پدیده ی
"انقلاب
گرسنگان"
نویسنده
:برنارد
اشمیت
برگردان
: نادر ساده
درهائیتی
بعد ازاینکه
درجریان "
شورش نان " روزیکشنبه
گذشته 5
نفرجان
باختند، یکی ازوزرا
ازکاربرکنارمی
شود .
دربنگلادش
نیروهای
امنیتی به 2000
کارگرنساجی
که برعلیه
گرسنگی دست به
اعتراض زده
بودند حمله
ورشد .
درمصرپلیس
تلاش کرد شورش
را درنطفه خفه
نماید.درهفته
اول آوریل
هزاران کارگرنساجی
در"ماهلا ال
کبری" به جنگ
خیابانی با
پلیس
پرداختند.
همچنین درتایلند،
در فلیپین ،
درمراکش
نارامی های
اجتماعی
واعتراضات
توده ای سربازکرده
است ودرکشورمغرب
تقریبا
هرهفته
دراعتراض به
گرانی ها شاهد
تظاهرات توده
ای هستیم .
پدیده
ی "انقلاب
گرسنگان" بیش
ازهرجایی قاره
ی آفریقا را
دربرگرفته
است. فوریه
امسال درموزامبیک
- جنوب شرقی
آفریقا
درگیریهای
سختی رخ داد
که درجریان آن
6 نفرکشته و
بیش از100
نفرزخمی
گردیدند.
مرکززمین لرزه
اجتماعی اما
درمنطقه ی غرب
آفریقا و
منطقه ی
فرانسوی
زبان
قرارداشت .
فرم
سازماندهی
این اعتراضات
اجتماعی
گوناگون بود.
گاهی کاملا
خودبخودی و
خشم آگین توسط
حاشیه
نشینانی بود
که ازدسترسی
به فوری ترین نیازهای
اولیه زندگی
بخورونمیرنیزمحروم
مانده اند و
گاهی این
اعتراضات
سازمانیافته
بودند و
اتحادیه ها وسازمانهای
کارگری نقش
اصلی را بازی
می کردند نظیر
" توگو " جایی
که سندیکاها
روز29 فوریه
فراخوان یک
اعتصاب عمومی
داده بودند .
همچنین
در " بورکینا
فاسو"
سندیکاها
بعدازاولین
موج اعتراضات
سازماندهی
اعتراضات را بر
عهده گرفته و
روز15 مارس
مجددا
فراخوان
تظاهرات
خیابانی و
اینبارفراخوانی
سراسری در
کشوردادند. در
سه شنبه و
چهارشنبه
گذشته
سندیکاهها
موفق شدند در
بسیاری از شهر
ها ازمغازه
داران ودکه داران
بخواهند
تعطیل کنند و
به ادامه ی
اعتصابات
یاری رسانند.
دولت
های حاکم طبق
معمول با
سیاست شلاق و
نان قندی به
مقابله با
اعتراضات
پرداختند.
بعبارتی ازیکسو
نرم و ازسوی
دیگرسرسختانه
با نارامی ها
مقابله
نمودند.
تظاهرات
خودبخودی
درمتروپل
اقتصادی "
کوته د
ایواریو" در31
مارس دو کشته
و 10 زخمی برجای
گذاشت . پلیس
بر علیه
تظاهرکنندگان
اسلحه و گازاشک
آوربکاربرد.
درسنگال
ابتدا پلیس با
اسلحه وارد
معرکه شد و تظاهرکنندگان
با سنگ مقابله
کردند، اما
درمرحله بعد
هردو طرف به
سنگ پرانی
برعلیه
یکدیگرپرداختند
و سرانجام
مسئولینی از
هردوطرف به
دادگاه
کشانده شدند
ودادگستری
سنگال برای
عاملان
درگیری
ازهرطرف 6 ماه
حبس تعلیقی
صادرنمود.
همزمان دولت
ها اعلام کردند
قصد دارند با
اقداماتی
ازفشارهای
تحمیل شده به
مناطق محروم
بکاهند.
منجمله اقدام
برای کاستن
مالیات
برواردات کالاهای
اساسی وارائه
سوبسید به
مواد خوراکی
اولیه .
مشکل
اساسی اما در
آنجاست که
درتقسیم
کارجهانی اینگونه
کشورها دارای
موقعیت
بسیارنامناسبی
هستند. ازسویی
مطابق سیستم
دوران
استعماردرگروه
کشورهای
دارای
موادخام کم طبقه
بندی شده اند
واز سوی
دیگردرزمینه
های مختلف
وابستگی شدید
به واردات
دارند. همچنین
صادارات محصولات
کشاورزی
کشورهای
پیشرفته ی
صنعتی نظیراروپای
غربی و آمریکا
اقتصاد
کشاورزی و
بومی اینگونه
کشورهارا به
نابودی
کشانده است.
بدین ترتیب
کشورهای فقیرلاجرم
بخش زیادی
ازنیازهای
خود را وارد
می نمایند،
هرچند که این
کشورها می
توانستند خود
به تامین
نیازهایشان
بپردازند اگربه
آنها اجازه می
دادند خط
تولید کاکاهو
و قهوه را
تغییرداده
وبه
تولید
محصولات دیگرنیزبپردازند.
تولید مواد
خام ارزان
تنها منبع
درآمد این
کشورها
درمقابل
واردات
کالاهای
اساسی است ،
وارداتی که الزاما
مشمول مالیات
های سنگین
نیزبوده و حجم
بدهی خارجی
کشورهای وارد
کننده را مدام
افزایش می
دهد. بنابراین
دسته از دولت
ها انتخاب
محدودی
دارند، یا
باید برای تامین
نیازهای
اساسی به
رابطه ی
نابرابرادامه
دهند یا اینکه
به نیازهای
اساسی مردم بی
توجه بمانند و
تنش های
اجتماعی عمیق
را سبب
شوند.چنین است
که بانک جهانی
و سازمان
تجارت جهانی
برگرده ی این
کشورها
سوارشده
وازهمان بالا
مدام پرداخت
بدهی های قبلی
و نوسازی دخل
وخرج داخلی را
دیکته می
نمایند. آنهم
در شرایطی که
در سطح بین
المللی زنگ
افزایش قمیت
مواد خوراکی به
صدا درآمده
است .
به
باورنگارنده
پس زمینه ی
بروزبحران
کمبود موادغذائی
را باید
دروضعیت
اقتصاد جهان
جستجوکرد.
بعنوان مثال
پیامد رشد
کشورهای
آسیایی نظیر
چین وهند باعث
گردید که این
کشورها بخشی
ازمواد
خوراکی را
ازبازارجهانی
خریداری نمایند.چرا
که بخش زیادی
ازجمعیت
دیگردربخش
کشاورزی
مشغول به
کارنبوده و
جذب بخشهای
صنعتی شده اند
وباید بخشا محصولات
خوراکی تولید
شده درخارج را
مصرف نمایند.
درهمین رابطه
تمایل به خرید
مواد مصرفی افزایش
یافته است وهمچنین
محصولات
لبنیات نظیرماست
و پنیرکه پیش
ازاین چینی ها
کمترمصرف می کرده
اند، امروزه خریدار
بیشترپیدا
کرده ومصرف آن
دربین طبقه ی
متوسط مد
روزشده است.
مصرف گوشت در
بین چینی ها
نیز رو به
افزایش است .
دردهه 80
میلادی مصرف
متوسط سالانه
گوشت 20
کیلوگرم بود و
امروزاین رقم
به 50 کیلوگرم
رسیده است ومی
دانیم برای
تولید 1 کیلو
گوشت نیازبه 7
کیلو خوراک
دامی نیازاست
. با افزایش اینگونه
نیازها،اما
سطح تولید
حبوبات پایین
آمده است و
منجربه
افزایش قیمت
ها شده است .
دوم
اینکه قیمت
نفت خام
افزایش یافته
و جنگ درخاورمیانه
و هرج ومرج
درعراق را می
توان ازعوامل
آن بشمار آورد
که خود بخود
به گرانی هزینه
ی حمل و نقل
درجهان
منجرشده است و
همچنین
معاملات سرمایه
مالی عامل
اصلی دیگرآن می باشد.
چرا سرمایه
مالی بدنبال
کسب سریع سود با
سرمایه گذاری
و احتکارعظیم
سازمانیافته
، بازار نفت
وطلا و گندم را
بی رحمانه
متاثر ازحرکت
خود قرارداده
است .
همچنین
می توان به
گرایش
کشورهای غربی
به استفاده
ازسوخت موتوری
آلترناتیو و
به اصطلاح
همسازبا محیط
زیست نام برد.
بهمین دلیل
زمین های
کشاورزی
وسیعی
درکشورهایی
نظیر برزیل
بجای تولید
مواد خوراکی
انسانی، برای
تولید
اینگونه مواد
اولیه و
علاوفه
ی سوخت
موتوری
اختصاص داده
شده است . بدین
ترتیب روشن می
شود تولید
مواد همسازبا
محیط زیست نیزمی
توانند بگونه
ای دیگر نتایج
جانبی خطرناک
بهمراه داشته
باشند.
خلاصه
اینکه این
وضعیت نتایجی
جز فلاکت و
فقر عریان
برای
میلیونها
توده ی مردم
در غرب آفریقا
و نقاط دیگر
ببارنیاورده
است و همین
فقر مطلق است
که ارتش
گرسنگی را
درخیابانها
بحرکت درآورده
است .