دمکراسی آمریکایی و انتخابات ٢٠٠٨

 

صادق افروز

 

درک مکانیسم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به خصوص در مرحله مقدماتی به بحث مفصلی نیاز دارد . هنوز هم اگر از کسان بسیاری که سال های طولانی در انتخابات شرکت کرده اند بپرسید که فرق قوانین انتخابات مقدماتی با انتخابات نهایی چیست و یا فرق سیستم پرایمری با سیستم کاکس چیست و یا چه فرقی بین قوانین جمهوریخواهان و دمکرات ها در مرحله مقدماتی وجود دارد شاید ندانند . این پیچیده کردن دمکراسی آمریکایی است که به جای آنکه بحث بر سر پلاتفرم احزاب گوناگون باشد مسئله به صورت  گذشتن از دالان های هزارتوی گوناگون است .آنهم توسط نمایندگانی که موافقت سرمایه بزرگ را جلب کرده باشند و در جریان انتخابات مقدماتی صلاحیت های خود را به نمایش گذاشته باشند . کوچکتر ها در همان قدم های اول از حرکت باز می مانند . کوسی نیچ نماینده دمکرات از ایالت اوهایو حتی این امکان را نیافت که در   کنار دیگر نمایندگان دمکرات در مناظره تلوزیونی کانال ا- ب – سی شرکت کند .او همان ابتدای کار از حرکت باز ماند . کوسی نیچ مواضع بسیار روشنتری در مورد جنگ عراق و مشکلات داخلی داشت .

 

در انتخابات ریاست جمهوری 2008 دو نماینده اصلی حزب دمکرات یعنی هیلاری کلینتون و برک اوباما پس از حذف رقبا به جان هم افتاده اند . در این مسیر فیلم سازان هالیوودی به خدمت گرفته می شوند تا با انواع و اقسام  کلک های روانشناسانه رای دهندگان را به سوی خود جلب کنند .به نوعی رقابت های ریاست جمهوری به میدان رقابت کارگردانان و سناریو نویسان تبدیل شده است . حالا پس از این همه کش و قوس هیلاری و برک در صحنه مانده اند . نکته جالب در مبارزه انتخاباتی این دو این است که هر دو به گونه ای صحبت می کنند که گویا نمایندگان طبقات فرودست و زحمتکش جامعه هستند . هیلاری به هنگام خواندن نامه مادر بدون شوهری که کارش را از دست داده و نگران بیمه سلامتی فرزندانش است بغض می کند و به صدایش رعشه می اندازد . برک اوباما نیزبرای آنکه از غافله عقب نماند در جمع کارگران جنرال موتورز از بخشش های مالیاتی میلیاردی جورج بوش به ثروتمندان گله می کند .شعار های تندی که هر دو نماینده دمکرات علیه جورج بوش می دهند نشانه دیگری از نارضایتی عمومی از سیاست های بوش در 7 سال گذشته است . اما نباید از یاد برد که دمکرات ها همیشه حرف و عمل شان متفاوت بوده است . آن ها برای کسب رای قول و وعده ای می دهند و پس از به قدرت رسیدن آن را فراموش می کنند .

 

اقتصاد آمریکا در شرائط بسیار نامطلوبی به سر می برد .در صد بیکاری بالاست . قیمت مواد غذایی ، پوشاک ، مواد مصرفی ، بنزین به شدت افزایش داشته است . در همین حال افتضاح بانک ها و وام های ساب پرایم بر بدبختی های مردم افزوده است . تعداد خانه های تصاحب شده توسط بانک در سال 2007 نسبت به سال قبل 400% افزایش داشته است .کمپانی های کارت های اعتباری،نرخ بهره شان برای افراد با اعتبار ضعیف تا رقم 29% افزایش داده اند .در چنین مسیری خانواده های بسیاری خانه شان را از دست می دهند و ناتوان از پرداخت بدهی به کمپانی های کارت اعتباری ورشکست می شوند . این یک روند عمومی است و اختصاص به یک شهر و ایالت ندارد . توده های بی خانمان درمانده و ناگزیر شهرک چادر ها و تریلر ها را در اطراف شهر های بزرگ برپا می کنند . یعنی آلونک نشینی از نوع آمریکایی .

 

در چنین شرائطی کمپانی های بزرگ پشت سر دمکرات ها قرار می گیرند تا راهی برای خلاصی از بحران و خاموش کردن خشم مردم پیدا کنند . راز شعار های پوپولیستی هیلاری و اوباما در همین نهفته است . در حالیکه در جامعه آمریکا یک حزب انقلابی رهبری کننده وجود ندارد تا  توده ها را با ماهیت واقعی این شعار های پوپولیستی آشنا کند آنها جذب این شعار ها می شوند .

و این پروسه هرچند سال دوباره تکرار می شود .و تکرار و تکرار. نگاه دقیق به تاریخچه حزب دمکرات نشان می دهد که این حزب همواره در مقطع بحرانی به نجات سیستم پرداخته است . اگر حزب جمهوری خواه نماینده صریح و بدون رودروایسی طبقات حاکم است حزب دمکرات از طریق حرافی و پوپولیسم و وعده و وعید به این طبقه یاری می رساند . مثل همان کاری که دوم خردادی ها در ایران کردند .دلیل دیگر پشتیبانی طبقات حاکم از دمکراتها شکست سیاست های نئوکانی در خاورمیانه است .بخصوص در رابطه با ایران این سیاست مخالفت حاکمین کشور های خلیج فارس را در پی داشته است . از آنجاییکه این کشور ها درحال انجام دادو ستد های گسترده اقتصادی با رژیم ایران هستند و رژیم ایران از هیچ کوششی برای بسط روابط نئولیبرال کوتاهی نمی کند تمایل این کشور ها به آرام کردن جو متشنج است .آنها علنا از سیاست نئوکانی انتقاد می کنند .

 

در مسابقه انتخابی 2008 اوباما و کلینتون هر دو  اینطور وانمود می کنند که اگر به کاخ سفید راه یابند کثافت کاری های بوش را جبران خواهند کرد و زندگی زحمتکشان را بهبود خواهند داد. و به جنگ خانمان برانداز عراق خاتمه خواهند داد. اما اگر بخواهیم با کمک گرفتن از تاریخ قضاوت کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که توده ها تنها زمانی به خواست هایشان خواهند رسید که بسیج شوند و از پایین فشار بیاورند. طبقات حاکم تنها  زمانی به رفرم تن در خواهند داد که فشار جنبش توده ای را از پایین احساس کنند .