گرانی غذا، شورش نان و دو چهره  جامعه جهانی

 



تصاویری که به ما نشان میدهند و تصاویری که از ما پنهان میکنند. همه تصاویر از هائیتی است و منشاء مشترکی دارد. شرح آن را در زیر مقاله بخوانید

*اگر مبلغين نوليبرال کشورهای شمال همه شعارهای شان را در مورد خودشان هم به اجرا در می آوردند، اين کلان سرمايه داران شمال بودند که بايد بها ميدادند، زيرا به گفته کارتر بهای توليد يک پوند پنبه در آمريکا 83 سنت و در آفريقای غربی 21 سنت بود.
*و ناگهان مسير همه بی باکی های سرمايه در يک نقطه همديگر را قطع کرده اند... و همه به صورت يک زنجيره علت و معلولی سراز نظامی در می آورند که گرسنگان خود را نمی تواند سير کند، اما ارقام مربوط به ,توسعه, و , رشد, ی که ارائه می دهد اعجاب آوراست.


http://www.roshangari.net/
دومينيک اشتراوس کان دبيرکل صندوق بين المللی در پايان هفته دوم آوريل 2008 هشدار داد به علت افزايش بهای مواد غذايی ,صدها هزار نفر خواهند مرد., کان در کنفرانسی در واشينگتن، بعد از يک اجلاس مشترک با بانک جهانی صحبت ميکرد. اين ها دو نهادی هستند که نزديک سه دهه تحت عنوان ,آزاد سازی, اقتصاد، با توانايی ,خارق العاده,، از يک طرف بر شکاف طبقاتی و تعداد گرسنگان جهان افزودند، از طرف ديگر اقشار کم درآمد و مزدبگير را در سراسر جهان از ايالات متحده تا هائيتی و مصر، در مقابل خطر گرسنگی و فشار برحياتی ترين وسيله زيست يعنی غذا،خلع سلاح کردند. حالا آقای کان ميگويد عواقب گسترش گرسنگی درنتيجه افزايش بهای مواد غذايی ,وحشتناک, خواهدبود.

خطاب هشدار آقای کان کيست؟ همان ,جامعه جهانی, که منبع قدرت ,خارق العاده, ی اين دو سازمان جهانی است؟ چه رابطه ای بين اين ,جامعه جهانی,، که نام ديگر قدرت های برتر کشورهای شمال است، و گرسنگی توده ای وجود دارد؟ و اين رابطه برای مقابله با گرسنگی چه ظرفيتی را به نمايش گذاشته است؟

چرا,وحشتناک,؟
آقای کان گفت صدها هزار نفر در اثر گرسنگی ,خواهند, مرد. ولی هم اکنون صدها هزار نفر از فقرو گرسنگی ,دارند ميميرند,، سال گذشته، ياسال 2000، يا درهمه سالهای 90 صدها هزار نفر به همين ملت ,مرده اند., خلاصه اين پديده جديدی نيست.
با وجود اين ابراز نگرانی ها يک توطئه خبری نيست. گرانی غذا رشد شتاب انگيزی داشته است. گاردين از قول رابرت زوليک رئيس بانک جهانی نوشته است بهای کليه مواد غذايی در عرض سه سال، 80 درصد افزايش داشته است. سرجان هلمز رئيس بخش کمک های انسانی سازمان ملل ميگويد از تابستان گذشته يعنی در عرض 9 ماه بهای مواد غذايی در سطح جهان بطور متوسط 40درصد افزايش يافت. آنچه وضعيت را وخيم تر ميکند اين است که:

اولا افزايش قيمت ها بيشتر دامن اقلامی را ميگيرد که غذای توده کم درآمد از آنها تامين ميشود. مثلا در حاليکه بنا برپيش بينی کنونی صندوق نسبت تورم در کشورهای درحال توسعه بطور متوسط 7.4 است [در ژانويه اين رقم 6.4 درصد پيش بينی ميشد]، در سال گذشته بهای برنج دو برابر شده و بهای گندم 130 درصد افزايش داشته است.

ثانيا نسبت افزايش بها در کشورهای فقير بطور غيرقابل مقايسه ای بالاتر از افزايش در کشورهای ثروتمند است.

ثالثا غذا برای فقرا رقم عمده هزينه زندگی را تشکيل ميدهد. مثلا در آمريکا هزينه مواد غذايی 13 درصد هزينه يک خانوار را تشکيل ميدهد. در حاليکه خانواده های فقير چينی بيش از 60-50 درصد درآمد خود را صرف تهيه مواد غذايی ميکنند. در درون خود کشورها هم فقرا و ثروتمندان همين الگو را به نمايش می گذاردند.

به همه اينها بايد چيزی را اضافه کرد که در گذشته خيلی نزديک ظفرمندانه به عنوان "گلوباليسم, در بوق ها ميدمند و وعده ميدادند به رشد اقتصادی و کاهش عمومی قيمت ها و بهبود وضع رفاهی خواهد انجاميد و نتيجه عمومی آن هم اکنون عبارت است از تورم، و کاهش عمومی دستمزدهای واقعی بر اساس الگوی نئوليبرال.

افزايش بهای مواد غذايی يک شبه نازل نشده است. از دو سه سال پيش کارشناسان بطور جدی اعلام خطر ميکردند دوران غذای ارزان به سر رسيده و گرانی غذا پايدار خواهد بود.آنها حتی چشم انداز نگران کننده ای برای حداقل يک دهه ارائه ميدادند. اما اين خبر مهم و هشدارها در رسانه های بزرگ انحصاری سرکوب ميشد. حتی سال گذشته وقتی سياست تغيير خط توليد سوخت از منابع فسيلی به منابع کشاورزی با اعتراض روبرو شد، سرکوب اطلاعاتی ادامه داشت و انتقاد کسانی که استدلال ميکردند اين سياست نان را سفره مردم بر می دارد، عمدتا در رسانه های مستقل با برد محدود برای خود جا دست و پا کرد.

تحول ناگهانی در موضع گيری مقامات جهانی وقتی صورت گرفت که شورش های گرسنگی از حدی که بتوان اخبار آن را ناديده گرفت فراتر رفت. سخنرانی آقای کان بعد از شورش گرسنگی در هائيتی به عمل آمد. در حقيقت شورش ها بسيار فراتر از موارد معدود مثل هائيتی و مصر بود که اخبار آن ها باز تاب گسترده داشت. گاردين علاوه بر مصر و هائيتی از شورش های زير در چند هفته ای که به اجلاس مشترک صندوق و بانک ختم شد، نام برد: شورش کامرون در فوريه که 40 کشته بر جای گذاشت، شورش های سنگين در موريتانيا، موزامبيک و سنگال، شورش در سواحل ايوري، ناآرامی های مرتبط با نان در ازبکستان، يمن، بوليوي، اندونزي، اردن. هنوز ميتوان به ليست گاردين افزود: مراکش، نيجر، مکزيک، بورکينو فاسو... مقامات سازمان ملل تعداد کشورهايی راکه در معرض خطر آنی شورش های نان وبی ثباتی سياسی مرتبط با آن هستند، بيش از 36 کشور اعلام کرده اند.

بعضی از اين شورش ها بسيار گسترده بوده است. مثلا در کامرون رقم 40 کشته را منابع دولتی داده اند، تعداد دستگيری ها را منابع رسمی حقوق بشری بيش از 1500 نفر ذکرکرده اند. آنها خود مستقيما زير آتش نيروهای امنيتی قرار داشتند که به سوی جمعيت معترض شليک ميکردند. رويترز تعداد کشته ها را در يمن بيش از ده نفر ذکر کرد. مراکش، مقصد سفرهای توريستی کشورهای شمال، نيز شاهد اعتراضات گسترده و دستگيری بيش از 40 تن بود. به گزارش گاردين رشد ناآرامی برای دولت ها به حدی نگران کننده بوده که برخی از توليد کننده های بزرگ برنج مثل چين، هند، ويتنام و مصر صادرات خود را کاهش داده اند تا عرضه به بازار داخل را افزايش دهند، و اين خود بر افزايش بها و وخيم تر شدن وضعيت کشورهای وارد کننده مواد غذايی افزوده است. در هائيتی خشونت تا آنجا بالا گرفت که در پايتخت، مامور گروه صلح سازمان ملل را از ماشينی که برای اعضای گروه غذا حمل می کرد بيرون کشيدند وبا شکليک گلوله به گردن او را کشتند. جنايت در هر حال محکوم است و شايد هم مامور قرباني، فرد بی گناهی بود که تقاص جنايات ديگران را داده است. اما اين حقيقت نبايد مانع درک اين مساله باشد که شورشيان گرسنه هائيتی به شرحی که به آن اشاره خواهد شد، در چهره ماموران ,جامعه جهانی, قاتلانی را می بينند که خانواده های آنها را قتل عام کردند تا غارتگران با دست باز بتوانند اين گرسنگی را به آنها تحميل کنند.
در هر حال اين همان هائيتی است که بان کی مون دبير کل سازمان ملل در ماه اوت سال گذشته نويد داد ,نقطه عطف طلايی, تاريخ آن فرارسيده است. در آن زمان گروه های نظامی وابسته به سازمان ملل بعد از يک هجوم شش هفته ای محله های فقير نشين را از زاغه نشينان يا به اصطلاح خبرگزاری های رسمی ,اراذل و اوباش, پس گرفته بودند.

با توجه به اين شورش هاست که معنای ,وحشتناک, در توصيف رئيس صندوق روشن ميشود. منظور رنج و مرگ مردم نيست، وگرنه صندوق، بانک جهاني، جی 8، سازمان تجارت جهانی و مقامات ,جامعه جهانی, و حداقل بخش مهمی از کارشناسان و پژوهشگران و ,اقتصاد دانان, و ,شوک تراپيست ها,ی مستخدم آنها، طی اين دهه ها که سياست ,آزاد سازی اقتصادی, را پيش می بردند، به خوبی ميدانستند که ميلياردها انسان زير ضربات اين سياست ها از پای در ميايند، اما آنرا وحشتناک نمی يافتند. از ,ميليون ها, کشته، مجروح وگرسنه در اثر جنگ در فاصله کمتر از 5 سال می گذريم. اوضاع وقتی وحشتناک شده است که شورش های گرسنگي، برای ,نظم, و , امنيت, تهديد محسوب شد. اين مساله راسر جان هلمز مسئول بخش هماهنگی کمک های انسانی سازمان ملل بهتر از آقای کان توضيح داده است. او در کنفرانسی در دوبی گفت: , در حاليکه شورش غذا از سراسر جهان گزارش ميشود، عواقب امنيتی [بحران مواد غذايی] را نمی توان دستکم گرفت,.

خانم جوزت شيران، رئيس سازمان غذای سازمان ملل توصيف بازهم روشن تری از شورش گرسنگی ارائه داد که مستقيما با سياست های صندوق و بانک در ارتباط قرار ميگيرد.او گفت: , ما اکنون چهره جديدی از گرسنگی را می بينيم. مااکنون بيش از هر زمانی در تاريخ شاهد گرسنگی در شهرها هستيم. ما شاهد آنيم که غذا در پيشخوان مغازه ها هست، ولی مردم قادر به خريد آن نيست.,

اين ديگر آن گرسنگی مزمن نيست که درعزلت روستاها بی صدا آدم می کشت، شبيه گرسنگی دهقانان هندی نيست که دسته دسته خودکشی ميکردند، بی اينکه شهرها خم به ابرو بياورند. اين گرسنگی انبوه، درست در جوار و خانه به خانه ی ثروت انبوه است، و به همين جهت شعله های خشم را فروزان ميکند و نظم را به هم ميريزد و تفنگ حاکم را به سوی خود جلب ميکند و ميتواند ثبات نظامی را به هم بريزد که تا همين ديروز به ما ميگفتند ,پايان تاريخ, است.

چگونه انتخاب بهينه، گزينه مرگبار از آب در آمد
گسترش گرسنگی تا به جايی که مقامات رسمی جهان به جای ,گلوباليسم, و ضرورت جهانی شدن نوليبرالی و برکات آن،از, شورش گلوبال, گرسنگان و تهديد های آن برای ,نظم, و , امنيت, و ضرورت سازمان دادن خيريه برای فقرای جهان صحبت کنند، آنهم در حاليکه توانايی انسان برای توليد ثروت بطور خارق العاده ای افزايش يافته است، قبل از هرچيز نشان دهنده عدم کفايت نظام حاکم بر جهان است.

اگرچه معمول شده، همه چيز بر سر ,نئوليبراليسم, سرشکن شود، اما مشکل از سياست های ويژه يک دوره که نئوليبراليسم نام گرفت، فراتر ميرود و عيب درونی خود نظام را به نمايش می گذارد. کافی است به دو عاملی که مکررا از آنها به عنوان عوامل پايدارتر افزايش بهای مواد غذايی نام برده ميشود توجه کنيم: يعنی افزايش مصرف مواد غذايی در غول های آسيايی بويژه هند و چين، و تغييرات جوی که بر تعداد و دامنه حوادث ناگوار طبيعی و سيل و توفان و خشکسالی افزوده است.

نئوليبرال ها افزايش مصرف در غول های آسيايی را تا مدت هايک , امتيازمثبت , برای کارنامه ی خود معرفی ميکردند. داستان اين بود که رشد اقتصادی در چارچوب سياست های نئوليبرالی باعث شده که اکنون هندی های گرسنه دست شان به دهان شان ميرسد و غذای بيشتر ميخواهند. اما نکته زشتی که در اين داستان زيبا از قلم افتاده است، اين است که اين نوع ,رشد, نه فقط به فکر مدرنيزه کردن انسانی ضروری ترين ابزار حيات اکثريت مردم نبود، بلکه حتی کشاورزی سنتی يک کشور يک ميلياردی را از بين برد و دهقانان را وادار کرد دوجين دو جين خودکشی کنند و در عوض خيابان ها و جاده های بی ريخت و توسعه نيافته کشور را پر از ماشين هايی کرد که گازهای سمی به آسمان و زمين اهدا ميکردند.

رشد اقتصادی بر اساس منطق بازار بر سر کشاورز هندی همان را آورد که استعمارجديد و قديم، مدت ها قبل از آغاز دوره نئوليبرالی در دهه 80، بر سر زمين های آفريقا و بخش های وسيعی از آمريکای لاتين آورده بود. در اين دومی شدت و نحوه بهره برداری از زمين بود که فاجعه زا بود هم برای کشاورزی محلی هم برای جو تمام کره زمين. نئوليبراليسم فقط اين پديده را با شتاب زايدالوصفی شدت و گسترش بخشيد.

,نقش انسان, در تغييرات جوی اکنون ديگر يک پديده مورد قبول اکثريت دانش مندان است. اما به جای اصطلاح ,نقش انسان, که در زبان رسمی به کار گرفته ميشود، بواقع بايد نقش سرمايه و سرمايه داران را گذاشت، که زبان رسمی از به کار بردن آن اجتناب ميکند. کافی است فقط به ياد داشته باشيم اقتصاددانان بازار در معتبرترين موسسات رسمی نشسته اند و ثانيه به ثانيه شاخص های ,مصرف, را زير نظر گرفته اند که اگر خدای نکرده پائين بيايد، منحنی ارزش سهام در بازار بورس فرو ميريزد. تغيير الگوی مصرف اگر به معنای آن باشد که تقاضای مصرف کاهش يابد ,کفر, محسوب ميشود. به عبارت ديگر,مصرف زايد, اگر عامل انهدام زمين است، اما مايه حيات سرمايه هم هست.

سرجان هلمزمسوول بخش کمک های انسانی سازمان ملل در مورد فجايع طبيعی ناشی از تغييرات جوی و نقش آن در کمبود محصولات غذايی در دوبی گفت تعداد اينگونه فجايع در دو دهه گذشته بطور متوسط از 200 مورد به 400 مورد در سال افزايش پيدا کرده است. در حقيقت چالش در برابر تحولات ناگوار در اوضاع جوی که سرجان هلمز آن را بزرگ ترين چالش پيش روی بشر در دهه های آينده خواند، با چالش در برابر کمبود و گرانی موادغذايی در هم تنيده شده است.

همين دو مورد به تنهايی نشان ميدهد ,انتخاب بهينه, بازار، برخلاف تبليغات اقتصاددانان بازاري، نه فقط در کوتاه مدت به بيکاری و کاهش دستمزدها و افزايش فقر منجر شده است، بلکه در دراز مدت هم اغلب به گزينه مرگباری برای اکثريت مردم ميشود.

همه ناخشنود نيستند
افزايش بهای مواد غذايی برای همه خبر بدی نيست. مدت ها بود که به موازات پيش بينی افزايش بهای نفت، سرمايه گذاری از اين بخش بطرف کالاهای مصرفی و از جمله مواد غذايی سوق داده شد. وقتی پرزيدنت بوش در مواجهه با شکست عراق و انتقادهای گسترده از ,جنگ برای نفت,، در اواخر سال 2006 ,قول داد, برای کاهش وابستگی اقتصاد آمريکا به نفت، انتقال توليد از سوخت فسيلی به سوخت بيو را پی گيری خواهد کرد، سرمايه گذاری در اين بخش بطور جهشی بالا رفت. در حاليکه انتقال خط توليد از سوخت فسيلی به سوخت بيو بطور بلافصل و بلاواسطه به معنای افزايش جهشی بهای اساسی ترين مواد غذايی بود. در فاصله يک سال کاشت دانه های غذايی به منظور توليد انرژی در ايالات متحده پنج برابر شد. حالا ديگر کشاورزي، فقط صنعت غذايی نبود، صنعت سوخت و انرژی هم بود. بهای مواد غذايی بدون اين سياست هم مثل بسياری از کالاهای ديگر به شدت به بهای نفت وابسته است. افزايش بهای نفت به افزايش هزينه ی توليد،کودشيميايي، نقل و انتقال و در نتيجه افزايش بهای محصول آماده برای عرضه می انجامد. باسياست جديد اين رابطه مستقيم تر هم شد.

بعد از بحران اقتصادی ناشی از فساد سرمايه های مالی در آمريکا و اروپا و بحران در بازار مسکن، سرمايه ها که سالها بازار مسکن را مطمئن ترين محل سرمايه گذاری به شمار می آوردند، با شتاب بيش از پيش به بخش خرده فروشی و از جمله مواد غذايی روی آوردند. هرچه باشد حتی کارتون خواب هم بايد نان بخورد. در هر حال لااقل در کوتاه مدت، افزايش بهای مواد غذايی اگر قاتل جان ميليون ها نفر باشد، ,قاتق نان, مشتی سرمايه دار است.

اما افزايش سرمايه گذاری در بخش کشاورزی به رقابت و کاهش بهای کالای کشاورزی نيانجاميد. اکنون ذخاير غذايی جهان به کمترين سطح خود در 30 سال اخير رسيده است. کشاورزی به شدت به طبيعت وابسته است و طبيعت نياز به مراقبت دارد. طبيعت به خودی خود ميتواند خيلی بدخلق باشد. به ياد داشته باشيم انسان برای اينکه دوام نوع خود را امکان پذير کند و به اينجا برسد که رسيده است، برخلاف تصور ساده دلانه برخي، چه بسيار مواقع طبيعت را چالشگر اصلی در مقابل خود ديده و مجبور شده با آن سخت دست و پنجه نرم کند. باوجود اين اجداد ما تقريبا در همه جای جهان طبيعت را می پرستيدند، با تنفس طبيعت، نفس تازه کرده و بهارش را جشن ميگرفتند، و در زمستان برای دور کردن ارواح خبيثه به انواع مراسم متوسل ميشدند. اما درهمه حال مراقب طبيعت و بويژه زمين بودند. حالا سرمايه دار و طمع اش، دارد طبيعت را بر سر انسان خراب ميکند.

کشاورزی نسبت به تغييرات جوی به سرعت واکنش ميدهد، و نيز به بهای نفت، و ذخاير نفت نامحدود نيست، و سرمايه دار بعد از مصرف زياده از حد و به پايان رساندن ذخاير آن ميگويد باکی نيست، حالا برای توليد سوخت به جای فسيل خود گياه تازه را می سوزانيم و توی باک اتوموبيل و هواپيما و جنگنده هاو بمب افکن ها می ريزيم.

و ناگهان مسير همه بی باکی های سرمايه در يک نقطه همديگر را قطع کرده اند: مصائب طبيعي، افزايش مصرف در هندو چين، افزايش بهای نفت که جنگ در عراق و افغانستان آن را تشديد کرده، بحران اقتصادی آمريکا و کاهش ارزش دلار، تحول در خط توليد سوخت از منابع فسيلی به منابع کشاورزي، فساد دربازار مالی و در نتيجه بحران مسکن، شوک عظيم و بلافصل ناشی از اين عوامل بر قيمت ها به صورت تورم عمومی در جهان و سقوط عمومی دستمزدها، و در کنار آنها عواقب سياست های دهه ها و حتی سده های گذشته سرمايه بر کشاورزی و اقتصاد کشورهای جنوب... می بينيم همه اين ها به صورت يک زنجيره علت و معلولی سراز نظامی در می آورند که گرسنگان خود را نمی تواند سير کند، اما ارقام مربوط به ,توسعه, و , رشد, ی که ارائه می دهد اعجاب آوراست. نظامی که در معامله به نحو شگفت انگيزی جادو ميکند و ميتواند حتی جنگ، شورش، قحطي، سيل و زلزله... و هم اکنون بيش از همه گرسنگی را به ,سکه, تبديل کند و به حساب بانکی سرمايه دار بريزد.

هم از توبره هم از آخور
در حقيقت فقط سه چهار سال پيش نه گراني، بلکه ارزانی مواد غذايی و محصولات کشاورزی بود که مساله ايجاد کرده بود، هرچند اين مساله خاطر مقامات بانک و صندوق را به هيچوجه آزرده نميکرد. در مورد بعضی از محصولات هنوز هم وضع به همين منوال است.

در سال 2002 اکسفام در گزارشی اعلام کرد سياست اتحاديه اروپا در حمايت مصنوعی از کشاورزی و دامداری خود و يارانه های سنگين به بزرگ زمينداران و صاحبان سرمايه های فعال در بخش کشاورزي، وسيله معاش در کشورهای در حال توسعه را نابود ميکند. در گزارش اکسفام آمده بود اتحاديه اروپا با تشويق اضافه توليد و دامپينگ قيمت ها در بازار صادرات، بهای کالاهای اساسی مثل شکر، لبنيات، غلات را پائين به شدت پائين آورده و کشاورزی کشورهای درحال توسعه را به ورشکستگی کشانده است.

فشار نظام جهانی بر کشاورزی کشورهای فقير، فشار برای ,مقررات زدايی از بازار, را بالا برد. اما طرفه اينکه اين بار فشار نه از طرف مدافعان ,درهای باز,و ,اقتصاد آزاد,، بلکه از جهت معکوس وارد ميشد. کشورهای فقير خواهان حذف يا کاهش يارانه ای بودند که در آمريکا و اروپا به بخش کشاورزی پرداخت ميشد. ولی مقامات ,جامعه جهانی, که دو دهه است با تبليغات خود در مورد ضرورت درهای باز در بازار,گلوبال, گوش جهانيان را کر کرده اند، هردو گوش خود را گرفتند. مرگ خوب است برای همسايه. اين فقرا هستند که بايد بدون هرنوع محاسبه ای درهای بازار خودرا باز کنند، يارانه ها را حذف کرده، تعرفه ها و مقررات برای حمايت از اقتصاد خود را دور بريزند. ثروتمندان باتمام زور از اقتصاد خود حمايت ميکردند. آنها هم از توبره ميخورند هم از آخور. سياست باز يا بسته، ليبراليسم يا پروتکسيونيسم، ناسيوناليسم يا انترناسيوناليسم، منافع ملی يا بی معنايی منافع ملی در بازار گلوبال، تا آنجا و تاآنوقت خوب است که منافع سرمايه های کلان را تامين کند. اروپا و آمريکا دورهای مذاکره در سازمان تجارت جهانی را متوقف کردند، ولی حاضر نشدند به فشارها تن دردهند.
نبايد تصور کرد اين ,يارانه ها, تماما برای کمک به زارعين کم در آمد در اروپا و آمريکا اختصاص داده ميشد. جيمی کارتر در ماه دسامبر سال گذشته اطلاعات جالبی در اين مورد ارائه داد. او نوشت بين سال های 1995 تا 2005 در آمريکا 10 درصد از بزرگ ترين سرمايه داران 80 درصد يارانه های پنبه را دريافت کردند، در حاليکه يک درصد زارعين بيش از 25 درصد يارانه ها را گرفتند، نيمی از زارعين يعنی فقيرترين ها اصلا يارانه ای دريافت نکردند. به نوشته او فقط در فاصله سال های1999 و 2005 توليد کننده های پنبه در آمريکا 18 ميليارد دلار يارانه دريافت کردند. در حاليکه ارزش بازار پنبه در جهان 23 ميليون دلار بود. يعنی يارانه به کشاورزان آمريکا 86 درصد کليه ارزش بازار پنبه در جهان بود!

اين ديگر اصلا معامله و بازار نبود. کلاهبرداری بود. آنها قيمت ها را به زور پائين کشيدند تا کشورهای توليد کننده ديگر را ورشکست کنند. اين در حالی بود که صادرات بسياری از کشورهای فقير عمدتا از محصولات کشاورزی تشکيل ميشد. مثلا 75 درصد صادرات بورکينو فاسو در سال 2002 منحصرا پنبه بود. کارتر نوشت بهای پنبه آمريکا که به بازار جهانی صادر ميشد 61 درصد پائين تر از هزينه توليد آن بود. اگر مبلغين نوليبرال همه شعارهای شان را در مورد خودشان هم به اجرا در می آوردند، اين کلان سرمايه داران شمال بودند که بايد بها ميدادند، زيرا به گفته کارتر بهای توليد يک پوند پنبه در آمريکا 83 سنت و در آفريقای غربی 21 سنت بود.

در همان سال اکسفام تخمين زد کشورهای فقير افريقای جنوب صحرا 302 ميليون دلار از دست دادند. به گزارش اکسفام بيشترين ضرر متوجه 8 کشور بود: بنين، بورکينوفاسو، مالي، کامرون، سواحل ايوري، جمهوری آفريقای مرکزي، چادو توگو. به نام ها توجه کنيد اين ها همان کشورهايی هستند که ,جامعه جهانی, اکنون نام شان را در ,ليست خطر, گذاشته است. برای جامعه جهانی ,شورش عليه گرسنگی, خطر است، نه ,گرسنگی,.

همين يارانه ها بود که کشت برنج را در هائيتی نابود کرد، کشوری که ميتوانست برنج خود را تامين کند اکنون 84 درصد مصرف خود را از خارج تامين ميکند.

به نوشته بن ترال روزنامه نگار و نويسنده آمريکايي، کاهش سرمايه گذاری در بخش کشاورزی هائيتی از دهه 80 شروع شد، وقتی که يکی از هارترين سياست های نئوليبرالی در دوره ريگان به اين کشور تامين شد. اين سياست صنايع صادراتی شکر و پنبه هائيتی را نابود کرد و کشور را به بحران کشيد. در دوره کلينتون و دهه 90، ايالات متحده شرط کمک به کشور از پای در آمده را باز هم بازکردن بيشتر درها و حذف تعرفه ها قرار داد و بحران را عميق تر کرد و اين دور باطل همينطور ادامه يافت:درهای بازتر، بحران عميق تر، نياز به کمک بيشتر، و فشار برای درهای باز بيشتر.. تا کشور از يک طرف از همه منابع اقتصادی تهی شد و از طرف ديگر فشار با بار سنگينی از وام بر دوش مردم به اطاعت بيشتر از کارگزاران ,جامعه جهانی, به جای سياستمدار منتخب فراخوانده شد.

در حقيقت گناه ژان برتراند آريستيد رئيس جمهور آزادانه انتخاب شده ی مردم اين بود که تلاش کرد اين حلقه معيوب را بشکند و درنخستين گام فشار از دوش مردم را با سرپيچی از نسخه ,جامعه جهانی, و افزايش دستمزد کارگران، کاهش دهد.

او و مردم کم در آمد هائيتی جزای اين سرپيچی را با اقدام مستقيم ,جامعه جهانی, به آدم ربايی و تبعيد اجباری آريستيد پرداختند. شورش زحمتکشان در دفاع از آريستيد به شدت سرکوب شد، آنهم نه فقط بوسيله کارگزاران بومی ,جامعه, جهانی بلکه مستقيما توسط گروه به اصطلاح صلح سازمان ملل تحت نظارت کانادا [
MINUSTAH]. به نوشته بن ترال در يورش 6 هفته ای سال گذشته سازمان ملل، 1000 سرباز ابرقدرت تازه نفس يعنی چين شرکت داشتند و رئيس آنها سخنرانی کرد که ,ما تکنولوژی و قدرت آتش لازم برای کنترل هر وضعيتی را در اختيار داريم.,

سربازان اژدهای زرد هنگام ورود به کلوب امپرياليستی بايد ثابت کنند از سربازان ناتو در افغانستان و ملوانان آمريکايی و ماموران بلک واتر درعراق کم نمی آورند. مگر چينی ها در بهره کشی از کارگران و اجرای برنامه های نئوليبرالی در بخش هايی از اقتصاد،از همقطاران غربی خود کم آورده اند.

ظرفيت ,جامعه جهانی, برای مقابله با بحران
اماهشدارهای مکرر مقامات بانک جهانی و صندوق بين المللی و سازمان ملل و دولت ها در مورد خطر شورش گرسنگی برای ,ثبات, و ,امنيت, و ,دمکراسی, در نظام جهانی يک سوال ديگر را هم پيش می آورد: مگر اين نظام قبل از پيدا شدن سروکله ی شورش های گرسنگان ,ثبات, و ,امنيت, داشت؟ مگر نه اينکه قدرت های بزرگ مدت هاست ميگويند ,ثبات, و , امنيت, در اين نظام به دلايل ديگر، از جمله وجود ,محورشر, به هم ريخته است؟ بعلاوه شورش های توده ای وقتی سازمان يافته نباشند، اغلب دولت ها آمادگی کامل دارند با مشت محکم به مقابله با اين به اصطلاح , شورش های کور, شتافته و آنها را سرکوب کنند. و مگر دولت هايی که به روی گرسنگان آتش گشودند دمکرات بودند، که اکنون بترسيم شورش ها ممکن است دمکراسی را در اين کشورها به خطر بيندازند؟

يا شايد گرسنگی توده ای و سرکشی عليه آن، بطور بالقوه اين ظرفيت را داشته باشد که به مردم نشان دهد هزينه ی اين نوع ,توسعه اقتصادی, که مورد حمايت ,جامعه جهانی, است، و هزينه جنگ های عراق و افغانستان و همه جنگ های ديگرو اين همه تسليحات، وهزينه کاهش سريع ارزش دلار، و هزينه فساد شبکه مالی که سود اصلی خصوصی کردن ها و مقررات زدايی ها به جيب آنها رفت، و هزينه حفظ دستگاه های قدرت از هرنوع، و هزينه حفظ ديکتاتوری ها از هرنوع، درست از نانی برداشته ميشود که بايد شکم مردم را سير کند. چنين دانشی که از تجربه بلاواسطه به دست می آيد، ميتواند سيطره ايدئولوژيک نظام را به خطر بيندازد و وسيله بينايی برای ,شورش های کور, فراهم آورد. البته هنوز با چنين شرايطی فاصله داريم. ولی اگر در راس نظام نشسته باشيد ميدانيد بايد به هر وسيله از آن پيش گيری کرد.

اما ظرفيت نظام حاکم برای پيشگيری چيست؟ آيا قرار است ليبراليسم اقتصادی و سياست های ,توسعه, غيرانسانی منطبق با آن دگرگون شود، يا به اشتباه بودن طرح نئوليبرالی اعتراف شود، يا به سيطره بنگاه های مالی و تسليحاتی خاتمه داده شود، يا با تغيير الگوی مصرف و به اين عطش بی پايان برای دست يابی به سوخت فسيلی و غيرفسيلی خاتمه داده شود، يا جنگ ها متوقف شود... نه، تنها ,راه حلی, که تاکنون شنيده ايم عبارت است از افزايش ,خيريه, در شکل های مختلف.

اين نظام ظرفيت تحميل گرسنگی را به حد اعلا دارد، اما ظرفيتی برای مقابله با آن ندارد.اين از خصوصيات نظام سرمايه داری است که بهای خطاها و ضعف های خود را با جان و حيات مردم بپردازد تا دور جديدی از شکوفايی را آغاز کند. حالا گاردين از قول يک کارشناس معتبر نوشته است بحران غذا 20 سال با ما خواهد بود.
در اين ميان وای بر مزد بگيران و بی چيزان ايران که علاوه بر فشار بحران عمومی در جهان، مصايب ناشی از يک دولت ذاتا بی کفايت و مخرب، و عواقب يک تحريم را هم بايد بر دوش بکشند.

واين هم آن چهره ديگر ,جامعه جهانی,
سازمان ملل خلع سلاح شده است. قدرت های بزرگ همه ابزار و کارکردهايی را که هنگام تاسيس اين سازمان به اميد تامين حقوق مردم جهان برای آن در نظر گرفته شده يا به قدرت های بزرگ تحميل شده بود، از آن گرفته يا تحت کنترل خود در آورده اند. از سازمان ملل معدودی نهادهای کمکی مانده است که آنهم زير فشار قرار دارد.

و سازمان ملل در چارچوب اين محدوده ی تحت فشار سالی چند سفير نيکی از ميان مشاهير و ستارگان انتخاب ميکند تابرای تشويق و جلب کمک به اطراف و اکناف جهان بفرستد. گويا سازمان های مستقل غيردولتی و افراد خيرانديش نيز فهميده اند که مردم راهی به، و جايی در، نهادهای بين المللی ندارند و در راه اجرای اهداف خود گاه به گاه دست به دامان اين سفيران ميشوند. خود اين سفيران اغلب ميگويند اين ماموريت ها افتخاری برای آنهاست. البته آنها هرکاری از دست شان بر می آيد ميکنند. اما اين باری است خيلی بزرگ تر از شانه های اغلب ظريف و زيبای آنها.



تصاوير:
*تصوير صفحه اول آنجليناجولی سفير سازمان ملل در جريان سفر به عراق.

*شرح تصويردرون صفحه به نقل از يک وبسايت:
عکس بالا:سال 2006 وای کليف ژان خواننده هيپ هاپ که خود متولد هائيتی است خانم آنجلينا جولی سفير نيکی سازمان ملل و همسرش براد پيت را برای يک برنامه خيريه به هائيتی محنت زده دعوت کرد،کشوری که در همين چند سال اخير انواع بلاها در سکوت سنگين رسانه های انحصاری بين المللی برآن تحميل شده است.عکس ها يادگار اين سفر است.
عکس های پائين: بعد از حمله بيش از 350 سرباز سازمان ملل به زاغه نشين سوليل اندکی بعد از ربودن آريستيد و جايگزينی يک دولت کودتايی برداشته شده است. هدف يورش قتل امانوئل ويلمر رهبر 31 ساله يک گروه مدافع آريستيد بود که در رسانه ها به عنوان ,اوباش, معرفی ميشد. در اين حمله 26 نفر قتل عام شدند. بنا بر گزارش شاهدان همه مقتولين بدون سلاح بودند. صحنه های حمله توسط گزارشگر يک سازمان غيردولتی فيلمبرداری و مستند شده است. فردی روملوس يکی از ساکنان زاغه در حال گريه ماجرای قتل عام را شرح ميدهد. عکس ها اجساد همسر 22 روملوس، سونيا، و دو فرزند يک و 4 ساله اش را نشان ميدهد که در خون خود در غلطيده اند. ظاهرا مادر فرزند کوچک را در بغل گرفته بود، به همين جهت هردو با يک گلوله کشته شده اند. عکس ديگر تصوير لئونس چری است که چانه اش با گلوله سربازان سازمان ملل از جا کنده شده است.
برای ديدن عکس های بيشتر به لينک وبسايت مزبور مراجعه کنيد. همانجا مقاله نوامی کلاين در مورد اين قتل عام ها و مقاله پيتر هالوارد در گاردين در مورد علت تصميم همکاری فرانسه و آمريکا در کودتا عليه رهبر پيشرو و دمکراتی مثل آريستيد را بخوانيد. لينک وبسايت:http://www.thewe.cc/weplanet/news/americas/haiti/haiti_un_massacres_continue.htm#this_is_real

منابع ديگر:
*گزارش اکسفام در مورد يارانه های کشورهای شمال
http://www.globalpolicy.org/socecon/trade/subsidies/2002/10stopdumping.pdf
*مقاله جيمی کارتر در مورد يارانه ها
http://www.globalpolicy.org/socecon/trade/subsidies/2007/1212harvest.htm
*مقاله بن ترال در مورد شورش گرسنگی اخير در هائيتی
http://www.counterpunch.org/terrall04172008.html
*مقاله گاردين در مورد شورش گرسنگی
http://www.guardian.co.uk/environment/2008/apr/09/food.unitednations


   31 فروردین 1387    22:08