.

 

ملت برگزیده ورؤیاهای یک جوجه فاشیست!

 

تقی روزبه   

 

اخیرا احمدی نژاد، دراستان خراسان سخنانی برزبان راند که آشکارا نشان دهنده قرابتِ تراوشات او با اندیشه های فاشیستی بود. اودرطی این سخنان "ملت ایران" را دارای دومأموریت بزرگ تاریخی ومکمل هم دانست که عبارتنداز ساختن ایران مقتدرواسلامی ونیزتغییرمدیریت جهان برپایه یک مدیریت الهی!

البته اصل وجود چنین مالیخولیائی درجمهوری اسلامی تازگی ندارد.اما نحوه،زمان وشدت  بروزچنین تراوشاتی درمقاطع مختلف متفاوت است

بکارگیری مفاهیمی هم چون رسالت ومأموریت تاریخی-جهانی،ملت برگزیده وپیشتاز ومنجی ودعوت کننده به عزت خدائی،درکنارگسترش اقتدارهسته ای و تأکید برضرورت فرهنگ ایثار وشهادت،واین که باید به خوبی این دومأموریت را انجام بدهیم ... به روشنی ازاین که درذهن این جوجه فاشیست چه می گذرد پرده می دارد.

 علاوه براین، درنگ برروی چندنکته دیگر نهفته درسخنان احمدی نژاد نیزحائزاهمیت است:

اول آن که، نباید فراموش کرد که او این سخنان را نه دردوره طلیعه فاشیسم اسلامی بلکه دردوره افول آن برزبان می آورد. یعنی پس از30 سال تلاش وناکامامی و شکست.تلاشی که اکنون نظام جمهوری اسلامی را دربرابرنسل سوم خویش قرارداده است.بهمین دلیل نه برخاسته ازموقعیت تثبیت شده آن، بلکه برآمده از موقعیت متزلزل آن وبرای نجات ازآن است. باین ترتیب ما شاهد دوپینکی تازه در پیکراین دونده فرسوده هستیم.

دوم آن که، اودراین سخنان خود تصدیق می کند که بدون تغییرمدیریت جهان،امکان ساختن ایران  اسلامی وجود ندارد.وبهمین خاطر با توسل به فرافکنی واحاله ادعای ساختن ایران اسلامی به آینده ای نامعلوم وناکجاآبادی بنام "تأمین مدیریت الهی" برجهان، نه فقط دلیل ناکامی 30 سال گذشته نظام را برمی شمرد ،بلکه دلیل ناکامی های آینده را نیزبرمی شمرد.

سوم آن که،اگرهرآینه فقط یک مأموریت ویژه-مأموریت اصلی- برای احمدی نژاد قائل باشیم،همانا به پایان رساندن سرکوب "ملتی(همه ملل واقوام ایرانی)" است که او ازرسالت جهانی آن دم می زند.سرکوب کارگران ومعلمان،زنان و دانشجویان،روشنفکران و فرهنگ مقاومت؛ودریک کلام "آبادکردن بیشترزندان ها وقبرستان ها" وبرافراشتن درفش وشکنجه و پرونده سازی برای هرشهروند ناراضی، بخوبی وجود این مأموریت ویژه را به اثبات می رساند. بنابراین به آسمان بردن شعار"ملت مقتدرایران" هدفی جزقربانی کردن آن برروی زمین ندارد.

واگرخواسته باشیم ازمأموریت دوم وی سخن به میان آوریم، آن نیز،جزتلاش بی وقفه وتحریک آمیزوی برای واقعیت بخشیدن به خطرتصادم وجنگ ویا تحریم وتشدید فشارهای بین المللی چیزدیگری نیست.  

چهارم آن که،معلوم می شود مذهب وناسیونالیسم،مانندهمیشه،ابزارهائی هستند برای تحکیم و بقاء ثروت و قدرت مصادره شده.اگردرگذشته بخاری ازدیگ برمی خاست ولاجرم ُسس مذهب زیادتربود،اکنون که این دیگ به سردی گرائیده،توسل به ناسیونالیسم ملت برگزیده،می تواند رنگ وبوی بیشتری بگیرد. واین البته با یکی ازمشخصات دگردیسی جمهوری اسلامی درفازانحطاط وگندیدگی تطابق دارد.

اما درمورد دوپینک ناشی از تززیق درآمدهای ارزی نفت وسودای تکمیل چرخه هسته ای چه می توان گفت؟اولاباید گفت که تزریق ماده دوپینک کننده درکالبدیک دونده فرسوده،نمی تواندازاویک دونده تازه نفس به وجود بیاورد و ثانیا هردوپینکی پس ازگذشت زمان مفید وکوتاه،خاصیت اولیه خود را ازدست داده وبدترازآن تزریق دائمی اش موجب بروز نارسائی های جدیدتری می شود. اگرپول نفت وتسلیحات هسته ای می توانست رژیمی را نجات دهد،قبل ازهرکس رژیم شاه و نیزبلوک نیرومند و مقتدرشرق را نجات می داد. ولی شاهدبودیم که خود این عوامل بجای یارشاطر،بارخاطرشدند، ووقتی زمان فروپاشی نردیک شد،برشتاب آن افزودند.

افزایش تصاعدی میزان نقدینگی وشکاف طبقاتی وتورم،برداشتن سد گمرگی وسرازیرشدن سیل واردات، نابودی نهادها و مؤسسات تولیدی موجود، بهم ریختن ساختارهای نظم کنونی سرمایه بدون آن که بتوان متناسب با آن جایگزین قابل قبولی فراهم ساخت،وبالأخره برانگیختن انتظارات برآورده نشدنی، ازپی آمدهای این نوع دوپینک کردن هاست.

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

 

 

2008-04-17-22-01-87