دار " ، برسمیت شناخته شدن حق فعالیت آزادانه فرهنگی و سیاسی در دانشگاهها و آزادی ایجاد تشکل های مستقل دانشجوئی ، و نیز حق انتشار نشریات مستقل  آن آماجهای فوری هستند که جنبش دانشجوئی میتواند و باید خود را حول آنها بازسازی کند و گسترش دهد.

 اما مبارزات دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تنها زمانی میتواند از حمایت مردم ستم دیده برخوردار شود که اولاً بسوی اعماق جامعه جهت گیری کند، یعنی به اشکال گوناگون با توده های کارگر و زحمتکش پیوند خورد؛ ثانیاً افق خواستها و اهداف خود را گسترش دهد یعنی مطالبات ضد استبدادای و آزادیخواهانه خویش را با مبارزه برای برابری و علیه نابرابری طبقاتی تلفیق نماید. اکثریت دانشجویان کشورمان از خانواده های زحمتکش برخاسته اند، بنابراین عطف توجه به مبارزه طبقاتی ومطالبات طبقاتی اکثریت ستمکش، انتظار بعیدی از این جنبش نیست. شعار " کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد" و " کارگر، دانشجو، پیوند تان مبارک" در تاریخ مبارزات مردم کشورمان از جایگاه شایسته ای برخوردار بوده است.

همچنین مقابله با خطر جنگ و تحریمهای فلاکتبار اقتصادی – که محصول ماجراجوئیهای دو نیروی ضدمردمی یعنی جمهوری اسلامی و امپریالیسم امریکا و متحدانش است – یکی از عرصه های مهم فعالیت دانشجویان – بویژه سوسیالیستها – محسوب میشود که جرقه های اولیه آن اخیرا  با شعار " نه استبداد داخلی ، نه دخالت خارجی " در برخی حرکات دانشجویی بازتاب داشته است .

اما تاکید دانشجویان چپ  بر ضرورت پیوند با  مبارزات طبقاتی کارگران و زحمتکشان  و پافشاری بر مطالبات رادیکال آزادیخواهانه و برابری طلبانه و نیز مبارزه با امپریالیسم  و سرمایه داری با افقهای سوسیالیستی ، و ایجاد نهادها یا تشکلهایی برای پیشبرد این اهداف ، نباید سبب شود که  رسالت عاجل ایجاد اتحادیه مستقل و سراسری دانشجویان ایران حول اهداف صنفی و اجتماعی این قشر وسیع به فراموشی سپرده شود و یا این تصور شکل گیرد که گویا همین محافل و گروههای کوچک دانشجویی  میتوانند جای خالی یک تشکل سراسری ، مستقل و وسیع دانشجویی را پر کنند .

برای نمونه در حرکت اخیر حمایت از دانشجویان زندانی در دانشگاه پلی تکنیک که به دعوت چندین انجمن و گروه دانشجویی – از جمه چند نهاد چپ – برگزار شد حدود هزار تن از دانشجویان دانشگاههای تهران شرکت کردند ، حال آنکه در تهران حداقل ٥٠ هزار دانشجو تحصیل میکنند که اکثریت عظیم آنها مخالف رژیم حاکمند و بطور بالقوه حاضرند و قدرند حول مطالبات صنفی ، فرهنگی ، اجتماعی و حتی سیاسی عام ، وارد روند مبارزه شده و جنبش وسیع دانشجویی را معنا ببخشند . و برای اینکه حضور این پایه اجتماعی وسیع در جنبش شکلی گذرا و موقت نداشته باشد بلکه پایدار و مستمر باشد ، لازم است با جلب مشارکت فعال  همین توده دانشجو که ممکن است علاقه ای به حضور در تشکلهای خاص سیاسی یا عقیده تی ( خواه مذهبی  ، خواه غیرمذهبی ) نداشته باشند ، موجبات ایجاد یک اتحادیه دانشجویی مستقل از دولت و احزاب و نیز بدون وابستگی به مذهب یا ایدئولوژی خاصی را ابتدا در هر دانشکده یا دانشگاه و سپس در مقیاس کل کشور فراهم نمود . شکل گیری این اتحادیه سراسری مستقل ، به هیچوجه به معنای نفی و یا انکار ضرورت وجود دیگر انواع تشکلها و نهادها در محیطهای دانشگاهی نیست . در بسیاری از جوامع که حق ایجاد تشکلهای مستقل  رعایت میشود نیز شاهدیم که مثلا در دانشگاهها ، در کنار اتحادیه یا فدراسیون سراسری دانشجویان ، انواع نهادهای دانشجویی در زمینه های گوناگون فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و ... فعالیت دارند . مثلا دانشجویان وابسته به حزب یا گرایش سیاسی – عقیده تی خاصی نهاد خود را دارند  یا زنان دانشجو تشکل فمینیستی خود را ایجاد میکنند ، همین مسئله در مورد ملیتها هم صدق میکند . و یا بخشی از دانشجویان تصمیم میگیرند با ایجاد یک کمیته یا تشکل خاص ، حول سوژه سیاسی یا اجتماعی یا دمکراتیک ویژه ای گردهم آیند . مثلا  در دفاع از جنبش کارگری ، محیط زیست ، علیه جنگ و اشغال ، در یاری رسانی به آسیب دیدگان سوانح " طبیعی " ، و یا در زمینه فعالیتهای ادبی ، هنری ، ورزشی و غیره . اما وجود هیچیک از این کمیته ها یا تشکلهای ویژه نافی وجود و ضرورت یک تشکل فراگیر مستقل دانشجویی در این جوامع نبوده اند . همچنانکه نمیتوان ضرورت اتحادیه های مستقل و سراسری کارگری را انکار کرد و رانندگان شرکت واحد ، یا کارگران نیشکر هفت تپه ، یا معلمان و پرستاران ایران را به خاطر تاکید بر حق تشکل مستقل خود بدور از معیارهای حزبی ، فرقه ای ، ایدئولوژیک ... مورد سرزنش قرار داد و بنام رادیکالیسم ، از شکل گیری جنبشهای اجتماعی واقعی ممانعت بعمل آورد .

اتحادیه یا سندیکا نافی حیات و ضرورت هیچ تشکل یا نهادی نیست ، همچنانکه هیچ نهاد یا کمیته ای نمیتواند نافی وجود یک اتحادیه مستقل و فراگیر باشد .

 گرایش سوسیالیستی در دانشگاههای کشورمان در کنار وظایف ، فعالیتها و نهادهای ضروری و اخص خود ، باید به این نیاز حیاتی کلان نیز توجه کند ، زیرا بدون آن یک جنبش وسیع دانشجویی شکل نمی گیرد .