جنبش
اتحادیه ای و
اهمیت آن برای
انقلاب
کارگری ویا
سوسیالیستی
پرفسور
مری دیویس
گفتگو با
پرفسور مری دیویس،
مدیر مسئول
دانشکده
مطالعات جنبش
اتحادیه ای در
دانشگاه
متروپولیتن
لندن درباره
جنبش اتحادیه
ای و اهمیت آن
برای انقلاب کارگری
ویا
سوسیالیستی.
مری دی ویس،
از بنیان
گذاران مدرسه
مطالعات
اتحادیه ای و
جنبش کارگری
در دانشگاه
های انگلیس از
سال 1975 است. رشته
تخصصی
اوتاریخ جنبش
کارگری است و کتاب
ومقاله های
متعددی درباره
تاریخ جنبش
کارگری و
اتحادیه ای
نوشته است.
سئوال- می توانید
لطفا توضیح
بدهید که چه
رابطه ای بین
جنبش اتحادیه
ای و جنبش ویا
انقلاب سوسیالیستی
به طور کلی
وجود دارد؟
جواب- اتحادیه های
کارگری،
سازمان های
پایه ای و توده
ای طبقه کارگر
هستند. آن ها
مهم ترین عنصر
برای جامعه
مدنی در هر
جامعه ای به
شمار می روند.
لنین می گفت
که اتحادیه
های کارگری
مکتب کمونیسم
هستند. منظوراواین
بود که اتحادیه
ها جائی است
که کارگران در
آن هم یاری در
مبارزه را یاد
می گیرند.
گفته می شود
که لنین نقش
اتحادیه های
کارگری را با
نقش احزاب
سیاسی یکی
گرفته است.
ولی من فکر می
کنم که در
دیدگاه او
چنین درهم
ریختگی ای هیچ
گاه وجود نداشته
است. من فکر می
کنم که
اتحادیه های
کارگری نقش
خودشان را
دارند برای
دفاع از دست
مزد ها و استانداردهای
زندگی
کارگران.
اتحادیه ها نمی
توانند
انقلاب
کارگری را
رهبری کنند.
چنین نظری یک
نظر
سندیکالیستی
است. میدانیم
که درهیچ
کشوری انقلاب
سوسیالیستی
توسط سندیکالیسم
رهبری نشده
است.
البته
سازماندهی
ومبارزه
کارگران
درمحیط کار
بسیار اهمیت
دارد . ولی اگر
مسئله تسخیر
قدرت سیاسی
مطرح نباشد،
انقلاب
سوسیالیستی
هم در کار
نخواهد بود.
خواندن آثار
لنین در رابطه
راه گشا است.
لنین تاکید
می کند که به
سادگی نمی
توان به مبارزه
اقتصادی
کارگران،
خصلتی سیاسی
داد. منظور
لنین این بود
که شما نمی
توانید
مطالبات
اقتصادی کارگران
را به مطالبه
سیاسی ارتقا
بدهید مگر آن
که آکاهی
سیاسی در میان
کارگران رشد
یافته باشد. و
این با بردن
آگاهی سیاسی
در میان کارگران
و از طریق
سازمان های
سوسیالیستی
امکان پذیر
است. از این
رو، این دو
محور زمانی می
توانند با هم
به پیش بروند
که به این
مساله توجه
شود که
کارگران از
طریق تجربه
مبارزاتی
خودشان آموزش
می بینند. ولی
این کار به
طور اتوماتیک
به پیش نمی
رود. چراکه
سوسیالیسم به
طور اتوماتیک
وارد مبارزه
کارگران نمی
شود.
سوسیالیست ها
باید بتوانند
با
افکاربورژوائی
در میان
کارگران
مبارزه کنند.
نه با این درک
که آن ها
نادان هستند و
یا مسائل را
درک نمی کنند. بلکه
به این دلیل
که ایدئولوژی
سرمایه داری، ایدئولوژی
حاکم است.
سئوال—در جنیش
سوسیالیستی
کشور ما بحثی
در جریان است
در مورد
اتحادیه های
کارگری که می
گویند که این
اتحادیه ها در
کشورهای غربی
رفرمیست
هستند. سئوال
این است که در
چنین حالتی
رابطه بین
جنبش سوسیالیستی
و جنبش
اتحادیه ای چه
طور می تواند باشد؟
جواب – فکر می کنم
که اتحادیه ها
در طبیعت شان
رفرمیست
هستند. چرا که
آن ها به
دنبال رفرم
هائی درون
نظام سرمایه
داری هستند.
با این حال
رهبران آگاه
کارگری به
سوسیالیسم
جذب می شوند.
به این دلیل
که آن ها می
توانند
دریابند که در
نظام سرمایه
داری برای دست
یابی به خواست
هایشان
محدودیت وجود
دارد. از این
جاست که نقش
احزاب سیاسی
مطرح می شود.
به این
ترتیب، این
مساله به
عنوان مثال در
این کشور به
شکل رابطه
اتحادیه های
کارگری و حزب کارگر
نشان داده می
شود. معلوم
است که عناصر
متمایل به چپ
باید تلاش
کنند که این
رابطه را تغییر
بدهند. منظورم
این است که در
تمام سازمان
ها ومبارزات
کارگری، مبارزه
ای بین چپ و
راست وجود
دارد. ولی به
هر حال اتحادیه
های برای رفرم
مبارزه می
کنند، از این
نظر مبارزه
شان رفرمیستی
تلقی می شود.
اگر به جز این
بود دیگر شما
به حزب سیاسی
و یا سوسیالیست
نیازی
نداشتید. در
حالی که فکر
شود که اتحادیه
ها می توانند
و بایدهر دو
وظیفه را
انجام بدهند.
البته وظیفه
سوسیالیست ها
ویا کمونیست
ها، همان
طورکه مارکس
این مساله را
درمانیفست
کمونیست
توضیح داده،
این است که
منافع کل
کارگران را
صرف نظر از
منافع صنفی
ویا تمایزات
حرفه ای مطرح
کرده و طوری
پیش بکشند که
تمامی جنبه های
مبارزه
کارگری را به
هم پیوند
بدهند. فکر می
کنم که این
جنبه از فعالیت
حائز اهمیت
فوق العاده
است. در این
جاست که
رهبران
کارگری راست
وچپ از هم
متمایز می شوند.
رهبران
سوسیالیست
کارگری و
رهبرانی که طرفدار
نظام سرمایه
داری هستند و
یا نمی توانند
از نظام موجود
فراتر بروند.
می خواهم این
نکته را هم
اضافه کنم که
هر
سوسیالیستی که
به طور فعالی
در اتحادیه
های کارگری
درگیر است
باید به نکته
توجه کند که
با طرح چه
مسائلی و
چگونه می
تواند با
برقراری
ارتباط میان
مسائل مختلف
جنبش طبقه را
متحد نگه
دارد. نه آن طور
که خود را از
توده ها جدا
کند ونه آن
طور آهسته
حرکت کند که
از توده ها
عقب بماند. این
مسائل باید
طوری مطرح شود
که توجه
کارگران را به
کل سیستم
معطوف کند و
در برابر تلاش
هائی که می
خواهد یک گروه
از کارگران را
در برابر گروه
های دیگری
قرار دهد. ویا
تلاش هائی که
می خواهد گناه
ناتوانی نظام
سرمایه داری
در پاسخ به
نیاز
کارگران را به دوش
بخشی از
کارگران و
مثلا کارگران
مهاجر بیاندازد.
سئوال – می دانیم که
کارگران برای
دست یابی به
خواست های شان
باید متحد
شوند، که این
یک جنبه از اهمیت
اتحادیه های
کارگری است
واین با منطق
عقل سلیم هم
قابل درک است.
ولی چرا
اتحادیه برای
انقلاب
سوسیالیستی
هم ، آن طورکه
مارکس در
تئوری انقلاب
سوسیالیستی
اش تاکید
کرده، مهم
است؟
جواب – فکر می کنم
به این سئوال
اشاره داشتم.
ولی به هر حال
گفتم که
اتحادیه ها،
اولین
سازمانی هستند
که کارگران
درون آن ها در
می یابند که
برای دست یابی
یه خواست های
مشترک شان
باید متحد
بشوند. و در
همین سازمان
های مبارزاتی
است که آن ها
در جهت کسب
این آگاهی
حرکت می کنند
که تضاد آشتی
ناپذیری بین
کار و سرمایه
وجود دارد. تمامی
کارگرانی که
درگیر اعتصاب
می شوند ویا وارد
مجادله با
سرمایه داران
برای دستمزد
های شان می
شوند مداوما
شاهد آن هستند
که چگونه
سرمایه داران
برای استثمار
هر چه بیش تر
آن ها تلاش می
کنند. این ها
درس هائی است
که کارگران می
توانند از
طریق مبارزه
اتحادیه ای به
آن ها دست یابند.
اساسا بدون
اتحادیه های
کارگری امکان
آموزش،
مبارزه، پیش
روی و درک
مسائل وجود
ندارد. درک
این مساله که
چرا این نظام
بد است.
کارگران نمی
توانند دراز
بکشند تا
سیستم سرمایه
داری آن ها
زیر بگیرد. از
این نظر
اتحادیه
واقعا جنبه
حیاتی دارند.
هر چند که
تاکید کردم که
آن ها به
تنهائی نمی توانند
فراتر از نظام
بروند. به جز
این ، این نگرش
سندیکالیستی
خواهد بود و
فکر نمی کنم
این نظر نظر درستی
باشد.