نگاهی گذرا به وضعیت طبقه کارگر در ایران

منصور نجفی

پس از سرنگونی رژیم سلطنتی خاندان جبار پهلوی، کارگران ایران، در اول ماه مه امسال، سی و مین مراسم گرامی داشت روز جهانی کارگر را برگزار خواهند. مراسمی که هر ساله کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی، تلاش نموده اند با توسل به سرکوب، از برگزاری آن جلوگیری نمایند.

ریشخند تاریخ اینست که کاست روحانیت و در راًس آنها روح الله خمینی، هرگز نمی توانست بدون  شرکت گسترده و مبارزه پیگیر کارگران در سراسر کشور، بویژه کارگران صنایع و موسسات بزرگ نظیرذوب آهن، پتروشیمی، نفت و .... در کارزار رویاروئی مردم با رژیم شاه، موفق به تصاحب حاکمیت درایران شود.

اما،"پاداش" کارگران در قبال آن همه فداکاری ها برای دستیابی به آزادی و برخورداری از شرایط  کار و زندگی انسانی، در حاکمیت دولت دینی،  جز لگدمال شدن، فقر و بی حقی بیش از پیش، چیز دیگری نبوده است.

تجربه کارگران هم در نظام سلطنتی و هم در رژیم جمهوری اسلامی نشان میدهد که تا زمانی که آنان نتوانند موفق به سازماندهی مستقل مبارزات خویش شوند و دیگر مزدبگیران شهر و روستا را با خود هماهنگ نمایند،سرنوشتشان توسط جناحهای رنگارنگ بورژوازی رقم خواهد خورد.

 جابجائی "شخص اول ممکت" از مکلا به معمم ، از پادشاه به ولی فقیه، هیچکدام از مشکلات آنان را حل ننموده است. تجربه نشان داده  که حاکمیت سرمایه تحت لوای دولت شاهنشاهی و یا دولت جمهوری اسلامی و لاغیر، برای آنان جز بی حقی، سیه روزی و مشقت نتیجه دیگری ببار نیاورده است. زیرا این دولت ها در حقیقت همانا نمایندگان سیاسی سرمایه داران هستند و هم و غم آنان تامین و گسترش سود سرمایه بضرر منافع کارگران و دیگر مزد بگیران است.

نه خدا، نه پادشاه و نه هیچ نیروی منتسب به آنان نمی توانند جایگزین رهبریت کارگران ودیگر مزدبگیران- اکثریت قریب به اتفاق شهروندان- شوند. نه دربار سلطنتی و نه "جناح دور اندیش" آن، نه جناح های مختلف در رژیم ج.ا.ا اعم از محافظه کار، پراگماتیست، اصلاح طلب و یا اصول گرا، جز فریب کارگران و دیگرمزدبگیران و تامین منافع خویش، هدف دیگری را دنبال نمیکنند. در این مسیر هدف دوستی ها و به اصطلاح  دشمنی های آنان و امپریالیسم و دول ارتجاعی دیگر نیز، در خدمت تداوم غارت و حکم روائی نظام سرمایه داری است.

نگاهی گذرا به وضعیت کنونی کارگران ایران، شاهد این مدعاها است.از اول ماه مه سال گذشته تا کنون، کارگران ایران، همانند سال های قبل ، سال مشقت باری را به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پشت سر گذاشته اند. وضعیتی که از آغاز پدیدار طبقه کارگر در ایران، همواره این طبقه را تعقیب نموده است.

در 12 ماه گذشته نیزحکومت اسلامی ، تلاش نمود  برای جلوگیری از اعتراض و اعتصاب کارگران، و تشدید بی حقی آنان از همۀ ابزارها و توان های خویش استفاه نماید. در سرکوب و تحقیر کارگران، رژیم حامی منافع سرمایه در ایران، علاوه بر صدور و اجرای احکام ظالمانه بیشمار، برای اولین بار در سی سال گذشته، مجازات شلاق زدن 5 کارگر معترض را نیز بمورد اجرا در آورد.

در همین مدت باز هم سرمایه­داران خصوصی و شرکت­های دولتی  با تکیه به  "قراردادهای موقت" تعداد بی شماری از کارگران را از کار بیکار نموده اند. وزارت کار ج.ا.ا  اینگونه قراردادها را بعنوان قرارداد دائمی به رسمیت نمی شناسد. هر چند که در مواقعی که  کارفرماها نیاز به بیکار سازی کارگران با "قراردادهای دائمی" را دارند، بهانه ها و دستاویزهای دیگری را بخدمت میگیرند. از جمله اینکه ماهها بدلائل واهی از پرداخت حقوق و مزایای آنان خودداری مینمایند، یا با تعطیل کارخانه کارگران را در سرگردانی و بلاتکلیفی نگاه میدارند. و عاقبت آنقدر آنان را سرمیدوانند تا کارگران بجان آمده و برای یکسره نمودن وضعیت خویش، با کارفرما به توافق میرسند  و با دریافت مبلغی ناچیز، به بیکارسازی های دسته جمعی رضایت میدهند.

با توجه به این که بيش از 85 درصد کارگران شاغل با قراردادهای موقت کار می­کنند‏، میتوان به عمق بی ثباتی و وضعیت نگران کننده کارگران ایران پی برد.

هر چند که آمارهای ارائه شده در ج.ا.ا  به همۀ حقایق اشاره ندارد، اما با نگاهی گذرا به اخباری که در روزنامه ها منتشر شده است، اخراج و بیکار سازی صدها هزار کارگر در 12 ماه  گذشت را میتوان دریافت.

از دیگر ابزاری که در جهت تشدید بی حقی کارگران به کار گرفته میشود، شورای‌ عالی كار حکومت اسلامی است. این "شورا" از نمايندگان سه گروه دولت، كارگران و كارفرمايانایجاد شده است. این "شورا" در مورد تعيين حداقل مزد ‏قانونی كارگران تصمیم میگیرد. قطعا " مذاکره سه جانبه " را باید محکوم کرد و بر علیه آن مبارزه کرد. به فرض محال که نماینده واقعی کارگران دراین "شورا" امکان حضور داشته باشد ، از آنجا که اکثریت اعضاً این "شورا" را نمایندگان بورژوازی تشکیل میدهند،لذا، تصمیم گیری ها بنفع سرمایه داران - اعم از دولتی و خصوصی خواهد بود.

از جانب دیگر، برای موثر تر نمودن "شمشیر داموکلس " که همواره بر فراز سر  کارگران شاغل نیز آویزان است ، سرمایه داران هر ساله پرداخت حقوق صدها هزار کارگر را به تعویق می اندازند تا کارگران را مجبور نمایند که " دست گدائی " بسوی آنان دراز نمایند. و از فرط  استیصال " لیزی ترس را در شلوارهای خویش احساس نمایند.".

حاصل این همه بی حقی کارگران در کنار تورم فزاینده باعث شده است که  دستمزد کارگران در ایران، هزینه زندگی کارگران و دیگر مزدبگیران را تامین نمیکند.لذا هر ساله،خانواده های   کارگران و دیگر زحمتکشان کشور در فقر و فلاکت بيش­تری فرو میروند. درایران امروز، کارگران قادر به تاًمین یک زندگی بخور و نمیر برای خود وخانوادهایشان نیستند. اغلب مزد یک کارگران برای پرداخت اجاره خانه مسکونی یشان هم کفایت نمی نماید و یا تنها این نیاز را پاسخ میدهد. لذا بسیاری از کارگران اگر همسرانشان نتوانند بطریقی درآمدی داشته  باشند، ناچارند که پس پایان کار روزانه خود، با اضافه کاری که مجموع کار آنها را به 14 تا 16 ساعت در شبانه روزی میرساند مخارج خانواده شان را تامین نمایند. همین امر باعث شده است که کمبود یکی از اولیای فرزندان خانواده، در تشدید ناهنجاری ها در میان خانواده های کم درآمد، تاًثیر داشته باشد.

 حتی اگر در اثر مقاومتها و مبارزات کارگران، کارفرمایان مجبور شوند که اندکی دستمزد کارگران را افزایش دهند،اما، همانگونه که قبلاَ اشاره رفت،  تورم فزاینده، باعث میشود که قدرت خرید کارگران، همچنان در سطح نازلی قرار داشته باشد.

اما وضعیت دردناک کارگران ایران به همینجا ختم نمیشود. برخی از کارگران در اثر استیصال در دست به خودکشی زده اند. علت این گونه رفتارها، فشارهای اقتصادی ناشی از بیکاری و یا عدم دریافت دستمزد کافی که کفاف حداقل مخارج یک خانواده را بدهد میباشد. یکی از روزنامه های ایران ( اعتماد) اطلاع میدهد که : «حدود 60 درصد از خودکشی‏ها در ایران به طور مسقیم با مساله بیکاری در ارتباط می‏باشد.»

 وضعیت کارگران بیکار از معضلاتی است که بخش قابل توجهی از کارگران را در چنگال خویش گرفتار نموده است.  توجه به کمیت این بخش از کارگران، در درک عمیق تر وضعیت طبقه کارگر ایران میتواند موثر باشد. 18 میلیون نیروی کار، فاقد در آمد مکفی می‏باشند.

شرایط مشقت بار در ایران، نابسامانی های دیگری را نیز در جامعه دامن زده است، گسترش بیش از پیش اعتیاد، فحشاء، طلاق در کنار تشدید بیماری‏های روانی، قتل‏های خانوادگی ، از جمله مصائبی ا ست که بیش از گذشته گلوی کارگران و دیگر مزدبگیران را ، در چنگال خویش میفشارد.

در رابطه با بیکاری، این وضعیت اسفناک تنها متوجه نیروی کار بی سواد و یا کم سواد نیست. براساس نتايج برخی تحقيقات ،  نرخ بی­كاری جمعيت جوان دارای تحصيلات عالیه در كشور  به 35،5 درصد رسیده است.

اما رژیم حاکم درایران، تنها به ایجاد و گسترش نابسامانی های فوق الذکر بسنده ننموده است. جهت تحمیق و از نفس انداختن کارگران مبارز، همه ابزارهای خویش را بسیج نموده است، از جمله ؛ احزاب ضد کارگری، اتحادیه کارفرمایان، خانه کارگر، انجمن اسلامی، شورای اسلامی، حزب کار اسلامی، کمیسیون کارگری مجلس، رادیو، تلویزیون دولتی، روزنامه ها، نشریات ، اینترنت و ماهواره.  وطبعاَ هم زمان، هر کجا که لازم باشد، از نیروهای ارتش، پاسدار، کمیته ها، مساجد، شکنجه گران و جلادان نیز بهره میگیرد.

از دیگر امکانات رژیم برای تشدید شرایط خفقان و سود سرمایه که به تخریب وضعیت طبقه کارگر منجر میشود، مسئله خصوصی سازی است. یعنی  واگذار کردن کارخانه ها، موسسات کشاورزی، موًسسات مالی بزرگ، معادن و امکانات سودآور در جامعه به بخش خصوصی ( یعنی سرمایه داران) است. البته سیاست خصوصی سازی رژیم، کمابیش شکست خورده است. لذا، بیشتر شیوه ملاخور کردن اموال و امکانات جامعه توسط " آقازاده ها " شکل غالب کنترل و غارت امکانات جامعه شده است.

این همه سرکوب ها ، اجحاف ها و تیره و تار نمودن آینده مردم ،  در خدمت آنست که کارگران را از فکر مقاومت و مبارزه باز دارند. اما کارگران در مقابل به گونه های متفاوت و با ایجاد تشکل های متفاوت، با عناوین مختلف به مبارزات خود ادامه میدهند. وقوع صدها اعتصاب در ایران در 12 ماه گذشته، اثبات این  مدعا است. بطور نمونه در ماههای گذشته  بيش از5 ‎هزار تن از کارگران شرکت نيشکر هفت تپه،‎ ‎‏برای تحقق مطالبات خود‏‎ ‎دست به اعتصاب زدند. و همچنان، افتان و خیزان به مقاومت ومبارزه شان ادامه میدهند.

رانندگان شرکت واحد تهران نیز با حمایت هزاران کارگر شرکت، در جهت احقاق حقوقشان برعلیه کارفرما، عوامل "خانه کارگر" و شورای اسلامی رژیم، وزارت کار و دیگر ارگانهای سرکوبگر رژیم، مبارزه نمودند و هزینه های سنگینی هم داده اند.

  اعتصابات متعدد کارگران در بخش های واحدهای بزرگ تولیدی و صنعتی در تهران و دیگر  نقاط کشور نیز از دیگر نمونه های برجسته مقاومت ها و مبارزات کارگران در مقابل سرمایه داران و نظام ج.ا.ا  است.

ایجاد تشکل های متعدد کارگری از جمله " کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری" ، " کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری "، " شورای همکاری فعالین جنبش کارگری " ، " انجمن فرهنگی کارگری " ، " اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار " ... و تعدادی دیگر از انجمن ها، سندیکاها و شوراها دیگر، خاطر نشان مینماید که تعدا بیشتری از فعالین کارگری بیش از گذشته، عملاََ و در حّد امکان، به اهمیت تشکل یابی طبقه کارگر در سطوح و اشکال مختلف  توجه نشان میدهند.

  بی مناسبت نیست که به مسئله تلاش برخی از فعالین کارگری در جهت  رادیکال شدن جنبش کارگری نیز اشاره شود. این بخش از کارگران( هرچند که نظر آنان هنوز به نظر غالب در جنبش تبدیل نشده است) دریافته اند که جهت رادیکال شدن جنبش، ضروری است که راه حل هائی را که منجر به اتحاد کارگران میشود، جستجو و مورد توجه قرار داد. اینان دریافته اند که قدرت طبقاتی آنان از جمله، در اتحادشان ظهور مینماید و میلیونها کارگر بصورت پراکنده در مقابل نیروهای متشکل سرمایه داران، پدیده ای قابل ملاحظه نیستند و سرمایه داران میتوانند آنان را در رقابت با یکدیگر قرار دهند و به نا امیدی و شکست بکشانند.

از دیگر اموری که در بسرانجام رسیدن مبارزات کارگران، مورد توجه کارگران آگاه از نظر طبقاتی است، توجه به تلاش درمسیری است که به ایجاد نظام سوسیالیستی منجر شود. نظامی که اکثریت قریب به اتفاق شهروندان (کارگران و دیگر مزدبگیران) را در تعیین سرنوشتشان، یاری خواهد رساند. آنچه در این مورد میبایست مورد توجه قرار گیرد، این است که، فاعل تاریخی سوسیالیسم، طبقه کارگر است. لذا شرط  متشکل شدن این طبقه،(اتحادشان) برای تحقق خواست هایشان، همانند شرط  وجود اکسیژن برای تنفس و زنده ماندن است. با این توضیح اهمیت اقدام توده ای در مقیاس توده، و توجه به آن اشکال سازماندهی که میتواند وسیعترین توده کارگری را در خود جای دهد،  و مستقیماَ َبخود کارگران حساب پس بدهد، ملموس تر میشود

در مبارزه با نظام سرمایه داری ( بویژه حاکمیت استبداد )  علاوه بر نکات فوق الذکر موضوع دیگری نیز بشدت حائز اهمیت است  و آن همانا اشاره به اهمیت تلفیق مبارزه علنی و مخفی کارگران در ایران است. عدم توجه به این امر مهم، هزینه های زیادی را روی دست طبقه کارگر گذاشته است.

امسال، اما، طبقه کارگر ایران با درس آموزی از تجربیات گرانباری که در دو رژیم شاه  و شیخ بدست آورده است، آمادۀ برگزاری مراسم اول ماه میشود. درک ضرورت حراست از این دست آوردها را میتوان با مبارزه برای حق اعتصاب، حق ایجاد تشکل های مستقل طبقه کارگر در همه زمینه های صنفی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، دفاع از آزادی های بی قید و شرط سیاسی، دفاع از حق بیان چه شفاهی و یا کتبی، و .... گرامی داشت.

اکنون بیش از هر زمان دیگر، نظام جمهوری اسلامی ایران چه در داخل کشور و چه در صحنۀ بین المللی در ورطۀ انزوا فرو رفته است. اکنون بیش از گذشته این رژیم ددمنش، در مقابل تعرضات مردم حق طلب در داخل کشور؛ در تقابل با مبارزات کارگران، زنان، جوانان ، دانشجویان، نویسندگان، ملیت های ساکن ایران و.... خود را سراسیمه میبیند.

این هراس کارگزاران رژیم از آینده نظام آنچنان عمیق است که دیگر ولی وفقیه و اعوان و  انصار او، حتی در رابطه با برخی از متحدین دیروز خویش نیز، احساس امنیت نمینمایند. حذف اکثریت کاندیداهای جناح رقیب ( اصلاح طلبان) در انتخابات اخیر مجلس، نشان داد که حاکمیت، عضلاتش را منقبص تر نموده و محدوۀ محارم ش را تنگ تر نموده است، تا در صورت جدی تر شدن خطر حمله احتمالی امپریالیسم امریکا، و یا اعتلای جنبش های کارگری و دیگر جنبش های آزادیخوانه و برابری طلبانه مردم در ایران، در اولین مرحله از درون متلاشی نشود.

اگر رژیم شاه، بمثابه ژندارم منطقه ای، با تمام ارتش و سلاح های مدرنش ، ژاندارمری، پلیس، ساواک و دیگر ابزارهای سرکوب و متحدین بین المللی اش توانست در مقابل مبارزات، اعتصابات و قیام مردم و در راًس آنها کارگران مبارز ایران دوام آورد، رژیم قرون وسطائی ولایت فقیه نیز در آینده میتواند در مقابل یورش یکپارچۀ کارگران و دیگر مزد بگیران کشور دوام آورد. گذشته چراغی فرا راه آینده است. رژیم "هل من مبارز" شاه در چنان شرایطی همچون گلوله ای برفی در مقابل تابش گرمای آفتاب، آب گردید و به گورستان تاریخ رهسپار شد. سرنوشتی که درانتظار رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز خواهد بود.

آن روز به همت طبقه کارگر متشکل ایران  دور مباد

هفدهم آوریل 2008- بیست و نهم فروردین 1387