هنگامی که ولی فقیه هم به جرگه "بی غیرت ها" می پیوندد!

تقی روزبه  taghi_roozbeh@yahoo.com

این راهمه بخاطرداریم درزمانی که بحث انجام مذاکره وبرقراری رابطه با دولت آمریکا،درمیان بخشی ازحاکمیت وبویژه درمیان جناح رقیب و اصلاح طلبان حکومتی برای مصالحه وکاستن از تنش زدائی با دولت های غربی-بویژه دولت آمریکا- اوج گرفت،خامنه ای مطابق معمول ِ لحظات بحرانی واردمیدان شده و با تهدید کسانی که دم ازرابطه و مذاکره می زدند،آنها را بی غیرت نامید. بااین وجود این تهدید باعث نشد که اودرطی این مدت خود گام هائی درجهت فرورفتن به ورطه بی غیرتی انجام ندهد. گام نخست را وقتی برداشت که رسما موافقت خود را با مذاکره مستقیم میان ایران وآمریکا درمورد مسائل عراق اعلام داشت.ازهمان موقع  روشن بود که طرفین مایلند به موازات دامن زدن به سیاست های بحران آفرین، دریچه ای هم برای گفتگو ومصالحه با یکدیگر بگشایند. اکنون دولت وارتش آمریکا خرسند ازنتیجه این مذاکرات،که درزیرشمشیرآویخته وتهدید سنگین ایران صورت گرفت،اذعان  دارند که میزان عملیات تخریبی وتروریستی ونیزتلفات نیروهای آمریکائی درعراق بیش از50 تا60% کاهش پیداکرده است.عملیات شبه نظامیان شیعه متوقف شده وارسال مهمات ایرانی به شورشیان عراق کاهش چشم گیر یافته است.ناگفته نماند که انجام مذاکره بین دولت آمریکا و ایران،یکی ازپیشنهادات کمیسیون  بیکر-همیلتون بودبرای خروج ازباتلاقی که دولت آمریکا درآن  فرورفته است.دولت بوش برای آنکه این نوع باصطلاح گفتگوهادرخدمت دست یابی به اهداف آمریکا باشد وحمل به ضعف وافزایش توقع درحریف نگردد،همان گونه که کیسینجرهم به نوعی توصیه کرده بود-برآن شد تا آن را باانواع فشارهای غیرنظامی و نظامی(تاحد بازی برلبه پرتگاه) ترکیب کند.باین ترتیب بود که تهدید به استفاده ازگزینه نظامی همواره بعنوان شمشیری آویزان برفرازتلاش های معطوف به بحران هسته ای که خودبخشی ازیک بحران بزرگتربشمارمی رود،قرارداشت واکنون نیزبه درجاتی والبته باتأکیدی کمترازگذشته هم چنان بر روی میز قراردارد.چرا که موتوردیپلماسی بدون آن ازحرکت بازمی ماند.هدف آن بودکه گزینه سیاسی برای نیل به هدف های آمریکا مؤثربیفتد وباالقاء خطر ترس ونگرانی ازبرافروخته شدن جنگ جدید،اجماع جهانی حول آنچه که امپریالیسم آمریکا به مثابه تنها ابرقدرت موجود دیکته می کند،صورت گیرد.

 سخنانی که خامنه ای درمسافرت خود به یزد برزبان راند، آشکارا نشان دهنده موافقت اصولی  وکلی ومشروطش به برداشتن گام دوم برای مذاکره وقبل ازهرچیز باهدف هموارکردن مسیرآتی آن است.دراین رویکردتازه مخالفت کمابیش مطلق تاکنونی نسبت به اصل برقراری رابطه با آمریکا ومذاکره، ازحالت ارزشی-ایدئولوژیکی ونفی یک جانبه درآمده و بصورت مشروط وبا محاسبه سود وزیان بیان می شود.زیگنالی که درلابلای این سخنان خطاب به دولتمردان غربی وجودداشت ، بلافاصله توسط مخاطبین آن دریافت شد ومورد استقبال قرارگرفت.چنانکه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا می گوید"اظهارات این هفته رهبرایران می تواند راه برقراری گفت وگوهائی را میان واشنگتن  واحتمالا ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان دوکشورراهموارسازد."

درواقع واکنش مشروط خامنه ای، پاسخ متقابلی بود نسبت به طرح مذاکرات مستقیم ومشروطی که پیشترو بارها توسط مقامات آمریکائی وازجمله خانم رایس برزبان رانده شده بود. رایس بارها خاطرنشان ساخته بودکه حاضراست درهرنقطه ای باهمتای ایرانی خود دیدارداشته و گفتگوکند، بشرطی که ایران غنی سازی را کناربگذارد.وی خاطرنشان ساخته بود که آمریکا منافع همیشگی دارد ونه دشمنان همیشگی.

سخنان خامنه ای علاوه برپذیرش اصل مذاکره وتأکید برعدم توقف برنامه غنی سازی هسته ای،درعین حال بطورضمنی دوشرط مهم و مشخصی را  برای  ازسرگیری رابطه دربرداشت: نخست،تضمین عدم حمله به ایران(با ذکراین نکته که نمونه حمله به عراق نشان داد  که نفس وجود رابطه دیپلماتیک، نمی تواند مانع از حمله بشود).دوم ،عدم تبدیل شدن سفارت به مرکزتوطئه ومداخله وبند وبست با مخالفین و رقبای حاکمیت.هدف انتقال این پیام به گوش حریف بود که بداند رژیم هرگز اجازه نخواهد مجرای دیپلماسی تبدیل به کانون براندازی باصطلاح نرم بشود.البته این نکته را نیزنباید ازقلم انداخت که درنزدسردمداران نظام اسلامی،وقتی ازعوامل واقعی تضمین کننده وبازدارنده سخن به میان می آید دارای دورکن اساسی است: تکمیل چرخه غنی سازی بطورکامل یعنی داشتن اقتداربالقوه هسته ای وتضمین های سیاسی دال برعدم حمله.

بی تردید مخاطب خامنه ای دراین سخنان فقط بوش و دولت کنونی آمریکا-که دارد واردسال آخریعنی سال سترونی تصمیم گیری های مهم توسط ریاست جمهوری می شود- و مشارکت دربازی دیپلماتیک معطوف به لحظه حاضرنیست.بلکه علاوه برآن وجوهی هم چون دامن زدن به آشفتگی درمیان صفوف  طبقه سیاسی حاکم در آمریکا ، باتوجه به اینکه نحوه برخورد بابحران هسته ای ایران ازمسائل مهم انتخاباتی این دوره آمریکا محسوب می شود، ونیز تشدید تضادهای درونی جناح های آمریکا و شکاف بین اروپا و آمریکا و ...را نیزدربرمی گیرد.

گرچه آن بخش ازسخنان خامنه ای که مربوط به چراغ سبززدن برای مذاکره است،درنزد دولتهای غربی ورسانه های عمومی بازتاب بیشتری پیداکرده و پیداخواهد کرد ،اما سخنان خامنه ای دارای نکته  دیگری هم بود که بنوبه خود دارای اهمیت است وآن صراحت دادن به این مساله بودکه همگان بدانند که این "او" است که تصمیم نهائی نظام وازجمله درمورد روابط خارجی و بحران هسته ای را برزبان می راند وحتا تاآنجا پیش رفت که که بطورضمنی این پیام را به  مخاطبان وقدرت های جهانی برساند که ازقاطی کردن مواضع نظام با تعابیروسخنان رئیس جمهوری اجتناب کنند.این سخنان خامنه ای هم دارای مصرف خارجی است و هم داخلی:

دروجه خارجی حامل این پیام است که آنهانباید سخنان تحریک کننده احمدی نژاد را دقیقا معادل سیاست نطام تلقی کنند ومبنای قضاوت و برخورد قراربدهند.آشکاراست که درانیجااحمدی نژاد درنقش حیوان دست آموزی ظاهر می شود که قراراست وقتی نیازبه کیش دادن احساس می شود پارس کند وبهنگام چخ گفتن ساکت وآرام باشد!. درهرحال خامنه ای علاوه برتفکیک مواضع نظام ازتعابیرپرسروصدای احمدی نژاد،اعلام داشت که خوداوهرلحظه که زمان را مناسب بیابد، قبل ازهرکس دیگر به دفاع ازبرقراری رابطه برخواهد خواست!.خامنه ای برای آنکه درعمل هم نشان بدهد که اقتدار او بدون خدشه است،چنان که شاهدبودیم، درهمین روزها با دورزدن احمدی نژاد و تیم هسته ای یک دست شده اش،رأسا دونفرازمشاوران خود،لاریجانی و ولایتی را جهت انجام مأموریت دییلماتیک به مصروفرانسه روانه کرد تا باتاکتیک دولت آمریکا برای ایجاد محوری ازاسرائیل وکشورهای عرب وسنی منطقه برای مهارایران،به مثابه بخش دیگرازپیشنهادکمیسیون بیکروهمیلتون برای فائق آمدن بربحران مقابله کند. 

ایجاد رابطه بدست خودمان وبسود خودمان!

تأکید خامنه ای مبنی براین که تصمیم نهائی برای مذاکره(درسطح بالاتر) و ایجاد رابطه با آمریکا را اوخواهد گرفت ونه هیچ کس دیگر،درعین حال مصرف داخلی هم دارد. چرا که اگر این تصمیم همان  نظری باشد که از مدتها پیش رقبای او(ازجمله رفسنجانی) مطرح کرده اند، پس آن را باید باچنان شیوه ای و با چنان تأکیدی همراه کرد،که مبادا حریفان به هوس سهم خواهی بیشترازقدرت بیفتند.همانطورکه وی وحامیان باصطلاح اصول گرایش،مصادره شعار اصلاح طلبی را تحت عنوان "اصلاح طلبی اصول گرایانه واصول گرائی اصلاح طلبانه" فرموله کردند و آنها را از"قدرت" بزیرکشیدند،اکنون با شعارمذاکره ورابطه نیز بهمان ترتیب عمل می کنند. برمبنای این روش، نباید هرگززمام مذاکره رابدست کسی وجریانی بیرون ازجرگه اصول گرایان خالص وکاملاخودی داد. اگرقرارباشد مذاکراتی هم صورت گیرد باید بدست خودمان باشد وبرای خودمان ونباید اجازه بدهیم که دشمن و یا رقبا ازآن  پیشروی خزنده ویاباصطلاح  براندازی نرم و... استفاده کنند.  تصادفی نیست که ازمدتی پیش همزمان با این مساله محاکمه  حسین موسویان ،سخن گوی تیم هسته ای وسفیرایران درزمان جنایت میکونوس یعنی یکی ازمحرم ترین عناصررژیم که به رفسنجانی نزدیک است،بجرم جاسوسی وبعنوان بخشی ازنبردقدرت بروی صحنه علنی مجادلات کشدیده شده است. ویا قبل ازآن ازگفتگوی موازی روحانی وسولانه-به عنوان خط تماس رفسنجانی با اروپائیان وآمریکا ممانعت به عمل آمد.درواقع جاروجنجال احمدی نژاد ووزارت اطلاعات علیه جاسوسی حسین موسویان یکی دیگرازمصادیق کیش برای پارس کردن است که بدون حمایت ازسوی خامنه ای نمی توانست صورت گیرد و ادامه پیداکند.

 

*1-باید توجه داشت که  طرح مذاکره درمرحله فعلی هم کلی و هم مشروط بیان شده  است ونباید آن را الزاما معادل عملیاتی شدن آن دانست.هم چنان که تأکید بیشتربردیپلماسی پس ازگزارش 16 آژانس جاسوسی آمریکا رانیزنباید به معنای حل شدن چالش ها وکنارگذاشته شدن گزینه نظامی وحتا عدم احتمال حادشدن مقطعی مجادلات دانست.

چنانکه نمونه تنش مربوط به قایق های سپاه پاسداران وناوهای آمریکا،یک نمونه برجسته ازاین گونه تحولات است که می تواند بحران را لااقل بصورت مقطعی حادکند.

 مساله اصلی منافع متفاوت ورقابت آمیزی است که دوسوی قطب بحران درسطح ایران ودرمنطقه دنبال می کنند وتامادامی که مصالحه کلی حول محورهای اصلی موردمناقشه صورت نگیرد،اصل بحران علیرغم افت وخیزهای مقطعی وحتا تعویض ریل های حرکت آن برقرارخواهد بود.

 

2008-01-10-20-10-86